Page 33 - (کیهان لندن - سال سى و نهم ـ شماره ۳۹۴ (دوره جديد
P. 33

‫صفحه‌‌‪‌‌۳‌‌‌۳‬شماره‌‪1۸۶0‬‬
‫جمعه ‪ ۶‬تا پنجشنبه ‪ 1۲‬ژانویه ‪۲0۲۳‬‬

                                  ‫همزمان با چهلم کیان پیرفلک کودک ایران‪،‬‬
                                    ‫پدرش از جان باختن فرزند با خبر شد‬

‫میثم پیرفلک در بیمارستان ساعاتی بعد از مطلع شدن از جانباختن کیان‪ ،‬فرزند دیگرش رادین را در آغوش گرفته است‬              ‫=میثم پیرفلک ‪ ۴۰‬روز پیش همزمان با فرزندش مورد‬
                                                                                                                      ‫اصابت گلوله نیروهای امنیتی جمهوری اسامی قرار گرفت؛‬
‫تحویل گرفت و به خانه برد و با گرفتن یخ از همسایهها‬                       ‫از امیدت را با سرب داغ سوزاندند؟!»‬
‫برای قرار دادن روی پیکر فرزندش تا صبح در کنار او ماند تا‬  ‫عموی کیان در ادامه نوشته بود که «اکنون تن مجروح‬                      ‫کیان جان باخت و میثم به شدت مجروح شد‪.‬‬
                                                          ‫و پارهپاره شده پدر با پاهای بیجان چگونه یارای تحمل‬          ‫=عموی کیان پیرفلک خطاب به رادین‪ ،‬فرزند خردسال‬
                       ‫ساعت خاکسپاری فرا برسد‪.‬‬            ‫شنیدن این مصیبت را خواهد داشت؟! از طرف دیگر اگر‬             ‫خانواده پیرفلک‪ ،‬نوشته که «پدر بیمارت الان بیشتر از‬
‫کیان پیرفلک کودکی تیزهوش و دوستداشتنی و با‬                ‫از او پنهانش کنم و زمان سپری شود‪ ،‬روبرو شدنش را با‬          ‫همیشه بهت نیاز داره تا بتونه با در آغوش گرفتنت یه ذره‬
‫استعداد و با آرزوهای بزرگ بود از جمله اینکه مخترع‬         ‫سنگ سرد مزارت چگونه توجیه کنم؟! اکنون این پارادوکس‬
‫شود‪ .‬بلافاصه پس از جان باختن وی ویدئوهای او که از‬                                                                                       ‫از درد نبودن کیان رو تحمل کنه‪».‬‬
‫علاقهاش به اختراع و رباتیک گفته بود و ویدئوی قایقی‬                     ‫و تعارض عظیم چگونه قابل حل است؟»‬               ‫=جمهوری اسامی در دروغی وقحیانه ادعا کرد‬
‫که خودش اختراع کرده بود تا در جشنواره علمی «جابربن‬        ‫میثم پیرفلک روز چهارشنبه ‪ ۲۵‬آبان به همراه همسر و‬            ‫تیراندازی به سمت مردم از سوی مأموران حکومتی نبوده‬
‫حیان» شرکت کند در شبکههای اجتماعی هزاران هزار بار‬         ‫دو فرزند ‪ ۱۰‬ساله و ‪ ۵/۳‬سالهاش‪ ،‬کیان و رادین‪ ،‬در ایذه در‬     ‫و یک حمله تروریستی بوده است‪ .‬خانواده کیان و دیگر‬
‫چرخید و دیده شد‪ .‬کیان در ویدئوی آزمایش قایقاش با‬          ‫حال عبور از خیابان بودند که اتومبیل آنها از سوی مأموران‬
‫عبارت «به نام خدای رنگین کمان» توضیحاتاش را آغاز‬          ‫جمهوری اسلامی هدف رگبار گلوله قرار گرفت‪ .‬میثم و‬                    ‫شهروندان در ایذه این ادعای دروغ را رد کردند‪.‬‬
‫کرد و با «پس نتیجه میگیریم که کار میکند» به پایان‬         ‫کیان فرزند ‪ ۱۰‬سالهاش که روی صندلی عقب سمت راننده‬
                                                          ‫نشسته بودند مورد اصابت گلوله قرار میگیرند‪ .‬کیان در دم‬       ‫میثم پیرفلک چهل روز پس از جان باختن فرزندش از‬
                                        ‫برد‪.‬‬              ‫جان میبازد و میثم بیهوش به بیمارستان منتقل میشود‪.‬‬           ‫درگذشت او با خبر شد‪ .‬کیان پیرفلک روز ‪ ۲۵‬آبان در ایذه‬
‫«به نام خدای رنگین کمان» و «قایق» به سرعت با نام‬          ‫وضعیت میثم به حدی وخیم بود که شبانه از ایذه به‬              ‫مورد اصابت گلوله مأموران حکومتی قرار گرفت و جان‬
‫کیان پیرفلک پیوند خورد‪ .‬همچنین «یخ» برای بسیاری از‬        ‫بیمارستان گلستان اهواز منتقل شد‪ .‬در بیمارستان گلستان‬        ‫باخت‪ .‬در این اقدام سازمانیافته حکومتی‪ ،‬میثم پیرفلک‬
‫ایرانیان یادآور رنج بیپایان و توصیفناشدنی و تصورناپذیر‬    ‫چند عمل جراحی روی میثم انجام شد و در نهایت پس‬               ‫نیز به شدت مجروح شد و تا کنون در بیمارستان بستری‬
                                                          ‫از سه هفته‪ ،‬در پی ناپایدار شدن دوبارهی وضعیت و به‬
       ‫مادر کیان در شب از دست دادن فرزندش است‪.‬‬            ‫توصیه پزشکان‪ ،‬او به بیمارستانی در تهران منتقل شده است‪.‬‬                                             ‫است‪.‬‬
‫شامگاه چهارشنبه ‪ ۲۵‬آبان بیش از ‪ ۱۰‬نفر در ایذه با شلیک‬     ‫میثم پیرفلک در روزهای گذشته از هوشیاری برخوردار‬             ‫عموی کیان پیرفلک ساعاتی پیش در صفحه‬
‫مأموران حکومتی کشته و زخمی شدند‪ .‬در این میان دو‬           ‫شده بود اما خانواده تصمیم گرفته بودند خبر جان باختن‬         ‫اینستاگرامش خبر داد که میثم پیرفلک‪ ،‬پدر کیان از جان‬
‫کودک دیگر به نام سپهر مقصودی و آرتین رحمانی نیز جان‬       ‫کیان را از او پنهان کنند تا این خبر ناگوار بر روند بهبود و‬  ‫باختن فرزندش مطلع شده است‪ .‬میثم پیرفلک ‪ ۴۰‬روز‬
                                                                                                                      ‫پیش همزمان با فرزندش مورد اصابت گلوله نیروهای‬
                                      ‫باختند‪.‬‬                                     ‫درمان او اثر منفی نگذارد‪.‬‬           ‫امنیتی جمهوری اسلامی قرار گرفت و به شدت مجروح‬
‫جمهوری اسلامی در دروغی وقحیانه ادعا کرد تیراندازی‬         ‫شب حادثه پس از آنکه میثم به دلیل وخامت وضعیت‬                ‫شد‪ .‬خانواده تصمیم گرفته بودند خبر درگذشت کیان‬
‫به سمت مردم از سوی مأموران حکومتی نبوده و یک حمله‬         ‫جسمی به بیمارستان گلستان اهواز منتقل و کیان در‬              ‫را تا خروج میثم پیرفلک از وضعیت بحرانی و ناپایدار‬
‫تروریستی بوده است! شهروندان اما چنین ادعایی را رد‬         ‫بیمارستان ایذه جان میبازد‪ ،‬مادر کیان از هراس اینکه مبادا‬
‫کردهاند و در مراسم خاکسپاری کیان پیرفلک‪ ،‬مادرش پشت‬        ‫مأموران امنیتی پیکر کودکاش را بدزدند و پنهانی به خاک‬                               ‫جسمی‪ ،‬از او پنهان کنند‪.‬‬
‫بلندگو ماجرای شب حادثه را تعریف و تأکید کرد این حمله‬      ‫بسپارند‪ ،‬با کمک اقوام نزدیک پیکر کیان را از بیمارستان‬       ‫رضا پیرفلک شامگاه جمعه دوم دیماه با انتشار تصویری‬
‫تروریستی نبود و مأموران حکومتی به سوی آنها و دیگر‬                                                                     ‫که رادین‪ ،‬برادر کوچکتر کیان پیرفلک‪ ،‬را در آغوش پدرش‬
                                                                                                                      ‫میثم نشان میدهد‪ ،‬نوشت‪« :‬رادین جان پدرت را محکم‬
                         ‫شهروندان شلیک کردند‪.‬‬                                                                         ‫در آغوش بگیر و آرومش کن چون اون الان دیگه میدونه‬
                                                                                                                      ‫که کیان نیست‪ .‬الان دلخوشیش تو هستی‪ ،‬تو بوی کیان را‬

                                                                                                                            ‫میدی و خاطرات کیان را برای بابایی زنده میکنی‪».‬‬
                                                                                                                      ‫عموی کیان پیرفلک در ادامه خطاب به رادین‪ ،‬فرزند‬
                                                                                                                      ‫خردسال خانواده پیرفلک‪ ،‬نوشت‪« :‬پدر بیمارت الان بیشتر از‬
                                                                                                                      ‫همیشه بهت نیاز داره تا بتونه با در آغوش گرفتنت یه ذره‬

                                                                                                                                        ‫از درد نبودن کیان رو تحمل کنه‪».‬‬
                                                                                                                      ‫یک هفته پیش‪ ،‬شنبه ‪ ۲۶‬آذرماه‪ ،‬عموی کیان با انتشار‬
                                                                                                                      ‫پستی در اینستاگرام نوشته بود که برادرش هنوز از‬
                                                                                                                      ‫جان باختن کیان خبر ندارد‪« :‬کیان عزیزم امروز ‪ ۳۲‬روز‬
                                                                                                                      ‫از پرپرکردن تو و بیخبر بودن بابا میثم از این مصیبت‬
                                                                                                                      ‫میگذرد‪ .‬الان پیش پدرت هستم روی تخت افتاده است‪.‬‬
                                                                                                                      ‫بدن ورزیده و تنومندش اکنون بسیار نحیف و پژمرده‬
                                                                                                                      ‫شده اما همچنان برای در آغوش گرفتنت لحظه شماری‬
                                                                                                                      ‫میکند و با انگیزه و امید سعی میکند با جراحتهایش‬
                                                                                                                      ‫کنار بیاید و آنها را به امید بازگشت به آغوش خانواده و‬
                                                                                                                      ‫تماشایت تحمل کند‪ .‬حتی به من گفت اگر من مجروح‬
                                                                                                                      ‫شدم و توانایی حرکتیام مشکل پیدا کرده‪ ،‬بازم شاکر‬
                                                                                                                      ‫هستم در عوض خدا را شکر میکنم که بچههایم سالم‬
                                                                                                                      ‫هستند‪ .‬اگر کیان گلوله میخورد من چکار میکردم؟‬
                                                                                                                      ‫میبینی پدرت به عشق دیدار تو بیش از ‪ ۱۳‬بار بیهوشی‬
                                                                                                                      ‫و عمل را تحمل کرده و همچنان لبخند میزند‪ .‬من چگونه‬
                                                                                                                      ‫میتوانم به میثم بگویم سنگدلان جاهل قلب مهربان و پر‬
   28   29   30   31   32   33   34   35   36   37   38