Page 12 - (کیهان لندن - سال سى و نهم ـ شماره ۳۸۱ (دوره جديد
P. 12

‫صفحه‌‪‌‌12‬شماره‌‪‌184۷‬‬
                                                                                                                    ‫جمعه ‪ ۸‬تا ‪ 14‬مهرماه ‪1401‬خورشیدی‬

‫معمایي بهنام هویدا (‪)۳‬‬                                    ‫خبرنگار فرانسوی با سؤالاتش هویدا را‬
                                                                  ‫شكنجهمیداد‬

‫نوشته دكتر عباس ميلانی‬                                     ‫سرانجام هویدا از ادامه گفتگو با «كریستین اوكرافت» كلافه شد و‬
                                                                    ‫گفت‪:‬بهتراست «قربانی» سكوت اختیار كند!‬

                                                          ‫(تاریخ نشر در کیهان لندن‪ :‬خرداد تا مهرماه ‪ ۱۳۸۰‬شمارههای ‪ ) ۸۶۱-۸۷۷‬بازنشر‬

‫بار‪ ،‬در طول گفتگو با ُاكرانت‪ ،‬نه تنها با بی اعتنایی كلاه‬    ‫خانواده هویدا در بیروت ‪ :‬سال ‪- 1929‬عین الملك هویدا‬       ‫دكتر عباس میلانی برای نوشتن كتابی كه با عنوان‬
‫كپیاش را بر سر داشت‪ ،‬بلكه دو پایش را هم در عین بی‬          ‫و همسرش افسرالملوك ( با پیراهن تیره رنگ) به اتفاق امیر‬
‫احترامی و سركشی دراز كرده بود‪ .‬صورتش كه در گذشته‬                                                                     ‫«معمای هویدا» انتشار یافته‪ ،‬شش سال وقت صرف‬
‫به چهره پوكربازی قهار میمانست‪ ،‬این بار حالت مضطرب‬             ‫عباس و فریدون (لباس سفید) و عذرا پرستار بچهها‬
‫و عصبانی شكاری به دام افتاده را پیدا كرده بود‪ .‬بارها در‬                                                              ‫كرده و با بسیاری ازكسانی كه امیرعباس هویدا را از‬
‫پاسخ پرسشهای اُكرانت‪ ،‬سر به حیرت و اعتراض تكان میداد‪.‬‬     ‫اما پیش از آن كه دوربین خبرنگاران به كار بیفتد‪ ،‬آن بارقه‬
‫انگار تنها دقایقی بعد از ورود اُكرانت به زندان‪ ،‬هویدا‬     ‫امید یكسره از میان رفته بود‪ .‬انگار دوباره غم و یأس به‬             ‫نزدیك میشناختند به گفت وگو نشسته است‪.‬‬
‫دریافته بود كه این خبرنگار فرانسوی به قصد كمك به او به‬    ‫جانش افتاد‪ .‬قاعدتاً لحن اولین سئوال اُكرانت و نیز حضور‬
                                                          ‫مقامات نظام اسلامی‪ ،‬كه یكی از آنها جزو سوءقصد كنندگان‬      ‫این كتاب‪ ،‬شخصیت هویدا را از زوایای مختلف مورد‬
                            ‫دیدارش نیامده است‪.‬‬            ‫به دوست هویدا‪ ،‬حسنعلی منصور‪ ،‬بود به این روح غمزده‬
‫حالات جسمی هویدا‪ ،‬حركات صورتش‪ ،‬همه بعدها‬                  ‫تازه كمك میكرد‪ .‬در نخستین نمای دوربین از چهره هویدا‪،‬‬       ‫ملاحظه قرار میدهد‪ .‬كتاب‪ ،‬با گزارشی از وضع نخست‬
‫موضوع بحث و جنجال شد‪ .‬حتی موقعیت دو دستش هم‬               ‫حتی پیش از آن كه كلامی به زبان بیاورد‪ ،‬حال و هوایش‪ ،‬و‬
‫معما بود‪ .‬در نوار مصاحبه میبینیم كه او هشت انگشت‬                                                                     ‫وزیر پیشین در زندان انقلاب آغاز میشود و سپس به‬
‫دستانش را در هم تنیده و دو شستش را در هوا می چرخاند‪.‬‬            ‫نگاهش همه حكایت از اضطراب و نگرانی داشت‪.‬‬
‫معمولا این حالت و حركت را نشانی از اضطراب میدانند‪.‬‬        ‫در نوار مصاحبه‪ ،‬میبینیم كه او بر تشك خود‪ ،‬میان دیوار‬                ‫شرح زندگانی وی از تولد تا مرگ میپردازد‪.‬‬
‫اما گویا در زبان رازگونه فراماسونری‪ ،‬این نوع حركت شست‪،‬‬    ‫زندان از یكسو و جمع خبرنگاران و مقامات نظام تازه از‬
‫نشانه از حالتی اضطراری و نوعی طلب كمك است‪ .‬هویدا‬          ‫سویی دیگر‪ ،‬در كنجی خمیده است‪ .‬سر به درون گردن فرو‬         ‫دو خبرنگاری كه در لحظه تاریخی سخت مهمی از سوی‬
‫بی گمان عضو یك لژ فراماسونی بود و در ایران فراماسونری‬     ‫كشیده و دستان خود را روی زانوهایش گذاشته و انگشتان‬        ‫تلویزیون فرانسه به ایران گسیل شده بودند‪ ،‬هیچكدام‬
‫را ستون پنجم استعمار انگلستان میدانند‪ .‬وابستگی هویدا‬      ‫دو دستش را در هم تنیده است‪ .‬حتی از جوانی‪ ،‬در چشمان‬        ‫كلمهای فارسی نمیدانستند‪ .‬سنت فرستادن این گونه‬
                                                          ‫گودافتاده او حالتی از افسردگی‪ ،‬تركیبی از طنز و تسلیم‪،‬‬     ‫روزنامهنگاران به كشورهای جهان سوم را باید مصداق بارز‬
           ‫به این گروه‪ ،‬موضوع جنجالهایی فراوان شد‪.‬‬        ‫مشهود بود‪ .‬از جمله كسانی بود كه شكل و شمایل صورتشان‬       ‫نوعی نخوت استعماری دانست‪ .‬برای رفع ضعف زبانی‬
‫شاید هرگز ندانیم كه آیا هویدا به راستی با حركات‬           ‫از چند و چون شخصیتشان نشان دارد‪ .‬اما در آن روز سرد‬        ‫خبرنگاران‪ ،‬و نیز برای دفع سوءظن مقامات جمهوری‬
‫انگشتانش‪ ،‬میخواست از برادران ماسونی خود كمك بطلبد‬         ‫بهاری‪ ،‬استخوانهای چهره او‪ ،‬پیشانیاش‪ ،‬ابروان پرپشتش‪ ،‬و‬     ‫اسلامی‪ ،‬قرار شد كه مصاحبه اساساً به زبان فارسی صورت‬
‫یا خیر‪ .‬ولی در این نكته شكی نباید داشت كه هویدا در‬        ‫چشمان مهآلودش همه به نظر به پیری زودرس دچار بودند‪.‬‬        ‫گیرد‪ .‬در عین حال‪ ،‬دو روزنامهنگار حق داشتند پرسشهای‬
‫طول مصاحبه‪ ،‬از هر فرصتی استفاده كرد تا دلزدگی و‬           ‫هم شلوار چروكیده و هم ژاكت كركی كه به تن داشت‬             ‫خود را به زبان فرانسه مطرح كنند‪ .‬در نوار ویدئویی این‬
‫تنفرش را از خبرنگار فرانسویای كه به سلولش آمده بود‪،‬‬       ‫تنگ مینمود‪ .‬اگر در گذشته‪ ،‬كت و شلوارهای خوشدوخت‬           ‫مصاحبه‪ ،‬پچ پچ دائمی و اغلب نامفهوم مترجم را همواره‬
                                                          ‫خیاطش‪ ،‬چاقیاش را كه از گرفتاریهای مزمن زندگیاش بود‬        ‫در پس زمینه میتوان شنید‪ .‬همین صداهای ناروشن به نوار‬
                                   ‫عریان كند‪.‬‬             ‫پنهان می كرد‪ ،‬این بار‪ ،‬لباسهای تنگ و چروكیدهاش این‬
‫به محض آنكه دوربین كار فیلمبرداری را آغاز كرد‪ُ ،‬اكرانت‬                                                                   ‫فضایی پر رمز و و راز و حتی خوف انگیز میبخشد‪.‬‬
‫هم روند مصاحبه را به انحصار كامل خود در آورد‪ .‬به حملات‬                       ‫چاقی را برجستهتر جلوه میداد‪.‬‬           ‫اما قول و قرارها همه غیر عملی از آب درآمد‪ .‬لادن‬
‫گزندهای علیه رژیم گذشته دست زد‪ .‬حتی نگذاشت خبرنگار‬        ‫هویدا كه در همه حال جانب ادب را رعایت میكرد‪ ،‬این‬          ‫برومند مترجمی حرفهای نبود‪ .‬شش ماه پیش با «ژان لو‬
‫دیگر یك سئوال هم طرح كند‪ .‬در تمام طول نوار هیچ نشانی‬                                                                ‫رویریه» آشنا شده و در روز هشتم فروردین وقتی خبرنگاران‬
‫از این همكار بینوا به چشم نمیخورد‪ُ .‬اكرانت مصاحبه را با‬                                                             ‫فرانسوی نتوانستند مترجمی حرفهای برای مصاحبه با هویدا‬
‫طرح این پرسش آغاز كرد كه «آیا گمان نمیكنید سرنوشت‬                                                                   ‫سراغ كنند‪ ،‬از لادن كمك طلبیدند‪ .‬اما اهمیت تاریخی‬
‫شما را باید تمثیلی از ماهیت رژیم سابق دانست؟» هویدا با‬                                                              ‫مصاحبه‪ ،‬سایه مسلسلها‪ ،‬سیل زندانیانی كه در حیاط زندان‬
‫نگاهی خشم آلود سری تكان داد‪ .‬اندكی سكوت كرد‪ .‬قاعدتاً‬                                                                ‫پرسه میزدند‪ ،‬تلاش برخی از آنها برای كسب اجازه استفاده‬
‫امید داشت كه بتواند در پاسخ سئوالی مناسبتر‪ ،‬از وضعیت‬                                                                ‫از دستشویی ‪ ،‬و بالاخره بوی ناخوشایند عرقی كه در هوا‬
‫بد خود در زندان بگوید‪ .‬سكوتش را لحظهای دیگر ادامه‬                                                                   ‫موج میزد‪ ،‬همه دست به دست هم داد و به دلهره مترجم‬
‫داد و سپس با عصبانیت گفت‪« :‬مگر وضع مرا نمیبینی؟‬                                                                     ‫افزود‪ .‬هنوز عبارت اول مصاحبه را ترجمه نكرده بود كه‬
‫این چه جور سئوالی است؟» البته لحن سئوال ُاكرانت بیشتر‬                                                               ‫هویدا به سبك كارش ایراد گرفت‪ .‬گفت‪« :‬این قضیه جدی‬
‫به یك بازجو نسب می برد تا یك روزنامهنگار‪ .‬این لحن نه‬                                                                ‫است‪ .‬ترجمهها باید خیلی دقیق باشد‪ ».‬آن گاه اعلام كرد كه‬
‫تنها آن روز هویدا را تكان داد‪ ،‬بلكه سه هفته بعد‪ ،‬هنگامی‬                                                             ‫تنها در صورتی حاضر به ادامه مصاحبه خواهد بود كه او‬
‫كه نوار مصاحبه سرانجام در فرانسه نشان داده شد‪ ،‬جنجال‬
                                                                                                                                     ‫خود بتواند به فرانسه سخن بگوید‪.‬‬
                                   ‫برانگیخت‪.‬‬                                                                        ‫آیا امید داشت كه از این راه اروپاییها را تحت تأثیر روانی‬
‫در طول سیزده سال صدارتش‪ ،‬هویدا رابطه پیچیدهای با‬                                                                    ‫و سلاست فرانسه خود قرار دهد و همدلیشان را به كف‬
‫رسانههای همگانی غربی برقرار كرده بود‪ .‬گرچه شاه اغلب‬                                                                 ‫آورد؟ آیا میخواست با ظرافتهای زبانی‪ ،‬پیامی به دوستانش‬
‫به ظاهر و درگفتار به غرب میتوپید‪ ،‬اما او و رژیمش‬                                                                    ‫درخارج از كشور بفرستد؟ آیا به راستی نگران دقت ترجمه‬
‫نسبت به هر اشاره و هركلام مطبوعات غربی حساسیتی‬                                                                      ‫آن خانم جوان بود؟ قاعدتاً دیگر هرگز پاسخ دقیق این‬
                                                                                                                    ‫پرسشها را نخواهیم دانست‪ .‬اما در یك نكته شكی نیست‪:‬‬
    ‫حیرت آور داشتند‪ .‬هویدا از نوعی جلای جهان وطنی‬                                                                   ‫با رؤیت خبرنگاران خارجی‪ ،‬بارقهای از امید در چشمانش‬
                                                                                                                    ‫ظاهر شد‪ .‬شاید حتی با خود میگفت كه حق همیشه با‬
                                                                                                                    ‫او بود كه گمان داشت دوستان با نفوذش در آمریكا و اروپا‬
                                                                                                                    ‫تنهایش نخواهند گذاشت و سرنوشتش را در كف منجی‬

                                                                                                                                       ‫تازهای در ایران رها نخواهند كرد‪.‬‬
   7   8   9   10   11   12   13   14   15   16   17