Page 12 - (کیهان لندن - سال سى و ششم ـ شماره ۲۵۱ (دوره جديد
P. 12
صفحه - Page 12 - 1۲شماره 1۷1۷
جمعه ۹تا پنجشنبه ۱۵اسفند ماه ۱۳۹۸خورشیدی
تأملاتبهنگام؛ترسانگیزی،عاملبقایاستبداد؟! دو قرن فراز و نشیب مطبوعات درایران ()1۵9
مهمتر ،هیچگاه نباید به منافع مالی موضوع کسب «قدرت» دارد ،محلی =ماکیاولی در این رساله، احمد احـرار ( کیهان لندن شماره ) 134۰
و اموال و داراییهای شخصی اکثریت برای جولا ِن پلیدترین خصائص انسانی بیش از باقی آثارش ،به
باشندگان جامعهای که بر آن حکومت تمایلاتونیاتیکهرفتارهاو جان حضرت اشرف را حفظ کنم و بعد از آنکه ما رفتیم عبدالصمد عبدالصمد گفت :سردار انتصار از
میداند. تصمیمات آدمیان را رهبری عبدالصمد را فرستادم که هرطور شده آمد و علت را پرسید .من گفتم: من یک یا چند تروریست خواست
میکنند ،دستدرازی کنند: طبیعی است که با چنین رهیافتی میکنند میپردازد و از این یوسف ارمنی را از این عمل باز بدارد ابرام مانع شد .گفت :تو میخواستی و من یوسف ارمنی تازهمسلمان را
«..با اینهمه ،شهریار نمیباید ترس به سیاست ،نگاه ماکیاولی به نوع بشر چشمانداز ،شناخت طبیعت و من و عبدالصمد کوشیدیم که این کارت را بکنی ،به او چهکار داشتی؟ معرفی کردم و گفتم این شخص یک
از خویش را چنان در دلها اندازد نمیتواند همدلانه و مهرورزانه باشد. انسان را یکی از بنیادهای جنایت واقع نشود ولی قوامالسلطنه این ترسوها را از خودت دور کن. تروریست مشهور و بیباک است که
که اگر نتواند ِمهر مردم را به خود او در همین فصل هفدهم از رساله علم سیاست و پیشنیاز گفت :یک اقدام کودکانه بود (در آن دفعه دوم پس از مدتی انتظار ،دم در زمان حکومت تزاری یازده نفر را
برانگیزد ،مایه نفرت از وی شود زیرا «شهریار» ،در باب سرشت آدمیان، اصلی سیاستورزی فرض زمان دکتر امیراعلم در مشهد بود و هیأت وزیران آماده شده بودیم که در قفقاز کشته و من خود به چشم
ترس از خویش را میتوان نیک در بیتعارف چنین حکم میکند« :بطور میکند .بر همین مبناست سردار سپه با تلگراف اصل موضوع حضرت اشرف آمد و از درشکه پیاده خویش دیدم که او در رشت کارگزار
دلها افکند بیآنکه سبب نفرت شود کلی نو ِع بشر ،ناسپاس ،جفاکار ،آزمند که او عرصه سیاست را را پرسید و او هم با تلگراف پاسخ شد ،من رفتم که او را بزنم ،باز ابرام را کشت و کسی قادر بر مجازات او
و این آنگاه است که شهریار به مال و بزدل است و تا زمانی که حاک ِم پیروز که پیوندی ناگسستنی با داد که چنین بوده و من برادرم را از رسید و گفت :مگر نمیبینی در اینجا نبود .چندی پیش من او را در طهران
و ناموس رعایا و شهروندان خویش موضوع کسب «قدرت» ارتکاب آن عمل منصرف کردم) عین جمعیت نیست و ما بهزودی گرفتار دیدهام و حال او را پرسیدم .از وضع
دست نیازد و چون ناگریز شود که باشید ،وفادار به شما»**. دارد ،محلی برای جولا ِن میشویم .من چون به این کار اصرار خود دلتنگ بود ،زیرا او با متجاسرین
دست به خون کسی یازد ،باید وجهی حال اگر حکمرانی بر سر دوراه ِی پلیدترین خصائص انسانی تلگرافها در آن زمان منتشر شد. داشتم تصمیم گرفتم گلولة اول را گیلان اسیر شده بود و من یقین دارم
منطقی ،شایسته و دلیلی روشـن سنگدلی یا نرمدلی با شهروندان پس از شرح جریان ،وزیر جنگ به به ابرام بزنم و دوم را به حضرت که او یگانه مرد این کار خواهد بود.
داشته باشد .اما بالاتر از همه باید از کشوری که بر آن حکومت میکند میداند. من گفت :این مطالب مکتوم بماند اشرف که ناگاه رجباف رسید و بعد از مذاکره و عهد و پیمان و تأکید
دست یازیدن به دارای ِی دیگران دست قرار گرفت ،کدام یک از این دو راه = نوع بشر ،اختیاری و مخصوصاً در روزنامه منتشر نشود. گفت :نامرد ،تو رفیقت را میکشی؟ در کتمان آن ،به دنبال یوسف ارمنی
باز دارد زیرا مردم مرگ پدر را زودتر ضامن استمرار حکومت و قوام دولت واقعی برای انتخاب میان یک ساعت بعد از ظهر شده بود. در همان حال هم حضرت اشرف رفتم و او را پیدا کرده و چنین گفتگو
فراموش میکنند تا از دست رفتن اوست؟ پاسخ اولیه خداوندگا ِر سیاست ترسیدن و نترسیدن ندارد نویسنده گفت :من چنین اقدام داخل عمارت شد و ما ناامید شدیم. کردیم که ما میخواهیم کارهای
نو این است که خوش میبود اگر و اگر عاملی هراسانگیز یا را از قوامالسلطنه بعید میدانم ،و بعد از آن عبدالصمد آمد و گفت :باز مهم انجام دهیم ،آیا تو حاضری با
میراث پدری را…!» آمیزهای از هر دو راه ،قابل انتخاب حاکمی بیرحم در مقابل تصور میکنم که برای این توطئه، چهطور شد؟ گفتم باز این پدرسوخته ما مساعدت کنی؟ گفت :البته آرزوی
این توصیف واقعبینانه از طبیعت میبود اما از آنجا که در عالَم واقع خود ببیند ،سپر میاندازد یک توطئه دیگری باشد که در عالم نگذاشت .من میخواستم اول او من این است که یک کار بزرگ کرده
انسان ،در طول چند قرن پس از داشت ِن همزمان خدا و خرما مقدور و تسلیم احساس ترس سیاست قوامالسلطنه متهم و گرفتار را بکشم .گفت :کاش میکردی، باشم .گفتم :میخواهیم یک شخص
ُرنسانس ،آثار و میراث ماکیاولی را نیست ،حکمران عاقل باید میان شود و خوب نبود قبل از محاکمه من پیش آنهایی که مرا فرستادند بزرگ را از بین ببریم آیا میتوانی؟
به شهرت و بدنامی توأمانی دچار سنگدلی و نرمدلی ،اولی را انتخاب میشود. به توقیف او مبادرت شود .وزیر خجالتزده شدم .من تو را طوری گفت :آری ،هر قدر هم بزرگ باشد
کرد که ریشه در ناخرسندی بیشینه = ِمهر مردمان ،خارج جنگ با نهایت بردباری و نجابت دیگر معرفی کردم .گفتم :همینطور میتوانم او را ترور کنم .گفتم :مثلا چه
اهل سیاست از صراحت مثالزدنی کند. از اراده حاکمان است اما و علو همت و بزرگواری که هیچ شخصی را میتوانی بکشی؟ گفت :هر
استدلال ماکیاولی درباره ترجیح ترس شهروندان در بیشتر وقت فراموش نمیشود گفت :ممکن دکتر امیراعلم که را بخواهید ،احمدشاه یا وزیران او.
موارد در کنترل اراده و است این توطئه تهمت باشد ولی گفتم باز بگو مثلا چه شخصی باشد؟
ماکیاولی در «شهریار» :بطور کلی نو ِع بشر ،ناسپاس ،جفاکار ،آزمند و ابزار ارباب قدرت است. ما بدون رسیدگی اقدامی نخواهیم است ،این دفعه هرجور شده کلک را گفت :حضرت اشرف( .وزیر جنگ که
بزدل است و تا زمانی که حاک ِم پیروز باشید ،وفادار به شما! پس بر حاکم است که بر کرد .فعلا شما چیزی ننویسید تا بعد میکنم. در آن زمان حضرت اشرف مطلق
آنچه بر آن کنترل بیشتری ببینیم چه باید کرد ،من هم خودم بود) گفتم :همین جا دست نگهدار.
و تلخ او در بیان واقعیات جاری در ترسانگیزی به مهرانگیزی ،ساده دارد تکیه کند که همانا این عمل را از شخص قوامالسلطنه مدتی گذشت و باز این دفعه آیا میتوانی او را بکشی؟ گفت :مثل
سیاستورزی آنها دارد. اما خردمندانه است .مهر و لطف ترس شهروندان است و نه بعید میدانم .سپس دست نویسنده شنیدیم که حضرت اشرف برای بازدید آب خوردن! گفتم :برای کشتن او چه
شهروندان نسبت به حاکمان ،امری را فشار داد و گفت :نان سربازی امن ّیه به شمسالعماره میرود .من و لازم داری؟ گفت :سه «موزر» دهتیر
چون نیک بنگریم ،هنوز از پ ِس است دلبخواهی که وابسته به ارضاء ِمهرشان. هم موجود است میتوانیم با هم ابرام و رجباف رفتیم ،من پشت یک خوب .سه حربة کمری که یکی از آنها
پنج قرن از تحری ِر «شهریار» ،در نیازها ،تمایلات و سلائق آنهاست و درخت ایستادم ،ششلول را در دست حتماً باید روسی باشد زیرا گلولهاش
عصر دموکراسیها ،تقریبا تمامی فرد حاکم ،سلطه و ارادهای همهجانبه یوسف مصدقی -نیکولو ماکیاولی بخوریم»... گرفته ،ماوزر را حاضر کرده به دو سربی است و اگر اصابت کند کشنده
حکومتهای مستقر در خاورمیانه، بر آن ندارد .از این منظر ،مردم بنا ( )Niccolò Machiavelli خلیلی ،خاطراتش را چنین ادامه رفیق خود تأکید کردم که مواظب خواهد بود (گلوله معروف دمدم که
با درصدی از شدت و ضعف ،از روی بر انگیزهها و عواطفشان ،تصمیم خداوندگار اندیشه سیاسی نوین ،در باشند که مرا خلاص کنند و خوب استعمال آن در جنگ بینالمللی اول
توصیههای یادشده در فصل هفدهم میگیرند که حاکم یا سیاستمداری را فصل هفدهم از رساله شهیر و کمابیش میدهد: شلوغ و تیراندازی کنند .حضرت و در سراسر عالم تحریم شده بود زیرا
رساله «شهریار» اداره میشوند. دوست بدارند یا منفور بدانند .در مقابل بدنامش «شهریار» (The Prince/Il «چنان که ذکر شد شرح این اشرف رسید ،داشت پا بر رکاب سرب در مجروح پیچیده و بهتدریج
شوربختانه ،در افق آینده این جوامع اما ،ترس و خوف آدمیان ،دلبخواهی )Principeبه یکی از بنیادیترین داستان مهم و عجیب که حاکی یک درشکه میگذاشت ،من سیگار خود
نیز ،نور امیدی به چشم نمیخورد و نیست و ریشه در عاملی خارجی دارد پرسشهای تاریخ سیاست میپردازد توطئة کمنظیر است بهزبان شخص را آتش زده رفتم که کار را تمام بکنم. او را هلاک میکند).
به نظر میرسد که تا دهههای آینده که حدود بیم و خطر را برای آنها و به مدد عقل حسابگر ،پاسخی وزیر جنگ تا یک ساعت بعد از ظهر این دفعه عبدالصمد دستم را گرفت گفتم :اینها را ما حاضر میکنیم.
نیز« ،شهریا ِر» نیکولو ماکیاولی ،نه تعیین میکند .بر این مبناست که درخور به آن میدهد .در مشهورترین و گفت :صبر کن .گفتم :مردکه ،ول پول چهقدر میخواهی؟ گفت :فعلا
متنی تاریخی بلکه دستورالعملی برای نوع بشر ،اختیاری واقعی برای انتخاب ترجمه این رساله به فارسی* عنوان جاری شد. کن او از دست میرود .گفت :برود ،ما برای مخارج یومیة خود سیصد تومان
حکمران ِی حاکمان مستبد و جنایتکار میان ترسیدن و نترسیدن ندارد و اگر فصل مورد اشاره ،چنین به لباس هنگام رفتن باز سردار سپه در از ترور او صرفنظر کردیم .باوجود این لازم است و بعد از انجام کار هرچه
عاملی هراسانگیز یا حاکمی بیرحم واژگان فارسی درآمده است« :در باب حفظ اسرار آن توطئه تأکید نمود مقاومت کرده پیش رفتم که حضرت دادید انعام خواهد بود و نیز گفت:
این قسمت از دنیا خواهد بود. در مقابل خود ببیند ،سپر میاندازد و سنگدلی و نرمدلی و اینکه مهرانگیزی ولی نویسنده برای اینکه ملزم اشرف از رکاب پایین آمد و به عمارت ما خود اسلحه داریم ولی این قبیل
نباشد سکوت اختیار کرد .روز بعد شمسالعماره داخل شد و من خیلی اسلحه که میخواهیم برای اطمینان
*یکی از ترجمههای این رساله به تسلیم احساس ترس میشود. بهتر است یا ترسانگیزی[؟]» جریدۀ اقدام با یک مقالة بسیار تند عصبانی شدم که بیعرضگی خود را بیشتری خواهد بود که حتماً کاربُر
فارسی ،به خامه داریوش آشوری است ماکیاولی هوشمندانه بر این نکته پیش از آنکه به استدلال و پاسخ مبنی بر دفاع از حریت و اینکه در باشد .سپس یوسف ارمنی خود
که نخست در دهه هفتاد خورشیدی انگشت میگذارد که عقل ایجاب ماکیاولی در باب پرسش بالا بپردازم، حکومت مشروطه نمیتوان بدون نشان دادم. چگونگی انجام کار را توصیف کرده
به همت نشر پرواز ،سپس توسط میکند که هر انسانی به چیزی تکیه ذکر این نکته خالی از فایده نیست تشریفات قانونی اشخاص را توقیف بعد از چند روز عبدالصمد آمد و گفت :من با همان ششلول روسی به
نشر مرکز و در نهایت در دهه هشتاد کند که استوار ِی آن وابسته به اراده که ماکیاولی« ،شهریار» را یکسره گفت :خیلی طول کشیده بود و ما حضرت اشرف حمله میکنم و با یکی
از سوی انتشارات آگاه ،بارها منتشر خود اوست نه خواست و اراده دیگران. به طریقه اداره امیرنشینها و کرد ،منتشر گردید. ترسیدیم که شما کاری صورت ندهید دوتا گلوله کلک او را می َکنم .بعد با
شد .نقل قولهای این مطلب از فصل به همین قیاس ،حاکمان هم باید به حکومتهای مطلقه فردی اختصاص مرحوم دبیر اعظم نزد نویسنده و ما همه گرفتار شویم .اسلحه را از ما ماوزر در هوا یا به کسانی که بخواهند
چیزی تکیه کنند که در حیطه اراده داده و در ابتدای کتاب هم بحث آمده از طرف وزیر جنگ با نهایت گرفت و گفت این برگه است و نباید متعرض ما شوند تیراندازی و از خود
هفدهم همین ترجمه است. آنهاست و نه آنچه که خارج از اراده درباره حکومتهای جمهوری را به اثر متانت عتاب بلکه ملامت نمود و پیش شما باشد .ما هم چون دکان دفاع میکنیم .ابرام و رجباف هم با
اما سالها پیش از آن ،محمود آنها قرار داردِ .مهر مردمان ،خارج از مفصلاش« ،گفتارها در باب نخستین نویسنده گفت :وظیفه روزنامهنگاری اسلحهفروشی را در خیابان علاءالدوله دو موزر خود میان مردم در هوا شلیک
محمود ( )۱۲۶۱-۱۳۴۴نخستین اراده حاکمان است اما ترس شهروندان ده دفت ِر [تاریخ] تیتوس لیوی» و آزادیخواهی و دفاع از عدالت (فردوسی) زده بودیم احتیاج به آنها خواهند کرد که من بتوانم فرار کنم.
ترجمهی «شهریار» را در سال ۱۳۱۱ در بیشتر موارد در کنترل اراده و ابزار (Discourses on the First Ten موجب آن حمله گردید و باز هم از نداشتیم ،به او تحویل دادم .بعد از آن البته این عمل در شلوغی خواهد بود
خورشیدی به فارسیزبانان عرضه ارباب قدرت است .پس بر حاکم است )of Titus Livyاحاله کرده است. حق و عدالت و قانون دفاع خواهم یک شب از سر قبر آقا عبور میکردم، و من منتظر خواهم شد که حضرت
کرده بود که در سال ۱۳۵۷نیز که بر آنچه بر آن کنترل بیشتری دارد بنابراین ،به هنگام مطالعه «شهریار»، کرد .قوامالسلطنه از توقیفگاه خود آژان پست به من ایست داد و من او اشرف در یکی از جاهایی که پیاده
تکیه کند که همانا ترس شهروندان باید به یاد داشته باشیم که این رساله، که در محل ستاد کنونی و سابقاً محل را با یک تیر از پا درآوردم و ترسیدم میشود مانند مجلس و هیأت وزرا
تجدید چاپ شد. در باب چه موضوعی نوشته شده است. وزارت جنگ بود بهتوسط خانم خود گرفتار شوم به رشت رفتم و در قزوین
ترجمه(های) دیگری هم از این است و نه ِمهرشان. آنچه اما «شهریار» را از باقی آثار اشرفالملوک دولو پیغام داد که هرچه هم مفتشی را زدم و بعد از مدتی بهتنهایی به او حمله کنم.
رساله به فارسی موجود است که از دید ماکیاولی ،این ترسانگیزی ماکیاولی متمایز میکند ،صراحت بتوانی دربارۀ این موضوع بنویس و کار عبدالصمد گفت :من هرچه خواسته
اما نباید به حدی برسد که منجر به توأم با تعقلی است که او در این رساله گرفتار شدم. بود بهتوسط سردار انتصار حاضر کرده
نگارنده آنها را نخوانده است. نفرت مستمر و ماندگار مردم از حاکم در پیش گرفته است .توصیههای توقیف را به محاکمه واگذار کن. پس از اقرار عبدالصمد سردار انتصار و به یوسف ارمنی تحویل دادم و او
و طرز حکومت او شود .این خردمن ِد ماکیاولی به حکمران مخاطب این روز بعد برای نجات قوامالسلطنه گرفتار شد و در اینجاست که وزیر بسیار خوشحال شد .گفت :تو دیگر برو
**Because this is to be آدمشناس به ویژه بر این نکته تأکید کتاب -و البته خوانندگان فرضی آن باز نزد وزیر جنگ رفتم ولی او را جنگ بر تمام اسرار آگاه شد .سردار بخواب ،یک دفعه صدای تیر خواهی
میکند که حاکمان نباید بدون توجیه در آینده -فراسوی احکام اخلاقی یا سخت متغیر و خشمگین دیدم. انتصار در استنطاق خود گفت :مرا
asserted in general of men, قوی و منطقی خونریزی کنند و از آن نیک و بد وجدانی است .این خردمند گفت :من نگفته بودم که در اطراف با حضرت اشرف ملاقات بدهید که شنید که کلک کنده شده!
بزرگ عهد رنسانس ،با تکیه بر عبر ِت قوامالسلطنه چیزی ننویس؟ گفتم: هرچه هست به او گفته شود .او را ما هم رفتیم ولی نگران و منتظر
that they are ungrateful, فجایع و شکستهای گوناگونی که بلی ،ولی من مکلف و ملزم نبودم که نزد وزیر جنگ بردند و توطئه و بودیم .من دورادور مراقبت میکردم.
در آشوبها و هرج و مرج اروپای آن اطاعت کنم .بلکه موظف هستم که به عامل حقیقی آن را که قوامالسلطنه سردار سپه به نویسنده (عباس
fickle, false, cowardly, دوران به چشم دیده و با مدد گرفتن آزادی و قانون خدمت کنم و برای هر بوده شرح داد و نیز گفت :من در خلیلی) گفت :برمیگردیم به یوسف
covetous, and as long as از دانش وسیع خود در تاریخ ،در که چنین اتفاقی رخ دهد از او دفاع این عمل مردد بودم و با برادرم دکتر ارمنی .یوسف ارمنی گفت من رفقای
این رساله مختصر و مفید ،طرحی خواهم کرد .خواه دوست باشد و خواه امیراعلم گفتگو کردم و او سخت مرا خود را با همان اسلحه که از عبدالصمد
you succeed they are yours نو در علم سیاست در انداخته و بنا دشمن .خصوصاً نسبت به کسی که ملامت و تقبیح و منصرف کرد و من گرفته بودم حاضر کرده شنیدیم که
به نظر اکثریت قریب به اتفاق علمای افتاده باشد وال ّا من از قوامالسلطنه بعد از ملامت او تصمیم گرفتم که امروز حضرت اشرف به مجلس میرود.
entirely. علم سیاست ،مبانی سیاست نوین را حضرت اشرف رسید و من جلو رفتم،
دلخوش و راضی نیستم. حربه را کشیده نزدیک بود به سینة او
پیریزی کرده است. در آن زمان هیچ یک از جراید بگذارم که ناگاه ابرام دستم را گرفت
ماکیاولی در این رساله ،بیش از از قوامالسلطنه یا از حق و عدل و و گفت :موقع این کار نیست .مگر
باقی آثارش ،به تمایلات و نیاتی حریت دفاع نکردند .زیرا مطبوعات نمیبینی که شلوغ است؟ گفتم :من از
که رفتارها و تصمیمات آدمیان را تماماً در قبضة قدرت بود .خصوصاً همین شلوغی باید استفاده کنم ،گفت
رهبری میکنند میپردازد و از این بعد از اینکه سردار سپه بر رغم باشد برای وقت دیگر وال ّا ما گرفتار و
چشمانداز ،شناخت طبیعت انسان قوامالسلطنه ،جراید توقیفشده را کشته میشویم .گفتم :بگذار این کار
را یکی از بنیادهای علم سیاست و آزاد کرد و اغلب آنها را به هر وسیله را بکنم ولو کشته شویم ،رجباف
پیشنیاز اصلی سیاستورزی فرض که بود به خود جلب نمود و از هم رسید و گفت :حالا نمیشود و
میکند .بر همین مبناست که او عرصه سیاست مطبوعات یک نحو قدرت در همین گفتگو بودیم که حضرت
سیاست را که پیوندی ناگسستنی با ملی دیگر علاوه بر نفوذ در طبقات اشرف داخل مجلس شد .من که
عامه بهدست آورد .اغلب مطبوعات شکار را از دست داده بودم به ابرام
نهتنها از دفاع بازماندند بلکه رویّه او گفتم پدرسوخته نگذاشتی من کار
را تحسین کردند .سوءسیاست و تکبر
قوامالسلطنه برای او یک نحو دشمنی را انجام بدهم.
ایجاد کرده بود که توقیف او را کار
خوبی تلقی کردند.».
« ادامه دارد»