Page 14 - (کیهان لندن - سال سى و سوم ـ شماره ۲۱۶ (دوره جديد
P. 14
صفحه - Page 14 - 14شماره ۱۶۸۲
جمعه ۳۱خرداد تا پنجشنبه ۶تیر ماه 139۸خورشیدی
کودکستان یا دبستانی مشغول از کجا ...تا ناکجا ...خاطرات تبعید ()۲ سال 1982در فرانسه
شوم .اما به هر دری زدم کار نبود.
به شهردار ناحیه سیزدهم ،یعنی در سرزمین بیگانه ،مثل یک آدم در همان نوامبر سال 1981که
منطقهای که در آن سکونت دارم، آهنی با جسم حرکت م یکردم اما شوهر من به پاریس رسیده بود ،عده
نامه نوشتم و شرح حالم را گفتم و دیگری از مخالفین رژیم نیز به اروپا
از شهردار تقاضای کار کردم .پس روحم جای دیگر بود آمدند .تعدادی از راه ترکیه و عدهای
از چند روز از ادارۀ کار محله به من نیز از راه پاکستان؛ مثل حاجآقا
تلفن کردند و وقت ملاقات دادند. م ینویسد در سال 1378دفتر اول خاطراتم «از ( [email protected]نشر نقطه) داستان مهاجرت و مهاجرین از آن جمله شانهچی ،مرحوم حاج لباسچی،
رئیس ادارۀ کار مرا پذیرفت و با سپیده تا شام» را با این جمله به پایان رساندم: انتشار داده است. داستا نهاست که به قول خواجۀ شیراز «از هر شادروان علی بابایی که به آلمان
تعجب سؤال کرد که من چه آشنایی «فصلی از سرنوشت خانواده ما ورق خورد و رفت )1( ،نعمت میرزازاده ،ناصر
با شهردار دارم که ایشان سفارش مرا فصل جدیدی شروع شد که خود قصۀ دیگری کیان کاتوزیان همسر علی اصغر حاج سید زبان که م یشنوم نامکرر است». پاکدامن ،هوشنگ کشاورز صدر،
به ادارۀ کار کرده و گفتند هر کمکی است» و اینک آن قصه .قصۀ از کجا تا ناکجا. جوادی است که خود ،در انقلاب سهم داشت پیش از این ،خاطراتی را از زنان و مردانی دکتر غلامحسین ساعدی ،خانم
از ایشان بربیاید به من بکنند .گفتم: وقتی که به «ناکجا» رسیدی از تو م یپرسند: ولی از نخستین کسانی بود که «صدای چکمه» که پس از انقلاب اسلامی ،هر کدام به دلیلی، و آقای متین دفتری .دیدنی بود
من نه شهردار را میشناسم و نه را شنید و زبان به افشای ماهیت رژیم جدید ناگزیر از ترک وطن و پناه گرفتن در کشورهای حال هر کدام از ما ،قیافههایمان
هرگز ایشان را ملاقات کردهام .فقط از کجا میآیی؟ گشود و ناچار به اختفا و سپس ترک وطن شد. دیگر شدهاند ،در این صفحه خواند هاید. و ناباوریهایمان وقتی که به هم
شرح حالم را برای ایشان نوشتهام. با هم به این قصه (بخش اول خاطرات ،مربوط همسر و دو دختر حاج سید جوادی پس از تاز هترین کتاب در این زمینه خاطرات کیان میرسیدیم مگر ممکن بود که تصور
رئیس اداره کار گفت :ما فعلا برای به چگونگی عبور از مرز و رسیدن به پاریس و چندی در غربت به وی پیوستند .در مقدمۀ کاتوزیان (حاج سید جوادی) است با عنوان کنیم روزی روزگاری در غرب کنار
شما کاری نداریم و راست میگفت. کوتاهی بر کتاب ،خانم حاج سید جوادی «از کجا ...تا ناکجا ـ خاطرات تبعید» که هم باشیم .همه آواره ،همه به کوه
در پنجاه سالگی در جستجوی کار دریافت پناهندگی) گوش م یکنیم... و صحرا و دره زده ،تنها و بیکس،
بودن خیلی مشکل است و شانس بیپول ،امیدها از دست رفته ،آینده
بابایی و حاج لباسچی منفرد مانده پیشبرد آن در ایران (پاریس) در هدایتالله متیندفتری ،پرفسور هیچکدام نه حق فعالیت داشتند و نامعلوم و تاریک .در خواب هم
پیدا کردن ،نادر. بودند نه به هیچ گروه و دستهای کنار دکتر امیر پیشداد و دیگران مهابادی ،ابوالحسن بنیصدر ،مهدی نه حق انتشار روزنامه .چون بنای تصورش را نمیکردیم .جز از ایران با
ایشان پیشنهاد کرد تا هنگامی تعلق داشتند و نه در کنار آنها به فعالیت پرداخت .بعد به نهضت سامع ،دکتر مهدی ممکن ،منوچهر مخالفت با رژیم را گذاشته بودند. هم سخن نمیگفتیم .آواری را که به
که کاری پیدا نکردهام از کمک فعالیت میکردند .اما صادقانه بگویم مقاومت ملی پیوست .هیچگاه هوس هزارخانی ،بهمن نیرومند ،کامبیز این وقاحت حزب توده برای کسانی سرمان فرود آمده بود ،با هم تجزیه و
ماهانه که به بیکاران و اشخاص که خیلی از آن گروهها زیر پوشش بازگشت به ایران نکرد؛ زیرا از ابتدا روستا ،حسن ماسالی ،مهدی خانبابا که هنوز به مجاهدین به عنوان تحلیل میکردیم و نیز علت رسیدن
بیبضاعت تعلق میگیرد ،استفاده مالی عراق و یا آمریکا بودند و هر با رژیم جمهوری اسلامی آیتاللهها، مبارزین راه آزادی نگاه میکردند آخوند به قدرت و علت شکست .ما
کنم .نام این کمک( )RMIاست و کدام به مناسبت موقعیت سیاسی مخالف بود .با گذشت زمان نهضت تهرانی. و خاطره بنیانگذاران سازمان را جز امید به بازگشت ،امید دیگری
از اقدامات میشل روکار نخس توزیر رهبرانشان کمک مالی دریافت مقاومت ملی از جنب و جوش افتاد د کتر شا پو ر بختیا ر آ خر ین گرامی میداشتند ،بسیار گران آمد نداشتیم .بعضی از ما برای اولین
سوسیالیست فرانسه .من این تقاضا را میکردند .چنان که دکتر مدنی و دکتر بختیار منزوی شد .سرنوشت نخستوزیر دوران محمدرضا شاه و تأسف و تأثر آنها را برانگیخت. بار بود که اروپا را میدیدند .نه به
قبول نکردم و به رئیس اداره گفتم :با اعتراف کرد که این کمکها را برای او از سایر رهبران مخالف رژیم بسیار نیز که پس از انقلاب به پاریس فرار هنگا م محا کمه سر ا ن حز ب آداب و رسوم غرب آشنایی داشتند
این که یک بیماری دوماهه را پشت دستگیری از هموطنان آوارهاش دردناکتر بود؛ زیرا عاملین رژیم با کرده بود ،نهضت مقاومت ملی را توده ،زمانی که کیانوری و احسان و نه میخواستند که آشنایی پیدا
سر گذاشت هام ،ولی ترجیح م یدهم دریافت میکرده .خود دکتر مدنی کارد آشپزخانه سر او را وحشیانه از تشکیل داده بود .همکاران ایشان طبری و بهآذین زیر فشار بازجویی کنند در و دیوار خیابانها ،متروها،
که کار کنم و از خودم درآمدی با زندگی بسیار سادهای که داشت تن جدا کردند و قاتلین او دستگیر شماری از وزرای سابق کابینه ایشان و شکنجهها به خیانتهای خود رفت و آمد مردم ،زبان غریبه و
داشته باشم .این پول برای من حکم نشان میداد که از این خوان نعمت نشدند! جز یک نفر به نام علی بودند .عدهای هم از فعالین پیشین و خطاهای خود اعتراف کردند، ناآشنا ،نگاههای بیتفاوت عابرین
صدقه را داشت و من صدقه قبول بهرهای نبرده است .ولو اینکه در وکیلیراد که پس از محاکمه در کنفدراسیون جهانی دانشجویان و کسی نبود به آنها بگوید :شما همگی ،آنها را از درون میخورد
نم یکردم .در نتیجه دست خالی از گرفتن کمک از آمریکا مرتکب دادگستری فرانسه و محکومیت به محصلین ایرانی نیز نشری های منتشر فکر میکردید با حمایت از آخوند و از داخل تکیده میکرد .هنوز
ادارۀ کار بیرون آمدم .به کلیسای حبس ابد در پاریس ،زندانی شد. میکردند به نام نهضت مقاومت. میتوانید به تدریج او را از صحنه سیل فرار خانوادههایی که برای
سیزدهم مراجعه کردم .خواهران اشتباهی بزرگ شده باشد. اما عامل اصلی که فردی بود به نام مدتی نیز ماهنامهای به زبان فرانسه خارج کنید و قدرت را به دست نجات جان فرزندان پسر خود از
روحانی به من وعدۀ کمک دادند. در کنار این دستهها حزب توده فریدون بویراحمدی ،به ایران رفت. منتشر میکردند که اداره آن به خانم رفتن اجباری به جبهه جنگ ایران
اول پیشنهاد کردند که در گرفتن ایران ،چریکهای فدائی اکثریت مولود خانلری واگذار شده بود .نام گیرید .چه خیال خامی. و عراق راهی اروپا و آمریکا شدند،
استاژهای مختلف کمکم کنند .این شروع نشده بود .هنوز اعضای حزب
دورههای کارآموزی چهارماهه هم از توده و چریکهای فدائی (اکثریت)
اقدامات میشل روکار بود برای کمک به جمع فراریان نپیوسته بودند و
به بیکاران و خصوصاً اتباع خارجی که دست در دست آخوندها داشتند و
صبح تا عصر یا در کلاسهای فراگیری برای خوش خدمتی خانههای تیمی
زبان فرانسه شرکت میکردند و هر
عبدالرحمان برومند شاپور بختیار عبدالرحمان قاسملو
ماه حقوق میگرفتند یا در مغازهها وابسته به حزب توده ،چریکهای همین فریدون بویراحمدی در قتل نشریه «نامههای ایرانی» بود .دکتر شورای ملی مقاومت و مخفی گاههای سایر گروههای
و شرکتهای کوچک کار م یکردند و فدائی اقلیت که در عرض چند سال مرحوم برومند که از یاران بختیار شاپور بختیار با کمکهای مالی مخالف رژیم را شناسایی میکردند
از دولت حقوق دریافت م یکردند .با چند پاره شدند ،راه کارگر ،کومله بود ،هرگز مورد سوءظن ایشان قرار دریافتی از آمریکا یا عراق یا هر هنگام ورود من و بچهها به پاریس و تحویل پاسداران میدادند .خلخالی
این حقوق ،به حق بازنشستگی نیز و ...فعالیت میکردند؛ هر کدام با نگرفت .قاتلین بختیار به وسیله این دو؟ سالها توانست حقوق وزرای ( ،)1982جو سیاسی خاصی بر جانی را در لیست انتخابات خود
دست پیدا م یکردند .من زیر بار استاژ شخص وقت ملاقات گرفتند و به خود را کماکان بپردازد .یک بورس جامعه ایرانیان این شهر حکمفرما میگذاشتند .کشتارهای رژیم جدید
نرفتم چون فرانسه میدانستم .اما چند یا چندین هوادار. تحصیلی هم برای دانشآموزانی بود .زیرا بیشتر رهبران گروههای
خانمهای بسیاری این کار را کردند. آنچه در ذهن تمام این رهبران دیدارش رفتند. مقرر کرده بود که پدرانشان عضو سیاسی و اصولاً مخالفین سیاسی را تأیید میکردند.
هم به کلاس م یرفتند و هم ماهیانه سیاسی حضور داشت ،فراهم آوردن دکتر علی امینی نخستوزیر رژیم به فرانسه آمده بودند و اما بالاخره نوبت آنها نیز رسید.
درآمدی داشتند و در شرکتهایی هم وسایل سقوط رژیم جمهوری اسلامی سابق ایران نیز در پاریس فعالیت نهضت مقاومت بودند. سرمایهداران و اطباء بیشتر راهی دفتر مرکزی حزب توده بسته شد.
که ثبت نام کرده بودند ،اغلب حاضر در آیندهای بسیار نزدیک و به دست میکرد و جبهه نجات ایران را اما بگویم از خانم مولود خانلری اعضای دفتر مرکزی و سردمداران
نمیشدند .کاری یاد نمیگرفتند. گرفتن قدرت به دست خودشان بود تشکل داده بود .هفتهنامهای به نام که از زنان بسیار روشنفکر و فعال آمریکا و انگلیس شده بودند. حزب ،که پس از سی سال مهاجرت
فقط حقوق برای آنها اهمیت داشت. و مجاهدین خلق به علت وجود آقای «ایران و جهان» منتشر میکردند ایران بود .اهل قزوین و اولین زنی مسعود رجوی رهبر مجاهدین به روسیه شوروی به تهران آمده
البته ناگفته نماند که عدهای از آنها بنیصدر و دکتر قاسملو رهبر حزب که در ابتدا توسط اسلام کاظمیه که در آن شهر قبل از کشف حجاب خلق و عدهای از اعضای رهبری بودند ،اما هنوز خط مشی سیاسی
واقعاً محتاج پول بودند .مسأله بر سر دموکرات کردستان ایران ،بیش از اداره میشد ولی بعد از مدتی اجباری توسط رضا شاه در ،1314 که همراه او و آقای بنیصدر با خود را از «کشور شوراها» میگرفتند
این است که چرا پول را م یگرفتند سایرین در رؤیای رسیدن به این به دست شاهین فاطمی و دکتر چادر از سر برداشت .او پس از جدا هواپیما از ایران فرار کرده بودند، و همراه با آخوند به بستن دهان
و از زیر بار یادگرفتن فن یا حرفهای منوچهر گنجی افتاد و بالاخره شدن از همسرش در 1948به پاریس در دهکده زیبایی در حومه پاریس مخالفین و شکستن قلم آنها و
فرار میکردند .شاید هم به این علت خواب خوش بودند. تعطیل شد .ایشان هم تعدادی آمد .عضو فعال حزب توده بود و بعد سکونت داشتند به نام اوور سور اواز تهمتزدن به آنها مشغول بودند،
که فکر میکردند زندگی در غرب عضو حزب کمونیست فرانسه شد. ( )Auvers-Sur-Oiseو در همان دستگیر و زندانی شدند .به یاد
موقتی است و بازگشتی دارد .اما در جستجوی کار حقوقبگیر داشت. آنطور که خود حکایت م یکرد ،در دهکده به وسیله ژاندارمری فرانسه میآورم روز 19بهمن 1360را که
گذشت سالها و سالها خلاف این تصور دریادار دکتر احمد مدنی کاندیدای سالهای نخستین ورودش به سختی محافظت م یشدند .گروههای سیاسی مخفیگاه موسی خیابانی از سران
پس از بازگشت مادرم به ایران اولین دوره ریاست جمهوری ایران و وسایل معیشت خود را فراهم م یکرد. دیگر در پاریس پراکنده بودند مجاهدین و اشرف ربیعی همسر
را ثابت کرد. بیآنکه پس از بیماری طولانی ریه استاندار خوزستان بعد از انقلاب نیز اما چندی نگذشت که در دفتر ژا نپل مجاهدین که پر جمعیتترین گروه اول مسعود رجوی و عدهای دیگر از
استراحتی کرده باشم ،در جستجوی به پاریس فرار کرده بود و عدهای از سارتر فیلسوف معروف فرانسه ،به کار سیاسی را در اختیار داشتند ،همراه مجاهدین مورد حمله پاسداران قرار
کار برآمدم .دلم میخواست در دوستان و هواداران جبهه ملی را پرداخت و همکار او شد .با بن یصدر با آقای بنیصدر و دکتر قاسملو دبیر گرفت .در این عملیات غیر از دو سه
در کنار داشت .با کمکهای مالی و قطبزاده ،هنگامی که در پاریس کل حزب دموکرات کردستان ایران کودک که درون وان حمام آنها را
رفت .شنیدم که در پایان وصی تنامه 1ـ مرحوم احمد علی بابایی، دریافتی از آمریکا که با آن تعدادی اقامت داشتند ،روابط نزدیک داشت. تعدادی از نمایندگان گروههای مخفی کرده بودند ،بقیه افراد به
خود نوشته بود: مرحوم لباسچی و حاجی شان هچی آپارتمان در پاریس اجاره کرده بهتر بگویم خانه کوچکش پناهگاه سیاسی دیگر و منفردین ،شورای دست مأمورین پاسدار کشته شدند.
هر سه از بازاریان وابسته به جبهه بودند و بلاعوض در اختیار جوانان بسیاری از ایرانیان بود .به ایران و ملی مقاومت را تشکیل دادند که فردای حادثه روزنامه مردم ارگان
تابوت مرا جای بلندی بگذارید ملی بودند که در طول انقلاب و فراری قرار میدادند ،از هر گروه و مراسم نوروزی آن بینهایت عشق هسته آن در تهران و بعد از میثاق حزب توده منتشر شد که عکس
تا باد برد بوی مرا در وطن من بعد از آن از نظر مالی کم کهای دسته سیاسیای و بدون استثناء و میورزید .سفره هفتسینی که در «بنیصدر ـ رجوی» در تابستان بزرگ جسد موسی خیابانی را در
حاج لباسچی پس از فرار از ایران با ارزشی به انقلاب ایران کردند به عدهای از خانوادهها هم که دست ایام نوروز پهن میکرد به وسعت ،60بسته شده بود .اعضای شورای صفحه اول چاپ کرده بود .زیر عکس
به آلمان رفت .پس از آن برای مرحوم علی بابایی بعد از انقلاب در خالی راهی غرب شده بودند ،ماهیانه سطح اتاقش بود و در زیبایی و ملی مقاومت که هر کدام در ظاهر با کمال وقاحت نوشته بودند «این
پیوستن به فرزندش راهی آمریکا جنوب تهران دوازده مدرسه ساخت. طراوت بینظیر .یک بار در پاریس به از استقلال رأی برخوردار بودند است نتیجه خیانت به خط امام».
شد و در همان جا فوت کرد .ای نها رئیس دفتر آقای طالقانی بود قبل از کمک مالی میکردند. دیدن آقای خمینی رفت و با اوقات و در باطن رهبری رجوی را به در آن بهمن 60روزنامه مردم از
از نوع مسلمانانی بودند که به قبای این که مسؤولیت آن دفتر را حاج عده دیگری از فراریان ایران چون تلخ بازگشت .در گرماگرم انقلاب عنوان مسؤول شورا پذیرفته بودند، نادر روزنامههایی بود که انتشار آن
رژیم جمهوری اسلامی نم یخوردند. آقا شان هچی به عهده بگیرد .پس از همسر من ،آقای حسن نزیه ،دکتر در کمیته دفاع از حقوق بشر و عبارت بودند از :ناصر پاکدامن، بلامانع بود .سایر گروههای سیاسی
جای همگی آ نها در ایران بود، مهاجرت به آلمان مهاجرت دومی لاهیجی ،هوشنگ کشاورزصدر ،باقر
کرد به آمریکا و در همان جا از دنیا مؤمنی ،حاجآقا شانهچی ،آقای علی
نه در غربت.
ادامه دارد