Page 14 - (کیهان لندن - سال سى و هفتم ـ شماره ۲۹۳ (دوره جديد
P. 14
صفحه - Page 14 - 14شماره 1۷59
جمعه ۱2تا پنجشنبه ۱۸دیماه ۱399خورشیدی
و امپراطور پس از اینکه نامۀ مارشال یادگاری افتخار آفرین از گذشتههای خیلی دور... سفیر باتدبیر
«روبر» را مروری کرد ،بیاختیار به
خنده افتاد و گفت :مارشال «روبر» یک ناپلئون سوم ،روز اول فروردین به سفارت ایران آمد یکی از این وقایع مربوط به حاج
کهنه سرباز است و از نزاکت دیپلماسی میرزا حسین خان مشیرالدوله معروف
بیاطلاع است ...شما مطمئن باشید که اعلیحضرت وقتی بشقاب پشمک را دید گمان کرد در آن بشقاب موی مقدس است ولی به سپهسالار است که یکی از نخستین
در جهت ترضیه خاطر شما ،بلافاصله وقتی مقداری خورد گفت برای علیاحضرت ملکه هم بفرستید ،خوشش خواهد آمد! مأموریتهایش سفارت دولت علیه
اقدام خواهد کرد و عیدیهای اهدائی ایران در دربار عثمانی بود که بعد از این
شما را با ِم ّنت خواهد پذیرفت و برای ناصر امینی قدیمترها سفیران دولت علیه ایران در کشورهای خارجی ،مخصوص ًا سفیر کبیر ایران در سفارت به وزارت عدلیه و وزارت جنگ
اینکه شما مطمئن شوید که ما از دربار عثمانی (استانبول) و سفیر کبیر ایران در پاریس از بین افرادی با صفا ِت متعالی ،صاحب منصوب شد و سپس به صدارت رسید
صمیم قلب به ایران و پادشاه آن ارج فضل و دانش ،ادیب و باشخصیت انتخاب میشدند و آنان در کمال تش ّخص و ابُ ّهت در راه و تصمیم گرفت که همان سیاستی
مینهیم ،امپراطور فرانسه نیز با پرنس را در پیش بگیرد که بنیانگذارش
امپریال به سفارت ایران خواهد آمد تا افتخار و شرافت و بزرگداشت ایران رفتار میکردند. امیرکبیر بود .وقتی حاج میرزا حسین
در این عید شما شرکت داشته باشد. از آنجا که افتخار خدمت به عنوان کنسول ایران در استانبول سال 19۶5و سرکنسول ایران خان مشیرالدوله با سمت سفیر وارد
شما فوراً به سفارتخانه مراجعت کنید در پاریس در سال 19۷3را داشتهام در این دو فرصت امکان مطالعه پارهای از اسناد قدیمی استانبول شد ،دریافت که سفارت ایران
و به پذیرائی از مدعوین ادامه بدهید، در استانبول تنها سفارتخانۀ خارجی
را پیدا کردهام که سرشار از اطلاعات جالب تاریخی بوده است. است که بر بالای عمارت و ساختمان
ما نیز خود به سفارت خواهیم آمد. اینک به شرح دو واقعه در استانبول و پاریس خواهم پرداخت که سالها پیش ،هم زمان با سفارتش پرچم ندارد و دلیل آن هم
این نکتۀ باریکتر از مو است که چون
امپراطور در سفارت ایران سال نو ما اتفاق افتاده است. سفارت ایران در محلۀ «جاراوغلو»
نزدیک «باب عالی» مقر اقامت سلطان
هنوز ساعتی از مراجعت امیرنظام مارشال «روبر» بازگو کرد ...و «روبر» حسنعلیخان گروسی معروف به امیرنظام وزیر مختار ایران در پاریس و پرچمی که به افتخار مقدم سلطان عبدالمجید قرار دارد که از نظر ارتفاع
به سفارت نگذشته بود که خبر دادند نیز اشرفیها را با سپاسگزاری گرفت در سال 18۶۶ برافراشته شد ،دیگر پائین نیامد و بالاتر از کاخ امپراطوری عثمانی واقع
مارشال «روبر» به سفارت آمده چون بالا رفتن این پرچم به خاطر شده است ،دولت عثمانی که خود
است و اگرچه امیرنظام این بار از او و رفت. تجلیل از سلطان عثمانی بود ،دولت را یکی از چند دولت مقتدر عصر
به گرمی بار اول استقبال نکرد ولی عثمانی نیز دیگر اعتراضی به عمل میداند ،به هیچ وجه مایل نیست که
مارشال «روبر» با لحنی متواضعانه از اما هنوز دو ساعتی از رفتن او نیاورد و این قضیهای که مدتها به در قلمروی او ،پرچم کشوری بالاتر از
رفتار و نامۀ ارسالی خود عذرخواهی نظر لاینحل میرسید ،با این تدبیر پرچم امپراطوری عثمانی در اهتزاز
کرد و خواستار استرداد عیدیهای نگذشته بود که مارشال «روبر» سه
خود شد که بدون تشریفات قبلی، اشرفی اهدائی را همراه با نامهای به حل شد. باشد.
هر سه سکه در اختیار او قرار گرفت این مضمون که یک مارشال فرانسه بدیهی است که این تمایل منطبق
و او خداحافظی کرد و رفت ...نزدیک یک چنین عیدی را قبول نمیکند ،به دوران طلائی بر یک استدلال منطقی نبود تا سفیر
غروب بود که دربان سفارت خبر داد سفارت برگرداند و این امر آنقدر سفیر واقعۀ جالب دیگر مربوط به بتواند از راه گفتگو این به اصطلاح
که کوکبۀ موکب امپراطور پیدا شده را عصبانی کرد که دستور داد بلافاصله «حسنعلی خان گروسی» معروف گره کور را بگشاید و بایستی به
است .امیرنظام با تمام صاحب منصبان یادداشتی به وزارت خارجۀ فرانسه به «امیرنظام» است که مردی انتظار موقعیت مناسبی مینشست
سفارت به جلوی در رفتند و همینکه بفرستند و یادآور شوند که وزیر مختار سیاستمدار ،ادیب ،نویسنده و تا شاید بتواند سلطان را به ترتیبی
کالسکۀ سلطنتی رسید ،وزیر مختار ایران خواستار دیدار فوری امپراطور خوشنویس بود .او درجۀ سرتیپی رام کند و با جلب موافقت او ،این
خود را به جلوی در کالسکه رساند است .امر وزیر مختار اجرا شد و چند فوج گروس را داشت که در آن زمان وضع نامساعد را برگرداند و بیش
و از ناپلئون سوم استقبال کرد و ساعت بعد ،جواب رسید که امپراطور به ارث از پدر به فرزند میرسید .به از این سفارت ایران را که در حکم
پس از مراسم خیرمقدم ،ناپلئون وارد منتظر شرفیابی وزیر مختار است و همین جهت در جنگ معروف به پارهای از خاک ایران است ،محروم از
سفارت شد و در سالن پذیرایی بر روی وزیر مختار هم به محض دریافت این جنگ هرات شرکت کرد و اولین پرچم مملکت نگه ندارد .این موقعیت
صندلی که برای او درنظر گرفته بودند نامه با کلیۀ صاحب منصبان سفارت، کسی محسوب میشد که وارد قلعۀ مناسب از قضا درست مقارن اولین
نشست و نسبت به تک تک اعضای راهی «تویلری» شد .وقتی ناپلئون هرات شد .در مسافرت اول ناصرالدین نوروز دوران مأموریت او پیش آمد
سفارت ،ابراز لطف کرد .در این موقع سوم امیرنظام را پذیرفت ،قبل از اینکه شاه به اروپا ،او در مقام وزیر فوائد و همین که مشیرالدوله خبردار شد
سفیر نعلبکی کریستال را که در آن او سر صحبت را باز کند ،امپراطور با عامه ،در شمار ملتزمین رکاب بود. که «سلطان عبدالمجید» برای ادای
سکههای طلا بود تقدیم امپراطور نمود لحن موقرانهای اظهار داشت :امروز مدتی نیز به عنوان پیشکار ولیعهد نماز جمعه عازم مسجد ایاصوفیه
و به عرض رساند که عیدی پادشاه که روز عید ایرانیان است ما مارشال ناصرالدین شاه در تبریز به سر است و شیپورچیان و سواران اسکورت
ایران برای شماست و چون امیرنظام «روبر» را به سفارت شما فرستادیم تا میبرد ...و بالاخره به سمت وزیر سلطان از جلوی در سفارت ایران
امپراطور را دعوت به تغییر ذائقه کرد، از طرف ما و دولت فرانسه ،این عید مختار ایران مقارن سال ۱۸۶۶ گذشتند تا به مسجد بروند ،بلافاصله
ناپلئون سوم با تعجب نگاهی به بشقاب را به شما و ملت و دولت ایران تبریک میلادی به فرانسه رفت .در آن موقع شال و کلاه کرد و عازم مسجد شد و
پشمک انداخت و پرسید :این خوردنی بگوید .آیا اتفاقی در ایران افتاده و یا سفارت ایران در انتهای گردشگاه پشت سر سلطان و همراهان به اقامۀ
است؟ ...و چون امیرنظام گفت بلی ،این پیامی از طرف پادشاه ایران رسیده که شانزه لیزه قرار داشت و هر وقت هوا نماز پرداخت و پس از پایان نماز و
یک شیرینی را یج ایرانی است ،ناپلئون شما خواستار ملاقات فوری ما شدهاید؟ دعا و ثنائی که مداحان نثار سلطان
اظهار داشت :من گمان میکردم که امیرنظام جواب داد :اعلیحضرتا ،از دربار جنت مکان و خلد آشیان کردند،
درون بشقاب موی مقدس است که سفیر باتدبیر ،سال نو ایرانیان را
ایرانیان در موقع عید مقابل خود بهانه قرار داد و از سلطان عبدالمجید
ناپلئون سوم در حین مراسم جشن عیدانه 1۰ژوئن 18۶۷در کاخ تویلری حاج میرزا حسینخان مشیرالدوله سفیر کبیر ایران در دربار عثمانی
میگذارند ...و سپس با دست بخشی ایران خبری نرسیده ولیکن در اینجا پس از خوشامدگوئیها و پذیرائیهای طویلهای بزرگ ،اطاقهای متعددی بود خوب بود ،سفیر با لباس ایرانی ،با استدعا کرد که چون سفارت ایران
از پشمک را از بشقاب برداشت و آن نسبت به من و سلطان مملکت من، مقدماتی ،مترجم سفارت در حالی که کسانی نظیر کالسکه چی و ِمهتر کلیۀ صاحب منصبان سفارت سوار بین «مسجد ایاصوفیه» و «باب عالیم
را در دهان خود گذاشت و چون آن یک چنان بیاحترامی به عمل آمده که که یک سینی طلا که در وسط آن اسب میشد و در خیابانهای پاریس قرار گرفته است ،موجب نهایت افتخار
را خیلی پسندید بلافاصله گفت اگر من دیگر نمیتوانم در پایتخت فرانسه یک نعبلکی بلور محتوی سه اشرفی و جلودار در آنها زندگی میکردند. به گردش میپرداخت .ساختمان خواهد بود که سلطان به مناسبت عید
این را برای علیاحضرت ملکه «اوژنی» باقی بمانم و بدین جهت برای تقاضای قرار داشت به همراه مستشار سفارت سفارت یک عمارت چهار طبقه بود ملی این همسایۀ شرقی کشور خود،
بفرستید ،خیلی از آن خوشش خواهد وارد تالار شد و سینی را جلوی وزیر مارشال دوفرانس در سفارت که طبقۀ همکف اختصاص به دفتر به سفارت ایران نزول اجلال فرمایند و
آمد و ممنون خواهد شد ...و در فردای مرخصی به خدمت رسیدهام! مختار گرفت و امیرنظام از جای سفارت داشت .طبقۀ اول منزل سفیر دهانی شیرین کنند »...و چون سلطان
آن روز ،وزیر مختار یک قاب پشمک ناپلئون سوم با تعجب پرسید :چه خود برخاست و به نام شاه ایران در اولین مراسم نوروزی که محسوب میشد .در طبقۀ دوم چند موافقت کرد ،مشیرالدوله تأمل را جایز
و یک بشقاب باقلوا ،توسط حاجی اتفاقی افتاده که شما را وادار به اخذ به مارشال «روبر» سه اشرفی به امیرنظام وزیر مختار ایران در تن از صاحب منصبان سفارت بسر ندید و خود را با عجله به سفارت
محسن خان ،مستشار سفارت برای عنوان عیدی داد :یکی برای خودش، پاریس آن را برگذار میکرد ،مارشال میبردند .طبقه سوم برای میهمانان رسانید و دستور داد که به محض
ملکۀ فرانسه فرستاد ...ملکهای که چنین تصمیمی کرده است؟ دیگری برای همسرش و سومی برای دوفرانس «روبر» افسر عالیرتبۀ در نظر گرفته شده بود و طبقۀ چهارم ورود سلطان به محوطۀ سفارت ،به
زیبائی او ،در آن زمان شهرتی عالمگیر امیرنظام بلافاصله کاغذ مارشال دخترش و بیانات فارسی وزیر مختار ارتش فرانسه از طرف ناپلئون سوم در اختیار مستخدمین قرار داشت و احترام مقدم او پرچم ایران را بر فراز
«روبر» را ارائه داد و گفت :آنچه موجب را نیز بلافاصله مترجم به فرانسه برای امپراطور فرانسه برای تبریک سال در حیاط خلوت سفارت ،علاوه بر ساختمان سفارت به اهتزاز درآورند
پیدا کرده بود... اخذ چنین تصمیمی شده ،این نامه نو ایران به سفارت آمد و بر طبق
است و نامه را دو دستی به ناپلئون داد برنامهای که ترتیب داده شده بود