Page 13 - (کیهان لندن - سال سى و نهم ـ شماره ۳۹۵ (دوره جديد
P. 13

‫صفحه ‪ 13‬شماره ‪18۶1‬‬                                        ‫مردی درشت اندام و كم حرف و جدی بود‪ .‬چهرهاش‬             ‫دكتر فرشته انشاء را آنگاه به اتاقی بردند كه‬
‫جمعه‪ 13‬تا پنجشنبه ‪ 19‬ژانویه ‪2023‬‬                          ‫اغلب به سرخی میزد‪ .‬پس ازانجام تشریفات قانونی‪ ،‬از‬       ‫دیوارهای آن‪ ،‬از سقف تا كف زمین‪ ،‬پوشیده از درهای‬
                                                          ‫دكترانشاء خواست كه او را تا دفتر كارش همراهی كند‪.‬‬      ‫فلزی فیلی رنگ سردخانه پزشكی قانونی بود‪ .‬یكی‬
‫گفت فردا برای بردن جسد به پزشكی قانونی مراجعه كنند‪.‬‬       ‫در خلوت نسبی اتاق كارش به این نكته اشاره كرد كه این‬    ‫از كشوها را بیرون كشیدند‪ .‬بدن عریان هویدا نمایان‬
‫میگفت‪« ،‬صبح زود بیائید‪ .‬تعدادتان زیاد نباشد‪ .‬نباید‬        ‫روزها‪ ،‬اغلب اوقات‪ ،‬تودهای هیجان زده در اطراف مقر‬       ‫شد‪ .‬كسی با ماژیك‪ ،‬روی یكی از دندههای او‪ ،‬نوشته‬
‫جلب توجه كرد‪ ».‬روز بعد‪ ،‬پیش از طلوع خورشید‪،‬كاروانی‬        ‫پزشكی قانونی پرسه میزنند‪ .‬منتظرند ببینند چه كسی از‬     ‫بود‪« ،‬امیر عباس هویدا»‪ ،‬دكتر انشاء میگفت‪« :‬تكیدگی‬
‫از دو ماشین منزل انشاء را ترك گفت‪ .‬در یكی چهار نفر‬        ‫بزرگان پیش‪ ،‬از پزشكی قانونی سردر آورده و گاه نسبت به‬   ‫صورتش وحشتناك بود‪ ».‬دیدن جسد عریان هویدا اشك‬
‫از خانمهای خانواده انشاء بودند‪ .‬در ماشین دوم یك مرد‪،‬‬      ‫اجساد این شخصیتها حتی بیاحترامی میكنند‪ .‬دكتر گرمان‬     ‫به چشمان دكتر انشاء آورد‪ .‬با خشم گفت‪« ،‬چرا با او این‬
‫تك و تنها‪ ،‬می آمد‪ .‬برادر دكتر فرشته انشاء بود‪ .‬از سر ترس‬  ‫میگفت‪« ،‬دو راه حل پیشنهاد میكنم‪ .‬میتوانم جسد را‬        ‫طور رفتار كردهاید؟» یكی ازدو پزشكی كه حاضر بودند‪،‬‬
‫نمیخواست به خیل سیاهپوشان بپیوندد و از فاصلهای نه‬         ‫بسوزانم‪ .‬راه دیگر این است كه جسد را مدتی اینجا ‪ ،‬در‬    ‫جوابی كوتاه داد‪« .‬خانم چه فرقی میكند‪ .‬او كه مرده‪».‬‬
                                                          ‫جایی امن‪ ،‬حفظ كنم و وقتی آبها از آسیاب افتاد‪ ،‬با شما‬   ‫پس از احراز هویت جسد‪ ،‬دكتر انشاء را به دفتر كار یكی‬
                     ‫چندان دور تعقیبشان میكرد‪.‬‬            ‫تماس خواهم گرفت و آن وقت میتوانید ترتیب كفن و‬          ‫از پزشكان قانونی هدایت كردند‪ .‬آن جا نسخهای از گزارش‬
‫در پزشكی قانونی چهار بانوی سیاهپوش راهنماییهای‬
‫لازم را از دكتر گرمان دریافت كردند‪ .‬برای هویدا جواز‬       ‫گفته می شود قبر گمشده امیرعباس هویدا اینجاست‬
‫دفنی به اسم مستعار صادر شده بود‪ .‬دكتر گرمان‬
‫میگفت‪« :‬اگر در قبرستان شناسنامه یا برگ هویت دیگری‬         ‫دفن را فراهم كنید‪ ».‬كار دكتر گرمان به راستی حیرت آور‬   ‫رسمی پزشكی قانونی در اختیار دكتر انشاء گذاشته شد‪.‬‬
‫خواستند‪ ،‬بگویید او در نتیجه تصادف اتومبیل درگذشته‬         ‫بود‪ .‬او كه خود هیچ تعلق خاطری به رژیم پهلوی نداشت‬      ‫در عین حال از او خواستند كه ترتیب كفن و دفن جسد‬
‫و اسناد و مداركش همه به سرقت رفته است‪ ».‬یكی از‬            ‫از خانوادهای بود كه در آن مبارزه و مخالفت با رژیم شاه‬
‫دوستان هویدا كفنی در اختیار خانواده گذاشته بود‪ .‬جسد‬       ‫سنتی دیرینه محسوب میشد‪ .‬ولی در آن لحظه خطیر‪،‬‬                                            ‫را فراهم كند‪.‬‬
‫را در كفن پیچیدند‪ .‬دكتر انشاء میگفت بدن هویدا‪ ،‬در‬         ‫دكتر گرمان كه بازنشستگیاش نزدیك بود‪ ،‬همه چیز از‬        ‫گزارش پزشكی قانونی به زبان خشك و بی عاطفه‬
‫نتیجه دواهایی كه در پزشكی قانونی استفاده كرده بودند‪،‬‬      ‫جمله كار و حقوق تقاعدش را‪ ،‬به خطر انداخت تا دشمن‬       ‫علمی بود‪ .‬میگفت‪« :‬جسد مردی است ملبس به یك‬
‫به آبی لاجوردی میزد‪ .‬میگفت‪« :‬روزی كه برای كفن‬             ‫سیاسی دیروزش در خلوت و سكونی برازنده مرگ به خاك‬        ‫جفت جوراب ساق نیمه بلند نخی به رنگ سبز تیره‪...‬‬
‫و دفن رفتم روز تعطیل بود‪ .‬بعثت پیامبر بود‪ .‬خیابانها‬       ‫سپرده شود‪ .‬دكتر انشاء راه حل دوم را برگزید و به منزل‬   ‫سفید پوست است‪ .‬طول قامت ‪ ۱۶۷‬سانتیمتر‪ .‬وزن حدود‬
‫را چراغانی كرده بودند‪ .‬به گمانم دكتر گرمان عمداً این‬                                                             ‫‪ ۶۸‬كیلوگرم‪ .‬ختنه شده است‪ .‬جلوی سر طاس‪ .‬بقیه سر‬
‫روز را انتخاب كرده بود‪ .‬میخواست از این طریق امكان‬                     ‫بازگشت و خانوادهاش به انتظار نشستند‪.‬‬       ‫موهای نیمه بلند و كم پشت سفید و مشكی‪ ...‬دندانهای‬
‫كشف هویت هویدا را تقلیل دهد‪ ».‬خانواده انشاء هم‪ ،‬به‬        ‫روز بعد به مقامات جمهوری اسلامی خبر رسید كه دوستان‬     ‫فك بالا مصنوعی‪ ...‬سر و صورت ودستها آغشته به خون‬
‫همین دلیل‪ ،‬مراسم كفن و دفن را به سرعت برگذار كردند‪.‬‬       ‫هویدا از هرج و مرج حاكم بر پزشكی قانونی بهره جسته‬
‫تنها نشان آشكار سوگواری زمانی رخ نمود كه میخواستند‬        ‫و جسدش را ربودهاند‪ .‬از این دروغ مصلحتی دكتر گرمان‪،‬‬                                   ‫خشك شده است‪.‬‬
‫جسد را در خاك بگذارند‪ .‬دكتر فرشته انشاء دركنار پای‬        ‫خلخالی توطئهای بینالمللی ساخت كه در آن همه كس‪،‬‬         ‫بر اثر ضربات جسم سخت‪ ...‬در روی تنش سوراخهایی‬
‫جسد زانو زد و به زمزمه كلماتی را به زبان آورد كه به‬       ‫از جمله صهیونیستها‪ ،‬شركت داشتند‪ .‬میگفت‪ ،‬بازرگان و‬      ‫كه به صورت زخماند به شرح آتی ملاحظه شدهاند‪۱ :‬ــ‬
‫گمانش هویدا پیش از هر چیز مشتاق شنیدن بود‪ .‬گفت‪،‬‬           ‫متیندفتری و سلطنت طلبان و فرانسویها و انگلیسیها‬        ‫زخمی سوراخ مانند دایرهای شكل به قطر شش میلیمتر‬
‫«آقا‪ ،‬قول میدهم از مادرت خوب نگهداری كنیم‪ ».‬جسد‬           ‫و اسرائیلیها همه توطئه كردند و جسد هویدا را سه‬         ‫روی ناحیه‪ ...‬ترقوه راست‪۲ ...‬ــ سوراخ دومی كه در بالا‬
‫را در خاك گذاشتند و خانواده انشاء هم به شهر بازگشت‪.‬‬       ‫ماه در پزشكی قانونی مخفی كردند و سپس آنرا ربودند‬       ‫و خارج كتف راست‪ ...‬به قطر شش میلیمتر‪۳ ...‬ــ سوراخ‬
‫چند ماه بعد‪ ،‬بالاخره سنگی بر گور هویدا گذاشتند‪.‬‬           ‫و به فرانسه بردند و از آنجا به اسرائیل حملش كردند‬      ‫سومی در ناحیه جمجمه‪ ...‬مغز آسیب دیده است‪ ...‬به‬
‫تازه در آن زمان هم نام واقعیاش را بر سنگ ننوشتند و‬        ‫و در قبرستان یهودیها در كنار پدرش به خاكش سپردند‪.‬‬      ‫موجب كیفیت آنها محل ورود گلولههایی از اسلحه گرم‬
‫تنها به اشاره غیر مستقیم به هویت كسی كه آنجا درخاك‬                                                               ‫است‪ ...‬هر چند اسلحه به كار برده شده یا فشنگ آن در‬
‫خفته بسنده كردهاند‪ .‬پس از شصت سال زندگی پر فراز‬                                 ‫جسدی با هویت ساختگی‬              ‫اختیار ما نمیباشد‪ ،‬معالوصف به موجب ابعاد زخمها‬
‫و نشیب‪ ،‬پس از پیروزیها و شكستهای متعدد‪ ،‬عشقهای‬            ‫از این ماجرای دور و دراز‪ ،‬تنها یك جنبه آن به حقیقت‬     ‫اسلحه به تقریب همطراز كالیبر ‪ ۲۸‬نظر داده میشود‪....‬‬
‫به كام و ناكام‪ ،‬پس از فلاكتها و بدبختیهای مهاجرت و‬        ‫نزدیك است‪ .‬جسد هویدا به راستی حدود سه ماه در‬           ‫بر اثر ضربات جسم سخت كه مربوط به دوران حیات‬
‫شوكت و وسوسه قدرت‪ ،‬بعد از امیدهای مكرر به آزادی و‬         ‫سردخانه پزشكی قانونی ماند‪ .‬پس از این انتظار طولانی‪،‬‬    ‫است ساییدگی سطحی به طول یك سانتیمتر و عرض دو‬
‫دلشكستگیهای مكرر از سرنوشت محتوم خویش‪ ،‬بالاخره‬            ‫بعد از ظهر روزی دكتر گرمان به خانواده هویدا زنگ زد و‬
‫از هویدا چیزی جز سنگی بر گوری ناشناس باقی نمانده‬                                                                                          ‫میلیمتر در چانه دارد‪»...‬‬
                                                                                                                 ‫رفتار ستودنی دكتر گرمان به این گزارش محدود نمیشد‪.‬‬
                                        ‫بود‪.‬‬
‫در روز مرگش‪ ،‬روزنامههای تهران كه همه تازه از قید‬
‫سانسور رها شده بودند‪ ،‬تلاش همه جانبه كردند تا اعدام‬
‫هویدا را یكسره مشروع جلوه دهند‪ .‬اما به رغم تیترهایی‬
‫كه همه از جنایت و مكافات حكایت میكرد‪ ،‬در تصاویری‬
‫كه در صفحه اول كیهان چاپ شده بود‪ .‬داستانی یكسره‬
‫متفاوت و سخت غم انگیز به چشم میخورد‪ .‬اولی او را‬
‫در دادگاه نشان میداد‪ .‬صورتی تكیده و غم زده داشت؛‬
‫دلزده به نظر میآمد‪ .‬در حال نوشتن بود‪ .‬هالهای از‬
‫اضطراب‪ ،‬از تسلیم به سرنوشت‪ ،‬بر چهرهاش سایه انداخته‬
‫بود‪ .‬عكس دوم از جسدش بود‪ .‬لكههای خون جای‬
‫گلولهها را نشان میداد‪ .‬با این حال‪ ،‬در چهرهاش سكون و‬

                  ‫آرامشی تكان دهنده موج میزد‪.‬‬
‫هویدا بیشتر عمرش گرفتار چنبری گریز ناپذیر بود‪.‬‬
‫در یك سو مخالفان رژیم بودند‪ .‬و اغلب جزماندیش و‬
‫انعطاف ناپذیر می نمودند‪ .‬در سوی دیگر شاهی بود كه‬
‫در پائیز پدرسالاریاش بیش از پیش خودرأی و خودكامه‬
‫شده بود‪ .‬انگار هویدا با آن خنده آرامی كه بر چهرهاش‬

  ‫نقش بسته بود میگفت‪« ،‬برهر دو تبارتان لعنت باد‪».‬‬

‫پایان‬
   8   9   10   11   12   13   14   15   16   17   18