Page 12 - (کیهان لندن - سال سى و سوم ـ شماره ۱۹۱ (دوره جديد
P. 12

‫خود بر جای گذاشت که بنا بر شرایط‬        ‫داریوشهمایونروزنام ‌هنگاریبرجسته‪،‬‬                                                                      ‫صفحه ‪ - Page 12 - 12‬شماره ‪1657‬‬
                                        ‫موجود در خاورمیانه‪ ،‬بسیاری از آنها‬      ‫نظری ‌هپردازی جستجوگر و نوجو‪ ،‬و‬                                                                            ‫جمعه ‪ 23‬تا پنجشنبه‪ 29‬آذ‌رماه ‪1397‬خورشیدی‬
                                        ‫همچنان معتبرند و گویی همین امروز‬        ‫سیاستمداری مل ‌یگرا و میه ‌ندوست‬
                                        ‫نگاشته شده‌اند‪ .‬مقالات قدیم ‌یوی‬        ‫بود که بر نقش موثر ایران در مناسبات‬      ‫دو قرن فراز و نشیب مطبوعات در ایران (‪)99‬‬
                                        ‫در ده ‌ههای سی تا پنجاه خورشیدی‬
                                        ‫همچنین بازتاب مستند موقعیت‬                   ‫منطق ‌های و جهانی آگاهی داشت‪.‬‬                                             ‫( کیهان لندن شماره ‪) 1280‬‬
                                        ‫سیاسی و اجتماعی ایران هستند‪.‬‬            ‫وی سال‌های طولانی در روزنام ‌ههای‬
     ‫داریوش همایون‬                      ‫از همین رو ما به بازنشر گلچینی از‬       ‫معتبر ایران قلم زد و از بنیانگذاران‬              ‫احمد احـرار‬                   ‫را با اختیارات تام جانشین خود‬          ‫دولت انگلیس در قبال تصمیم ـ یا‬
                                        ‫آثار داریوش همایون می‌پردازیم که‬        ‫اصلی روزنامه‌ی «آیندگان» بود‬                                                   ‫سازند‪ ،‬آیا عملشان در نظر اولیای‬        ‫بی‌تصمیمی ـ شورای عالی مشورتی‬
‫(‪۵‬مهر‪،۱۳۰۷‬تهران‪۸-‬بهمن‪،۱۳۸۹‬ژنو)‬          ‫در سال‌های تبعید پس از انقلاب ‪۵۷‬‬        ‫که صفح ‌ه‌ای نوین در تاریخچه‌ی‬           ‫در شرایط کنونی یکی از پایه‌های‬        ‫لندن ناخوشایند تلقی خواهد شد؟‬          ‫واکنشی متقابل حاکی از ب ‌یاهمیت‬
                                        ‫با کیهان لندن نیز همکاری نزدیک‬          ‫روزنامه‌نگاری ایران گشود‪.‬همایون‬          ‫ثبات کشور را از بین م ‌یبرد و ظهور‬    ‫یک چنین غیبت کوتاه‪ ،‬به‌نظر‬             ‫شمردن مسألۀ ایران و متعهد شدن‬
                                        ‫داشت‪ .‬مقالاتی که در این ستون‬            ‫مهارت روزنامه‌نگاری و تسلط خود‬           ‫عوامل جدید در کشوری که هم‬             ‫ا علیحضر ت ضر ر ی به مصا لح‬            ‫نسبت به حفظ امنیت و تمامیت آن‬
                                        ‫م ‌یخوانید‪ ،‬از آرشیو کیهان لندن‬         ‫بر زبان فارسی را با اید‌ههای سیاسی‬       ‫اکنون عوامل ترس و بی‌ثباتی بیش‬        ‫انگلستان نخواهد زد زیرا که خود‬
                                                                                ‫خویش در هم آمیخت و از دهه‌ی ‪۳۰‬‬           ‫از حد لزوم وجود دارد‪ ،‬احتمالا به‬      ‫معظم‌له کماکان به حفظ و حراست‬                                ‫نشان داد‪.‬‬
                                                            ‫انتخاب شده‌اند‪.‬‬     ‫خورشیدی به این سو‪ ،‬نوشته‌هایی از‬         ‫انقلاب و تغییر رژیم منتهی خواهد‬                                              ‫لرد کرزن در پاسخ تلگراف وزیر‬
                                                                                                                                                                      ‫این مصالح علاقه‌مند است‪.‬‬        ‫مختار انگلیس در تهران نوشت «اگر‬
‫توافق بر زمین ‌ههای مشترک‬                                                                                                                          ‫شد»‪.‬‬        ‫به اعلیحضرت قول دادم روی‬               ‫ایرانیان حقیقتاً بر این عقیده‌اند که‬
                                                                                                                              ‫لرد کرزن‪ ،‬در پاسخ نوشت‪:‬‬          ‫پیشنهادشان مطالعه شود ولی ضمناً‬        ‫بین مصالح سیاسی آنها و منافع‬
‫کیهان لندن شماره ‪ 12 - 1242‬بهم ‌نماه ‪1387‬‬                                                                                ‫«امیدوارم قولی که به اعلیحضرت‬         ‫خدمتشان عرض کردم که شخصاً‬              ‫بریتانیای کبیر اختلاف فاحشی‬
                                                                                                                         ‫داده‌اید که عین درخواست ایشان را‬      ‫کمی در این باره تردید دارم یعنی فکر‬    ‫وجود دارد که تصویب پیمان را‬
‫گفتگوی کران از آن بهتر است‪ ،‬زیرا‬        ‫به همان آشتی ناپذیری رسید‌هاند که‬       ‫برای گرو‌ههائی که تقریباً در هیچ‬         ‫برای اخذ تصمیم نزد من بفرستید‬         ‫نم ‌یکنم چنین مسافرتی در چنین‬          ‫غیر ممکن می‌سازد و اگر در نتیجۀ‬
‫کران این عذر را دارند که سخنان‬          ‫در مبارزه میان جمهوری اسلامی و پا‬       ‫موضوعی موافقت ندارند‪ ،‬سهل است‪،‬‬           ‫با لحنی ادا نشده باشد که معظ ‌مله‬                                            ‫احساسات خصمانۀ مجلس‪ ،‬یا ب ‌هعلت‬
‫یکدیگر را نمی‌شنوند‪ .‬هیچ ایرانی‬         ‫برجاترین مخالفا ‌نش م ‌یتوان یافت‪.‬‬      ‫موافقت را با غیر خود ‌یها اگر نه گناه‪،‬‬   ‫را به دریافت پاسخی مساعد از سوی‬                ‫موقع ب ‌هصلاحشان باشد»‪.‬‬       ‫عدم حضور وکلا در تهران‪ ...‬حکومت‬
‫نیست که بخواهد مسائلش را با هم‬          ‫شور و تعصب نه تنها زمینه‌های‬            ‫زیان‌آور می‌دانند‪ ،‬سخن گفتن از‬           ‫ما امیدوار سازد‪ .‬در هر صورت‪ ،‬به‬       ‫نورمن در گزارش خود می‌افزاید‪:‬‬          ‫ایران احساس م ‌یکند که قادر نیست‬
                                                                                                                         ‫معظم‌له اطلاع دهید که تمایلشان‬        ‫«در این که وضع اعصاب شاه‬               ‫قرارداد را به‌تصویب مجلس برساند‪،‬‬
                                                                                                                                                               ‫بی‌نهایت خراب و آشفته است تردید‬        ‫در آن صورت مسؤولیت حوادث آتی‬
                                                                                                                                                                                                      ‫کشور صرفاً به‌عهدۀ خود آنهاست و‬
‫میهنان خود به زبان اسلحه حل کند‪.‬‬        ‫مشترک بلکه کمترین بردباری را در‬         ‫را‌ههای حل اختلاف بیهوده م ‌ینماید‬       ‫احمدشاه قاجار‬                                                                ‫دیگر نباید انتظار کوچکترین کمک‬
‫ما مسائلی داریم که در طول زمان و‬        ‫برابر دگراندیشان از میان برده است‪.‬‬      ‫(استدلال‌شان آن است که هر به‬                                                                                          ‫یا حمایتی از جانب ما داشته باشند‪».‬‬
‫به ویژه در دوران جمهوری اسلامی‬                                                  ‫رسمیت شناختنی‪ ،‬به غیر خود ‌یها‬           ‫به ترک وطن‪ ،‬آن هم در چنین‬             ‫نیست‪ .‬اما ب ‌هعکس ادعای خودش‪،‬‬          ‫و در تلگراف بعدی افزود‪« :‬ایران‬
‫بر پیچیدگ ‌یشان افزوده شده است و‬                  ‫***‬                           ‫مشروعیتی م ‌یدهد که گویا خود آنان‬        ‫موقع حساس و خطیر‪ ،‬حتی به‌فرض‬          ‫این ناراحتی اعصاب ناشی از بیماری‬       ‫اکنون به مرحله‌ای رسیده است‬
‫اکنون به این فضای ناسالم رسید‌هایم‬                                              ‫دارند)‪ .‬با اینهمه از آنجا که هی ‌چگاه‬    ‫آن که بهانۀ آن سفر دوماهه ب ‌هقصد‬     ‫خاصی نیست بلکه صرفاً زائیدۀ ترس‬        ‫که ثمرۀ بی‌فکری و تردید خود را‬
‫که تنها به سود دشمنان ایران تمام‬        ‫یک برخورد قلمی میان آقای‬                ‫از انسان نم ‌یباید نومید شد یادآوری‬      ‫معالجه باشد‪ ،‬خواه ناخواه در چشم‬       ‫است‪ .‬علت حقیقی اصرارش بر ترک‬           ‫می‌چشد و اگر نتواند درد خود را با‬
‫خواهد شد؛ اما اگر گرو‌هها و کسانی‬       ‫محمد امینی و آقای دکتر گلمراد‬           ‫پاره‌ای بدیهیات می‌تواند سودمند‬          ‫هموطنانشان دلیل ُجبن و ب ‌یعلاقگی‬     ‫هرچه زودتر تهران این است که وقوع‬       ‫تنها وسیلۀ مشروعی که در اختیار‬
‫هر دعوت به توافق بر زمینه‌های‬           ‫مرادی ـ یکی از ب ‌یشماری ـ درباره‬                                                ‫به سرنوشت مملکت تلقی خواهد‬            ‫بحران وخیمی را در کشور پی ‌شبینی‬       ‫دارد‪ ،‬یعنی گشایش مجلس و تصویب‬
‫مشترک را نیز فاشیسم و شوونیسم‬           ‫حزب دمکرات کردستان ایران‬                                          ‫باشد‪.‬‬          ‫شد‪ .‬حال اگر اعلیحضرت علیرغم این‬       ‫می‌کند و مایل نیست در آن زمان‬          ‫قرارداد‪ ،‬علاج کند هیچ گونه راه حل‬
‫م ‌ینامند جز زور چه راه حلی خواهد‬       ‫گویاترین نمونه سقوط بحث سیاسی‬           ‫برطرف کردن اختلاف نظر ـ و‬                ‫اندرز صریح و دوستانۀ ما باز هم بر‬     ‫در ایران باشد‪ .‬اگر بالشویک‌ها به‬       ‫یا درمان دیگری برای نجاتش باقی‬
                                        ‫به رویاروئی دشمنانه در مسأله قومی‬       ‫اختلاف بیش از موافقت‪« ،‬حالت‬              ‫تصمیم خود اصرار ورزند و بخواهند‬       ‫تهران حمله کردند و دولت انگلستان‬
                          ‫ماند؟‬         ‫است‪ .‬آقای امینی در نوشته‌ای با‬          ‫طبیعی» مردمان است ـ اساساً به‬            ‫ایران را ترک کنند‪ ،‬بهتر است از هم‬     ‫به‌حمایت از ایران برخاست و خطر‬                                 ‫نیست»‪.‬‬
‫برای آنکه کار به خشونت نرسد‬             ‫استناد به گفت ‌ههای سران و اسناد‬        ‫دو شیوه صورت م ‌یگیرد‪ :‬یا متقاعد‬         ‫اکنون بدانند که انتظار کوچکترین‬       ‫رفع شد‪ ،‬آن وقت امیدوار است‬             ‫ملک‌الشعرای بهار در «تاریخ‬
‫می‌باید نخست بر زمینه مشترک‬             ‫رسمی آن حزب‪ ،‬تغییر استراتژی‬             ‫شدن یک یا هر دو طرف‪ ،‬و یا زور‪ .‬در‬        ‫کمک یا حمایتی از جانب ما نباید‬        ‫دوباره به کشورش بازگردد‪ .‬اما اگر‬       ‫مختصر احزاب سیاسی ایران»‬
‫توافق کنیم‪ .‬این زمینه مشترک‪،‬‬            ‫حزب دمکرات کردستان ایران را پس‬          ‫اینجا زور‪ ،‬تنها تحمیل خشون ‌تآمیز‬                                              ‫دولت بریتانیا حاضر به کمک نشد و‬        ‫م ‌ینویسد‪« :‬سپهدار کابین ‌های تشکیل‬
‫هنجار (نرم) ها و مقررات بی ‌نالمللی‬     ‫از انتخابات آمریکا که احتمال حمله‬       ‫نیست و حکومت و قانون و دادگاه را‬                           ‫داشته باشند‪».‬‬       ‫گذاشت تهران و ایالات شمال ایران‬        ‫داد و در همان اوایل تشکیل دولت‪،‬‬
‫است و ربطی به نظرات دلخواسته‬            ‫به ایران را در آینده قابل پی ‌شبینی‬     ‫نیز دربر م ‌یگیرد‪ .‬نقش این نها ‌دها‬      ‫باوجود دریافت چنین پاسخی‪،‬‬             ‫به‌دست بالشویک‌ها بیفتد آن وقت‬         ‫از مسکو نتیجۀ مذاکرات و روابط‬
‫ما ندارد‪ .‬نم ‌یتوان انتظار داشت که‬      ‫از میان برده بررسی کرده است‪ .‬آقای‬       ‫واداشتن مردمان است به پذیرفتن‬            ‫احمدشاه همچنان بر تصمیم خود‬           ‫می‌تواند به‌طور دائم در اروپا اقامت‬    ‫ودادیه بروز کرد به این معنی که‬
‫دیگر ایرانیان خاموش بنشینند‪،‬‬            ‫مرادی در پاسخی سراسر تلخی و‬             ‫زمین ‌ههای مشترکی که همزیستی‬             ‫پا برجای بود و این بار‪ ،‬در گفت و‬                                             ‫پیمان‌نامه‌ای در ‪ 26‬ماده به دولت‬
‫چون جمعی از آنان‪ ،‬جمع‌هائی از‬           ‫دشمنی‪ ،‬هر اتهامی به نویسنده و‬           ‫را میسر می‌سازد‪ .‬تجربه انسانی‬            ‫گو با وزیر مختار انگلستان گفت اگر‬                              ‫گزیند‪.‬‬        ‫ایران مخابره گردید‪ ،‬و سپهدار‬
‫آنان‪ ،‬تصمیم گرفت ‌هاند ملتی جدا از‬      ‫همفکرا ‌نش زده است ب ‌یآنکه هیچ‬         ‫نشان داده است که مردمان باز در‬           ‫با مسافرتش به‌عنوان پادشاه ایران‬      ‫شـاه‪ ،‬هنگام بازگشـت از مسافرت‬          ‫جلسه‌ای از سیاسیون و رجال خبر‬
‫ملت ایران باشند و به نام دمکراسی‬        ‫دلیلی بر رد نظرات او آورده باشد‪.‬‬        ‫«حالت طبیعی» بیشتر از همان راه‬           ‫موافقت نشود از سلطنت استعفا‬           ‫اخیـرش بـه اروپـا مـورد اسـتقبال‬       ‫کرد و قضیه را مطرح ساخت و با‬
‫دست بر بخ ‌شهائی از سرزمین ملی‬          ‫به نظر م ‌یرسد سنتی که حزب توده‬         ‫به «موافقت» رسید‌هاند‪ ،‬زیرا اگر به‬                                             ‫گـرم افـراد ملتـش قـرار گرفـت و‬        ‫موافقت آنها در تاریخ ‪ 26‬ربی ‌عالثانی‬
‫بیندازند‪ .‬این نخواهد شد؛ و هیچ‬          ‫گذاشت و علی شریعتی و شاگردا ‌نش‬         ‫خود گذاشته شوند همه چیز را برای‬                               ‫خواهد داد‪:‬‬       ‫اگـر در همـان موقع علاقۀ بیشـتری‬       ‫‪ 1339‬پذیرفتاری دولت را به مسکو‬
‫کس با اتهام شوونیسم و فاشیسم از‬         ‫در مجاهدین خلق به کمال رساندند‬          ‫خود م ‌یخواهند‪ .‬زمین ‌ههای مشترک‪،‬‬        ‫«شاه که از شنیدن گزارشهای‬             ‫بـه سرنوشـت ایران نشـان مـ ‌یداد و‬     ‫اطلاع داد‪ .‬و این عمل سپهدار اسباب‬
‫میدان بدر نخواهد رفت‪ .‬ملت تعریفی‬        ‫قاعده عمومی بحث سیاسی شده‬               ‫تعری ‌فها و نظاماتی است که مستقل‪،‬‬        ‫مربوط به خارج شدن اتباع اروپایی‬       ‫فکـر خـود را منحصـراً متوجـه ایـن‬
‫پذیرفته شده جهانی دارد و حقوق‬           ‫است‪ :‬به سخن اشخاص کاری نداشتن‬           ‫و پیش از بروز اختلاف میان هر دو‬          ‫و بسته شدن بانک شاهی به‌شدت‬           ‫موضـوع نم ‌یکـرد کـه بـر ثـروت و‬                         ‫زحمت او شد‪.‬‬
‫آن را قوانین بی ‌نالمللی شناخت ‌هاند‪.‬‬   ‫و خودشان را با دشنام و اتهام از میدان‬   ‫طرف مفروض‪ ،‬و برای همه موارد‬              ‫وحشت کرده است امروز مجدداً‬            ‫نقدینۀ شـخص ‌یاش بیفزایـد و پولها‬      ‫شیا طین اَنَس شا ه ر ا ا ز‬
‫سرزمین ملی در هر کشوری که‬                                                       ‫همانند گذاشته شده است و همگان‬            ‫مرا به‌حضور خواند و قریب دو‬           ‫را مرتبـاً بـه بانکهای خارج بفرسـتد‪،‬‬   ‫پذیرفتاری مواد مذکور ترساندند‪.‬‬
‫روی نقشه جغرافیا و عضو سازمان‬                                 ‫بدر کردن‪.‬‬         ‫م ‌یباید رعایت کنند وگرنه یا قانون و‬     ‫ساعت صحبت کرد‪ .‬معظم‌له کوشید‬          ‫احتمال داشـت محبـوب قاطبۀ ملت‬          ‫از قضا در همان روزها از طرف‬
‫ملل متحد است ملک مشاع آن ملت‬            ‫در اینجا نیاز به دفاع از آقای‬           ‫دادگاه به سرا ‌غشان خواهد آمد و یا‬       ‫موافقت مرا با نظرش جلب کند و‬          ‫واقـع شـود اما رفتـار معظ ‌مله در این‬  ‫مأمورین انگلیس اقدامی عجیب‬
‫است؛ همه مردم آن کشور بر هر‬             ‫امینی نیست که در نوشته دیگری‬                                                     ‫دلیل آورد که این مسافرت بنا به‬        ‫مـدت کـه کمتریـن اعتنا بـه مصالح‬       ‫صورت گرفت‪ ،‬و شعبه‌های بانک‬
‫گوشه آن حق دارند و هیچ جمعی‬             ‫همچنان با روحیه احترام به واقعیت‬                    ‫تحمیل خشون ‌تآمیز ‪.‬‬          ‫تشخیص پزشکان‪ ،‬برای معالجه‬             ‫ملـت نشـان نـداده و فقـط در فکـر‬       ‫شاهنشاهی (بانک انگلیس در ایران)‬
‫نم ‌یتواند ادعای مالکیت ویژه بکند‪.‬‬      ‫حق سخن را ادا کرده و جای تردید‬          ‫در سی ساله گذشته ایرانیان تقریباً‬        ‫و انجام معاینات طبی در اروپا‬          ‫مانع شـخص ‌یاش بوده‪ ،‬تمام طبقات‬        ‫را از بعضی ولایات ایران برچیدند‬
‫همه ساختار حقوق بی ‌نالملل عمومی‬        ‫در درستی گفتار خویش و تهی‬               ‫در همه چیز با هم اختلاف داشت ‌هاند‪.‬‬      ‫ضروری است و اگر دولت انگلستان‬         ‫مـردم را نسـبت بـه مقـام سـلطنت‬        ‫و شایع شد که زن و کودک اتباع‬
‫و مجموعه عهدنام ‌ههای بی ‌نالمللی‬       ‫دستی آن دشنام نامه نگذاشته است‪.‬‬         ‫هر جا آزادی عمل بیشتر بوده اختلاف‬        ‫با مسافرتش به‌عنوان پادشاه ایران‬      ‫بدبیـن و مشـمئز سـاخته اسـت‪.‬‬           ‫انگلیس از ایران خارج خواهند شد‪،‬‬
‫پایندان (ضامن) این ترتیبات است و‬        ‫اما چنین برخور ‌دهائی که به فراوانی‬     ‫نظر دامن ‌هدا‌رتر شده است‪ .‬اما این‬       ‫موافقت نکند آماده است از مقام‬         ‫بنابرایـن هـرگاه در چنیـن لحظـات‬       ‫و حتی بعضی از اعضای سفارتخانۀ‬
‫برهم زدن آنها تقریبا همواره به جنگ‬      ‫در رسانه‌های الکترونیک از سوی‬           ‫اختلافات در تصویر کلی به چشم‬             ‫سلطنت استعفا دهد‪ .‬او می‌گوید‬          ‫حسـاس کشـورش را رهـا کنـد و به‬         ‫انگلیس مشغول حراج کردن اسباب‬
‫انجامیده است‪ .‬در کنار این مقررات‬        ‫سخنگویان و هواداران سازما ‌نهای‬         ‫نم ‌یآید‪ .‬بقایای رو به زوال دورانی‬       ‫اگر اکنون که هنوز اوضاع کشور به‬       ‫اروپـا بـرود‪ ،‬بازگشـت مجـددش بـه‬       ‫خود شدند‪ ،‬و بانک انگلیس مقیم‬
‫و هنجارها اعلامیه جهانی حقوق بشر‬        ‫قومی انتشار می‌یابد می‌باید ما را‬       ‫فرو رفته در انقلاب و حکومت اسلامی‬        ‫نقطۀ انفجار نرسیده است از ایران‬                                              ‫تهران در جراید آگهی داد که نظر به‬
‫و میثا ‌قهای پیوست آن نیز هست‬           ‫به اندیشه اندازد که داریم به کجا‬        ‫م ‌یتوانند بقیه زندگی خود را نیز در‬      ‫خارج شود‪ ،‬عملش به‌عنوان معالجه‬               ‫ایـران بسـیار بعید اسـت‪».‬‬       ‫احتمال حرکت دادن بانک از ایران‪،‬‬
‫که فرد انسانی را بالاتر از هر چیز‬       ‫می‌رویم‪ .‬ما می‌بینیم که کمترین‬          ‫زندانی که دیوا‌رها ‌یش را چند روز‬        ‫و انجام مشاورات طبی قابل توجیه‬        ‫در پایان این گزارش‪ ،‬نورمن اظهار‬        ‫هرکس در بانک شاهنشاهی امانتی‬
‫م ‌یگذارد و حقوق شهروندی‪ ،‬حقوق‬          ‫انتقاد و درس ‌تترین سخن خلاف نظر‬        ‫و چند نام م ‌یسازند با بد زبانی به‬       ‫خواهد بود اما اگر آنقدر صبر کند‬                                              ‫دارد آمده دریافت نماید‪ ،‬و مردم‬
‫فرهنگی و مدنی (به معنی دمکراسی‬          ‫و منافع یک گروه‪ ،‬با کینه جوئی پاسخ‬      ‫یکدیگر بسر برند‪ .‬آنچه مایه نگرانی‬        ‫که تخلیۀ ایران از قوای بریتانیا آغاز‬                    ‫عقیده م ‌یکند‪:‬‬       ‫اسکناس‌ها را آورده پول نقد بگیرند‬
‫و عدم تمرکز) همه شهروندان کشور‬          ‫داده م ‌یشود؛ با واژ‌هها و عباراتی خون‬  ‫است کشمکش تازه و بسیار تندتری‬            ‫شود و پشت سر آنها خارج گردد‪،‬‬          ‫«این مسأله ف ‌ینفسه ضرر مهمی‬           ‫(بانک شاهنشاهی ناشر اسکناس در‬
‫را دربر دارد‪ .‬این سخنان که حقوق‬         ‫چکان‪ ،‬نوشت ‌ههائی که گفته فردوسی‬        ‫است بر سر فدرالیسم و «هویت طلبی‬          ‫همه خواهند گفت که شاه نوکر‬            ‫نیست مشروط بر این که بتوان‬
‫شهروندی بس نیست و علاوه بر افراد‪،‬‬       ‫را به یاد م ‌یآورد‪« :‬یکی نامه چون‬       ‫و حق تعیین سرنوشت ملیت‌های‬                                                     ‫جانشین مناسبی برایش پیدا کرد در‬                             ‫ایران بود)‪.‬‬
‫گرو‌هها نیز حقوقی دارند بیرون رفتن‬                                              ‫ایران» که چند سازمان قومی با‬                          ‫انگلیس بوده است»!‬        ‫صورتی که خلع شدنش از سلطنت‬             ‫این کارها در شاه زیادتر از مردم‬
‫از آن زمینه مشترک‪ ،‬از هنجا‌رهای‬                           ‫خنجر آبگون‪».‬‬          ‫همکاری عناصری در چپ و پشتیبانی‬
‫پذیرفته شده جهانی‪ ،‬است که به‬            ‫ما اکنون با کسانی سروکار یافت ‌هایم‬     ‫آشکاردول ‌تهاو محافلیدرهمسایگی‬                                                                                                               ‫مؤثر شد‪.‬‬
‫تحمیل خشونت بار میدان م ‌یدهد‪.‬‬          ‫که تنها پذیرش پیشاپیش و ب ‌یقید و‬       ‫ایران و دور دس ‌تترها راه انداخت ‌هاند‪.‬‬                                                                               ‫تجار که از انسداد راه تجارت با‬
‫ما یا م ‌یتوانیم به زبان اعلامیه جهانی‬  ‫شرط راه حل خود را نم ‌یخواهند‬           ‫امروز از مبارزه رژیم با جامعه‬                                                                                         ‫روسیه زیانها دیده بودند‪ ،‬چندان از‬
‫حقوق بشر و میثا ‌قهای پیوست آن‬          ‫بلکه خواهان تحمیل معانی و مفاهیم‬        ‫مدنی ایران گذشته‪ ،‬هیچ بحثی را‬                                                                                         ‫فتح باب روابط دولتین بدشان نیامد‬
‫با هم سخن بگوئیم (و برای این کار‬        ‫و تعری ‌فهای خود هستند؛ نه تنها‬         ‫نشان نم ‌یتوان داد که بیش از آن به‬                                                                                    ‫زیرا آنها هنوز مزۀ تجارت آزاد عهد‬
‫نخست م ‌یبایدآن اسناد را بخوانیم)‬       ‫تاریخ ساخته خود را م ‌ینویسند بلکه‬      ‫خشم و کین ـ در جاهای روزافزونی‬                                                                                        ‫قدیم زیر دندانشان بود‪ .‬سایر خلق‬
‫و ایرانی بدور از زورگوئی و تبعیض‬        ‫اعلامیه جهانی حقوق بشر خود را‬           ‫ـ آغشته شده باشد‪ .‬این بسیار پر‬                                                                                        ‫هم تابع احساسات سیاسیون بودند‬
‫بسازیم و یا اختلاف از تنها راه دیگری‬    ‫دارند‪ .‬مسأله‪ ،‬دیگر در اختلاف نظر‬        ‫معنی و در عین حال خطرناک است‬                                                                                          ‫که در ارتباط ایران و روس خطری‬
                                        ‫نیست‪ ،‬در همه یا هیچ است‪ .‬گفت و‬          ‫که هویت خواهان مل ‌تساز در مبارزه‬
  ‫که م ‌یماند «برطرف» خواهد شد‪.‬‬         ‫شنود ناممکن شده است زیرا هرچه‬           ‫خود برای مرز کشیدن میان ایرانیان‬                                                                                                     ‫فرض نم ‌ینمودند‪.‬‬
                                        ‫گفته شود پاسخ همان است‪ .‬حتی‬                                                                                                                                   ‫اما شاه را از تزلزل تخت و تاج بیم‬
                                                                                                                                                                                                      ‫داده بودند‪ .‬او م ‌یترسید‪ .‬از هر چیزی‬
                                                                                                                                                                                                      ‫می‌ترسید‪ .‬اکنون هم از بلشویک‬
                                                                                                                                                                                                      ‫م ‌یترسید‪ .‬شاه مصمم شد برود‪ .‬برود‬
                                                                                                                                                                                                      ‫به جنوب یا برود به اروپا‪ .‬ولی رجال‬
                                                                                                                                                                                                      ‫و سیاسیون و تجار مانع شدند و شاه‬
                                                                                                                                                                                                      ‫را از این خیال کودکانه مانع آمدند‪...‬‬
                                                                                                                                                                                                      ‫این بازی‪ ،‬بعد از سقوط وثو ‌قالدوله و‬
                                                                                                                                                                                                      ‫پیرنیا‪ ،‬سومین نقشی است که برای‬
                                                                                                                                                                                                      ‫ضعیف کردن و از بین بردن احمدشاه‬
                                                                                                                                                                                                      ‫بازی م ‌یشود و اتفاقاً بازیگر بزرگ و‬
                                                                                                                                                                                                      ‫عمدۀ این نقش در هر سه نوبت خود‬

                                                                                                                                                                                                                           ‫شاه است!»‬
                                                                                                                                                                                                      ‫در همین زمان‪ ،‬وزیر مختار‬
                                                                                                                                                                                                      ‫انگلیس شرح گفت‌و‌گوی خود با‬

                                                                                                                                                                                                        ‫احمدشاه را به لندن مخابره کرد‪:‬‬
                                                                                                                                                                                                      ‫«‪ ...‬اعلیحضرت نظر مرا در این‬
                                                                                                                                                                                                      ‫باره جویا شدند که اگر به‌مدت دو‬
                                                                                                                                                                                                      ‫ماه برای مشاوره با پزشکان متخصص‬
                                                                                                                                                                                                      ‫اعصاب در پاریس‪ ،‬از ایران خارج‬
                                                                                                                                                                                                      ‫شوند و ولیعهد (محمدحسن میرزا)‬
   7   8   9   10   11   12   13   14   15   16   17