Page 21 - (کیهان لندن - سال سى و نهم ـ شماره ۳۹۹ (دوره جديد
P. 21
صفحه۲1شماره186۵ آن حفاظت به عمل آورد .این اختیار مطلق که هیچ صدای گویا دیو سپید به عنوان حاکم مطلق قلعه سیاه سرکوب
جمعه 10تا پنجشنبه 1۶فوریه ۲0۲۳ متفاوتی را بر نمیتابد ،حاکمیت سیاسی مطلق است .به نظر تنها خدای تصمیمگیرنده زندگی مردم ستمدیدهای است که
توماس هابس این قانون طبیعت است که به هیچکس اعتماد آنجا به سختی روزگار میگذرانند .در ارتباط با چنین قداست
دانست. نکنیم مگر همان خداوندگار سیاسی حفظ نظم در جامعه که حاکمانه و برتری تمامیتخواهانهای که به دست آورده ،در
بنابراین آزادی انسان و آزادی تصمیمگیری اقدام بر اساس میتواند مردم را با یکدیگر در مرزهای مشخصی با یکدیگر اغلب کشورهای غیردمکراتیک همان مفهوم حاکمیت ملی
آن ،بر ظرفیت عقلانی او بنا نهاده شده است .این است که او متحد نگهدارد .بنابراین «پیش از اینکه مفاهیمی مانند عدالت مانند گرز آتشین بر سر مردم محروم فرود آمده و نظام
را قادر میسازد تا قانونی را که باید بر او حکومت کند بشناسد و بیعدالتی جا بیفتد ،باید نیروی قهری وجود داشته باشد بینالمللی را از اندیشه مداخله بشردوستانه بر حذر داشته
و بداند که محدوده آزادی که به او اعطا شده ،در کجا قرار که مجازاتهایی را بیش از سودی که از طریق نقض عهد است .اما امروزه ،این مفهوم دیگر نمیتواند به معنای سنتی
برای کسانی حاصل میشود ،آنها را وادارد تا به اجرای عهد خود تنها ابزاری برای پنهان ساختن سرکوب مردم و حقوق ذاتی
میگیرد]۱۰[. خویش وفادار باقی بمانند ]۹[».به همین دلیل در نگرش آنان بوده و به تقدیس زورمداری حاکمیت مطلق بپردازد و
در جامعه آزادی که با انتخاب شهروندان شکل میگیرد، هابس ،که هنوز اندیشه حاکم بر مفهوم حاکمیت در جهان آنگونه که پتروس غالی توضیح داده بود «دوران حاکمیت
آزادی به معنی زیرپا گذاشتن ظرفیت عقلانی انسانها از امروز است ،دارنده قدرت حاکمه خدایی است که مردم خود مطلق گذشته است… این تئوری هرگز با واقعیت انطباق
طرف قوای حاکم نیست .اساسا امر جامعه و سیاست با این ساختهاند تا بر شئوناتشان و بر حیات آنان حکمرانی کند. نداشت» ]۶[.در شرایط کنونی جهان ،دیگر نمیتوان حاکمیت
آزادی ملازمه و پیوند دارد .پس نمیتوان آزادی را مانند خیابان مردمی که ناخواسته و از روی غفلت ،و یا خواسته به دلیل را امری مطلق و برآمده از اراده قوای حاکمهای دانست که
یکطرفهای دانست که در آن حاکم با ماشین سرکوب خود منافعی که برای خود تصور میکنند ،به ضرورت وجود مطلق مورد قبول مردم خود نیست! در حقیقت ،تنها دلیل ممکن
میراند و قوانین را نیز تعیین میکند .آزادی را نمیتوان فقط امر حاکمیت باور دارند ،میبایست در این باور تجدید نظر برای مشروعیت حاکمیت اراده مردمی است که حاکم بر
در اختیار حاکم قرار داد تا آنگونه که میخواهد بر جامعه نمایند .این نکتهای است که جان لاک معمار حاکمیت مشروط سرنوشت خویشاند .این مردم هستند که روح حاکمیت را
حکومت کند «اگرچه انسان در آن حالت آزادی غیرقابل توضیح میدهد .توضیحات او زیربنای مفهوم حاکمیت در تعیین کرده و مرزهای اعمال آنرا تعیین مینمایند .بدون اراده
کنترلی برای تصاحب شخص یا دارایی خود دارد ،با این حال مردم و حق تعیین سرنوشت خویش ،اساسا هیچ مفهومی از
او این آزادی را ندارد که خود یا به اندازه هر موجودی که در جوامع لیبرال دمکراسی را پایهگذاری کرد. حاکمیت قابل تصور و معنی نمیتواند باشد .بنابراین ،بسیار
اختیار دارد ،نابود کند ]۱۱[».از این رو ،جامعه سالم آنست لاک در کتاب «دو رساله در باب دولت» بعد از عمیقا مهم است که دامنه و اهمیت مفهوم حاکمیت به روشنی
که بر اساس اراده آزاد مردم شکل میگیرد ،قوانین آن تعیین به چالش کشیدن دیدگاههای هواداران موضوع حاکمیت که
میشود ،و توسط خود مردم اداره میشود .یعنی اینکه از همه از میان روحانیون و افراد بانفوذ و اشراف بر میخاستند، توضیح داده شود.
صدر تا ذیل امر جامعه و سیاست بر بنای اراده آزاد مردم بنا در پیشزمینههای شکلگیری مفهوم حاکمیت به معنای
شده است .این اراده آزاد ،یا به عبارتی حاکمیت اراده است که دکتر محمود مسائلی امروزین کلمه ،این دو رویکرد متناقض ،یعنی امر حاکمیت
یک جامعه آزاد و لیبرال دمکراسی بر پایههای آن بنا میشود. این نظریههابس را تصدیق میکند که شرایط بینظمی مطلق و حاکمیت برآمده از اراده آزاد مردم ،همواره قابل توجه
کمیسیون مداخله و حاکمیت دولت آغاز مطالعات خود را موجباتی را فراهم میآورد که در آن هیچ فرد انسانی نمیتواند بودهاند .در اندیشههای هابس ،حاکمیت به معنی اقتدار
با به چالش کشیدن نگرش سنتی مفهوم حاکمیت که بر اساس احساس امنیت و آرامش داشته باشد .بنابراین وی نیز مانند مطلق و غیرقابل تردیدی است که در اختیار فرمانروای جامعه
مقاولهنامه مونته ویدیو[ ]۱۲قرار گرفته است ،و همچنین هابس قراردادهای اجتماعی را به منزله بدیلی در نظر میگیرد قرار میگیرد تا از طریق آن جامعه تحت فرمان خویش را در
تکیه بر ماده دوم از منشور ملل متحد[ ]۱۳آغاز کرده ،و که از طریق آن جامعه میتواند به آرامش دست یابد .اما نظمی اجتماعی قرار دهد .مردم نیز امر حاکمیت مطلق را
سپس نگرش نوین مفهوم حاکمیت را که از آرای جان لاک تفاوت عمده میان نقطه نظرات لاک و هابس در این موضوع درک کرده و میپذیرند زیرا این توانایی را دارند تا با عقلانیت
سرچشمهگرفتهبود ،موردتوجهقرارداد«:حاکمیت،بنابراین، حیاتی قرار دارد که آن مردمی که هابس آنها را با عقلانیت حسابگر به مزایای تسلیم شدن در مقابل اراده حاکم مطلق که
مسئولیت اصلی در حمایت از مردم و دارایی خصوصی آنان محاسبهگر تعریف میکند ،لاک آنها را انسانهایی میداند که مدافع منافع آنان است بر هرج و مرج غلبه کنند .آنها میدانند
را به عهده دارد… به ویژه با تاسیس سازمان ملل متحد عبورازبینظمیرالازمهشکوفاییانسانیخودتلقیمیکنند. که انسان ذاتاً منفعتجو و طالب قدرت است تا شرایط را
تعهدات گستردهای در زمینه حقوق بشر به وجود آمده بنابراین نه از موضع حساب و کتاب منافع فردی ،یعنی فرار برای خویش امن سازد .این حرص خودخواهی و تلاش برای
است… حاکمیت در پرتو تحولات اقتصادی ،فرهنگی ، ،محیط از نابودی تحمیل شده بر آنان ،بلکه از زاویه دید انتخاب تحقق آن ،امکان هر نوع نظم اجتماعی را زایل میسازد به
زیستی فرسایش است ]۱۴[».سازمان ملل متحد نیز میبایست آزاد میپذیرند که میبایست در متن شرایط اجتماعی تابع گونهای که جنگی پایانناپذیر توسط همه مردم علیه خودشان
ماموریت اصلی خود یعنی حفظ صلح و امنیت بینالمللی و قوانینی باشند که توسط خود آنان شکل گرفتهاند .بیتردید پدید میآید .اما «ماهیت این جنگ نه در نبردی واقعی ،بلکه
مسئولیت پیشبرد منافع و رفاه مردم تعادل و هماهنگی ایجاد قوای حاکمه سیاسی نیز به تابعی از اراده آزاد مردم تبدیل در گرایش شناخته شده به آن در همه زمانهاست»[ .]۷به این
کند .اساسا سازمان ملل متحد بر پایه ارزش انسانی همین میشود .در این شرایط مفهوم آزادی به معنی اجازه داشتن ترتیب آشکار میشود تا زمانی که انسانها نتوانند با ارادهای
مردم بنا شده است .بیدلیل هم نیست که منشور ملل متحد برای انجام هر کاری نیست .بلکه هم مردم و هم قوای حاکم مشترک با یکدیگر زندگی کنند «همه آنها در هراس از یکدیگر
در فراز آغازین خود میگوید «ما مردم ملل متحد…» این باید مشروعیت نقش سیاسی و اجتماعی خویش را از اراده باقی خواهند ماند؛ در شرایطی که جنگ نامیده میشود؛
استدلال کمیسیون یادشده شرح و بسط بیشتر و عمیقتری آزاد همگانی دریافت نمایند .این در حالیست که هواداران جنگی که هر انسان علیه هر انسان دارد ».نتیجه واقعاًاسفبار
را ایجاب میکند .باید گفت که هرگاه مفهوم حاکمیت مورد قدرت مطلقه پادشاهی و توجیهگران مذهبی آن حاکمیت را
توجه قرار گیرد ،ضرورتا با خود همین مفهوم حق حاکمیت را امری موروثی میدانند که نسل به نسل منتقل میشود .این و خوفناک است چرا که:
به اذهان یادآوری میکند .همانگونه که جان لاک به روشنی نوع قدرت آقابالاسر را نمیتوان با اراده آزاد انسان قابل انطباق در چنین شرایطی جایی برای صنعت باقی نمیماند ،زیرا ثمره
توضیح داده ،حاکمیت در اختیار اراده آزاد انسان است .یعنی آن نامشخص است ،و در نتیجه هیچ فرهنگ به وجود نمیآید،
این انسان است که به دلیل ظرفیت فهمیدن و استدلال کردن دریانوردی و استفاده از کالاهایی که ممکن است از طریق
واجد دریافت مفهوم انسان بودن است و به همین دلیل هم دریا وارد شوند امکانناپذیر میشود… هیچ تصویر روشنی از
باید بر سرنوشت خویش حاکم باشد .این حاکمیت با رضایت چهره زمین شکل نمیگیرد .نه هنر ،نه ادبیات ،نه جامعه ،بلکه
خاطر کامل انسان به دولت انتقال مییابد تا عهدهدار امور و بدتر از همه ترس و خطر مرگ خشونتبار زندگی انسان را
جامعه باشد .بنابراین حکومت /دولت فقط نمایندهای از
سوی مردم است .این حاکمیت انسانهای به لحاظ عقلانی با انزوا ،فقر ،زشتی ،توحش همراه میسازد]۸[.
مستقل و به لحاظ اخلاقی مسئول است که به دولت انتقال در این شرایط مفاهیم حق و باطل ،عدالت و بیعدالتی
مییابد .هرگاه حکومت /دولت این نمایندگی از سوی مردم هیچ جایگاهی ندارند .جایی که قدرتی مشترک برای هدایت
را نادیده انگارد مانند این است که ضرورت وجودی خود را جامعه وجود ندارد ،قانون وجود ندارد .جایی که هیچ قانونی
انکار کرده است .بنابراین نمیتوان از صلحی عادلانه در جهان وجود ندارد ،هیچ چیز خلاف عدالت نیست .بنابراین باید
سخن گفت اگر رابطهای هماهنگ و سازنده میان این دو نوع برای غلبه بر مرگ خشونتبار و ناگزیر برای همه مردم،
حاکمیت تعریف نشود .حتی از نقطه نظر منبع شکلگیری همان عقلانیت محاسبهگر را به کار گرفت و جامعهای را به
مفهوم حاکمیت ،افراد انسان ،یعنی بازیگران واقعی اجتماعی، وجود آورد که با اراده آزاد مردم شکل گرفته و سپس فردی با
بر مفهوم انتزاعی حاکمیت دولت وجوه برتر حقوق و اخلاقی اختیار مطلق بر آن گماشته میشود تا از نظم و آرامش در
پیشیمیگیرند.