Page 14 - (کیهان لندن - سال سى و هفتم ـ شماره ۳۱۱ (دوره جديد
P. 14
صفحه - Page 14 - 14شماره 1۷۷۷
جمعه ۲۴تا پنجشنبه 3۰اردیبهشتماه 1۴۰۰خورشیدی
فروخته عازم کشورهای اروپا و آمریکا داستان مهاجرت از زبان یک پزشک موفق ایرانی(:پایان) تصور من این بود که حکومت
شدند .در اروپا ایرانیان در کشورهایی جدید ،دموکراتیک خواهد بود و به
مثل :فرانسه ،انگلستان ،آلمان و اسپانیا تص ّورمااینبودکهحکومتجدید،بهکمکروحانیون، کمک روحانیون ،حکومتی پرمهر و
حکومتی پرمهر و محبت خواهد بود اما افسوس... محبت را در میان همسایگان خود به
ساکن میشدند. نمایش خواهد گذاشت و آنها را نیز به
از فامیل من ،برادرم دکتر روحی و بر آنها چه گذشت .در ایران چه میکردند و گزارشهای آماری بر زیان جبرانناپذیری که تأسیس چنین حکومتی تشویق خواهد
دو خواهرم شوقیه و مهرآذر با همسران اکنون چه میکنند. موج مهاجرتهای بعد از انقلاب برای ایران به کرد .و این ما مردم ایران خواهیم بود
و بچههای خود خیلی زود به جمع ما که چنین گام عظیمی در راه پیشرفت
پیوستند .پدر و مادر و خواهر دیگرم در کالیفرنیا ،ایرانیان مهاجر از تأثیرگذارترین بار آورده است ،گواهی میدهند. به سوی دموکراسی و حکومت مردمی
قدسیه خانم هم قبل از جنگ ایران و مهاجران این سرزمین مهاجرپذیر محسوب انقلاب کذائی باعث شد که گروه گروه ایرانیان را به عنوان سرمشق همسایگان خود،
میشوند .دکتر عطاالله اقراری یکی از فرهیخته ،گروهی به اجبار و گروهی به اختیار، در این منطقه جغرافیایی برداشتهایم.
عراق به لوس آنجلس آمدند. سرشناسترین آنهاست که داستان زندگی سرزمینی را که دوست میداشتند و عاشقانه ولی هزاران افسوس! که دو سه
ایرانیهایی که قبل از انقلاب، خود را از تولد تا هجرت در کتابی با عنوان برای ساختنش کوشیده بودند ،پشت سر روز بعد ،اخبار عجیب ،غیرمنتظره و
در خارج از ایران خیلی علاقهای به «هفتاد و پنج بهار ـ قصۀ غصه و خوشحالی باورنکردنی ،از همان رادیوی خریداری
معاشرت با هم وطنان خود نداشتند، عمری که گذشت» نوشته و انتشار داده است. گذارند و به کشورهای دیگر مهاجرت کنند. شده از فرانکفورت ،شنیدم که حاکی
بعد از انقلاب دیدار هم زبانان و نجات بخش دوم از این کتاب را که به داستان هرکدامازاینانبوهمهاجرین،سرگذشتیدارند از اعدام افسران و وزیران حکومت
یافتگان از ظلم و کشتار انقلابیون و مهاجرت نویسنده اختصاص دارد ،در این شنیدنی و اغلب نوشتنی و بر جای گذاشتنی: گذشته بود .تازه فهمیدم چرا روزی
حاکمان انقلابی را ،ارج مینهادند و چه شد که راه مهاجرت پیش گرفتند .چه که من تهران را ترک میکردم هزاران
غنیمت میدانستند و روز و شب را شماره میخوانید: راهی را برای مهاجرت برگزیدند و در این راه نفر در فرودگاه قصد خروج از ایران را
به طور دستجمعی با آشنایان و فامیل داشتند که اکثر آنها خارجیان مقیم
حمله عراق به آبادان و آتش زدن پالایشگاه آبادان تهران بودند و هواپیمای ما که لوفت
سپری میکردند. هانزا بود ،چرا چهار ساعت تأخیر
در آن روزهای اول انقلاب بسیاری از یعنی مصادره گردید و مالکیت آنها از او همیشه در پی رفع مشکل مردم بود باری ،در لس آنجلس ما در ارتش ،از تسلیحات ارتش عراق و داشت .ولی با وجود این ،از آنجا که
ایرانیان چون من ،روز و ساعت شماری صاحبان سهام بانکها گرفته شد و به و هرگز نشنیدم و علائمی ندیدم که آپارتمانی زندگی میکردیم که دو گرفتاریهای روزانه مرزی با عراقیها من خود را خدمتگزار مردم میدانستم
میکردند تا به سر خانه و کار و وطن تصرف دولت درآمد و این خود کافی شخص او و یا مهندسان همکارش در اطاق خواب و یک اطاق نشیمن و صحبت میکرده و آن فرمانده به شاه و در کارهای سیاسی فعالیت و دخالت
خود برگردند ،و فکر میکردند طوفان بود که کار داد و ستد با بانک را مختل پی سوءاستفاده باشند .گناه بزرگ جمعاً سه اطاق داشت و من در سفر میگوید اگر اعلیحضرت اراده بفرمایند نمیکردم ،دلیلی نمیدیدم که به سر
بگیر و ببند و کشتار انقلاب فروکش او و منصور روحانی آن بود که شاه دو سال قبل آن را ،برای دخترم هاله و اجازه دهند فردا ناهار را در خدمت کار و خانه خود برنگردم .تا اینکه
خواهد کرد و آرام خواهد گرفت .ولی و متوقف کند. و شهبانو از آنها حمایت میکردند، که در رشته روانشناسی در دانشگاه شاهنشاه در بغداد صرف کنیم (یعنی شنیدم مشکلاتی برای جامعه بهائی
افسوس که پیشبینی و تصور و انتظار قبل از آمدنم به آمریکا ،در یک بعد چون هر دوی آنها تمام توان خود را ( USCدانشگاه کالیفرنیای جنوبی) یک روزه عراق را تصرف کنیم) .شاه پیش آمده است و عدهای از آنها
ما از اهداف و باور انقلابیون باطل بود. از ظهر ،که قرار بود صبح فردای آن شبانهروز برای اجرای وظایف اداری تحصیل میکرد خریده بودم( .منزل از این سخن نسنجیده فرمانده ارتش را اعدام کردهاند آن وقت دانستم
خبرهای ایران روز به روز تهران را برای سفری کوتاه به آمریکا خود به کار میبردند .بالاخره هویدا ما در تهران ۲۴اطاق داشت) ولی از ناراحت شده و دستور میدهد او نتیجه این انقلاب آن نیست که من و
وحشتناکتر و وخیمتر میشد .هر ترک کنم ،دو نفر مقداری پول در نخستوزیر ،پس از 13سال صدارت من قبول کنید که «کجا خوش است خود را به ستاد ارتش معرفی کند بسیاری از مردم در انتظار آن بودیم،
روز اسامی و عکسهای ده نفر از اعدام اختیار من گذاشتند .اولی یکی از در پنجه باقی مانده قدرت پادشاهی آنجا که دل خوش است» .و «درویش و بدین ترتیب او از مقام مهم ارتشی و چارهای نداشتم جز آنکه به انتظار
شدگان که از دولتمردان و افسران و بستگان همسرم بود که منزل خود اسیر گردید و به وسیله شمشیر خود معزول میشود .شاید کسانی از
حتی روحانیانی که موافق با حکومت را فروخته و چکی به مبلغ ششصد بران بیعدالتی انقلاب کشته شد. هر کجا که شب آید سرای اوست». فرماندهان جدید ارتش ایران در اوائل آینده روشنتری بمانم.
انقلابی نبودند ،در روزنامهها منتشر و پنجاه هزار تومان به من داد و از وقتی من شنیدم دکتر بهادری را اولین کاری که کردیم این بود که انقلاب به آقای خمینی نوید دادهاند در تمام شبانه روز گوش به رادیو و
میشد و امید ما راندهشدگان از وطن من خواست که آن را در حساب اعدام کردهاند دیگر امیدم را به عدالت هاله دخترم به خوابگاه دانشگاه تغییر که ما به زودی شعبه جمهوری اسلامی چشم به تلویزیون داشتیم تا ببینیم در
خود بگذارم تا بعد به او پس بدهم. و نجات از کشته شدن در این سیستم منزل داد .زیرا از بچهها ،یکی باید را در عراق تصرف شده بنیاد خواهیم وطن ما چه میگذرد و متأسفانه روز به
را به ناامیدی تبدیل میکرد. دومی دوستی بود که من به او ارادت انقلابی از دست دادم ،زیرا همیشه شبها در اطاق نشیمن میخوابید که کرد .ولی متأسفانه دیدیم بعد از هشت روز حتی ساعت به ساعت اوضاع بدتر
از طرفی نبرد قدرت طلبی بین خاصی داشتم .او هم مبلغی نقد به فکر میکردم اگر من روزی گرفتار سال جنگ ناموفق ،و صدها هزار تلفات
انقلابیون هم بیرحمانه کشتار میکرد. من داد و گفت تو از آن برای کارهای ستیزهجوئی انقلابیون گردم وقتی با دردسرهایی همراه بود. جوانان وطن ،و چندین صدهزار معلول و وخیمتر میشد.
دهها نفر از رهبران انقلاب به دست ساختمانیات استفاده کن و بعداً هر خدماتم را برای بهداشت مملکت شرح در این مجموعه ساختمانی که و میلیاردها دلار هزینه جنگ ،ارتش پدر و مادر پیرم که در اوایل انقلاب
وقت من به آن احتیاج داشتم از تو دهم دیگر کسی مزاحم من نخواهد حدود بیست طبقه داشت ،چندین ایران که همه فرماندهان و افسران و به آمریکا آمده و سپس به تهران
انقلابیون مخالف خود ترور شدند. خواهم گرفت .من چک و پول نقد را به شد .اما وقتی مطلع شدم که دکتر خانواده ایرانی زندگی میکردند که خلبانان باتجربه خود را به علت انقلاب برگشته بودند تا به اصطلاح در خانه و
کشتار اقلیتهای مذهبی ،یهودی، حساب بانکیام گذاشتم که خیلی زود بهادری را اعدام کردند که او نیز چون تقریباً همه بالاجبار از وطن به اینجا از دست داده بود ،بعضی کشته و کاشانه خود زندگی کنند ،به علت فشار
زرتشتی ،مسیحی ،مسلمان شیخی، با بقیه موجودیهای من در بانکها من سالها برای درمان و بهداشت مردم اغلب بازنشسته و بسیاری فراری شده کاسبها و متعصبین محله که پس از
مسلمان سنی ،و از همه بیشتر ابتدا توقیف شد (ممنوع المعامله) و زحمت کشیده و خدمت کرده بود، سفر کرده بودند. بودند ،نتوانست پیشرفتی در جنگ نزدیک به ۴۵سال سلام و علیک و
بهائیان بیداد میکرد .یکی از کارهای سپس مصادره گردید که داستان تلخ برای طبقه کم درآمد در جنوب شهر من هنوز در فکر برگشت به تهران حاصل کند .حتی شهر بصره را که همسایگی و دوستی ،میخواستند آنها
هفتگی ما شرکت در مجالس یادبود بیمارستان خوب و ارزان ساخته بود، بودم ولی متأسفانه خبرهای تهران روز چند ساعتی خا ِک ایران بود نتوانست را وادار به انکار و لعن معتقدات خود
بهائیان بود که در نهایت بیرحمی و آن را بعد برای شما خواهم نوشت. و همچنین با مشارکت پزشکان دیگر، به روز بدتر و مأیوسکنندهتر میشد. تصاحب کند .عاقبت آقای خمینی کنند ،مجبور شدند ناگزیر خانه خود را
یا مظلومیت کامل در سراسر ایران جمعیت ایرانیان در لوس آنجلس بیمارستانی بزرگ تأسیس کرده بود. روزها از رادیو میشنیدم که بعد از هشت سال ،با قبول شکست رها کرده و به آمریکا مهاجرت نمایند.
کشته میشدند .مظلومیت این مردم (و همچنین در سراسر جهان) که از طرفی چون او مسلمان بود جانش فرماندهان نظامی مثل تیمسار ربیعی که چون نوشیدن جامی زهر بود ،با در 31شهریور سال )1۹۸1( 13۵۹
و این جامعه به حدی بود که در این به علت انقلاب از ایران خارج شده در حکومت انقلابی اسلامی چون فرمانده نیروی هوایی ،خسروداد آتشبس موافقت نمود و ایران علاوه با حمله عراق به آبادان و دیدن
مجالس یادبود هم کلامی درباره بودند روز بروز افزوده میشد و غالباً بهائیان بیبها نبود .از این رو رفتن به فرمانده گارد شاهنشاهی ،و تیمسار بر همه زیانهای جانی و هزینههای عکسهای آتش زدن پالایشگاه آبادان
قاتلین و عاملان این کشتارها گفته فامیل و دوستان و آنها که همدیگر را تهران را به تأخیر انداختم در حالی که نصیری رئیس سابق ساواک ،تیمسار جنگ بعد از دریافت میلیاردها دلار در مجلات آمریکایی ،جان و روان
نمیشد .حتی درباره نحوه قتل آنان میشناختند در یک شهر و نزدیک مجبور بودم گاهی روزی چندین بار با رحیمی فرمانده حکومت نظامی و خسارت که در ابتدای جنگ ،ایران ما در این غربت به آتش کشیده
که بعضی با دار زدن و بعضی به وسیله بهم منزل میکردند .بسیاری از تازه شرکتها و کارمندان بیمارستانها و بسیاری دیگر را اعدام کردهاند .نیز میتوانست از عراق و کشورهای عربی میشد .به زودی آتش جنگ بیثمر
تیرباران و عدهای نیز در زیر شکنجه واردین اگر مقدور بود با فامیل و ساختمانها صحبت کنم .بانکها هنوز بسیاری از وزراء مثل خلعتبری وزیر و بیمنطق ،بین ایران و عراق که
قطعه قطعه میشدند سخنی به میان دوستان همخانه میشدند ،بعضی هم فعال نشده بودند و وضع ادارات دولتی امور خارجه ،که او را همراه هویدا متحد او دریافت کند ،محروم شد. جوانان و نوجوانان ما را در لهیب خود
نمیآمد و جلسه فقط با خواندن دعا در مسافرخانههای نزدیک فامیل ،موقتاً نخست وزیر در مطب خود دیده بودم، نباید فراموش کرد که بسیاری از میسوزاند ،شعلههایش دو مملکت
زندگی میکردند تا کم کم خانهای هم نابسامان بود. روحانی وزیر کشاورزی ،نمایندگانی ممالک صنعتی غیرمسلمان ،میلیاردها مسلمان را چنان سوزاند که هنوز دود
و مناجات برگذار میگردید. سه کارگاه بزرگ ساختمانی مثل چون مهندس ریاضی رئیس مجلس، دلار اسلحه به قیمتهای خیلی آن به چشم مردم بیگناه و گناهکار
روزها با نگرانی و انتظاری تلخ اجاره کنند. کلینیک 1۹طبقه خیابان تخت سرهنگ دکتر بهادری نماینده اراک گزاف به این دو مملکت اسلامی هر دو کشور میرود .مردم عراق تحت
میگذشت .من همه روزه تلفنی با بعضی که وضع مالی بهتری داشتند جمشید ،بیمارستان بزرگ ششصد در مجلس شورای ملی و دکتر نیکپی فروختند تا مسلمانان همدیگر را رهبری صدام حسین دیکتاتور آدمکش
مسؤولین ساختمانهایم صحبت در نواحی معروف ،خانهای که به علت تختخوابی ونک ،و نیز کلینیک شماره بکشند (بنابر گفته ملایان شهید کنند) که با حمله به آبادان و اهواز ،سبب
میکردم ولی نه مشکلی حل میشد تقاضای زیاد( ،خریداران متعدد) قیمت دو ،روبروی بیمارستان آمریکائی در شهردار تهران را اعدام کردند. و شما میتوانید تصور کنید که برای جنگ ایران و عراق شده بود با وجود
آن روز به روز افزوده میشد میخریدند. حال ساختمان بودند و روزها دهها نفر منصور روحانی وزیر کشاورزی را که کشتن آنهمه جوان و نوجوان ایرانی و داشتن دومین منبع نفت جهان ،به
نه کاری از پیش میرفت. به طوری که امروز تعداد ایرانیان کارگر در آنها کار میکردند و کارگران اعدام کردند ،در کارهای دولتی خیلی عراقی چه پولی به کیسه آن ممالک علت عواقب سیاسی و ممنوعیتهای
پنج شش هفتهای از انقلاب نگذشته ساکن بورلی هیلز چشمگیر است. و مقاطعهکاران همه پول میخواستند به کاردانی و همچنین خدمت معروف اقتصادی و عدم دسترسی به فروش
بود که همکاران عضو مؤسسه پزشکی در ابتدای انقلاب ،خصوصاً قبل از در حالی که بانکها نیمه تعطیل بود ،و گویا همسرش بهائی بوده است و غیرمسلمان واریز شده است. نفت ،شیر خشک برای بچههای خود
ایرانیان ،همانها که فقط 1۲سهم جنگ ایران و عراق ،خروج از ایران بود .در همین ایام بانکها ملی شد به همین دلیل یکی از اتهامات او بهائی آغاز زندگی در لوس آنجلس ندارند .مردم وطن ما هم به علت
از 1۴۴سهم بیمارستان را خریده هنوز برای مردم معمولی امکان داشت عواقب جنگ بیثمر هشت ساله و
و بهای آن را پرداخته بودند و بعداً و عدهای خیلی زود خانه خود را بودنش بوده است که نادرست بود. نادانیها و ناتوانیهای اقتصادی ،باید
علاوه بر آن 1۲سهم شصت و یک دکتر نیکپی شهردار تهران را من به گوشت را کیلوئی دو هزار تومان بخرند
سهم خریدند که اکثریت سهام را در علت کارهای ساختمانی مکرر میدیدم. و بسیاری هفتهای یک بار هم نتوانند
اختیار داشته باشند و قرار شد پول
آن را بعداً پس از پنج سال به طور گوشت بخورند.
نسیه بتدریج بپردازند ،اما از همان جنگ ایران و عراق به علت جاهطلبی
زمان از همه مزایای مالکیت بهرهمند و توسعهطلبی و محاسبات غلط و
شده بودند ،قبل از خروج من از دشمنی ذاتی صدام حسین دیکتاتور
تهران به علت شلوغی وضع مملکت با ایرانیان ،با حمله ارتش عراق به
همه آن ۶1سهم را پس دادند و آبادان و خرمشهر شروع گردید ،و با
من با خواسته آنها موافقت کردم. حمله متقابل ارتش ایران ،نیروهای
اما همین همکاران گرامی ،به آقای عراق عقب زده شد و مناطق اشغالی
صباغیان معاون نخستوزیر و مأمور آزاد گردید .در این زمان با میانجیگری
مصادره اموال در دولت انقلابی مراجعه ممالک عرب همسایه ایران ،قرار بود
مینمایند و طی نامهای از طرف صدها میلیون دلار خسارت جنگ از
مؤسسه پزشکی ایرانیان به امضای طرف عراق به ایران پرداخت شود.
دکتر قبادی مدیرعامل مؤسسه، ولی به علت دشمنی حاکمان مذهبی
درخواست مصادره اموال مرا مینمایند. ایران با صدام ،که زمانی زندانبان آنها
حتی صورتی از املاک مرا به این در تبعید بوده است و از طرفی وجود
آقای وزیر میدهند که سبب میشود شصت درصد مردم شیعه از جمعیت
من ممنوعالمعامله شوم .هزاران هزار عراق که به تصور حاکمان مذهبی
آفرین بر این حقشناسی این همکاران ممکن بود به ارتش ایران بپیوندند،
گرامی! البته اگر من سهام خود را به ایران آتشبس را نپذیرفت و ارتش
دو و حتی سه برابر قیمتی که قرار ایران به پیشروی خود به سوی بغداد
بود روزی پزشکان مؤسسه ایرانیان ادامه داد .شاید هم به تصور آنکه در
آن را بخرند ،به دیگر پزشکان داوطلب فردای حمله در بغداد ناهار خواهند
فروخته بودند ،آنها به طمع نابودی من خورد شبیه آنچه که پیشتر فرمانده
و مالکیت مجانی سهام بیمارستان ارتش شاهنشاهی با پیشنهاد حمله
آمریکایی ،دیگر دلیلی برای این عمل به عراق به عرض پادشاه رسانده بود.
زشت دور از انصاف و اخلاق نداشتند. داستان از این قرار بود که گویا
(و شاید هم به دلیل دیگری چنین روزی شاه در ضمن صحبت با فرمانده
میکردند) .اگرچه بعضی از آنها سهامی
که پول آن را نداده بودند فروختند و
ایران را هم ترک کردند.
پایان