Page 25 - (کیهان لندن - سال سى و سوم ـ شماره ۳۸۰ (دوره جديد
P. 25

‫صفحه‌‪‌25‬شماره‌‪1846‬‬                                        ‫را از معنا تهی کرد و کاریکاتور شرمآور و خفتآلودی از‬       ‫تحدید سلطه ارتجاع و برداشتن موانع تجدد‪ ،‬یعنی‬
‫جمعه ‪ ۲۶‬سپتامبر تا پنجشنبه ‪ ۳‬اکتبر ‪۲0۲۲‬‬                   ‫پارلمان در ایران را در برابر چشم جهانیان به نمایش در‬      ‫آرزوها و مضامین و موضوعاتی که شاعران دوران مشروطه با‬
                                                          ‫آورد‪ ،‬نیز اگر حکومت استبداد ملایان در برابر بسیاری از‬     ‫آن شیفتگی و اصالت و صمیمیت مطرح میکردند‪ ،‬همچنان‬
                      ‫وز سنبل و سوری و سپرغم‬              ‫خواستها و آرمانهای انقلاب‪ -‬هرچند مزورانه و بطور‬           ‫همچون سیمرغ و کیمیا‪ ،‬دور از دسترس ملت ایران قرار دارد‬
                          ‫آفاق‪ ،‬نگارخانهی چین‬             ‫موضعی و موقتی‪ -‬عقب کشید و میدان تهی کرد‪ ،‬باز هم‬           ‫سهلاست‪،‬ارتجاعمذهبیبرکلهستیایرانیانچنگالخونین‬
                                                          ‫به واسطهی مبارزهای است که این شاعران با حربهی شعر‬         ‫فرو برده است‪.‬زنان در حجاب رفتهاند و روحانیت که قدرت‬
                   ‫گل‪ ،‬سرخ و به رخ عرق ز شبنم‬             ‫خویش در جامعهی ایران به پیش برده و آزادی‪ ،‬قانون‪ ،‬حق‬       ‫نامحدود و مطلقهی سیاسی و اقتصادی را بر قدرت روحانی و‬
                      ‫تو داده ز کف قرار و تمکین‬           ‫حاکمیت ملی و وجود پارلمان را بخش گریزناپذیر مطالبات‬       ‫مذهبیپیشینافزوده‪،‬دنیاوآخرتایرانیانرابهزیرمهمیزخود‬
                      ‫زان نوگل پیشرس که در غم‬             ‫مردمی و از خواستههای اساسی مردم ایران کرده بودند‪.‬‬         ‫گرفته و از خدا شلاقی ساخته و بر پیکر مردم ایران میکوبد‪.‬‬
                                                          ‫بنابراین کوشش شاعران دوران مشروطیت‪ ،‬و چنانکه‬              ‫پس سخن ِ آنان (شاعران مشروطیت) سخن همین امروز ما‬
‫ناداده به نار شوق تسکین از سردی دی‪ ،‬فسرده یاد آر‬          ‫گفتیم‪ ،‬نویسندگان و اندیشمندان همرزم و همراه آنان از‬       ‫ایرانیان است و شاعران قرن ِ پیشین ما‪ ،‬به نوعی خود شاعران‬
                         ‫ی همره تیه پور عمران‬             ‫نوع آخوندزاده و میرزا آقاخان کرمانی‪ ،‬احمد کسروی‪،‬‬
                                                          ‫حسین تقیزاده‪ ،‬مستشارالدوله‪ ،‬دهخدا و دیگران در این‬                                 ‫همینامروزما نیز هستند‪.‬‬
                    ‫بگذشت چو این سنین معدود‬               ‫دوران بوده است که دست و پای تحجر و جهل بومی را به‬         ‫به ویژه آنکه انحطاط اجتماعی و تلاش قدرت حاکم چه‬
                        ‫وان شاهد نغز بزم عرفان‬            ‫نحو بازگشتناپذیری بسته و آرزو ی بازگشت به جاهلیت‬          ‫از طریق سانسور یا تحمیل خودسانسوری و چه از طریق‬
                                                          ‫ناب ایدئولوژیک و رؤیای خلوصگرائیهای اسلام سیاسی و‬         ‫خریدن یا دستکم ساکت کردن بسیاری از اهل شعر و ادب‬
                    ‫بنمود چو وعد خویش مشهود‬               ‫بنیادگرایی ضد تاریخی و ضد انسانی را برای همیشه در ایران‬   ‫بیتأثیر نبوده و از این رهگذر ‪ ،‬بیمعنا ساختن و بیمحتوا‬
                     ‫وز مذبح زر چو شد به کیوان‬                                                                      ‫شدن شعر‪ ،‬سخن شکوهمند فارسی را در روزگار استبداد‬
                                                                                         ‫عقیم کرده است‪.‬‬
                      ‫هر صبح شمیم عنبر و عود‬              ‫و درست از همین روست که حکومتیافتگان ِ چهل‬                           ‫ملایان دچار انحطاطی جبرانناپذیر کرده است‪.‬‬
                        ‫زان کو به گناه قوم نادان‬          ‫سال اخیر در ایران با وجود آنکه قدرت مطلقهی سیاسی‬          ‫‪ -۴‬شاعران عصر مشروطیت در کنار بسیاری از متفکران‬
                                                          ‫و اقتصادی را بطور کامل و انحصاری در اختیار دارند و با‬     ‫و نویسندگان آن عصر پرچمدار آزادی و عدالت اجتماعی‬
‫در حسرت روی ارض موعود بر بادیه جانسپرده یادآر‬             ‫آنکه از قساوت و دنائت و بیشرمی هیچیک از دیکتاتورها‬        ‫و منادیان انسانگرایی و ایدهآلهای مندرج در افکار و‬
                       ‫چون گشت ز نو زمانه آباد‬            ‫و جانیان ِکل تاریخ ِ بشری چیزی کم ندارند‪ ،‬با اینهمه از‬    ‫اندیشههای مدرن بودند و شعر آنان به عنوان مهمترین‬
                        ‫ای کودک دورهی طلایی‬               ‫پی افکندن ِ جامعهی عهد بوقی خود و برپا داشتن تمام و‬       ‫رسانهی فرهنگی آن دوران در خدمت بیان این اندیشهها‬
                      ‫وز طاعت بندگان خود شاد‬              ‫کمال «مدینه رذیله»ی خود‪ ،‬یعنی حاکمیتی از نوع طالبان‬       ‫درآمد و روحیه و اخلاق و افکار و فرهنگ خواص ایران و‬
                       ‫بگرفت ز سر خدا‪ ،‬خدایی‬              ‫و عربستان سعودی در ایران برای ابد ناتوان هستند‪ .‬و این‬
                        ‫نه رسم ارم‪ ،‬نه اسم شداد‬           ‫آرزویی است که بطور قطع با خود به بهشت موهومی‬                                 ‫عامهی مردم را شکل و جهت داد‪.‬‬
                         ‫گل بست زبان ژاژخایی‬              ‫که به ما وعده میدادند یا به جهنمی سوزانتر از آنچه در‬      ‫گفتنی است «تعهد»ی که شاعران دوران مشروطه پایبند‬
                       ‫زانکس که ز نوک تیغ جلاد‬            ‫روزگار ما زیر پای ملت مظلوم ایران برافروختند خواهند برد‪.‬‬  ‫آن بودند به گوهر و در عمل از مفهوم «تعهد» در شعر‬
                                                          ‫یاد شاعران مشروطیت جاودانه باد و شجاعت و جسارت و‬          ‫زمانهی ما و استنباطی که امروزیان از «شعر و هنر متعهد»‬
  ‫مأخوذ به جرم حقستایی تسنیم وصال خورده‪ ،‬یادآر‬            ‫روشنگری و آزادیخواهی و وطندوستی و احساس مسئولیت‬           ‫دارند بیگانه نبود هرچند در جامعهی آن روزگار از ابعاد‬
‫و شعر دوم از ایرج میرزا تا پایان این گفتار دوازدهگانه با‬  ‫آنان نسبت به آینده ملتی که همچنان در اسارت ظلمت و‬         ‫نظری و فلسفی نظریهی «تعهد در هنر» (چنانکه از نیمهی‬
                                                          ‫زور مانده است‪ ،‬سرلوحه و چراغ راهنمای شاعران امروز و‬       ‫دوم قرن بیستم به بعد مطرح شد) سخنی در میان نبود‪ ،‬با‬
   ‫شکفتن لبخندی هرچند حزنآلود بر لبها همراه باشد‪.‬‬                                                                   ‫وجود این با مروری در آثار و نگاهی به آفرینش ادبی آن‬
                           ‫در سردر کاروانسرایی‬                                           ‫هر روز ایران باد!‬          ‫دوران‪ ،‬نابجا نخواهد بود اگر بگوئیم که شعر مشروطه به‬
                                                          ‫در بخش پایانی گفتار در باره شعر مشروطیت شایسته است‬        ‫معنای امروزین کلمه «شعر متعهد» بوده است‪ .‬متعهد به‬
                       ‫تصویر زنی به گچ کشیدند‬             ‫که سخن را با دو شعر برگزیده و نمادین این شاعران به پایان‬  ‫آرمان آزادیخواهی و تجدد و وطندوستی‪ ،‬از این رو متعهد‬
                         ‫ارباب عمایم این خبر را‬           ‫برد‪ .‬نخست شعر معروف استاد بزرگ علی اکبر دهخدا که‬          ‫به ایستادن در برابر ارزشهای پوسیده جهان کهن و مقابله با‬
                         ‫از مخبر صادقی شنیدند‬             ‫دعوتی است برای حفظ خاطره و یاد بزرگانی که بر عهد و‬        ‫استبداد و تحجر و نیز ایستادگی در برابر قدرتهای استعماری‬
                        ‫گفتند که وا شریعتا خلق‬            ‫پیمانخودوفا کردندوبیدریغوسختکوش جان شیریندر‬               ‫و چپاولگری که کشور ما را به روز سیاه نشانده بودند‪.‬‬
                         ‫روی زن بینقاب دیدند‬                                                                        ‫عشقی بیتی دارد که دقیقاًروشنگر و مؤید این سخن است‪:‬‬
                       ‫آسیمهسر از درون مسجد‬                                 ‫راه آزادی برای مردم ایران نهادهاند‪.‬‬
                         ‫تا سردر آن سرا دویدند‬                                ‫ای مرغ سحر‪ ،‬چو این شب تار‬                     ‫طب ِع من مسئو ِل تاریخ است و گر مانم خموش‬
                                                                                                                               ‫هان به وجدانم مرا ‪ ،‬تاریخ مدیون میکند!‬
                      ‫ایمان و امان به سرعت برق‬                                    ‫بگذشت ز سر سیاهکاری‬
                      ‫میرفت که مؤمنین رسیدند‬                                    ‫وز نفحهی روحبخش اسحار‬               ‫جامعهی امروز ایران بیتردید مدیون شور‪ ،‬آرمانگرایی‪،‬‬
                       ‫این آب آورد آن یکی خاک‬                                   ‫رفت از سر خفتگان خماری‬              ‫وطندوستی و ازخودگذشتگی آنان است که اکثراً یا ترور‬
                      ‫یک پیچه ز ِگل بر او بریدند‬                                                                    ‫شدند‪ ،‬یا طعم زندان چشیدند و یا غربت و تبعید‪ ،‬چه در‬
                                                                                  ‫بگشود گره ز زلف زر تار‬            ‫وطن و چه بیرون از وطن‪ ،‬صله و جایزهای بود که اصحاب‬
                         ‫ناموس به باد رفتهای را‬                                   ‫محبوبهینیلگونعماری‬
                  ‫با یک دو سه مشت ِگل خریدند‬                                     ‫یزدان به کمال شد پدیدار‬                           ‫قدرت و زور و زر به آنان ارزانی کردند‪.‬‬
                  ‫چون شرع نبی ازین خطر َجست‬               ‫واهریمن زشتخو حصاری یاد آر ز شمع مرده‪ ،‬یاد آر‬                        ‫نسل امروز و نسلهای فردا باید بدانند که‪:‬‬
                                                                              ‫ای مونس یوسف اندر این بند‬             ‫الف‪ :‬اگر ائتلاف شوم روحانیت حاکم شیعهی اثنی عشری‬
                        ‫رفتند و به خانه آرمیدند‬                               ‫تعبیر عیان چو شد تو را خواب‬           ‫و ارتجاع متح ّجر همپیمان او یعنی دلالان بیفرهنگ بازار‬
                   ‫غفلت شده بود و خلق وحشی‬                                   ‫دل پر ز شعف‪ ،‬لب از شکرخند‬              ‫سنتی نتوانست و تا اکنون نتوانسته است زنان ایران را همچون‬
                                                                               ‫محسود عدو‪ ،‬به کام اصحاب‬              ‫طالبان در خانهها به زنجیر کشد و به درون نقابهای قرون‬
                      ‫چون شیر درنده میجهیدند‬                                    ‫رفتی بر یار خویش و پیوند‬            ‫وسطایی بفرستد‪ ،‬بخش اعظمی از آن را جامعهی ایران مدیون‬
                        ‫بیپیچه زن گشاده رو را‬                                     ‫آزادتر از نسیم و مهتاب‬            ‫شاعرانی است همچون عارف و ایرج و عشقی و فرخی و‬
                        ‫پاچین عفاف میدریدند‬                                    ‫زان کو همه شام با تو یکچند‬           ‫لاهوتی و دهخدا و بهار که با شعرهای مهیّج و کوبنده و‬
                                                           ‫در آرزوی وصال احباب اختر به سحر شمرده‪ ،‬یاد آر‬            ‫روشنگر خود زمینهی فرهنگی چنین بازگشتی را از میان‬
                     ‫لبهای قشنگ خوشگلش را‬                                        ‫چون باغ شود دوباره خرم‬             ‫برداشته و دست سنتگرایان جاهل و متحجر را بسته بودند‪.‬‬
                          ‫مانندنباتمیمکیدند‬                                       ‫ای بلبل مستمند مسکین‬              ‫ب‪ :‬اگر روحانیت در انقلاب‪ ،۵۷‬ناگزیر به پذیرش شعار آزادی‬
                         ‫بالجمله تمام مردم شهر‬                                                                      ‫شد و اگر به هر حال به وجود پارلمان رضایت داد‪-‬اگرچه آن‬
                          ‫در بحر گناه میتپیدند‬

                      ‫درهای بهشت بسته میشد‬
                        ‫مردمهمهمیجهنمیدند‬
                         ‫میگشت قیامت آشکارا‬
                       ‫یکباره به صور میدمیدند‬

                    ‫طیر از وکرات و وحش از حجر‬
                         ‫انجم ز سپهر میرمیدند‬

                   ‫این است که پیش خالق و خلق‬
                          ‫طلاب علوم روسفیدند‬
                          ‫با این علما هنوز مردم‬
                          ‫از رونق ملک ناامیدند‬
   20   21   22   23   24   25   26   27   28   29   30