Page 25 - (کیهان لندن - سال سى و نهم ـ شماره ۳۷۱ (دوره جديد
P. 25

‫صفحه‌‪‌25‬شماره‌‪1837‬‬                                     ‫از نمونههای اشعار وی در فرم عامیانه که به نظر من قطعاً‬                      ‫نمونه ای دیگر از سرودههای صابر‪:‬‬
‫جمعه ‪ ۲۲‬تا پنجشنبه ‪ ۲8‬ژوئیه ‪۲۰۲۲‬‬                       ‫از «مکتب صابر» متأثر بوده‪ ،‬شعر معروف «کلانمدیها» و‬              ‫نه خبروار مه شه دی؟ ــ ساغلغکــ آز‪ ،‬چوق دگنه؟‬
                                                       ‫نیز سرود «مظهر جمهور» است که بهخصوص این آخری‬                  ‫غزیت آلمش حاجی احمد ده ـ با! اوغلان نه منه…؟‬
                      ‫من بوجار لنجانم‪ ،‬آم ّنا ص ّدقنا‬  ‫همراه با سرود دیگری به نام «نوحهی جمهوری» که‬
                                 ‫جغد گوید‪…:‬‬            ‫موجبات کینهی جمهوریخواهی و در نتیجه مرگ شاعر را‬                     ‫سن گوزک گوردک آلاندا؟ بیله نقل ایله دیلر!‬
                                 ‫موش گوید‪…:‬‬                                                                                    ‫دخی کیم قالدی خدایا! بو ولایتده منه!‬
                                   ‫سگ گوید‪:‬‬                                               ‫فراهم کرد‪.‬‬
                                                       ‫به گوشههایی از آن نظر کنیم و ببینیم که چگونه با اتکا‬                 ‫بو ایسه پس او لعینک ده ایشی قولابی در‬
         ‫من تولهی تفلیسم‪ ،‬عف عف اخوی عف عف‬             ‫به تمثیل و از زبان سگ و گربه و خر و موش کوشندگان‬          ‫دین و ایمانی دانوب‪ ،‬یولدان آزوب در‪ ،‬بابی در‬
          ‫انبانهی سفلیسم‪ ،‬عف عف اخوی عف عف‬             ‫پروژهی جمهوریخواهی را که رضاخان سردار سپه قهرمان آن‬       ‫اکنون وزن و لحن و فرم این شعر با نمونهای ازسرودهی‬
         ‫هم مکتب ابلیسم‪ ،‬عف عف اخوی عف عف‬              ‫بود‪ ،‬میکوبد و به نیشخند و تمسخر میگیرد‪ .‬و در پایان کار‬
         ‫من مظهر تدلیسم‪ ،‬عف عف اخوی عف عف‬              ‫از زبان «قرن بیستم» که نام روزنامهی خود عشقی است‬                        ‫دهخدا در «چرند و پرند» مقایسه شود‪:‬‬
                                                                                                                              ‫مشتی اسمال‪ ،‬به علی کار و بارا زار شده‬
                     ‫من منتظر نانم‪ ،‬آمنـّا صـ ّدقـنا‬                               ‫حرف آخر را میزند‪.‬‬
                                    ‫الاغ گوید‪:‬‬                                                                                      ‫تو بمیری پاتوق ما بچه بازار شده‬
                                                                                 ‫مظهر جمهوری فرماید‪:‬‬                         ‫هرکسی واسهی خودش یکـه میاندار شده‬
                  ‫من ک ّرهخر زارم‪ ،‬عرعر ابوی عر عر‬                       ‫من مظهر جمهورم‪ ،‬اُل ُد ّرم و بول ّدرم‬
                ‫حیوان علفخوارم‪ ،‬عر عر ابوی عر عر‬                       ‫از صدق و صفا دورم‪ ،‬الد ّرم و بولد ّرم‬                   ‫علی زهتاب در این ُملک پاتوقدار شده‬
                ‫جفتکزن احرارم‪ ،‬عر عر ابوی عر عر‬                                                                                 ‫وکیل ِ مجلس ما جخت آقا سردار شده‬
                ‫پالان قجری دارم‪ ،‬عر عر ابوی عر عر‬                         ‫من ُقل ُدر پرزورم‪ ،‬الد ّرم و بول ّدرم‬              ‫مشتی اسمال نمیدونی چه کشیدیم به حق‬
                                                                          ‫مأمورم و معذورم‪ ،‬ال ّدرم و بلد ّرم‬                   ‫چقذه واسهی مشروطه دویدیم به حق‬
                  ‫مستوجب احسانم‪ ،‬آمن ّـا صـ ّدقـنا‬                         ‫من قائد جمهورم‪ ،‬الد ّرم و بلد ّرم‬                    ‫پاهامان پینه زد و پاک ُبریدیم به حق‬
                                 ‫گربه گوید‪…:‬‬                                                                                    ‫یه َجوون ِ پر و پا قرص ندیدیم به حق‬
                                                                                          ‫افعی گوید‪:‬‬                          ‫همه از پیر و َجوون وردار و ورمال شده‬
                               ‫قرن بیستم گوید‪:‬‬                              ‫من افعی بیجانم‪ ،‬آم ّنا ص ّدقـنا‬
            ‫ای مظهر جمهوری ‪ ،‬هی هی جبلی ُقم ُقم‬                           ‫زهر است به دندانم‪ ،‬آم ّنا ص ّدقنا‬      ‫و اینک نمونه کوچک دیگری از شعر صابر همراه با شعری‬
             ‫جمهوری مجبوری‪ ،‬هی هی جبلی ُقم ُقم‬                              ‫من دشمن ایرانم‪ ،‬آم ّنا ص ّدقنا‬       ‫که «نسیم شمال» از وی اقتباس کرده بیمناسبت نیست‪ .‬از‬
          ‫مسلک نشود زوری‪ ،‬هی هی جبلی ُقم ُقم‬                                                                     ‫اینگونه اقتباسها و نیز ترجمههای آزاد از شعر صابر در‬
            ‫تا کی پ ِی مزدوری؟ هی هی جبلی قم قم‬                               ‫من فاقد ایمانم‪ ،‬آم ّنا ص ّدقنا‬
                                                                                                                                 ‫دیوان سیداشرف گیلانی فراوان است‪.‬‬
              ‫یکچند نما دوری‪ ،‬هی هی جبلی ُقم ُقم‬                                                                                 ‫نخست قطعهی میرزا علی اکبر صابر‪:‬‬
                   ‫من مرد مسلمانم‪ ،‬آم ّنا صدقـنا!‬                                                                      ‫وکیل‪ :‬حقسز حقلی دیوب برچوق گناهه باتمیشام‬
                                                                                                                    ‫حکیم‪ :‬ـ دردی تشخیص ایتمیوب قوم اقربا آغلاتمیشام‬
‫[ادامه دارد]‬                                                                                                              ‫تاجر‪ :‬ـ بن حلال ایله حرامی بربرینه قاتمیشام‬
                                                                                                                  ‫روضهخوان‪ :‬امتک پولین آلوب من گوزلرین اصلاتمیشام‬
                                                                                                                 ‫درویش‪:‬نردهبولسهمسوقآچوبمینمینبالانسوزساتمیشام‬
                                                                                                                     ‫ملا‪ :‬گونده بر فتوا ویروب مخلوقی چون آلداتمیشام‬
                                                                                                                        ‫علم‪ :‬قطع امید ایتمیشم‪ ،‬یکسر بو قومی آتمیشام‬
                                                                                                                     ‫جهل‪ :‬اورته ده کیف ایلیوب من هم مرامه چاتمیشام‬
                                                                                                                          ‫شاعر‪ :‬بلبله‪ ،‬عشقه‪ ،‬گله‪ ،‬دائر یالان فیرلاتمیشام‬
                                                                                                                           ‫عوام‪ :‬اکلامام هرگز‪ ،‬جهالت بسترنده یاتمیشام‬
                                                                                                                   ‫غزتهچی‪ :‬من جریده م طولمق ایچون مطلبی اوزاتمیشام‬

                                                                                                                           ‫اینک قطعهی سیداشرف گیلانی را میخوانیم‪.‬‬

                                                                                                                                  ‫صحبت چهارده نفر در یک مجلس‪:‬‬
                                                                                                                           ‫وکیل‪ :‬من وکیلم در همه عالم وکالت میکنم‬
                                                                                                                        ‫حکیم‪ :‬من طبیبم اندر این تهران طبابت میکنم‬
                                                                                                                          ‫تاجر‪ :‬تاجرم‪ ،‬با جعبه خالیها تجارت میکنم‬
                                                                                                                    ‫شبیهخوان‪ :‬خلق را از گریه‪ ،‬من داخل به ج ّنت میکنم‬
                                                                                                                         ‫طمعکار‪ :‬من خدا را خاطر خرما عبادت میکنم‬
                                                                                                                           ‫عالم‪ :‬من خلایق را به نور علم دعوت میکنم‬
                                                                                                                       ‫جاهل‪ :‬جاهلم من‪ ،‬هرچه فرمایی اطاعت میکنم‬
                                                                                                                 ‫شکمپرست‪ :‬چون فسنجان میخورم من‪ ،‬میل ِ شربت میکنم‬
                                                                                                                        ‫نقال‪ :‬صبح تا شب از حسین ِک ُـرد صحبت میکنم‬
                                                                                                                          ‫رمال‪ :‬من به علم ِ رمل‪ ،‬تولید ِ محبت میکنم‬
                                                                                                                        ‫جنگیر‪ :‬بنده هرشب لشکر جن را ضیافت میکنم‬
                                                                                                                   ‫خرمقدس‪ :‬من به مشروطهطلب هر صبح لعنت میکنم‬
                                                                                                                         ‫گدا‪ :‬من گدایی کردهام‪ ،‬کی ترک ِ عادت میکنم‬
                                                                                                                       ‫روزنامهچی‪ :‬من تلاش از بهر بیداری ملت میکنم‬

                                                                                                                 ‫کوشش دیگری که در راه تحول در فرم انجام میگرفت‪ ،‬از‬

                                                                                                                 ‫سوی شاعر آرمانخواه و ایرانپرست پرشور و صمیمی این‬

                                                                                                                 ‫دوران میرزادهی عشقی کردستانی بود‪ .‬عشقی هم به فرم‬

                                                                                                                 ‫عامیانه توجه داشت و هم فرمهای کلاسیک و زبان فصیح و‬

                                                                                                                         ‫رسای سبک خراسانی را مورد توجه قرار میداد‪.‬‬
   20   21   22   23   24   25   26   27   28   29   30