Page 14 - (کیهان لندن - سال سى و ششم ـ شماره ۲۳۶ (دوره جديد
P. 14
صفحه - Page 14 - 14شماره ۱۷۰2
جمعه 17تا پنجشنبه 23آبا نماه 139۸خورشیدی
قلم ،دست به هر جنايتي ميزني. انديشه و تازيانه :خاطرات اكبر محمدي ()۳ بازجو ب هطعنه گفت :ما این همه
در اين موقع با فرياد به مأمورين مخالفین خودمان را اعدام کردیم ،ملت
اطلاعات گفت :اين خائن و آشغال را دادگاه انقلاب مرا به عنوان نتوانست هیچ غلطی بکند و همینطور
محارب و مفسد فی الارض به دنیا هم هیچ غلطی نکرد .در پاسخ او
از دادگاه بيرون ببريد. گفتم :ملت ایران در برابر کشتار شما
من هم شروع كردم به دادن اعدام محکوم کرد در سالهای 60ـ 67به این خاطر
شعارهاي :مرگ بر استبداد و زنده سکوت کرد که روحانیت را منجی
منوچهر گفت :اينها هيچ غلطي نم يتوانند بكنند ،آنها هيچ زمان خود م یدانستند و چنان به اسم دین
باد آزادي. جرات اجراي حكم را ندارند. و مذهب مردم را به خواب بردید که
ماموران اطلاعاتي جلوي چشمان اگر میلیونها نفر از آزادیخواهان را
قاضي كاووسي چند كشيده محكم به رفتن و شكنجه شدن و به هلاكت رسيدنش به را كه در سينه داشت پنهان نكرد .نوشت و به چاپ آن زمـان كه بنهـادم سـر به پـاي آزادي هم اعدام م یکردید و بعد م یگفتید
صورتم زدند و دست مرا گرفتند و به دست جلادان ندهد. سپرد تا سندي باشد از جناياتي كه در اين دوره دست خود ز جان شستم ،در هواي آزادي که اینها دشمنان اسلام و انقلاب و
از تاريخ ايران و به نام اسلام و به دست مدعيان فرخي يزدي روحانیت بودند و قصد سرنگونی نظام
اتاق رئيس دفتر قاضي آوردند. اما او بر تصميم خود استوار ماند .چاپ شدن اكبر محمدي ،شهيد راه آزادي ،فرمان قتل خود مقدس الهی را داشتند ،مردم چون
منوچهر محمدي برادرم و رضا كتاب همان بود و قرار گرفتن در مسير مرگ همانا. حكومت اسلامي صورت گرفته است و م يگيرد. را با نوشتن خاطرات زندان و به چاپ رساندن آن نظام اسلامی را از خودشان م یدانستند
بخشي از كتاب «انديشه و تازيانه» را كه اندكي انتشار كتاب«انديشه و تازيانه» وصيت نامه و خیال م یکردند که روحانیت دنیا و
دوستم سروصدا را شنيده بودند. قبل از كشته شدن اكبر محمدی در زندان انتشار اكبر محمدي و در عين حال حكم اعدام وي بود. در خارج از كشور امضا كرد. آخرت به آنها هدیه م یکند ،جیک
گفتند :اكبر چي شده؟ بستگان و دوستانش اصرار كردند كه از اين كار او نيز مانند زنده ياد سعيدي سيرجاني نمیزدند .ولی حالا ملت از خواب
يافت ،در چند شماره م يخوانيد. درگذرد و بهانه براي بازداشت مجدد و به زندان م يدانست كه با جان خود بازي م يكند ولي آنچه واپسگرایی بیدار شده و دیگر از این
گفتم :حكم اعدام مرا ابلاغ كردند. ناشر :شركت كتاب «كاليفرنيا» اجازهها به شما نم یدهد .آنها حالا پی
كه منوچهر و رضا همانجا پيش بردهاند که ب هاسم دین و روحانیت چه
مسئولين دفتر رئيس دادگاه و نزدكي آيا دنيا آنقدر ارزش دارد كه اين همه و آن هم زير شكنجه كه خودت و يا خسارت به کشور وارد شد و همینطور شدیدی بر هر دوی ما وارد کنند. کلاه بزرگی به سرشان گذاشته شده!
12ـ 10نفر مأموران وزارت اطلاعات ستم كني؟ م يدانم چرا اين كار را به دستور خودت آنها را به زور وادار اکبر محمدی عضو گروهک اتحادیه هنگامی که فشار شکنجه زیاد
گفتند :اينها هيچ غلطي نم يتوانند انجام م يدهي ،چون جوان هستي و م یشد یکی از شعارهای من «مرگ ***
بكنند ،آنها هيچ زمان جرات اجراي براي رسيدن به مقاصد شوم خودت منوچهر محمدی اکبر محمدی بر استبداد» و «زنده باد آزادی» بود. د ر ا ینجا میخو ا هم خلا صه
اين كارها را ميكني .از جمله با حكم كرديد عليه من شهادت بدهند و ملی دانشجویان و فارغالتحصیلان شکنج ههای روحی و روانی و جسمی
حكم را ندارند. اعدام من فردا شما را به عنوان رئيس م يدانيد كه شهادت افراد متهم عليه ایران و همینطور عضو کمیته دفاع از زمان ابلاغ حکم من را که حدود سه ماه و نیم تحمل کردم،
مأموران اطلاعاتي دست من و دادسراي انقلاب استان تهران ارتقاء متهم ديگر فاقد اعتبار است و شما زندانیان سیاسی ،ب هخاطر این اقدامات
منوچهر و رضا را گرفتند كه برخيزيد درجه م يدهند و همين طور حقوق خودت قانون را زير پا گذاشتيد و شما و باندبازی ،مفسد ف یالارض و محارب در دادگاه انقلاب شرح بدهم.
شما را چندين برابر بالا م يبرند و بايد اصلا كي ذره اعتقاد به قانون نداريد. با خدا شناخته شده و مجازات شق اول حدود بیست و هفت روز اول یک
برويم زندان. پاداش اين احكام ظالمانه را بگيري و ثانيا طبق قانون اساسي هرگونه محارب با خدا (داخل گونی قرار داده چند روز مانده به چهار ماه بازداشت روز در میان با کابل به کف پای من
با رفتاري بسيار خشن مرا به زندان همين طور بچ ههاي وزارت اطلاعات با تظاهرات و راهپيمايي بدون حمل شود و از بالای بلندی پرتاب خواهد من در زندان مخوف توحید ،مرا با م یزدند .حدود بیست و هفت روز فقط
انتقال دادند .دو روز پس از اينكه اين شكنج ههاي قرون وسطائي حتما سلاح و مجوز آزاد است و دانشجويان منوچهر و رضا به دادگاه انقلاب بردند. روزی یک ساعت برای استراحت و
حكم اعدام مرا ابلاغ كردند مرا به كي هركدام چند درجه يكلوئي م يگيرند تظاهرات آرام و مسالمت آميز داشتند شد) درباره او اجرا شود. نزدیک به 20دقیقه در دفتر رئیس خواب داخل سلول بودم که م یدانید
اتاق دربسته بردند كه 4نفر ديگر هم و هر كدام پست بالاتري م يگيرند. و متأسفانه آمدند آنگونه وحشيانه همين كه نزدكي به پايان حكم دادگاه شعبه 8نشستیم .بعد مرا همراه بیخوابی هم بدترین شکنجه روحی و
در آنجا بودند از جمله آقاي مهران واقعا شرم آور است ما در چه مملكتي رسيده بودم و داشتم ميخواندم 3مأمور اطلاعات به اتاق رئیس دادگاه روانی است .تمام بیست و سه ساعت
ميرعبدالباقي از بچ ههاي حزب ملت زندگي ميكنيم .عدهاي مستبد و انقلاب شعبه 8بردند ولی رئیس در روز تا بیست و هفت روز یکسره
ايران و عليرضا آقايي از بچههاي دكيتاتور به خاطر جاه طلبي دست دادگاه نبود .رئیس دفتر شعبه 8آمد بازجویی در زیر مشت و لگد و ضرب
شوراي مركزي انجمن اسلامي دانشگاه به چه جناياتي م يزنند .آيا ستم به حکم دادگاه را به من داد و گفت: و شتم یا زیر کابل بودم .بعد از 27روز
اميركبير و كي نفر از بچ ههاي چاپ و هموطنان آن هم به خاطر فعاليت حکمت این است .آنچه که از آن حکم اول که از دادگاه برگشتم ،شکنج هها
تكثير (كه وقتي كتاب آقاي منتظري براي آزادي و آزاد زيستن روا است؟ به یادم مانده است تقریباً این است: کمتر شد ولی همین طور بازجویی
را م يخواستند چاپ كنند به همراه چرا كي عده قليل به اسم دين اکبر محمدی ب همحض ورود به کوی ادامه داشت و پنج یا شش روز مرا
چند نفر ديگر دستگير شده بود) و بدترين ست مها را ميكنند و دست به دانشگاه که توسط نیروهای نظامی و برای زدن کابل م یبردند .هرچه زمان
كي پاسدار به نام خرسنديكا كه بعدا هر جنايتي م يزنند و شماها مدافع انتظامی آرام شده بود با جم عآوری میگذشت فاصله زمانی برای زدن
اين آقاي خرسنديكا و برادرش هم كه ستمگران و خائنين شدهايد و به جاي سریع دوستان دانشجو دوباره شروع کابل بیشتر م یشد و همینطور ساعت
پاسدار بودند در بند عمومي 209با اينكه مدافع مردم و حقوق مردم و به شورش کرد و با درگیری شدید بازجویی هر روز کمتر و کمتر و فشار
آزادانديشان باشيد ،مدافع حقوق با مأموران و سازماندهی ،دانشجویان روحی و روانی و مشت و لگد و کشیده
من هم بند شدند. حاكمان فاسد و ستمگر شدهايد و توانستند نیروهای نظامی و انتظامی وفحشهایرکیکآنهانیزکمترم یشد
خودتان غلام و برده حلقه به گوش آنها را از خوابگاه بیرون کنند و بعد با تا این که بعد از سه ماه و نیم بازجویی
اعتصاب غذا در زندان شده و مانند گرگهاي درنده دش تها و سازماندهی منسج متر درگیری را به کامل ًا متوقف شد و دیگر خبری از
بايد بگويم برخورد اين دو برادر خیابان امیرآباد بکشانند. شکنجه نبود.
پاسدار زنداني با من خيلي خوب بود. بعد به دستور اکبر محمدی یکی از شکنجههای روانی آنان،
بعد از ابلاغ حكم ،من در زندان توحيد استفاده از هواکشهای خیلی قوی
نام هاي به رئيس زندان توحيد نوشتم بيابا نها بلاي جان و ناموس اين مردم تظاهرات را سركوب كردند و همين آقاي كاووسي رئيس دادگاه شعبه نزدیک به 2کامیون کوکتل مولوتف بود که صدای دهشتناکی داشت و
كه اگر ظرف 24ساعت اجازه ملاقات ستمديده ايران شدهايد؟ طور كيي از اص لهاي قانون اساسي 8وارد شد. ساختهشده آوردند و در درگیری 24ساعته روشن بود .یکی از دیگر
مرا با خانوادهام و تلفن و انتقال به بند تأيكد دارد (بر این که) هرگونه تشيكل شدید با نیروهای نظامی و انتظامی شکنج ههای روحی ،استفاده از صدای
عمومي و گرفتن ويكل ندهند اعتصاب سخنان خود را دنبال كردم و گفتم: گروه احزاب آزاد بوده و نياز به مجوز من از رئيس دادگاه پرسيدم آيا توانستند از منطقه امیرآباد تا چهارراه بلندگو با نوای غمگین و عزا و مرثیه
غذا خواهم كرد .و همين طور خواستار خواهشي که از شما دارم اين است ندارد و همين طور اصل ديگر قانون اجازه دارم چند دقيقه با شما صحبت شهید گمنام مأموران را به عق بنشینی که از 6صبح تا 9شب یکسره روشن
كه امشب كه به خانه رفتيد به زن و تأيكد دارد که هرگونه شكنجه جسمي وادارند و با این عق بنشینی و درگیری بود .آنهم با صدایی خیلی بلند که
آزادي سريع خود شدم. بچ ههايت درباره پرونده من بگو .بگو و روحي ممنوع است و هركس چنين كنم؟ شدید ،مردم امیرآباد هم به پشتیبانی
24ساعت گذشت و هيچ جوابي اصل مسأله چه بود و شما چه جنايتي گفت :بله. دانشجویان آمدند و درگیری و خشونت جنو نآور بود.
ندادند ،من اعتصاب غذا را شروع كردم. كرديد .و همين طور خواهش دارم كاري انجام دهد بايد مجازات شود. گفتم :صداقت داشته باشيد ،اجازه شدیدتر شد و همینطور بهدستور ازجمله شکنج ههای جسمی ،آویزان
حدود كي هفته در زندان توحيد در که كي امشبت را تا صبح بنشين به شكنجه به دستور شما و يا بالاتر بدهيد حرفم را تا آخر بزنم و سريع اکبر محمدی شعارهای تندی علیه کردن ب هصورت قپانی بود .دو دست را
حال اعتصاب غذا بودم .بعد از كي پروندهها و حك مهاي ظالمان هاي كه تا از شما داده شد .در زندان روزگار ما عصبي نشويد .حالا كه حكم اعدام مرا مسؤولین نظام داده شد .شعارهایی به پشت سر م یبردند سپس دستبند
هفته اعتصاب غذا مرا به زندان اوين را سياه كرديد و بايد بگويم خودت از دادي به من لااقل چند دقيقه وقت بده که تا آن موقع هیچ کس جرأت به م یزدند .بعد وسط دستبند ،طناب
الان دادي فكر كن. قانون شكنان شماره كي هستي و حالا كه حرف آخرم را به شما بگويم. زبان آوردن آن را در شهر نداشت، م یبستند و به سقف آویزان م یکردند
بند 209اطلاعات انتقال دادند. بخصوص در پرونده من ،كه شما گفت :هرچه حرف داري سريع بگو. چیزی عادی شده و حریم همه چیز که این نوع شکنجه بدتر از زدن با کابل
اول حدود 2ساعت مرا به سلول انسانيت و شرف و همه چيز خود را دم از قانون م يزني. (اين در حالي بود كه 3نفر مامور شکسته شده و همینطور هدف اکبر
انفرادي بردند و بعد از 2ساعت مرا به فروختي فقط به خاطر جاه طلبي و در اين موقع آقاي كاووسي قاضي اطلاعات هم كنارم نشسته بودند). از ادامه شورش این بود که صدای و دیگر شکنج هها بود.
بند عمومي 209اطلاعات كه بند 9 پست و مقام .فقط كي امشب خوب به من گفت :حالا حر فهايت را زدي سئوال اول من اين بود كه آقاي آن به تمام دانشجویان و مردم کشور
فكر كن .آيا زندگي آنقدر ارزش دارد قاضي چرا حكم اعدام به من داديد و برسد و این شورش فراگیر شود که نمونهای از شکنجههای دیگر
و 10بود انتقال دادند. که كسي ،انسانيت و شرف خودش را از اينجا برو. براساس چه چيزي؟ قاضي در جواب همین گونه هم شده بود و شورش مرا به اتاق شلاق م یبردند .روی
زماني كه به بند رفتم آقاي نمازي گفتم :راست بگو تا الان حكم من گفت :من طبق قانون به شما به کل کشور رسید و نزدیک بود که شکم میخوابیدم .اول دستم را با
و مخبر از شوراي مركزي حزب ملت به راحتي بفروشد؟ مرگ چند نفر را صادر كردي؟ چقدر حكم دادم. نظام مقدس جمهوری اسلامی سقوط دستبند به تخت م یبستند بعد پا را
ايران در آن بند بودند و همين طور بدان كه پست و مقام براي هيچ كس حكمهاي سنگين دادي؟ چقدر با گفتم :كدام قانون؟ اولا شما استناد کند .از این گذشته میلیاردها تومان با پابند و یا طناب به تخت م یبستند.
سيد محمدعلي نجات الحسيني از برجاي نم يماند و بترس از آن روزي كه احكام ظالمانه خودت جان انسانها كرديد به اظهارات دو نفر شهود كه بعد وزن ههای خیلی سنگین روی پشتم
طرفداران پرو پاقرص آقاي منتظري ناگزير شوي جوابگوي اين جناي تهايي را گرفتي و چقدر با احكام سنگين هر دو متهم بودند و در زندان هستند م یگذاشتند و هر طرف م یگذاشتند
هم آنجا بود كه آقاي سيدمحمد علي كه كردي باشي .امروز راحت با زندگيهاي زيادي را نابود كردي؟ احساس درد و سنگینی وزنه مرا به
نجات را آنقدر آويزان قپاني كردند كه مرحله جنون م یکشاند و تلاش زیادی
دست چپ او تقريبا ب يحس شده و م یکردم که هر طور شده وزنه از پشتم
خيلي ضعيف حركت داشت و همين بیفتد ولی تلاشم ب یفایده بود چون
طور آقاي نمازي به خاطر سياتكي پاي دستبند و پابند تمام قدرت حرکتم را
گرفته بود .بعد هم وزنه آنقدر سنگین
چپش درد شديد داشت. بود که اگر حتی با دستبند و پابند به
من نزدكي به 3روز در بند عمومي تخت بسته نبودم توان تکان دادن آنها
بودم .مسئولين زندان 209اطلاعات
تلاش و اصرار زيادي داشتند كه من را نداشتم.
اعتصاب غذا را بشكنم من هم م يگفتم درد هر لحظه بیشتر م یشد و من
تا حق اوليه خود را كه ملاقات با هم تلاش بیشتری م یکردم یک ذره
خانوادهام و تلفن به آنها و همين وزنه جابجا شود تا چند ثانیه از دردم
طور گرفتن ويكل مدافع است ،نگيرم کاسته شود ولی بدتر م یشد و از درد
داشتم منفجر م یشدم و این شکنجه
اعتصاب غذا را نم يشكنم. هر دفعه 2تا 3ساعت ادامه داشت و
آنها ميكوشيدند كه به وسيله این کار در چندین مرحله انجام شد و
زندانيان اعتصاب غذايم را بشكنند هر دفعه وزنه را از پشتم برم یداشتند
و حتي به زندانيان در بند عمومي تا نیم ساعت قدرت کوچکترین
گفتند :حالا كه اكبر اعتصاب غذايش حرکتی را نداشتم ولی زمانی که وزنه
را نم يشكند هيچ كدام از شما حق را برم یداشتند گویی دنیا را به من
حرف زدن با او را نداريد. م یدادند.
حالت تهوع و استفراغ شديد داشتم. آنچه شکنجه به من م یدادند به
آقاي كمالي مسئول 209اطلاعات همان اندازه و همان گونه به منوچهر
هم م یدادند و اکثر مواقع بخصوص
وارد بند ما شد. موقع کابل زدن «منوچهر» ،مرا در
بعد ،از كياكي افراد سئوال كرد کنارش قرار م یدادند یا برعکس .و
كه هركس مشكلي دارد بگويد .دو با این روش م یخواستند فشار روانی
برادر پاسدار (سپاهي) كه قبلا به آنها
اشاره كردم و حالا نم يدانم به خاطر
چه چيزي زنداني بودند ،مورد خطاب
قرار گرفتند .كيي از اين دو برادر به
آقاي كمالي گفت اين حق اكبر است
كه ويكل داشته باشد و ممنو عالملاقات
نباشد و بتواند به خانواده خود تلفن
كند .كمالي رئيس 209به او گفت به
شما ربطي ندارد .دنباله دارد