Page 15 - (کیهان لندن - سال سى و هفتم ـ شماره ۲۹۳ (دوره جديد
P. 15

‫صفحه ‪ 15‬ـ ‪ Page 15‬ـ شماره ‪1۷59‬‬
‫جمعه ‪ ۱‬تا پنجشنبه ‪ ۷‬ژانویه ‪2۰2۱‬‬

‫که یک آخوند‪ ،‬عمامه بر سر و عبا بر‬                                                                                                                                                                          ‫= در شرایط خاص جهانی‬
                                                                                                                                                                                                           ‫و منطقهای از یکسو و شرایط‬
‫تن‪ ،‬در بالای بالا‪ ،‬بر کرسی مینشیند و‬    ‫پهلویسم‪ ،‬بناپارتیسم و پاسداریسم‬                                                                                                                                    ‫سخت اقتصادی و اجتماعی و‬
                                                                                                                                                                                                           ‫سن و سال «حضرت آقا» از‬
‫در زیر پای او‪ ،‬در فاصله زیاد‪ ،‬همین به‬                                                                                                                                                                      ‫سوی دیگر‪ ،‬همه اینها دست‬
                                                                                                                                                                                                           ‫به دست هم داده تا برخی‬
‫اصطلاح امیران‪ ،‬در نهایت تحقیر‪ ،‬مثل‬                                                                                                                                                                         ‫براییافتنکورهراهیاندیشه‬
                                                                                                                                                                                                           ‫کنند‪ .‬برنامه اینست‪ :‬چگونه‬
‫احشام‪ ،‬روی زمین زانو میزنند و دست‬                                                                                                                                                                          ‫میتوان همه چیز را دگرگون‬
                                                                                                                                                                                                           ‫کرد بی آنکه همه چیز از هم‬
‫به سینه در برابر او مینشینند!‬
                                                                                                                                                                                                                              ‫بپاشد؟!‬
‫هیچ افسر و هیچ نظامی که برای‬                                                                                                                                                                               ‫=در طول تاری ِخ شیعهگری‬
                                                                                                                                                                                                           ‫در ایران‪ ،‬آخوندها حریفی‬
‫خود و اونیفورماش اندکی اخترام قائل‬                                                                                                                                                                         ‫به دلیری و تیزهوشی و‬
                                                                                                                                                                                                           ‫اقتدار رضاشاه ندیده بودند‪.‬‬
‫با شد‪ ،‬به چنین دریوزگی تن نمیدهد‪.‬‬                                                                                                                                                                          ‫مشکلشان اینجاست که‬
                                                                                                                                                                                                           ‫هرچه او را میکوبند‪ ،‬بزرگتر‬
                  ‫بگذریم‪.‬‬                                                                                                                                                                                  ‫میشود‪.‬آرامگاهشراباخاک‬
                                                                                                                                                                                                           ‫یکسان میکنند‪ ،‬ناگهان از‬
‫افزون بر آنچه گفته شد‪ ،‬راه دیگری‬                                                                                                                                                                           ‫جایی دیگر سر از آرامگاه بر‬
                                                                                                                                                                                                           ‫میآورد‪« .‬قلدر»ش مینامند‪،‬‬
‫هم متصور است‪ :‬راه طغرل سلجوقی‪.‬‬                                                                                                                                                                             ‫فریا ِد«رضاشاه‪،‬روحتشا ِد»‬
                                                                                                                                                                                                           ‫انبوه جوانان رضاشاه ندیده را‬
‫و به گمان بهترین راه در جهت تأمین‬
                                                                                                                                                                                                                           ‫میشنوند‪.‬‬
‫منافع پاسداران انقلاب اسلامی‪.‬‬                                                                                                                                                                              ‫= مشروطه ایرانی‪ ،‬یک‬
                                                                                                                                                                                                           ‫انقلاب صرف ًا سیاسی بود‪،‬‬
‫در قرن پنجم میلادی‪ ،‬آنگاه که‬                                                                                                                                                                               ‫در حالی که انقلاب فرانسه‬
                                                                                                                                                                                                           ‫«کبیر» بود چون هم سیاسی‬
‫طغرل بر غزنویان پیروز شد‪ ،‬برای‬                                                                                                                                                                             ‫بود‪،‬هماجتماعیوهمفکری‪.‬‬
                                                                                                                                                                                                           ‫=رضاشاه اولین پادشاه م ّلی‬
‫کسب مشروعیت‪ ،‬خلیفه عباسی را در‬                                                                                                                                                                             ‫ایرانیان است‪ .‬این سرباز‬
                                                                                                                                                                                                           ‫سوادکوه‪ ،‬با ایجاد دانشگاه‪،‬‬
‫منصباش ابقا کرد‪ .‬وی اندیشه کرد و‬                                                                                                                                                                           ‫ایجاد فرهنگستان‪ ،‬ایجاد‬
                                                                                                                                                                                                           ‫بانک ملی‪ ،‬با بزرگداشت‬
‫برای پیشگیری از آنکه خلیفه روزی‬                                                                                                                                                                            ‫فردوسی‪ ،‬با سرود ای ایران‪،‬‬
                                                                                                                                                                                                           ‫و صدها کار بزرگ دیگر‪،‬‬
‫او را نامسلمان بخواند‪ ،‬خودش یک‬                                                                                                                                                                             ‫کوشید جان تازهای به حس‬
                                                                                                                                                                                                           ‫م ّلی ایرانیان بدمد و حس‬
‫لقب صد درصد اسلامی برای خودش‬                                                                                                                                                                               ‫سربلند ِی را درآنان دوباره‬
                                                                                                                                                                                                           ‫زنده کند‪ .‬اینست رمز فریا ِد‬
‫تراشید‪ :‬ابوطالب رکنالدین محمد و‬                                                                                                                                                                            ‫برآمده از حنجره جوانان‬
                                                                                                                                                                                                           ‫ایرانی‪ :‬رضاشاه‪ ،‬روحت شاد!‬
‫آن را به تأیید خلیفه رساند! سپس او و‬                                                                                                                                                                       ‫= و اما رویه خامنهای بسیار‬
                                                                                                                                                                                                           ‫شبیه رویه استالین است‪.‬‬
‫جانشینانش‪ ،‬بدون کوچکترین توجهی‬                                                                                                                                                                             ‫برخلافهیتلرکهبهامورکلی‬
                                                                                                                                                                                                           ‫میپرداخت (مثل خمینی)‪،‬‬
‫به خوشایند و بدآیند خلیفه‪ ،‬هرچه‬                                                                                                                                                                            ‫خامنهای مثل استالین توجه‬
                                                                                                                                                                                                           ‫خاصی به امور جزیی هم دارد‪.‬‬
‫خواستند به نام او و به نام خود کردند‪.‬‬
                                                                                                                                                                                                           ‫مهدی مظفری ‪ -‬از دیدگاه علوم‬
‫هرچند برای پاسداران انقلاب اسلامی‬       ‫بناپارت اسلامی! نقاشی برگرفته از‬                                                                                                                                   ‫سیاسی‪ ،‬رژیم جمهوری اسلامی به‬
                                              ‫کتابخانه ملی پاریس‬                                                                                                                                           ‫عنوان یک نظام حکومتی‪ ،‬نظامی است‬
‫چنین سناریویی غریب مینماید اما‬                                                                                                                                                                             ‫بیهمتا‪ .‬با هیچیک از نظام های پیشین‬
                                                                                                                                                                                                           ‫جهان و نظامهای کنونی قابل مقایسه‬
‫امکان آن قابل تصور است‪ .‬یک ولی امر‬      ‫شد‪ .‬به منوال درگیرییهایی که بر سر‬       ‫سرشت آن‪ .‬این فقط در نظامهای‬              ‫داد‪ .‬با این تفاوت که کار رضاشاه بسی‬     ‫ناگهان از جایی دیگر سر از آرامگاه بر‬      ‫نیست‪ .‬معجونی است از همه چیز که‬
                                        ‫جانشینی محمد ابن عبدالله و لنین و‬       ‫دموکراتیک لیبرال است که َسیلان‬           ‫دشوارتر از کار بناپارت بود‪ .‬همانطور‬     ‫میآورد‪« .‬قلدر»ش مینامند‪ ،‬فریا ِد‬          ‫این همه چیز با سریشم شیعه دوازده‬
‫مئمنین به عنوان حفظ ظاهر اسلامیت‬        ‫مائو و خمینی در گرفت‪ ،‬شکل و وسعت‬        ‫قدرت بطور متوازن و کنترل شده‬             ‫که گفته شد‪ ،‬انقلاب فرانسه با خلع‬        ‫«رضا شاه‪ ،‬روحت شا ِد» انبوه جوانان‬        ‫امامی و چهارده معصومی بهم چسبانده‬
                                        ‫و میزان این ستیز را شرایط و مقتضیات‬     ‫انجام میگیرد‪ .‬در نظام توتالیتر‬           ‫ید کشیشان‪ ،‬با الغای مذهب رسمی‪،‬‬          ‫رضاشاه ندیده را میشنوند‪ .‬در این اواخر‪،‬‬    ‫شده که ولی فقیه سریشمدار اعظم‬
‫نظام‪ ،‬اما عاری از اختیاراتی که امروز‬    ‫زمانتعیینمیکند‪.‬اکنوناگربهمواضع‬          ‫مذهب ِی ایران‪ ،‬قدر ِت انباشته شده‬        ‫با سهگانهی آزادی‪ -‬برابری‪ -‬برادری‪،‬‬       ‫برخی از همین خودیها‪ ،‬حتا راه حل‬           ‫آنست‪ .‬چون رژیم «همه چیز» است‬
                                        ‫برخی از سرداران سپاه پاسداران انقلاب‬    ‫میکوشد خردهقدرتها را از راه معامله‬       ‫راه را هموار کرده و نهال شهروندی را‬     ‫«رضاشاه اسلامی» را پیش کشیدهاند‪.‬‬          ‫و همه چیز در عالم نظر مترادف است‬
‫دارد‪ .‬یک دولت تکنوکرات تحت‬              ‫اسلامی در مورد انتخابات آینده ریاست‬     ‫یا با تهدید و ارعاب‪ ،‬در خود جذب کند‪.‬‬     ‫کاشته بود‪ .‬اصل حاکمیت ملّی را بجای‬      ‫اما گویی حتی با افزود ِه «اسلامی» هم‬      ‫با «هیچ چیز»‪ ،‬از این رو‪ ،‬مقایسه این‬
                                        ‫جمهوری اسلامی توجه کنیم و آنها را‬       ‫وگرنه‪ ،‬کار به اصطکاک و زد و خورد‬         ‫حاکمی ِت اسطورهای الهی جا انداخته‬       ‫غیظآخوندهافرونمینشیند‪.‬اصل ًاخود‬           ‫رژیم با رژیمهای سیاس ِی دیگر ناممکن‬
‫فرماندهی پاسداران که در حال حاضر‬        ‫با سخنان غیرمنتظره حسن روحانی‬                                                    ‫بود‪ .‬در عوض‪ ،‬رضا شاه وار ِث انقلابی‬
                                        ‫در مورد رفراندوم مقایسه نماییم‪ ،‬در‬                              ‫میکشد‪.‬‬                                                                 ‫این اسم رنجآور است‪.‬‬                                    ‫است‪.‬‬
‫هم عملا بیش از نیمی از تشکیلات و‬        ‫مییابیم که مصا ِف جانشینی خامنهای‬       ‫تا کنون خامنهای توانسته توازنی‪،‬‬             ‫بود که حر ِف آخر را هنوز نزده بود!‬   ‫حال برای رهانیدن روح معذب‬                 ‫در اینجا نظام حکومتی مورد نظر‬
                                        ‫از هماکنون آغاز شده است زیرا اگر فقط‬    ‫هرچند لرزان‪ ،‬بین آنچه را که بطور‬         ‫با کوشش مجدانه جمعی از نخبگان‬           ‫آخوندها‪ ،‬قرارشده جای رضاشاه را با‬         ‫است و نه ایدئولوژی رژیم که به این‬
‫منابع کشور را در اختیار دارند‪ .‬آنگاه و‬  ‫منصب ریاست جمهوری هدف میبود‪،‬‬            ‫صوری میتوان دولتیان نامید از یکسو‬        ‫ایرانی و تحت تأثیر همان انقلاب‬          ‫بناپارت عوض کنند‪ .‬بناپارتیسم بجای‬         ‫مهم پیشتر پرداختهام‪ *.‬ویژگی‬
                                        ‫در ساختار کنونی نظام ولایی‪ ،‬چه فرقی‬     ‫و پاسداران از سوی دیگر ایجاد کند‪ .‬او‬     ‫فرانسه‪ ،‬واژه ملت به معنای ناسیون و‬                                                ‫ذاتی این رژیم نه تنها دنیای خارج را‬
‫به تدریج با رفع ممنوعیت حجاب و‬          ‫میکند که رئیس جمهوری اسلامی‬             ‫میگذارد این دو نیرو به یکدیگر حمله‬       ‫تساوی اهالی مملکت در برابر قانون و‬                              ‫پهلویسم!‬          ‫سرگردان میکند بلکه نیرو های درون‬
                                        ‫عمامه داشته باشد یا کلاه خود! باریش‬     ‫کنند‪ ،‬اتهام بزنند‪ ،‬پروندههای یکدیگر را‬   ‫ایجاد مجلس شورای م ّلی و جز اینها‬                                                 ‫رژیم را نیز به اصطکاکهای روزم ّره و‬
‫نوشیدن الکل‪ ،‬آزادی فیلمهای با فعل‬       ‫باشد یا بیریش و یقه باز! بنابراین باید‬  ‫روکنند‪،‬یکدیگرراتضعیفکنند‪.‬منتها‪،‬‬          ‫وارد قانون اساسی شده بود‪ .‬با اینهمه‪،‬‬              ‫بناپارت و رضاشاه‬                ‫گاهی بسیار خشن میکشاند‪ .‬چون‬
                                        ‫هدفی فراتر از این مقام در کار باشد که‬   ‫این اوست که حد و حدود این رویارویی‬       ‫ساختارهای جانسخت مذهبی و‬                                                          ‫خصلت ذات ِی همه چیز و هیچ چیز‬
‫حرام‪ ،‬آزادی آواز خواندن و رقص و‬         ‫حسن روحانی با پیش کشیدن رفراندوم‬        ‫رامشخص میکند (فصلالخطاب)‪ .‬حال‬            ‫ایلیاتی همچنان دستنخورده باقی‬           ‫بین بناپارت و رضاشاه شباهتهای‬             ‫بودن‪ ،‬رژیم را غیرقابل ترمیم میسازد‬
                                        ‫(برای چه؟) و ایجاد نظام حزبی‪ ،‬در راه‬    ‫اگر او نباشد یا او نتواند‪ ،‬در این صورت‪،‬‬  ‫مانده بود‪ .‬مشروطه ایرانی‪ ،‬یک انقلاب‬     ‫فراوانی وجود دارد‪ .‬هر دو نظامیاند‪.‬‬        ‫و همکاریهای درونی رژیم نیز طبعاً به‬
‫دوچرخهسواری زنان‪ ،‬رفع منع آبتنی‬         ‫بناپارتهای اسلامی سنگ میاندازد‪.‬‬         ‫چه خواهد شد؟ اینست پرسش اساسی‬            ‫صرفاً سیاسی بود‪ ،‬در حالی که انقلاب‬      ‫هردو فرزندان انقلاباند‪ .‬از اشراف و‬        ‫نازلترین درجه و زد و خوردهای درونی‬
                                        ‫پس میتوان نتیجه گرفت که گویا دعوا‬       ‫و نیز یکی از علل التهابات سیاسی‬          ‫فرانسه «کبیر» بود چون هم سیاسی‬          ‫فئودالیته و اربا ِب دین و مذهب نیستند‪.‬‬    ‫(مثل ًا بین سران سه ق ّوه) به بالاترین‬
‫زنان با لباس شنا‪ ،‬ممنوعیت سنگسار‬        ‫بر سر تسخیر قدرت در دوران پس از‬                                                                                          ‫هردو با کودتا به قدرت رسیدند‪ .‬هر یک‬
                                                                                        ‫کنونی در جمهوری اسلامی‪.‬‬                 ‫بود‪ ،‬هم اجتماعی و هم فکری‪.‬‬       ‫در کمتر از بیست سال حکومت کردند‪.‬‬                               ‫ح ّد میرسد‪.‬‬
‫و قطع دست و زدن شلاق و اقداماتی‬                            ‫خامنهای است‪.‬‬         ‫حال فرض کنیم رژیم همچنان به‬              ‫حال چگونه میتوان در ایران‪ ،‬با‬           ‫و در همان برهه زمان‪ ،‬هردو توانستهاند‬      ‫حال‪ ،‬در شرایط خاص جهانی و‬
                                        ‫اکنون بنا را بر این بگذاریم که یکی‬      ‫حیات خود ادامه دهد؛ نه با قیام مردمی‬     ‫وجود اختاپوس چند قرنی آخوندها‬           ‫شالوده و زیرساختهای دولت‪ -‬ملت‬             ‫منطقهای از یکسو و شرایط سخت‬
‫از این دست‪ ،‬رژیم پاسداران میتواند‬       ‫از همین سرداران سپاه پاسداران‪ ،‬مثلأ‬     ‫فرو بپاشد و نه با درگیری و جنگ‪ .‬در‬       ‫و در یک جامعه ایلیاتی‪ ،‬دولت‪ -‬ملت‬        ‫را پایهریزی کنند‪ .‬و شگفت آنکه هر‬          ‫اقتصادی و اجتماعی و سن و سال‬
                                        ‫همان قلدر طرقبه‪ ،‬رئیس جمهوری‬            ‫این صورت‪ ،‬تنها مسئله مهم‪ ،‬وضعیت‬          ‫ایجاد کرد؟! با وجود این ساختارهای‬       ‫دو به حکم دولت انگلیس به تبعید‬            ‫«حضرت آقا» از سوی دیگر‪ ،‬همه اینها‬
‫بخش بزرگی از انرژی متراکم شده‬           ‫اسلامی شود و خامنهای هم زئده بماند‪.‬‬     ‫شخص خامنهای است‪ .‬همه میدانند‬             ‫ریشهدار و سختجان‪ ،‬رضاشاه بر آن‬          ‫فرستاده شدند و هردو در همان تبعید‬         ‫دست به دست هم داده تا برخی برای‬
                                        ‫به نظر نمیرسد چنین سناریویی به‬          ‫که سران نظام به مسئله جانشینی‬            ‫شد که ساختارهای اولیه و ضروری‬
‫در جامعه را آزاد و به مردم و به دنیای‬   ‫سود خامنهای باشد‪ .‬چون با واگذاری‬        ‫خامنهای اندیشیدهاند و از تشکیل‬           ‫دولت‪ -‬ملت ایرانی را پایهگذاری کند‪ .‬با‬                         ‫درگذشتند‪.‬‬                  ‫یافتن کورهراهی اندیشه کنند‪.‬‬
                                        ‫تشکیلات دولتی به پاسداران‪ ،‬قدرت‬         ‫گروهی اندک از میان مجلس خبرگان‬           ‫آخوندها در بیفتد و ساختارهای ایلیاتی‬    ‫مادام دو استائل بانوی فرهیخته عصر‬                            ‫برنامهاینست‪:‬‬
‫خارج بنمایاند که نظا ِم دیگری به نام‬    ‫اینان‪ ،‬افزایش مییابد و به همان میزان‪،‬‬   ‫خبر دادهاند که وظیفهاش «کشف»‬             ‫را دگرگون کند‪ .‬در ایران‪ ،‬پادشاهان‬       ‫انقلاب کبیر فرانسه و نویسنده کتاب‬
‫پاسداریسم روی کار آمده است‪ .‬اینان‬       ‫میدان عمل و حوزه موضعگیریهای‬            ‫بهترین جانشین یا شورای رهبری‬             ‫مثل هخامنشیان و ساسانیان‪ ،‬یا برگرده‬     ‫ملاحظاتی درباره انقلاب فرانسه و نیز‬       ‫چگونه میتوان همه چیز را دگرگون‬
                                        ‫چند پهلویی او محدود میشود‪ .‬او تنها‬      ‫است‪ .‬اسامیاعضای این گروه مخفی‬            ‫مذهب سوار بودند و مذهب نیز سوار‬         ‫یکی از مخالفان بناپارت‪ ،‬دقیقترین‬           ‫کرد بی آنکه همه چیز از هم بپاشد؟!‬
‫میتوانند صد تا آیتالله و حجتالاسلام‬     ‫در صورتی به این کار تن میدهد که‬         ‫است‪ .‬بر این قرار‪ ،‬میتوان تصور کرد‬        ‫بر آنان‪ ،‬یا مثل بسیاری از سلسلههای‬      ‫وصف بناپارت را با ایجاز بیان کرده‬
                                        ‫پاسداران به کرسی نشاندن جانشین‬          ‫که رژیم آمادگی لازم را برای دوران‬        ‫دیگر ایلیاتی بودهاند‪ .‬با ظهور رضاشاه‬    ‫است‪ .‬او میگوید‪« :‬بناپارت همانا‬            ‫اینجاست که باز َشبح رضاشاه سر بر‬
‫هم پیدا کنند که با چند تا فتوا‪ ،‬همه‬     ‫مورد نظر او را ضمانت کنند‪ .‬هرچند‬        ‫پس از خامنهای دارد‪ .‬منتها این سناریو‬     ‫برای نخستین بار در تاریخ ایران‪،‬‬         ‫روبسپیر است سوار بر اسب!» در اینجا‪،‬‬       ‫میآورد‪ .‬و این رنجآورترین عذاب روحی‬
                                        ‫بر َح َسب تجربه تاریخ‪ ،‬ضمانتی بر دوام‬   ‫با مشکلات و چالشهای خطیری‬                ‫شاهی بر آمد رها از ساختارهای‬            ‫روبسپیر مظهر انقلاب فرانسه تصور‬           ‫برای ارباب سریشم است‪ .‬در طول تاری ِخ‬
‫این حرامها را یک ضرب‪ ،‬حلال و عین‬                                                                                         ‫مذهبی و گسسته از بافتهای ایلیاتی‪.‬‬       ‫شده و اسبسوار‪ ،‬سردار مقتدر! انقلاب‬        ‫شیعهگری در ایران‪ ،‬آخوندها حریفی‬
                                                   ‫اینگونهضمانتهانیست‪.‬‬                                  ‫روبروست‪.‬‬         ‫با این حساب‪ ،‬تردید نیست که رضاشاه‬       ‫فرانسه ‪ ،‬انقلابی بود لائیک که کلیسا‬       ‫به دلیری و تیزهوشی و اقتدار رضاشاه‬
‫شرع انور و مبین اسلام اعلام کنند!‬       ‫سناریوی دیگر اینکه یک سردار‬             ‫مهمترین مشکل‪ ،‬وزنه و جایگاه خود‬          ‫اولین پادشاه م ّلی ایرانیان است‪ .‬این‬    ‫را از حوزه قدرت سیاسی بیرون راند‪.‬‬         ‫ندیده بودند‪ .‬مشکلشان اینجاست که‬
                                        ‫سپاه به ریاست جمهوری اسلامی‬             ‫خامنهای است‪ .‬او در این سی و چند‬          ‫سرباز سوادکوه‪ ،‬با ایجاد دانشگاه‪،‬‬        ‫برخلاف تصور عمومی‪ ،‬انقلاب فرانسه‬          ‫هرچه او را میکوبند‪ ،‬بزرگتر میشود‪.‬‬
‫دیدیم که همین روزها که هنوز‬             ‫برسد و خامنهای هم به «امام راحل»‬        ‫سال که زمام تمامی امور کشور را در‬        ‫ایجاد فرهنگستان‪ ،‬ایجاد بانک ملی‪ ،‬با‬     ‫در سرشت خود ضدسلطنت نبود‪ .‬چند‬             ‫آرامگاهش را با خاک یکسان میکنند‪،‬‬
                                        ‫بپیوندد‪ .‬در چنین وضعیتی‪ ،‬این‬            ‫دست دارد توانسته در سرتاسر کشور‬          ‫بزرگداشت فردوسی‪ ،‬با سرود ای ایران‪،‬‬      ‫سال نظام سلطنتی را حفظ کرد‪ .‬سپس‪،‬‬
‫خبری هیچ نشده‪ ،‬یکی از همین‬              ‫پرزیدنت‪ -‬سردار چه خواهد کرد؟! آیا‬       ‫و در کلیه امور و بخشهای گوناگون‬          ‫و صدها کار بزرگ دیگر‪ ،‬کوشید جان‬         ‫سلطنت استبدادی را ملغی و بجای آن‬
                                        ‫میتواند و میخواهد به شیوه بناپارت‪،‬‬      ‫سیاسی‪ ،‬اقتصادی‪ ،‬اجتماعی‪ ،‬فرهنگی‪،‬‬         ‫تازهای به حس م ّلی ایرانیان بدمد و‬      ‫مشروطه سلطنتی اعلام کرد‪ .‬منتها‬
‫آیتاللههای قم که معلم اخلاق هم‬          ‫نظام موجود را ملغی و بناپارتیسم‬         ‫آموزشی و طبعا دینی ریشه بدواند‪ .‬با‬       ‫حس سربلند ِی را درآنان دوباره زنده‬      ‫چون پادشاه گریخت‪ ،‬چارهای نبود‪ ،‬جز‬
                                        ‫اعلام کند؟ بنا را بر فرض امکا ِن محال‬   ‫شبکههای گسترده‪ ،‬متشکل از ائمه‬            ‫کند‪ .‬اینست رمز فریا ِد برآمده از حنجره‬  ‫اعلام جمهوری‪ .‬در ایران نیز‪ ،‬پادشاه‬
‫هست‪ ،‬ناگهان حکم بر قاتل بودن‬            ‫بگذاریم‪ .‬در اینصورت‪ ،‬چنین شخصی‬          ‫جمعه و نمایندگان رهبری در تمام‬                                                   ‫صدای انقلاب را شنید‪ ،‬با مشروطه‬
                                        ‫ناگزیر است مشروعیت‪ /‬حقانیت خود‬          ‫حوزههای زندگی روزمره مردم‪ ،‬از طریق‬          ‫جوانان ایرانی‪ :‬رضاشاه‪ ،‬روحت شاد!‬     ‫تجدید عهد کرد‪ ،‬آنگاه گذاشت و رفت‪.‬‬
‫خامنهای و شهادت بر شهاد ِت شادروان‬      ‫را بر پایه مشروعیتی کاملأ متفاوت و‬      ‫«بیت رهبری» در جریان امور باشد‪ .‬به‬                                               ‫بناپارت بلافاصله پس از به قدرت‬
                                        ‫حتی متضاد با مشروعیت‪ /‬حقانیت‬            ‫اینها‪ ،‬شبکههای گوناگون جاسوسی و‬          ‫بناپارت اسلامی یا داییجان‬               ‫رسیدن‪ ،‬برای قطع دست کلیسا از ام ِر‬
‫امیرعباس هویدا و دیگران داده است‪.‬‬       ‫نظا ِم درهمشکسته اسلامی بنا کند‪.‬‬        ‫خبرچینی را هم بیفزایید تا به عمق‬                             ‫ناپلئون؟‬            ‫قضا‪ ،‬قانون مدنی را تنظیم کرد که به‬
                                        ‫آن مشروعیت چه میتواند باشد؟‬             ‫سلطه این اختاپوس مهیب پی ببرید‪.‬‬                                                  ‫« ُکدناپلئون»معروفاستکهامروزهم‬
‫چه بسا‪ ،‬این عم ِل غیرمترقبه‪ ،‬با نشانه‬   ‫تنها مشروعیت متصور‪ ،‬ملیگرایی‬            ‫در این مورد‪ ،‬رویه خامنهای بسیار شبیه‬     ‫سالهاست که در سایه ولایت‬                ‫اساس ساختار حقوقی فرانسه را تشکیل‬
‫گرفتن مستقیم شخص خامنهای‪ ،‬یکی‬           ‫و ناسیونالیسم ایرانی است (بحث‬           ‫رویه استالین است‪ .‬برخلاف هیتلر که‬        ‫مطلقه فقیه‪ ،‬سپاه پاسداران به یک‬         ‫میدهد‪ .‬به موازات تنظیم قوانین دیگر‪،‬‬
                                        ‫دموکراسی دراینجا مطرح نیست‪ ،‬چون‬         ‫به امور کلی میپرداخت (مثل خمینی)‪،‬‬        ‫قدرت فراگیر تبدیل شده که کنترل‬          ‫تشکیلات کشوری را یکدست و منظم‬
‫از علائم ظهور پاسداریسم بوده باشد‪.‬‬                                              ‫خامنهای مثل استالین توجه خاصی به‬         ‫بخشهای مهمی از منابع مالی و‬             ‫کرد؛ ارت ِش واحد و بانک م ّلی ایجاد کرد؛‬
                                              ‫بناپارتیسمدموکراتیکنیست)‪.‬‬                                                  ‫اقتصادی کشور را در دست دارد همراه‬       ‫سازمانهای آموزشی و علمی مدرن به‬
‫بنابر این‪ ،‬با چنین فتواهایی‪ ،‬فتوای رفع‬  ‫این سناریو هم با توجه به کارنامه‬                       ‫امور جزیی هم دارد‪.‬‬        ‫با سرویسهای اطلاعاتی و سیاسی و‬          ‫وجود آورد و بسیار اقدامات مشابه دیگر‪.‬‬
                                        ‫سراسر سیاه سپاه پاسداران انقلاب‬         ‫حال با توجه به وزنه سنگین خامنهای‬        ‫فرهنگیاش که همگان میدانند و نیاز‬        ‫در میان همه اقدامات بزرگ و بیسابقه‪،‬‬
‫ممنوعیت حجاب که آب خوردن است‪.‬‬           ‫اسلامی در طی چهل سال گذشته‪،‬‬             ‫و ارتباطات شخصی و حتی عاطفی‬              ‫به تکرار ندارد‪ .‬در حال حاضر دو چیز‬      ‫ایجاد حس م ّلی و احساس سربلندی‬
                                        ‫غیرممکن است‪ .‬این سرداران که‬             ‫او با بسیاری از مراجع دینی و به‬          ‫است که مسئله سپاه پاسداران انقلاب‬       ‫از فرانسوی بودن قطعاً مهمترین‬
‫مردم هم پس از سالهای سال اختناق‬         ‫سالهای سال ایران را غارت کرده‪،‬‬          ‫ویژه با سران سپاه‪ ،‬هر کسی بر جای‬         ‫اسلامی را به مسئله روز تبدیل ساخته‬      ‫دستاورد بناپارت است‪ .‬انقلاب فرانسه‬
                                        ‫زن و مرد و پیر و جوان ایرانی را‬         ‫او بنشیند‪ ،‬طبعا اقتدار و هیمنه او را‬     ‫است‪ :‬یکی انتخابات ریاست جمهوری‬          ‫واژه ناسیون‪ /‬ملت را ابداع کرد؛ بناپارت‬
‫که نفسشان به تنگ آمده و جانشان‬          ‫به گلوله بستهاند و شخصیتها و‬            ‫نخواهد داشت‪ .‬و مهمتر از این‪ ،‬کسانی‬       ‫اسلامی سال آینده و دیگری احتمال‬         ‫ساختارهای ضروری تحقق دولت‪ -‬ملت‬
                                        ‫مبارزان ملیگرای ایرانی اعم از ُکرد و‬    ‫که در طول سالهای متمادی‪ -‬در غم‬           ‫مرگ یا به هر حال تحلیل جسمانی‬           ‫را ایجاد کرد‪ .‬حدود شصت سال پس‬
‫به لب رسیده‪ ،‬میتوانند نفسکی بکشند‪.‬‬      ‫لُر و بلوچ و آذری و ترکمن و … را‬        ‫و شادی‪ -‬با او همراه و همپیمان بودهاند‬    ‫خامنهای‪ .‬در این میان آنچه تازگی‬         ‫ازحکوم ِت او و نود سال پس از انقلاب‬
                                        ‫در داخل و خارج ایران کشتهاند‪ ،‬سر‬        ‫و در سایه مرحمتاش به مقام و منصب‬         ‫دارد‪ ،‬گره خوردن این دو موضوع به‬         ‫فرانسه بود که با تأسیس جمهوری‬
‫علاوه بر این‪ ،‬رژیم پاسداران‪ ،‬با چنین‬    ‫بریدهاند‪ ،‬ترور کردهاند‪ ،‬چگونه این‬       ‫رسیده و حتی در او ذوب شدهاند‪ ،‬بسیار‬      ‫یکدیگر است‪ .‬حال اگر فرض کنیم‬            ‫سوم‪ ،‬سرانجام این خواس ِت انقلابی‬
                                        ‫دزدان قدارهبند میتوانند ناگهان به‬       ‫بعید است که هما ِن احساس اخلاص و‬         ‫که سپاه پاسداران انقلاب اسلامی واقعاً‬
‫اقداماتی‪ ،‬میتواند به یک هدف مهمتر‬       ‫نام «ایران» و «ملیگرایی» بر اریکهی‬      ‫وفاداری را به جانشین وی داشته باشند‪.‬‬     ‫توانمندترین قدرت کشور است‪ ،‬باید‬                          ‫تحقق عینی یافت‪.‬‬
                                        ‫قدرت بنشینند؟! آنهم گروهی که از‬                                                  ‫این را نیز بپذیریم که چنین قدرتی‬        ‫اکنون با توجه به همین فهرس ِت‬
‫و بالاتری هم برسد که آن سد کردن یا‬      ‫بیغیرتترین افراد جهاناند بطوری‬                            ‫حتی به پسرش!‬           ‫ناگزیر توسعهگرا است‪ .‬زیرا قدرت‪،‬‬         ‫مختصر و فشرده از اقدامات بناپارت‪،‬‬
                                                                                ‫اینجاستکهناگزیروبهحک ِمتجربهی‬            ‫انجمادناپذیر است وتوسعهگرایی‬            ‫میبینیم که در جمع‪ ،‬اینها همان‬
‫به عقب انداختن واژگونی تمامیت نظام‬                                              ‫بیرحم تاریخ‪ ،‬جنگ قدرت آغاز خواهد‬                                                 ‫اقداماتی هستند که رضاشاه نیز انجام‬

‫است زیرا تردید نیست که با واژگونی‬

‫نظام‪ ،‬خود آنها از اولین قربانیان آن‬

                  ‫خواهند بود‪.‬‬

‫بنابر این اگر پاسداران با منطق سرد‬

‫قدرت صرفا به منافع گروهی خودشان‬

‫بیندیشند‪ ،‬چنین راهی آنها را زودتر‬

‫به قدرت میرساند‪ .‬به ویژه آنکه همه‬

‫نشانهها دلالت بر این دارد که اینان‬

‫به مقام و موقعیتی که در حال حاضر‬

‫دارند راضی نیستند و بیشتر از اینها‬

‫میخواهند‪ .‬به این دلیل‪ ،‬مقام ریاست‬

‫جمهوری اسلامی را نشانه گرفتهاند‪.‬‬

‫ریاست جمهوری اسلامی‪ ،‬هد ِف نهایی‬

‫یا پلکانی برای تسخیر تمامی قدرت؟‬

‫چون اگر فقط ریاست دولت هدف نهایی‬

‫باشد‪ ،‬این منصب که قدرت چندانی‬

‫ندارد! قدرت اصلی جای دیگر است‪.‬‬

‫در رژیمهای استبدادی به ویژه از نوع‬

‫توتالیت ِر‪ ،‬قدرت اصلی در یک منصب و‬
‫در یک شخص جمع میشود که ذات‬

‫آن غیرقابل تقسیم و لایههایی از آن‬

‫قابل تفویض است‪ .‬در حال حاضر‪،‬‬

‫این قدرت در منص ِب ولایت فقیه و در‬

‫دست خامنهای متمرکز است‪ .‬پس اگر‬

‫عقلانیت و جسارتی در کا ِر پاسداران‬
‫انقلاب اسلامی باشد‪ ،‬ناگزیر و در‬

‫نهایت‪ ،‬هدف میبایست تسخیر همین‬

‫قدرت بوده باشد‪ .‬حال که نمیتوانند‬

‫رضاشاه و بناپارت بشوند‪ ،‬چنانچه‬

‫عصبیت گروهی و نیز اندکی جرأت و‬

‫جسارت داشته باشند‪ ،‬لااقل میتوانند‬

‫با حفظ ظاهر و تخلیهی باطن‪ ،‬طغرل‬

‫ادامه در صفحه ‪۱۷‬‬  ‫و ملکشاه بشوند‪.‬‬
   10   11   12   13   14   15   16   17   18