Page 13 - (کیهان لندن - سال سى و نهم ـ شماره ۳۷۹ (دوره جديد
P. 13
صفحه1۳شماره184۵ هویدا با دو تن از چهرههای مهم رژیم جدید دیدار كرد. مركز انقلاب بدل شده بود .مدرسه را در اواسط دهه
جمعه 1۹تا پنجشنبه ۲۵سپتامبر ۲0۲۲ لحظاتی پیش از این دیدار ،آیت الله خمینی فرزندش احمد چهل تأسیس كرده بودند و از آن چون پایگاهی برای تعلیمات
و یكی از مشاورانش ،ابوالحسن بنی صدر را احضار كرده بود. مذهبی ،و دژی در برابر آموزش و پرورش عرفی دوران پهلوی
بود و آن دو ،چهرههایی حاشیهای در جنبش مخالفان رژیم گفته بود« :شنیدهام بعضی از این زندانیها را كتك زدهاند». بهره بردند .علی اكبر هاشمی رفسنجانی و علی خامنهای
بهشمار میرفتند .در سال ،۱۳۴۴اندكی پس از آغاز دوران آنگاه از این دو خواسته بود كه به نیابت از او ،به دیدار ازجمله بنیانگذاران مدرسه بودندو كار این مؤسسه درست در
صدارتش ،به احمدخمینی جوان كمك كرده بود تا پاسپورتی زندانیان بروند و از قول او بگویند كه «اسلام چنین وحشیگریها سال ،۱۳۴۷یعنی سه سال بعد از روزی آغاز شد كه شاه برای
دریافت كند و به پدر تبعیدیاش بپیوندد .رابطهاش با بنی را مجاز نمیداند .از این پس با شما به عدالت رفتار خواهد شد.
صدر حتی قدیمیتر بود و به سال ۱۳۳۸بر میگشت .در آن آسوده باشید كه بر طبق موازین اسلام محاكمه خواهید شد». نخستین بار هویدا را به نخست وزیری برگمارد.
روزها هویدا در شركت نفت كار میكرد و بنی صدر از رهبران دو نماینده برگزیده آیتالله خمینی ،نخست به اتاقی وارد مدرسه در جوار دو ساختمان مهم دیگر قرار داشت كه هر
شدند كه تا چندی پیش كلاس درس بود و بعد از انقلاب به یك از اهمیت تاریخی و نمادین ویژهای برخوردار بود .میتوان
جنبش دانشجویی ضد شاه بود. محبس برخی از امیران ارتش شاهنشاهی بدل شده بود. ادعا كرد كه این همجواری از طنز و كرشمه تاریخی هم خالی
یكی از رازهای بقای هویدا ،آمادگیاش برای كمك به دیگران برخی از زندانیان ،به وعده وعیدهای بنی صدر و سید احمد نبود .در یك سو مجلس شورا بود و در سوی دیگر مسجد
بود .لطفش شامل حال بسیاری شده بود و بسیاری از این خمینی اعتنایی نكردند .در كردارشان حتی نوعی سركشی به سپهسالار .یكی نماد انقلاب مشروطه بود و گرایش عرفی در
افراد خود را وامدار او میدانستند .برخی از اعضای خاندان چشم میخورد .بعضی دیگر ،به گریه و زاری افتادند .سالار عرصه سیاست ارمغان همین انقلاب بود .در سال ،۱۳۴۴
سلطنتی هم در سلك این وامداران بودند .حتی بعضی از جاف هم ازجمله زندانیان این اتاق بود .به همكاری با ساواك دوست نزدیك هویدا ،حسنعلی منصور ،در مقابل د ِر همین
مخالفان ،پیشتر از خان پركرم هویدا بهرهای برده بودند .آیا شهرت داشت .حتی میگفتند صندلی وكالتش را مدیون همین مجلس به ضرب گلوله ضاربین مسلمان از پای درآمد .منصور
محبتهای دیروز ،میتوانست امروز جانش را نجات دهد؟ آیا همكاری ،بهویژه در منطقه كردستان ،بود .اما این بار با لحنی در آن زمان نخست وزیر ایران بود و با مرگش دوران صدارت
این واقعیت كه به روایت برادرش «سالانه حدود ۱۱میلیون پر طنز و تقدیرپرست ،در جواب نمایندگان رهبر انقلاب گفت: هویدا آغاز شد .هفتتیری كه در قتل منصور به كار رفت
دلار» از بودجه محرمانه دولت را تنها به یك بخش از مخالفین
«مدتها نوبت ما بود كه بچاپیم ،حالا نوبت اینهاست». توسط هاشمی رفسنجانی تأمین و تدارك شده بود.
پرداخته بود ،امروز ضامن سلامتش میتوانست شد؟ پس از گفتگویی مختصر با این زندانیان ،بنی صدر و سید آن سوی مجلس ،مسجد سپهسالار برپا بود كه از با
بنی صدر كه چندان اهل تمجید از دیگران نیست ،از نخستین احمد خمینی راهی اتاقی در آن سوی راهرو شدند .امیرعباس اهمیتترین اماكن مقدسه تهران بهشمار میرفت .پنجاه سالی
دیدارش با هویدا و از شخصیت او به نیكی فراوان یاد میكند. هویدا تنها زندانی این اتاق بود .او بی شك مهمترین زندانی میشد كه مهمترین مراسم سوگواری و مجالس ختم بزرگان
میگوید« :به نظرم آدم شریفی بود؛ قصد خیر داشت؛ انتقاد رژیم جدید به شمار میرفت ،و سلول انفرادیاش نشانی از سیاسی ،نظامی و گاه علمی و ادبی مملكت در همین مسجد
هم خوب تحمل میكرد .معمولا در انتقاد از او ،و از رژیم این منزلت ناخواسته بود .یك تخت نظامی در یك گوشه اتاق، برگذار شده بود .مسجد از موقوفات سپهسالار ،دایی مادر
شاه همه حرفهایم را بی پروا میزدم .با لبخندی به حرفهایم و یك میز فلزی كوچك فیلی رنگ در گوشه دیگر به چشم هویدا ،یعنی افسرالملوك بود .به همین خاطر ،افسرالملوك ،به
گوش میداد .چندین بار برای دوستانی كه به چنگ ساواك میخورد .روی میز پرچم سهرنگ كوچك ایران دیده میشد، عنوان یكی از متولیان این موقوفه ،ماهانه حدود صد تومان
افتاده بودند از او كمك خواستم و معمولا هرچه از دستش اما نشان شیر و خورشید را كه تمثیلی از عظمت ایران پیش از
بر میآمد میكرد .كم كم از او خوشم آمد .مسأله اصلیاش از عایدات مسجد دریافت میكرد.
این بود كه دین نداشت .با این حال ،وقتی كه برای ادامه امیر عباس هویدا با برافتادن رژیم پهلوی ،ساختمان مجلس هم متروك جلوه
تحصیل از ایران خارج میشدم ،تنها مقام رژیم پهلوی كه برای میكرد .البته بهرغم قانون اساسی ایران ،در دو دهه آخر
اسلام ،و از اواسط سده سیزدهم شمسی نماد سلطنت ایران سلطنت شاه ،مجلس به آلت فعل بی اختیار فرامین سلطنتی
خداحافظی به دیدارش رفت ،هم او بود.». بود ،از وسط پرچم قلوهكن كرده بودند .تنها پنجره اتاق كه بدل شده بود .به دیگر سخن ،از جوهر و هسته قانونی مجلس،
حال اندكی كمتر از بیست سال بعد ،ملاقاتی تازه ،اما این به حیاط باز میشد ،قفل بود و شیشههای آن را روزنامههای پوستهای میان تهی بیش باقی نمانده بود .در آستانه انقلاب،
بار در زندان ،دست داده بود .گفتگوهاشان نخست با كنایه مركز ثقل سیاسی مملكت به مدرسه رفاه منتقل شد .بیست
و شوخی در باب كتابی آغاز شد كه هویدا ،در لحظه ورود كهنه آن هم به شكلی شلخته پوشانده بودند. سالی بود كه همین مدرسه ،آرام و بی سر و صدا ،در سایه
بنی صدر ،در دست داشت .اثری بود به نام «روح ،پدیدهای وقتی بنی صدر و احمد خمینی وارد اتاق شدند ،هویدا همسایگان پرشوكتش ،مشغول فعالیت بود و دانش آموزان
ناشناخته» به قلم «ژان شارون» ،روایتی نوگنوسی پیرامون فقر مشغول مطالعه بود .به گمان بنی صدر ،حالتی سخت موقر برگزیدهاش را با درسها و تعلیمات مذهبی تعلیم و تربیت
معنوی حیات انسان متجدد .در عین حال ،كتاب نوید میداد و متین داشت .حتی فارغ بال جلوه میكرد .هویدا همواره میكرد .در ساعتهای اول پیروزی انقلاب ،مردم رهبران برجسته
كه هزاره نو ،معنویتی تازه به ارمغان خواهد آورد .بنی صدر انسانی سخت مبادی آداب بود و این بار نیز ،آنچنان كه رژیم سابق را از گوشه و كنار شهر بازداشت میكردند و به
به طنزی تلخ از هویدا پرسید« :آیا برای خواندن این نوع سیاق مألوفش بود ،با احترام تمام با دوتازه وارد روبرو شد. مدرسه رفاه میبردند و چون هدیهای آنان را تحویل رهبران
كتابها دیگر دیر نیست؟» هویدا به جواب گفت« :هرگز برای هر دو را از زمانی میشناخت كه او خود در كانون قدرت
خواندن هیچ چیز دیر نیست ».آنگاه گفتگو جدیتر شد و آن جدید میدادند.
دو وعدههای تسكین بخش آیت الله خمینی را تكرار كردند. در چشم انداز فراخ تاریخی ،این صفحه یادآور نقشهای
برای بسیاری از زندانیان ،این كلمات تسكین بخش ،سخت دوهزار و پانصدساله دیوارهای تخت جمشید بود .آنجا رعایا
زودگذر و ناپایدار از آب درآمد .در فاصله كمتر از یك هفته، هر یك هدیه و پیشكشی تقدیم پادشاهان میكنند .در هر
بیست وپنجنفراززندانیانكهاغلبهمازامرایارتشبودند، حال وجود این زندانیان در مدرسه رفاه و در كنار آیت الله
در پشت بام مدرسه رفاه به جوخه اعدام سپرده شدند .دور خمینی ،همجواری غریبی میان فاتح و مغلوب پدید آورده بود.
اول اعدامها تنها چند ساعت پس از ملاقات احمد خمینی و آیت الله خمینی در اتاقی مجاور حیاط مدرسه سكنی
بنی صدر با زندانیان صورت گرفت و طی آن چهار امیر ارتش داشت .زندانیان را در بخش دیگر ساختمان ،درست رو بهروی
ــ نعمت الله نصیری ،رضا ناجی ،مهدی رحیمی و منوچهر مسكن آیت الله ،حبس میكردند .در هفتههای تب آلود اول
خسروداد ــ جان باختند .دادگاه هر كدام ،چند دقیقهای بیش انقلاب ،حیاط مدرسه پیوسته پر از خیل عظیمی از مردم بود.
نپاییده بود و هر چهار نفر را «مفسد فیالارض» خواندند .در دسته دسته داخل حیاط میشدند؛ و پس از مكثی كوتاه ،جای
شبانگاه این دور اول اعدامها ،تیترهای درشت و تصاویری خون خود را به گروه بعدی میسپردند .قاعدتاً شكی نباید داشت
آلود از اجسادی تیرخورده ،با چهرههایی تهی از حیات ،صفحه كه این نمایش دائمی ،این شعارهای پر از خشم و تهدیدآمیز
اول روزنامه كیهان را پر میكرد .روز بعد ،بیست و یك نفر
دیگر طعمه جوخههای اعدام شدند و موجی تازه از تصاویر لرزه بر اندام زندانیان میانداخت.
تكان دهنده ،چهرههایی در چنبر مرگ ،بدنهایی كژ و معوج، دیدار در زندان
بخش عمده صفحات روزنامهها را به خود تخصیص میداد.
(دنباله دارد) در همان ساعتهای پر هرج و مرج و بیم آور نخست انقلاب،
وبسایت کیهان لندن به زبان انگلیسی