Page 13 - (کیهان لندن - سال سى و سوم ـ شماره ۱۸۸ (دوره جديد
P. 13

‫صفحه ‪13‬ـ ‪ Page 13‬ـ شماره ‪1654‬‬                                                                                           ‫خالق «دکتر ژیواگو» و نامهربان ‌یهای هموطنانش‬
‫جمعه ‪ 23‬تا پنجشنبه ‪ 29‬نوامبر ‪2018‬‬

               ‫«مسخ» کننده همه‬

                       ‫فرانتس کافکا‬                                           ‫یک مرد بلند لاغر با پالتوی مشکی‬                    ‫بوریس پاسترناک‬
                                                                              ‫و کلاه از پله‌های یک ساختمان‬
‫کنیم که می‌توانست کسی را دوست‬         ‫نوشته‪ ،‬قضیه‌ای است ابهام‌آمیز‪،‬‬          ‫بالا می‌رود‪ ،‬وارد اتاقی می‌شود و‬          ‫و معشوق ‌هاش‪ ،‬در برابر انقلاب بلشویکی‬  ‫اسب‪ ،‬دچار لنگی شدیدی شد که منجر‬       ‫بعد از خودکشی مایاکوفسکی‪،‬‬
‫داشته باشد‪ ،‬چون خودش این‌طور‬          ‫این سرزمین‌های بدون درخت‪ ،‬این‬           ‫پشت میزش در اداره بیمه سوانح‬              ‫چه ارزشی دارد‪ .‬وضع‪ ،‬با اعلام او‬        ‫به معافی از سربازی شد‪ .‬اول خواست‬      ‫منتقدان لقب «بزرگترین شاعر روسیه»‬
‫فکر نمی‌کرد) اما هیچ وقت ازدواج‬       ‫شهرهای ب ‌یکودک و خان ‌ههای بدون‬        ‫کارگران م ‌ینشیند‪ .‬لیوانی که پر از‬        ‫به عنوان برندۀ نوبل‪ ،‬بدتر هم شد‪.‬‬       ‫موسیقی یاد بگیرد‪ ،‬اما از فلسفه هم‬     ‫را به بوریس پاسترناک دادند‪ .‬اما او‬
‫نکرد و در ‪ 3‬ژوئن ‪ 1986‬میلادی‪،‬‬         ‫زن‪ ،‬این جهنم سرد را خیلی‌ها سعی‬         ‫انواع و اقسام مدادهاست سر جای‬             ‫کمونیس ‌تها عقیده داشتند این حق‬        ‫سرخورده شد‪ .‬به مسکو برگشت و معلم‬      ‫از این لقب راضی نبود؛ مایاکوفسکی‬
‫از بیماری سل مرد‪ 42 .‬ساله بود؛‬        ‫کرده‌اند با یهودی بودن کافکا و رابطه‬    ‫هر روزش روی میز است‪ .‬نامه‌های‬             ‫الکساندر شولوخف و «دن آرام»‬            ‫شد‪ .‬دفتر شعر معروفش «خواهرم‪،‬‬          ‫دوست صمیمی ‌او بود‪ .‬جایزۀ نوبل‬
‫گیاهخوار (پدرش هیچ‌وقت نفهمید‬         ‫ناجورش با پدرش‪ ،‬توضیح بدهند‬             ‫اداری و پرونده‌هایی که باید بهشان‬         ‫است که نوبل بگیرد‪ .‬ریاست اتحادیۀ‬       ‫زندگی» را چهار سال بعد از انقلاب‬      ‫ادبیات ‪ 1958‬میلادی را هم که به‬
‫نوه یک قصاب چرا باید گیاهخوار‬         ‫و احتمالاً در این توضیح‌ها‪ ،‬کمی‬         ‫رسیدگی شود هم همین‌طور‪ .‬شما‬               ‫نویسندگان شوروی از پاسترناک گرفته‬      ‫منتشر کرد و همان برای شهرتش‬           ‫او دادند‪ ،‬نرفت بگیرد و گفت تابع نظر‬
‫شود!)‪ ،‬مجرد‪ ،‬فار ‌غالتحصیل حقوق با‬    ‫از حقیقت هست‪ .‬اما فقط کمی‪.‬‬              ‫چیزی غیر عادی در این منظره‬                ‫شد و روزنام ‌هها از او با القابی چون‬   ‫کافی بود‪ .‬تا زمان کشتارهای استالین‪،‬‬   ‫دولتش است‪ .‬اما با دولت کمونیستی‬
‫یکی دو داستان چاپ شده و تعدادی‬        ‫می‌توانیم رد بقیه یهودی‌هایی را که‬      ‫م ‌یبینید؟ بعید می‌دانم‪ .‬ولی این مرد‬      ‫«مایۀ ننگ»‪« .‬سگ وفادار بورژوازی»‬       ‫از حکومت کمونیستی دفاع م ‌یکرد‪.‬‬       ‫هم چندان میان ‌های نداشت‪ .‬شعرهایی‬
‫چاپ نشده که هیچ‌کدام را کسی‬           ‫اوایل قرن بیستم در پراگ زندگی‬           ‫بلند لاغر می‌دید‪ .‬آنچه برای همه‬           ‫و «مردی که روحش را به شیطان غرب‬        ‫اما در زمان استالین‪ ،‬منزوی شد‪ ،‬به‬     ‫در تمجید لنین سرود‪ ،‬اما هیچگاه‬
‫تحویل نگرفته بود‪ .‬تا وقتی زنده‬        ‫کرده‌اند و با پدرشان مشکل داشت ‌هاند‬    ‫طبیعی به حساب می‌آمد او را به‬             ‫فروخته» یاد کردند‪ .‬بوریس‪ ،‬نام ‌های‬     ‫قفقاز رفت و روزگارش را صرف ترجمۀ‬      ‫ایدئولوژی کمونیستی را قبول نکرد‪.‬‬
‫بود هیچ‌کس (شاید به جز دوستش‬          ‫را بگیریم و ببینیم چه کرد‌هاند؛ ممکن‬    ‫وحشت می‌انداخت؛ کارگرها‪ ،‬زن‌ها‪،‬‬           ‫برای خروشچف نوشت و گفت این‬             ‫اشعار شکسپیر و گوته و دیگران کرد‪.‬‬     ‫بوریس پاسترناک‪ ،‬به هیچ چیز دنیای‬
‫ماکس برود) فکر نمی‌کرد از این‬         ‫است کارهای عجیبی هم کرده باشند‬          ‫پدرش‪ ،‬کاف ‌هها و دوستانش‪ ،‬قیافه‌اش‪،‬‬       ‫جایزه را نم ‌یخواهد‪ .‬دو سال بیشتر از‬   ‫کارهای او بهترین ترجم ‌ههای شعر به‬    ‫جدید علاقه نداشت‪ .‬او ستایشگر شکوه‬
‫موجود کم‌روی‪ ،‬ساکت‪‌،‬نزار‪ ،‬ممکن‬        ‫که کافکا هیچ کدامش را تجربه نکرد‪.‬‬       ‫قدش‪ ،‬ازدواج‪ ،‬دوست داشتن‪ ،‬حرف‬              ‫عمرش باقی نمانده بود‪ .‬عکسی که در‬       ‫زبان روسی به حساب م ‌یآمد‪ ،‬اما دولت‬
‫است چیزی در بیاید‪ .‬سال‌ها بعد‬         ‫او با چیزی که در بیرون می‌گذشت‬          ‫زدن‪ ،‬دیگران‪ .‬به قول سارتر «دیگران‪،‬‬        ‫همان زمان او گرفته شده‪ ،‬او را استوار‬   ‫می‌خواست او برای آرمان‌های خلق‬                ‫و خاطرۀ روزگاران قدیم بود‪.‬‬
‫از مرگش بود که همه با ذو ‌قزدگی‬       ‫تقریباً کاری نداشت‪ .‬جهنم سرد‪ ،‬توی‬       ‫جهنم او بودند»‪ .‬شاید برای همین‬            ‫و قوی با موهایی سفید نشان م ‌یدهد‪ ،‬با‬  ‫شعر بگوید‪ .‬حتی حضورش به عنوان‬         ‫بوریس لئودوویچ‪ ،‬در فوریه ‪1890‬‬
‫افتادند به تفسیر و تعبیر «محاکمه»‪،‬‬    ‫آن پالتوی مشکی بود‪ .‬هر روز با او به‬     ‫داستان‌هایی نوشت که ترس‪ ،‬قانون‬            ‫چشمانی سیاه و نگاهی ژرف که حکایت‬       ‫آتش نشان در جبهۀ جنگ جهانی دوم‬        ‫در مسکو متولد شد‪ .‬پدرش لئونید‬
‫«قصر» و «مسخ»؛ تا جایی که کافکا‬       ‫اداره بیمه م ‌یرفت و ش ‌بها وقتی پای‬    ‫آنهاست و وحشت در آنها چیزی‬                                                                                             ‫پاسترناک‪ ،‬نقاش قابلی بود و تولستوی‬
‫کم‌کم لباس یک پیشگو و فیلسوف را‬       ‫ماشین تحریرش می‌نشست‪ ،‬بیرون‬                                                                      ‫از اندوه فراوان دارد‪.‬‬              ‫هم مانع از انتقادات نشد‪.‬‬   ‫او را برای تصویرسازی شاهکارش‬
‫پوشید که شخصیت نویسنده‌اش دارد‬        ‫می‌آمد‪ .‬اگر از این بگذریم‪ ،‬زندگی او‬                 ‫طبیعی و روزمره است‪.‬‬           ‫وقتی در ‪ 30‬ماه مه ‪ 1960‬مرد‪،‬‬            ‫بوریس‪ ،‬آزرده و تنها به خلوت‬           ‫«جنگ و صلح» انتخاب کرد و برای‬
‫سلانه سلانه و از عقب اینها می‌آید‪.‬‬    ‫تقریباً خالی از اتفاق است؛ حتی خالی‬     ‫خصوصیتی که در داستا ‌نهای کافکا‬           ‫هیچ کس از طرف دولت در تشییع‬            ‫خود رفت و ‪ 9‬سال از عمرش را صرف‬        ‫این کار پدر و پسر را پیش خودش‬
‫کافکا را از «پیشگامان مدرنیسم در‬      ‫از بازیگوش ‌یها و سر به هوای ‌یهایی که‬  ‫آدم را بیچاره م ‌یکند و واقعاً ترسناک‬     ‫جناز‌هاش حاضر نشد‪ .‬چند هفته قبل‪،‬‬       ‫نگارش رمانی کرد که قرار بود بازگو‬     ‫آورد‪ .‬بوریس بچه بود که با غول‬
‫ادبیات» و «الهام‌بخش» چیزی که‬         ‫بیشتر هنرمندها و نویسنده‌ها را بدنام‬    ‫است‪ ،‬همین رفتار سرد و عادی با‬             ‫از او خواسته بودند آخرین پیامش را‬      ‫کنندۀ شکوه اعصار باشد‪ .‬هیچ ناشر‬       ‫سالخورده آشنا شد و این دیدار‪ ،‬هرگز از‬
‫بعدها به رئالیسم جادویی معروف شد‬      ‫کرده است‪ .‬کافکا از الکل متنفر بود؛‬      ‫چیزهایی است که واقعاً عادی نیستند؛‬        ‫به آیندگان بدهد‪ .‬صدایش را که به سه‬     ‫روسی حاضر نشد «دکتر ژیواگو» را‬        ‫خاطرشنرفت‪ .‬لئونید مدتیهم ریاست‬
‫هم می‌دانند؛ این هم برای آنهایی که‬    ‫از شکلات و قهوه هم همین‌طور‪ .‬با‬         ‫هر جوری بهشان نگاه کنید عادی‬              ‫زبان روسی‪ ،‬آلمانی و فرانسوی حرف‬        ‫چاپ کند و اولین چاپ آن در ‪1957‬‬        ‫آموزشگاه هنرهای سلطنتی مسکو‬
‫طرفدار تعریف کردن یک چیزی در‬          ‫ز ‌نها‪ ،‬وضعش کمی پیچید‌هتر م ‌یشد؛‬      ‫نیستند‪ .‬چطور ممکن است حشره‬                ‫زد‪ ،‬ضبط کردند‪ .‬پیام مغرورانه‌اش‬                                              ‫را برعهده داشت و بوریس بعدها در‬
‫یک جمله یا بدتر از آن‪ ،‬یک کلم ‌هاند!‬  ‫چند نفری را دوست داشت (اگر فکر‬          ‫شدن یک آدم‪ ،‬اتفاق عادی و روتینی‬           ‫این بود‪« :‬آدمی باید همچون سلطانی‬                    ‫میلادی‪ ،‬در ایتالیا بود‪.‬‬  ‫رمانش حسرت این محیط فرهنگی را از‬
                                                                              ‫باشد؟ چطور ممکن است محاکمه و‬                                                     ‫بلافاصله حملات شروع شد‪.‬‬               ‫زبان ژیواگو بیان کرد‪ .‬به خاطر افتادن از‬
                                                                              ‫بریدن سر آدمی که هی ‌چوقت نم ‌یفهمد‬                       ‫مقتدر‪ ،‬آزاد باشد»‬      ‫منتقدان م ‌یگفتند رن ‌جهای یک شاعر‬
                                                                              ‫جرمش چه بوده عادی باشد؟ چطور‬
                                                                              ‫ممکن است اینکه مردی سا ‌لهاست‬
                                                                              ‫مرده اما نم ‌یتواند دنیای زند‌هها را ترک‬
                                                                              ‫کند‪ ،‬یک چیز طبیعی باشد؟ اما کافکا‬
                                                                              ‫جوری درباره اینها م ‌ینویسد که انگار‬
                                                                              ‫معمول ‌یترین اتفا ‌قهای دنیا هستند؛‬
                                                                              ‫حتی سبک نوشتن او این طوری است‪.‬‬
                                                                              ‫در نثر او به توصیف یا احساسات یا طول‬
                                                                              ‫و تفصیل بر نم ‌یخورید‪ .‬تقریباً به همان‬
                                                                              ‫روشنی و خونسردی درباره دعواهای‬
                                                                              ‫زن و شوهری م ‌ینویسد‪ ،‬کافکا درباره‬
                                                                              ‫اینکه «گرگور سامسا» آن روز صبح‬
                                                                              ‫که بیدار شد دید به حشره بد ترکیبی‬

                                                                                          ‫تبدیل شده‪ ،‬م ‌ینویسد‪.‬‬
                                                                              ‫اینکه کافکا داستان‌های عجیبی‬

‫‪654‬‬

‫‪7 29‬‬                                     ‫‪86‬‬                                   ‫(سودوكو)‬
            ‫‪7‬‬                         ‫‪1‬‬
                                                                                                                        ‫‪ 15 14 13 12 11 10 9 8 7 6 5 4 3 2 1‬عمودی‪:‬‬

‫‪4 67‬‬                                                                          ‫‪3‬‬                                         ‫‪1‬ـ از سیاستمردان برجسته و فقید‬                                                                    ‫‪1‬‬
                                                                                                                        ‫و بنیانگذار معظم‌ترین مؤسسات‬
‫‪5 21 93‬‬                                                                          ‫‪21‬‬                                                                                                                                       ‫‪2‬‬
                                                                                                                                ‫انتشاراتی و مطبوعاتی ایران‬
‫‪95‬‬                                    ‫‪42‬‬       ‫‪5‬‬                                                                        ‫‪2‬ـ تند و ب ّرنده ـ از چاشن ‌یها ـ ظرفی‬                                                            ‫‪3‬‬

‫‪97 1 6 4‬‬                                                                                                                                            ‫است‬                                                                   ‫‪4‬‬
                                                                                                                        ‫‪3‬ـ از شعرای نوپرداز ایران ـ پرند‌های‬
‫‪4 6 8 3 13‬‬                                                                                                                                                                                                                ‫‪5‬‬
                                                                                                                                                    ‫است‬
‫‪6 3 9 24‬‬                                                                                                                    ‫‪4‬ـ زمان ـ کشوری است ـ زشت‬                                                                     ‫‪6‬‬
                                                                                                                        ‫‪ 5‬ـ قریه ـ قیمت واحد ـ مؤبد زرتشتی‬
   ‫ب ‌یروح و ب ‌یحرکت‬            ‫عمودی‪:‬‬        ‫‪11 10 9 8 7 6 5 4 3 2 1‬‬                                                                                                                                                    ‫‪7‬‬
‫‪ 8‬ـ کشوری است ـ تلف‬                                                                                                                 ‫ـ خوراکی است متداول‬
‫‪9‬ـ اصل و مرجع ـ‬        ‫‪1‬ـ ا ز خو ا نند گا ن‬                                                            ‫‪1‬‬                  ‫‪ 6‬ـ مترجم انگلیسی رباعیات خ ّیام‬                                                                ‫‪8‬‬
‫شهری در ایران ـ واحد‬   ‫برجسته‪،‬فرامو ‌شنشدنی‬                                                                             ‫‪ 7‬ـ هم میانسال است و هم پاسبان‬
‫سنتی انداز‌هگیری وزن‬                                                                    ‫‪2‬‬                                                                                                                                 ‫‪9‬‬
‫‪10‬ـ از هنرپیشگان‬         ‫و فقید ایران ـ اندک‬                                                                                                    ‫ـ هدایت‬                                                                   ‫‪10‬‬
‫معروف و قدیمی تآتر‬     ‫‪2‬ـ از آثار تاریخی مشهد‬                                           ‫‪3‬‬                                    ‫‪ 8‬ـ آراستن ـ قسمتی از صورت‬
                       ‫‪3‬ـ فوری ـ خوار و بار‬                                                                             ‫‪9‬ـ واحد اندازه‌گیری طول ـ طلوع‬                                                                    ‫‪11‬‬
               ‫ایران‬                                                                    ‫‪4‬‬                                                                                                                                 ‫‪12‬‬
‫‪11‬ـ تکرار یک حرف‬                    ‫فروشی‬                                                                                                    ‫کردن ـ زاده‬
‫ـ از شهرهای تاریخی‬     ‫‪4‬ـ ظلم و تجاوز ـ از‬                                              ‫‪5‬‬                               ‫‪10‬ـ تکرار یک حرف ـ پایان ـ میو‌های‬                                                                ‫‪13‬‬
‫پاکستان ـ عددی است‬                                                                      ‫‪6‬‬
                              ‫شهرهای ایران‬                                                                                   ‫است ـ سازمان اداری پادشاهان‬                                                                  ‫‪14‬‬
                       ‫‪ 5‬ـ خشکباری است ـ‬                                                ‫‪7‬‬                               ‫‪11‬ـ واحدی است آموزشی ـ بشر ـ‬                ‫‪9‬ـ حرف ندا ـ معتبرترین و‬
                                                                                                                                                                    ‫کاملترین فرهنگ واژ‌ههای‬                               ‫‪15‬‬
                             ‫تکرار یک حرف‬                                               ‫‪8‬‬                                                    ‫خوبی و خیر‬
                       ‫‪ 6‬ـ مجازات ـ صورت ـ‬                                              ‫‪9‬‬                               ‫‪12‬ـ محل ب ‌هدنیا آوردن ـ از سبزیجات‬                          ‫فارسی‬                           ‫افقی‪:‬‬
                                                                                                                                                                    ‫‪10‬ـ نوعی فلز ـ جواهری‬
                               ‫خوراکی است‬                                               ‫‪10‬‬                                                 ‫ـ ضمیری است‬              ‫است ـ جزیره‌ای در‬                ‫‪1‬ـ ا ز نو یسند گا ن و‬
                       ‫‪ 7‬ـ از آنطرف از‬                                                                                  ‫‪13‬ـ ایفا ـ برازنده ـ از اعضای داخلی‬                                          ‫مترجمان برجسته و فقید‬
                       ‫شهرهای ایران است ـ‬                                                                                                                                      ‫اقیانوس هند‬
                                                                                                                                               ‫بدن انسان‬            ‫‪11‬ـ برازنده و دارای ف ّر‬                           ‫ایران‬
                       ‫حل جدول شماره قبل‬                                                             ‫‪11‬‬                 ‫‪14‬ـ مجموعۀ شعر ـ دو دلی ـ ریتم‬                                               ‫‪2‬ـ از آزادزنان ایران و‬
                                                                                                                                                                              ‫ایزدی ـ خرس‬            ‫بنیانگذار انجمن حریت‬
                                                                                              ‫افقی‪:‬‬                                              ‫و آهنگ‬             ‫‪12‬ـ سهل ـ دو روئی ـ‬              ‫زنان و ناشر نشریه «زبان‬
                                                                                                                                     ‫‪15‬ـ از سلاطین ایران‬
                                                                                    ‫‪1‬ـ نیستی ـ بزرگتر‬                                                                               ‫آزردگی‬                            ‫زنان»‬
                                                                              ‫‪2‬ـ از نخس ‌توزیران پیشین‬                                           ‫حل جدول شماره قبل‬  ‫‪13‬ـ صومعه ـ پایتخت‬               ‫‪3‬ـ خوی و منش ـ فراوان ـ‬
                                                                                                                                                                    ‫کشوری است ـ بزرگی و ع ّز‬         ‫پسر کیکاوس پادشاه کیانی‬
                                                 ‫‪ 8‬ـ مرضی است ـ آتش‬                             ‫ایران‬                                                               ‫‪14‬ـ ورزشی است ـ مرگ و‬            ‫‪4‬ـ سر بها ـ ازبین رفتنی‬
                                               ‫‪9‬ـ شاهکار شعر حماسی‬            ‫‪3‬ـ آ هنگسا ز و‬                                                                                                         ‫ـ وسیلۀ گرمازا ـ تکرار‬
                                                                              ‫موسیقی‌شناس نامدار و‬                                                                             ‫نیستی ـ تازه‬
                                                                 ‫ایران‬                                                                                                    ‫‪15‬ـ لجباز ـ گدائی‬                        ‫یک حرف‬
                                                     ‫‪10‬ـ متاع ـ مسرور‬                       ‫فقید ایران‬                                                                                               ‫‪ 5‬ـ نام یکی از مجموعه‬
                                               ‫‪11‬ـ شهری در عربستان‬            ‫‪4‬ـ وحشی ـ مددکار ـ رنج‬                                                                                                 ‫اشعار فروغ فرخ‌زاد ـ‬

                                                              ‫ـ وحشی‬                          ‫و عذاب‬                                                                                                      ‫خوراکی است سنتی‬
                                                                                   ‫‪ 5‬ـ نظر ـ قعر ـ توان‬                                                                                              ‫‪ 6‬ـ از پیامبران ـ جواهر‬
                                                                              ‫‪ 6‬ـ تکرار یک حرف ـ‬
                                                                                   ‫اندیشه ـ بر تار زنند‬                                                                                                              ‫ـ جوان‬
                                                                              ‫‪ 7‬ـ پیشوا ـ درویشان‬                                                                                                    ‫‪ 7‬ـ خارج شده ـ فاسد و‬
                                                                                                                                                                                                     ‫تبهکار ـ واحد انداز‌هگیری‬
                                                                                             ‫م ‌یکشند‬
                                                                                                                                                                                                                       ‫زمان‬
                                                                                                                                                                                                     ‫‪ 8‬ـ سلسله خلفای اسلامی‬

                                                                                                                                                                                                             ‫ـ اجداد ـ بهشت‬
   8   9   10   11   12   13   14   15   16   17   18