Page 14 - (کیهان لندن - سال سى و سوم ـ شماره ۲۲۹ (دوره جديد
P. 14
صفحه - Page 14 - 14شماره ۱۶۹۵
جمعه ۲۹شهریورماه تا پنجشنبه ۴مهرماه 139۸خورشیدی
صلح اعراب و اسرائیل در چه حالی است؟ و در دکترامیراصلانافشاردرگفتگوباعلیمیرفطروس ۹(:و)۸ =همراهان شاه به هنگام خروج از
آنجا با جرالد فورد (رئیس جمهور آمریکا بعد ایران چه کسانی بودند؟
از نیکسون) و آقای سادات مذاکرات مربوط به شاه را با یک فریب بزرگ
صلح «کمپ دیوید» را دنبال کنید ...به طوری از ایران خارج کردند ـ در ردیف جلوی هواپیما ،علیاحضرت
که عرض کردم این مذاکرات «کمپ دیوید» شهبانو ،خانم دکتر لوسیا پیرنیا پزشک
از موقعی به وجود آمد که سادات اسرائیل را خمینی در سال 1355خواستار بازگشت اعلیحضرت و بنده بودیم و در قسمت دوم
به رسمیت شناخته بود .در موقعی که من در محترمانه به ایران و رفتن ب یسر و صدا به هواپیما هم آقایان کامبیز آتابای ،سرهنگ
تشریفات بودم ،سادات چندین بار به تهران آمد، یزدان نویسی ،سرهنگ کیومرث جهان بینی
البته نه به صورت دعوت رسمی ،بلکه خیلی قم شده بود و امیر پورشجاع و محمود الیاسی بودند ،با چند
خصوصی و محرمانه که بنده به استقبال ایشان درج هدار گارد از جمله آقای علی شهبازی و
م یرفتم و یکراست به کاخ والاحضرت شهناز در دوران زندگی سیاسی و دیپلماتیک اختلاف نظر اطرافیان جیم یکارتر دربارۀ دکتر امیراصلان افشار ،در خاطرات خود خدمه .مسئله سفر به آمریکا آنچنان برنامه
در سعدآباد م یرفتیم .اگر واقعاً کمک ایران خود ،دارای مشاغل مهم و حساس، ایران .خاطرات دکتر افشار ،کتابی است از چند رویداد مهم که تأثیر زیاد در سرعت ریزی شده و مسلم بود که حتی آقای علی
نبود با 1میلیارد و 700میلیون دلار ،کانال ازجمله سفارت ایران در آمریکا و هلند در 720صفحه ،شامل یک دورۀ 44ساله از گرفتن ماشین انقلاب و انتقال سلطنت کبیری ،آشپز اعلیحضرت که به دیدار فرزندش
سوئز اصل ًا باز نم یشد ،برای اینکه کانال سوئز و اتریش ،رابط سفارت ایران با دیوان ظهور فاشیسم هیتلری در آلمان تا ظهور از شاه به آخوند داشت ،سخن م یگوید:
دوباره باز شود ،م یبایستی کشت یهای شکسته داوری بی نالمللی لاهه در دوران ملی شدن آی تالله خمینی در ایران و حاصل مصاحبۀ واقعۀ هفدهم شهریور در میدان ژاله تهران به آمریکا م یرفت ،با ما همراه شد!
و بمباران شده را از آنجا بیرون م یکشیدند و بعد صنعت نفت ،رئیس شورای ح ّکام سازمان طولانی علی میرفطروس با آخرین رئیس ب هدنبال اعلام حکومت نظامی در دولت همانطور که عرض کردم ،اعلیحضرت معتقد
ولیعهد ما (شاهزاده رضا پهلوی) به آنجا رفت و بی نالمللیانرژیاتمیبودهاست،تاآخرین تشریفات دربار شاهنشاهی در سا لهای شریف امامی ،حادثۀ سینما رکس آبادان بودند که« :سولیوان سوء نیت دارد و گزارش
در مراسم افتتاح کانال سوئز شرکت کرد .این روز زندگی محمدرضاشاه در کنار وی بود که ب هاستعفای دکتر جمشید آموزگار از درستی از اوضاع ایران به کاخ سفید و مقامات
کم کها و محب تهای ایران به مصر بود .آقای و از این دوران خاطرات ب هیادماندنی دارد. قبل از انقلاب. نخستوزیری منجر شد ،بیماری شاه و وزارت امور خارجه آمریکا ارائه نمیدهد.
سادات هم ـ البته ـ خیلی قدرشناس بودند... دکتر اصلان افشار ،دیپلمات باسابقه که بنابراین لازم است که خودم به آمریکا بروم و
با این سابقه ،آقای کارتر از اعلیحضرت خواسته با کارتر و مقامات وزارت امور خارجۀ آمریکا
بود که به اسوان بروند و مذاکرات بین مصر و کرد این بود که 26جلد آلبوم بزرگ عک سهای حتی یک ثانیه فکر م یکردم که م یرویم و بر را از ایران خارج کردند و بعد ،مانع سفر ملاقات کنم و به آنها بگویم که اقدامات شما
اسرائیل را دنبال کنند ...اما الآن که جریان خانوادگی ما را در چمدان گذاشت و گفت: نم یگردیم ،من اینجوری که خانه و زندگی و اعلیحضرت به آمریکا شدند .با بیم و نگرانی، در ب یثبات کردن ایران نه فقط برای ما بلکه
گذشته و تمام شده ،بنده م یبینم این فقط «اگر در غربت ماندیم و برنگشتیم و دچار آثار عتیقه و ملک و املاکم را ول نم یکردم. وقتی پیام سفیر آمریکا در قاهره را به عرض
یک دام و فریب بزرگ بود .به غیر از اینکه بدبختی و مضیقه و تنگدستی شدیم ،حداقل من فقط با یک چمدان بیرون آمدم ،فقط با اعلیحضرت رساندم ،با ناراحتی و حیرت برای تمام منطقه فاجع هبار خواهد بود».
یک کسی را بخواهند بکشند به جائی که بعداً با نشان دادن این عک سها ،بگوئیم که قبل ًا ما یک چمدان .روز 14ژانویه ،1979یعنی دو فرمودند« :ای نها با پدر من هم همین کار را در زمان کندی هم که حکومت اعلیحضرت
در جای دیگر راهش ندهند! این نقشۀ آقای روز قبل از اینکه با اعلیحضرت بیرون بیائیم، کردند .پدرم مایل بود که در هند و نزدیک مورد انتقاد شدید دموکرا تهای آمریکا بود،
کارتر و شرکای او بود که چطور اعلیحضرت کی بودیم». به زنم گفتم :خانم! من که بر م یگردم ،شما ایران باشد و این وعده را هم داده بودند .ولی شاه با سفر به آمریکا و گفتگو با دولتمردان
را از ایران بیرون بکشند و بعد ،خمینی را به م یخواهم بگویم که اگر من نم یخواستم اگر الآن اسباب و اثاثیه را جمع کنید ،من از در بمبئی انگلیس یها اجازه ندادند که پدرم آن کشور ،کندی و مشاوران سیاسی او را
خانوادهام برود ،برای این بود که مطمئن بودم این مستخدمین خجالت م یکشم که خواهند حتی از کشتی پیاده شود و از آنجا ،او را به قانع کردند که مسائل ایران ،آنچنان که برخی
ایران بفرستند .این بهترین راه بود... برم یگردیم چون نظر اعلیحضرت این بود که گفت« :آقا دارد فرار م یکند!» من م یروم و جزیرۀ موریس بردند ...من اشتباه کردم که به از مخالفان (و خصوصاً رهبران کنفدراسیون
=با توجه به شرایط داخلی و بی نالمللی، پس از 2ـ 3ماه بر م یگردیم ...من و اردشیر ای نها اعتماد کردم و به اسوان آمدم!» بعد ،به دانشجویان ایرانی) م یگویند ،نیست .با چنان
زاهدی چندین بار به اعلیحضرت گفتیم: بر م یگردم. اردشیر زاهدی تلفن شد و او خیلی سریع با سابق های و با این هدف ،سولیوان طی ملاقاتی
شما فکر م یکردید که سفر شاه به آمریکا اعلیحضرت! بهتر نیست که شما ایران را ترک مراکش تماس گرفته بود و پادشاه مراکش ،وزیر با اعلیحضرت ،موافقت دولت آمریکا را برای
نکنید؟ اعلیحضرت گفتند« :من باید بروم و با ع .میرفطروس :برخورد سفیر فرانسه در دربار خودش را به اسوان فرستاد و اعلیحضرت سفر اعلیحضرت اعلام کرد و تاکید کرد:
باعث آرامش و ثبات داخلی م یشد؟ آمریکائ یها صحبت کنم تا حداقل برای ثبت «هواپیمای اعلیحضرت در فرودگاه «آندروز»
ـ شلوغ یهای ایران ،بیشتر منشأ خارجی آن زمان با وقایع ایران چگونه بود؟ نزدیک واشنگتن به زمین خواهد نشست و از
داشت .از خمینی در آن زمان ،اصل ًا خبری ا .افشار :آقای «رودلف فرانس» رئیس آنجا با هلیکوپتر به منزل دوست نزدی کتان
نبود و حتی در سال 1355او خواستار بازگشت
محترمانه به ایران و رفتن ب یسر و صدا به قم ملکه فرح دیبا ،انور سادات (رئیس جمهور مصر) ،محمدرضا پهلوی (پادشاه ایران) ،تهران۱۹۷۵ ، «والتر آننبرگ» خواهید رفت»...
شده بود .از ای نرو ،ما فکر م یکردیم که سفر با این مقدمات ،اعلیحضرت از سفر به آمریکا
اعلیحضرت به آمریکا باعث قانع کردن مقامات در تاریخ هم که شده ،آیندگان بدانند که من هواپیمائی «ایرفرانس» در تهران با ما و خانوادۀ را دعوت کرد که به مراکش بروند. راضی و خوشحال بودند و به من فرمودند« :در
آمریکائی شود هر چند از مدتی پیش ،خصوصاً تا آخرین لحظه م یخواستم این مملکت را ما خیلی دوست نزدیک بود و مثل سفیر فرانسه در آن شرایط آشفته و عصبی ،خودمان را این صورت ،حداکثر 2ـ 3ماه در سفر خواهیم
پس از سفر شاه به آمریکا در زمان کارتر و آن با ما رفت و آمد داشت .سفیر فرانسه در ایران در برابر یک توطئه یا فریب بزرگ م یدیدیم بود ،هدایایی تهیه کنید تا به میزبانهای
«افتضاح مهما ننوازانه!» حس م یکردیم که نجات دهم». آدم بسیار مهربان و خوبی بود و بیشتر اهل و واقعاً نم یدانستیم که چه کنیم .هیچیک از
غرب یها ،دیگر اعلیحضرت را نم یخواهند .در به طوری که قبل ًا عرض کردم :چند روز بزم و مهمانی بود و اهل تصمیمات محکم و دولتمردان آمریکا دیگر به تلف نهایم پاسخی خودمان بدهیم».
واقع ،استقلا لطلب یهای اعلیحضرت و غرور و قبل از عزیمت اعلیحضرت از ایران ،من به دیپلماتیک نبود .به هر حال آقای «رودلف نم یدادند .ما با مختصری لباس و وسایل سفر در تدارک سفر و تهیۀ هدایا بودم که
بلندپرواز یهای مل یشان ،خوشایند کشورهای اعلیحضرت پیشنهاد کرده بودم که پیامی فرانس» یک شب به منزل ما آمد ،من بودم کوتاه از ایران آمده بودیم و هیچ آمادگی اعلیحضرت به من فرمودند« :کارتر پیشنهاد
اروپائی و آمریکا نبود! از اینرو ،مأموریت به ملت ایران بفرستند و به کارها و خدمات و خانمم بود و مادر خانمم (همسر آقای برای تحمل این شرایط ناگهانی و نامنتظره کرده ،بهتر است که در سر راه آمریکا ،دو
اعلیحضرت در سفر به آمریکا واقعاً «مأموریت ساعد) ،دکتر همایون امیراحمدی پسر تیمسار سه روز هم به اسوان (مصر) برویم و در آنجا
برای وطنم» بود ،یک مأموریت جنگی که چه گذشته اشاره کنند. امیراحمدی و چند نفر دیگر هم بودند .آقای را نداشتیم. با انور سادات و جرالد فورد (رئیس جمهور
اعلیحضرت فرمودند« :این گفت هها مربوط به «فرانس» که گویا از مسائل جهانی باخبر بود، طرز صحبت کردن اعلیحضرت هم حتی سابق آمریکا) دربارۀ قرارداد «کمپ دیوید»
بسا ممکن بود که موفقیتی در آن نباشد! کسی است که بخواهد برای همیشه از کشور به من گفت« :آقای افشار! شما چرا نم یروید؟ عوض شده بود و دیگر وقار پادشاهی را نداشتند. ملاقات و مذاکره کنیم »...گفتنی است که در
من شاهد بودم ،موقع چای بعد از ظهر، برود و با ملت خود خداحافظی کند ،در حالی گفتم :تا یکی دو روز دیگر با اعلیحضرت به =در تدارک سفر به آمریکا بعد از برقراری صلح بین مصر و اسرائیل ،اعلیحضرت
آقای سادات به اسکندریه رفته بود و از آنجا به که ما به زودی بر م یگردیم .مگر هر بار که برای آمریکا م یروم .گفت :بسیار خوب! شما که در ملاقات سولیوان با شاه و دادن برنامۀ نقش بسیار مؤثری داشتند و انور سادات در
اسوان آمده بود تا شاه را ببیند ،به اعلیحضرت استراحت به خارج م یرفتیم ،برای ملت پیام «نیس» (فرانسه) خانه دارید ،حداقل خانم و دقیق سفر ،آیا خودتان هیچ ح ّسی مسافر تهای غیررسمی و محرمانه به ایران (که
گفت :از اینجا نروید .کجا م یخواهید بروید؟ م یفرستادیم؟!» نکتۀ دیگر اینکه اعلیحضرت بچ هها را بفرستید به «نیس»! گفتم :آخر برای نداشتید که این سفر ممکن است سفر غالباً من به استقبا لشان به فرودگاه م یرفتم
در همین مصر بمانید .اعلیحضرت قبول نکردند ـ برخلاف سنت معمول سفرهایش ـ تا آخرین چه بروند؟ من دو سه ماه دیگر بر م یگردم، و ایشان در کاخ خصوصی والاحضرت شهناز
و دیگر معلوم شده بود که به مراکش برویم. لحظه از امضای انتقال فرماندهی کل ارتش خانم و بچ ههایم باید اینجا بمانند و خانه و آخرتان باشد؟ در سعدآباد با اعلیحضرت ملاقات م یکردند)
حتی اردشیر زاهدی که هنوز سفیر ایران در به قرهباغی خودداری کرده بودند ،فقط در ـ الان اگر بخواهم کوتاه جواب بدهم ،نه! اعلیحضرت به آقای سادات میفرمودند:
آمریکا بود ولیعهد را پیش کارتر برده بود و فرودگاه بود که به تقاضای مکرر قرهباغی ،آن زندگ یمان را نگه دارند! اصل ًا! من خیال م یکردم که ُحکماً و حتماً بر «مصلحت مصر در این است که با اسرائیل صلح
کارتر او را پذیرفته بود و اردشیر تصور کرده آقای فرانس گفت :اگر م یخواهید خانه را م یگردیم .م یرویم و بر م یگردیم .شاید برای کنید ،چون بیشتر خطرات و ضررها ،متوجه
بود که نه ،همه چیز مرتب است ،بعد با یک را امضاء کرده بود! نگه دارید ،شما این خانه را به طور غیررسمی اینکه من در تمامت روز در تشریفات بودم و شما و ملت مصر است و سایر کشورهای عربی
دنیا امید که حالا ببینیم چه م یشود .خمینی =ولی چرا اینهمه شتاب در رفتن؟ چرا و موقت (سه ماهه) به من اجاره دهید تا به تظاهرات و شلوغ یها را فقط از طریق رادیو فقط رجز م یخوانند و دم از جنگ م یزنند»...
البته هنوز در پاریس بود ،از تهران هم هیچ عنوان خانۀ یک فرانسوی ،خانۀ شما از غارت ـ تلویزیون م یدیدم و م یشنیدم ،به همین انور سادات همیشه از این دوستی و حمایت
خبری نم یرسید ،آقای بختیار هم یک تلفن روز16ژانویهونهمثل ًادر20ژانویه؟هواپیمای انقلابیون در امان باشد ،اگر برگشتید که چه جهت تصمیم اعلیحضرت برای سفر به آمریکا اعلیحضرت نسبت به مردم مصر ،ابراز امتنان
و مذاکره با کارتر را بسیار پسندیدم ...من معتقد م یکردند و م یگفتند« :مصر هرگز یار یهای
حتی به اعلیحضرت نکرد... شاه که در اختیار اعلیحضرت بود ،سولیوان بهتر! من از این خانه بیرون م یروم». بودم که ریشۀ این تحریکات ،از خارج است. اعلیحضرت را در جنگ 1973فراموش نخواهد
در طول مدتی که اعلیحضرت و علیاحضرت من به آقای فرانس گفتم :الآن مردم برای این مسئله «بی.بی.سی» است .این ،مسئله کرد» .به همین جهت اعلیحضرت مسافرت به
با همراها نشان در رباط بودند اتفاق ناراحت م یگوید که« :هی به ساعتم نگاه م یکردم خروج از کشور برای بلیط هواپیما ،صف مسئولان دفتر ایران در وزارت امور خارجه اسوان برای مذاکره با انور سادات را پذیرفتند.
کنندهای نیفتاد ،فقط میشود گفت که کشیدهاند .همه در حال فرار هستند ...گفت: آمریکاست ،بنابراین ،اعلیحضرت بهتر دیدند که با این مقدمات ،اعلیحضرت و شهبانو
اعلیحضرت کاری نداشتند و م یتوانستند در تا شاه هرچه زودتر ایران را ترک کند!» شما به این حر فها چه کار دارید؟ ...او حدود خودشان بروند و این قضیه را حل کنند و من و همراهان به اسوان رفتند و در فرودگاه
روز استراحت کنند اما نسبت به اخباری که ـ سؤال خیلی خوبی است! اولاً :سخن 2ساعت 2/5ساعت نشست و برای هر کدام فکر م یکردم که چون حر فهای اعلیحضرت بی نالمللی «اسوان» از طرف انور سادات و
بعد از آمدن خمینی ،مرتب از تهران به ما سولیوان ،بسیار مهمل و دروغ است! ثانیاً: از افراد خانوادهام بلیط صادر کرد برای 14 منطقی است و انقلابی که م یخواست توازن همسرش با تشریفات و احترامات بسیار ،مورد
م یرسید خیلی حساس بودند .به خصوص به علت اعتصابات من هر چه سعی کردم که ژانویه (یعنی 2روز قبل از خروج اعلیحضرت و خاورمیانه را بهم بریزد ،با رفتن شاه به آمریکا استقبال رسمی قرار گرفتند .پس از 3روز،
وقتی که اخبار اعدام افسران و امرای ارتش و با مصر تماس بگیرم ممکن نشد .ما قرار بود من از ایران) .زنم (کامیلا) زن عاقلی بود ،در راه حلی پیدا م یشود تا نه تنها ما ،بلکه حتی اعلیحضرت به من فرمودند« :مذاکرات ما تمام
خصوصاً سرلشکر خسروداد را شنیدند ،خواب اول به اسوان برویم ،چون کارتر از اعلیحضرت آن لحظات خیلی تنگ و محدود ،نم یدانست خود غرب یها هم از این آش زهرآلودی که شده و سادات هم باید به یک سفر رسمی به
و آرام نداشتند .رویهمرفته عصبانی نبودند خواهش کرده بود که در سر راه آمریکا ،این که چه با خود ببرد .تنها فکر خوبی که کامیلا داشتند م یپختند ،صرف نظر کنند .اگر من سودان بروند ،شما با سفیر آمریکا در قاهره
ولی به قدری خودخور بودند که سر میز ناهار جمله را مخصوصاً تکرار میکنم «سر راه تماس بگیرید و بپرسید که در چه روز و چه
چهار نفری (اعلیحضرت ،علیاحضرت ،خانم آمریکا» برای اینکه نگفت راست بیائید به ساعتی ما وارد آمریکا م یشویم» .در لحظه ،با
دکتر پیرنیا و بنده) تقریباً صحبت نم یکردند. آمریکا ،کارتر گفت :در سر راه آمدن به آمریکا، سفیر آمریکا در قاهره تماس گرفتم و ایشان
فقط یک دفعه که اعلیحضرت به شوخی به یعنی سفر آمریکا هم در برنامه هست ،یعنی گفتند :با واشنگتن تماس خواهیم گرفت و
علیاحضرت گفتند :خب! اگر حقیقتاً ما نتوانیم اینکه شما اول بروید اسوان و ببینید مذاکرات روز بعد ،به من تلفن کرد و گفت« :متأسفانه
به ایران برگردیم چه کار خواهیم کرد؟ شما مقامات آمریکایی در حال حاضر ،مسافرت
که م یروید سر کارهای فرهنگی و هنر یتان و
بهر حال شما بیکار نم یمانید .این خانم پیرنیا اعلیحضرت را به آمریکا صلاح نم یدانند»!
هم که طبیب هستند و خیلی زود یک شغلی قبل از تلفن سفیر آمریکا ،باخبر شده بودم
برای خودشان پیدا م یکنند .اصلان چه کار که آقای اردشیر زاهدی را هم به تهران احضار
میکند؟ نمیدانم ...علیاحضرت به شوخی کردهاند و این هنگامی بود که آقای بختیار
گفتند :برای شما (اعلیحضرت) نم یدانم ،اما نخست وزیر بودند .وقتی خبر احضار زاهدی را
اصلان را م یفرستیم به ایتالیا نزد «وال نتینو» به اعلیحضرت دادم ،فرمودند« :میرفندرسکی،
( )Valentinoبوتیک مد مردانه کار بکنند!
اعلیحضرت گفتند :خب من هم بیکار م یمانم بالاخره نیش خودش را زد!»
چون چیزی یاد نگرفتم ...این ،تنها شوخی و =چرا «نیش»؟ مگر بین آقای زاهدی
تفریحی بود که در آن روزها اعلیحضرت کردند.
بعد از آمدن خمینی به تهران ،دیگر شوخی و میرفندرسکی اختلافی بود؟
و خنده از بین رفت .قبل از رفتن خمینی
به تهران ،عده زیادی ایرانی به رباط آمدند. ـ نه! موضوع بر میگردد به پرواز یک
م یدانید که در آن موقع مقررات روادید برای
ایران یها نبود و به راحتی م یتوانستند همه به هواپیمای نظامی شوروی از فراز خاک ایران،
مراکش بیایند .عده زیادی آمده بودند و در هتل
مأمونیه اقامت کرده بودند .از جمله آقای بیوک موقعی که اعلیحضرت و آقای زاهدی در سفر
صابر ،آقای آهنچیان و آقای کیکاووسی رئیس
بودند .این مسئله در بحبوحۀ جنگ اعراب
سازمان امنیت ایران در فرانسه.
و اسرائیل در سال 1974بود .این هواپیما با
ادامه در صفحه ۱۷
اجازۀ آقای میرفندرسکی (قائم مقام وزیر امور
خارجه) از فضای هوایی ایران گذشته بود .آقای
میرفندرسکی دیپلمات برجسته و سفیر سابق
ایران در مسکو بودند .بهرحال این موضوع خیلی
خیلی باعث عصبانیت اعلیحضرت شد به طوری
که آقای میرفندرسکی کنار گذاشته شد.
بدین ترتیب ،با یک فریب بزرگ ،اعلیحضرت