Page 29 - (کیهان لندن - سال سى و نهم ـ شماره ۳۸۱ (دوره جديد
P. 29
صفحه29شماره184۷ موضوع دیگر ،سامانه یا سیستم قدرت است .از
جمعه 4تا پنجشنبه 10اکتبر ۲0۲۲ بالا تا پایین که نگاه کنیم چگونه باید این قدرت را ببینیم.
با آمار و بسامد میشود این را پیدا کرد .در شاهنامه ۳۲۰
آیا یک انقلاب بدون رهبری محکوم به شکست است؟ شاه و وزیر و پهلوان وجود دارد که در ۶۲داستان حضور
آیا یک انقلاب بدون رهبری میتواند به نتیجه برسد؟ یافتهاند .در ۲۰۱نبرد شرکت میکنند ۱۹۲ .نامه و پیماننامه
بین این قدرتها رد و بدل میشود ۳۰۰۰ .بیت شاهنامه
ایدئولوژی و بهخصوص رهبر آن فرقه ،اقدام به براندازی =اگر در جنبشهای ایدئولوژیک مانند انقلاب روسیه گفتگو بین این شخصیتهای در مدار قدرت است .یا اگر به
میکنند و جامعه را دگرگون میسازند .بطور مثال و انقلاب ۵۷همواره یک «رهبر» ظهور میکند ،اما در جعرافیای قدرت نگاه کنید میبینید که کلمه ایران ۱۲۳۳بار
انقلابهای مارکسیستی را میتوان از جمله همین موارد جنبشهای مردمی و آزادیخواهانه که ضد استبداد هستند، آمده است .در تمام کتابهای آن روزگار این شمار نام ایران
به شمار آورد .در این شرایط ،تبلیغات آن ایدئولوژی (این رهبری جنبش به دست مردم است و تنها عامل پیروزی، نیامده .چین درست بعد از ایران ۴۲۳بار آمده .بعد توران
ایدئولوژی میتواند مذهب و یا هرگونه باور فکری باشد) ممارست در قیام و پیروزی آن و جلوگیری از تفرقه است. است که ۱۸۵بار آمده .بعد روم است که ۱۸۰بار آمده .بعد
جامعه را مهیای یک انقلاب میکند و پس از آن است که تازیان هستند که ۱۳۲بار آمده .یعنی کاملاً آشکار میشود
ظهور یک رهبر که نماد آن تفکر است ،جامعه را حول یک سیمرغ (ایران) -برای پاسخ به پرسشی که در عنوان این که ما با چه کسانی مراوده و با چه کسانی جنگ قدرت
نوشته آمده است ،باید نگاهی داشت به معنی و مفهوم داشتهایم .هرکدام چه مقام و جایگاهی در برابر ما داشتند
محور واحد جمع کرده و انقلاب به ثمر میرسد. کلمه انقلاب .انقلاب را میتوان «زیر و رو شدن ،تغییر و از کی آنها وارد جعرافیای قدرت شدهاند .بعد تمام مسائل
-۲انقلابی که تودههای مردم میخواهند از ش ّر یک و تحول دامنهدار جامعه» دانست که در حکومتهای دیگری که مربوط به قدرت است را بررسی کردم از جمله
سیستم توتالیتر و تمامیتخواه نجات یافته و پس از آن نوع دیکتاتوری که با هر تغییر و تحولی مخالفاند ،تنها با تغییر نهادهای قدرت و میدان قدرت؛ و سرانجام بر اساس دادهها
حکومت را طی یک انتخابات آزاد و همگانی مشخص کنند. و نمودارها به این نتیجه رسیدهام که سامانه قدرت در ایران
در اینگونه انقلابها ،تودههای به ستوه آمده از حکومت امکانپذیر است. در تاریخ و اساطیر ما تا همین امروز به فرمان «تدبیر»
دیکتاتوری و فساد حاکم بر جامعه به فکر رهایی و نجات انقلابها به دلایل گوناگون به وقوع میپیوندند .فرانسیس و «تقدیر» و «شمشیر» است .سپس به تراژدی سهگانهی
میافتند .تودههای مردم هر روز که میگذرد خود را بیش بیکن این عوامل را منجر به وقوع انقلاب میداند« :بدعت «جمشید ،فریدون و ضحاک» پرداختم .در این تراژدیها
از پیش در فقر و تنگدستی میبینند و فخرفروشیها و در مذهب ،مالیاتهاى سنگین ،نقض قوانین و عادات ،حذف تقدیر میخواهد به کمک شمشیر بر ایران حکم براند .ولی
جاهطلبیها و بریز و بپاشهای وابستگان حکومت ،آنان امتیازات ،بیدادگرى ،ترقى مردم نالایق ،حضور مهاجران قهرمان میشورد و در برابر تقدیر میایستد .قهرمان جان
را دچار سرخوردگی میکند .برخی که تلاش به اصلاح امور خارجى از کشورهاى مجاور ،سپاهیان متمرد و سرکش، خود را پشتوانه آزادی میکند و تراژدی به اوج خود میرسد.
دارند ،هر روز میبینند که حکومت تمامیتخواه ،پاسخ گروههاى سیاسى که فعالیت آنها قدغن شده و بالاخره -به این ترتیب به نظر میرسد این تراژدی با گسستهایی
آنچه افراد کشور را متحد و یکسان و یک زبان میگرداند». در تاریخ ما تکرار شده .آیا پژوهش شما به این نکته نیز
هرگونه اعتراض مدنی را با دستگیری و کشتار میدهد. و ارسطو شرایط و دلایل وقوع انقلاب را چنین میداند:
در این حالت است که جامعه بپا خاسته و حقوق خود را «هنگامیکه فرمانروایان جاهجو و انحصارطلب ،فقط در پى میپردازد که این تراژدی تکرار نشود؟!
سود مادى خود و زیان مردم باشند و سازمانها و نهادهاى -این یک پژوهش تاریخی بر مبنای دادهها و آمار است.
مطالبه مینماید. دولتى را که با سرمایه ملى گردش میکنند ،ابزار مقاصد پرسش این است که چطور ما نمیدانستیم که قدرت و دین،
اما به واسطه اینکه در اینگونه انقلابها ،جامعه هنوز سودجویانه خویش سازند ،مردم کشور نه فقط بر خود دستگاه دیوانسالاری در ایران چگونه عمل میکرده و چه
تصمیم به تعیین نوع حکومت آینده نگرفته و تنها به فکر فرمانروا و رهبری آن کشور ،بلکه بر سازمانها و قوانینى نقشی داشته است .وقتی جمشید به آنجا رسید که فکر کرد
رهایی است ،ظهور یک رهبری نهتنها نمیتواند مثمر ثمر نیز که به آنان چنین قدرتى را داده است ،خواهند شورید که خداست و ابدیست ،موبدان و سرداران شنیدند که در
باشد ،بلکه تفرقهانداز و بازدارنده است .بطور مثال برخی از زیرا انحصارگرایى و ستم هیأت حاکمه ،مشروعیت آنان را در دشت نیزهوران یا همان عربستان یک پادشاه غولپیکری
براندازان موافق با نظام پادشاهی مشروطه هستند ،برخی منظر عموم بیاعتبار ساخته ،ملت را آماده قیام میسازد». هست و شتابان رفتند و او را آوردند به ایران .چرا این اتفاق
سلطنتمطلقهرامیپسندند،برخیدیگرنظامجمهوریرابر افتاد؟! ما باید بدانیم که چرا این رفتار را داشتند .وقتی
دیگر حکومتها ترجیح میدهند و… در این حالت چنانچه انقلابها را میتوان بر دو دسته تقسیم کرد: ما دلایل این رفتار را شناختیم ،دیگر این کار را نمیکنیم
رهبر نوظهور ،خود را سلطنتطلب بنامد ،میتواند تودههای -۱انقلابی که تودههای مردم به دنبال یک ایدئولوژی زیرا فردوسی در سه تراژدی بزرگ در شاهنامه ،در داستان
موافق با جمهوری را ِب َرماند و از حرکت بازدارد و برعکس. و یا یک خط فکری خاص حرکت میکنند و میخواهند گشتاسب و در آخر شاهنامه در نبر ِد یزدگرد و در همین
پس اگر در جنبشهای ایدئولوژیک مانند انقلاب روسیه تراژدی جمشید به آشکار و دهها بار سخن سر میکند که
و انقلاب ۵۷همواره یک «رهبر» ظهور میکند ،اما در به آن برسند. بزرگترین فاجعه در قدرت زمانی اتفاق میافتد که دین با
جنبشهای مردمی و آزادیخواهانه که ضد استبداد هستند، در اینگونه انقلابها که به شدت نیازمند رهبری است،
رهبری جنبش به دست مردم است و تنها عامل پیروزی، حتی ممکن است حکومت مستقر ،حکومتی آزاد و مبتنی دولت درآمیزد.
بر حقوق بشر باشد ،اما همگان به واسطه وعدههای یک در آخر میخواهم بخشهایی از تراژدی ضحاک را بخوانم
ممارست در قیام و پیروزی آن و جلوگیری از تفرقه است. که حسن ختام مناسبی برای این گفتگوست .فردوسی در
پایان ،تحلیلی از به قدرت رساندن ضحاک و فرونشاندن
جمشید ارائه میدهد که هزار سال است در سرزمین ما از
بارها تکرار شده! گویی فرودسی آینهای برداشته و در برابر
پارک «لاله» (فرح) و «دانشجو» (تئاتر شهر) گردانده است.
چو ضحاک شد بر جهان شهریار
بر او سالیان انجمن شد هزار
نهان گشت کردار فرزانگان
پراگنده شد کام دیوانگان
هنر خوار شد جادویی ارجمند
نهان راستی ،آشکارا گزند
شده بر بدی دست دیوان دراز
به نیکی نرفتی سخن جز به راز
ندانست جز کژی آموختن
جز از کشتن و غارت و سوختن