Page 36 - (کیهان لندن - سال سى و نهم ـ شماره ۴۰۷ (دوره جديد
P. 36
صفحه36شماره18۷3
جمعه ۲5تا 31فروردینماه 140۲خورشیدی
جزئیاتحملهشیمیاییبهیکمدرسهدخترانهدراصفهاناززباندانشآموزان؛
رفتار غیرمسئولانه مدیر مدرسه و بیتفاوتی مأموران اورژانس
و چندین بار دچار تهوع شده و الان در بیمارستان است. به جزئیات این حادثه پرداختند. =مائده« :آنموقع که در مدرسه بودیم هیچ مشکلی جز
دو تا از بچهها که به بیمارستان الزهرا رفته بودند ماموران نیلوفر با اشاره به اینکه کلاس او در طبقه اول ساختمان بیحالی نداشتیم ،بعد که حدود ساعت یک و نیم به خانه
پلیس لباسهای آنها را گرفته و به آنها گفته بودند اصلا نباید این دبیرستان است میگوید« :روز سهشنبه وقتی متوجه برگشتم قفسه سینهام سنگین شد و درد میکرد ،خیلی از
اعلام کنید که چنین اتفاقی در مدرسه شما افتاده! بگویید به بوی بدی که شبیه بوی نارنگی پلاسیده بود شدیم تقریبا بچهها انگشتانشان ِسر شد .از تعداد دقیق بچههای مسموم
خاطر آلودگی هوا بوده؛ بعد از خروج از مدرسه متوجه شدم ساعت ۱۲و ۴۰دقیقه از کلاس خارج شده و به بیرون شده خبر ندارم ولی حداقل شش نفر از دانشآموزان کلاس
مدرسه رفتیم ،بجز بچهها ،معلمان کلاسهای هم سرفه دهم و دو نفر از دانشآموزان یازدهم که همه رشته تجربی
دست یکی از دوستانم کهیر زده». میکردند ،ولی چند تا از معلمها تا متوجه بو شده بودند
نیلوفر در ادامه اضافه میکند« :بچهها میگویند یک دود از مدرسه رفتند؛ مدیر هم در مدرسه نبود و معاونها هم بودند به بیمارستان منتقل شدند».
داخل مدرسه را گرفته بوده اما وقتی به بیرون مدرسه آمدم، مجبور بودند در مدرسه بمانند ،بعد هم که آنها به بیرون =«حدود یک ساعت از این اتفاق که گذشت مدیر
چیزی متوجه نشدم؛ بعد از یک ساعت آن بو ُک ّل کوچه را مدرسه رفتند یکی از آنها به مادر یکی از بچهها گفته بود، مدرسه از راه رسید و داد و فریادکنان به بچهها دستور داد
برداشته بود ،حتی همسایه بغلی مدرسه به بیمارستان رفته که همه باید به کلاسها برگردند ،هیچ اتفاقی نیفتاده و این
خودم حالم بده و از استرسی که دارم باید ِس ُرم بزنم».
بود و یکی از دوستانم او را دیده بود». مائده یکی دیگر از این دانشآموزان اضافه میکند« :ما ج ّوی است که بچهها دارند بهم وارد میکنند!»
او با اشاره به درگیری بین کادر اورژانس و مادران تعدادی آخرین کلاسی بودیم که متوجه این حمله شیمیایی شدیم. =مهسا«« :یکی از دوستانم با گذشت یک روز هنوز
از دانشآموزان میگوید« :اول یک آمبولانس آمد ولی البته من از صبح بیحال و خیلی خسته بودم ،زنگ دوم حالت تهوع دارد و چندین بار دچار تهوع شده و الان در
سرایدار مدرسه نه اجازه میداد کسی به داخل بیاید و نه که زده شد بقیه بچههای کلاس هم علائم سرفه و بیحالی بیمارستان است .دو تا از بچهها که به بیمارستان الزهرا رفته
کسی بیرون برود حتا اجازه ندادند که ماموران اورژانس بودند ماموران پلیس لباسهای آنها را گرفته و به آنها گفته
بچهها را ببینند .حدود نیم ساعت بعد آمبولانس دیگری داشتند و به زور چشمانشان را باز نگه میداشتند». بودند اصلا نباید اعلام کنید که چنین اتفاقی در مدرسه شما
آمد .با توجه به اینکه یکسری از مادرها هنوز نرسیده و خبر او ادامه میدهد« :آنموقع که در مدرسه بودیم هیچ
نداشتند ،بقیه مادران به ماموران اورژانس اجازه نمیدادند مشکلی جز بیحالی نداشتیم ،بعد که حدود ساعت یک افتاده! بگویید به خاطر آلودگی هوا بوده!»
که بچهها را بدون اجازه و حضور پدرومادرشان ببرند .یکی و نیم به خانه برگشتم قفسه سینهام سنگین شد و درد =نیلوفر« :به طبقه پایین و پارکینگ که رسیدیم «پدر»
از مادرها به آنها گفت «معلوم نیست بچهها را به کجا میکرد ،خیلی از بچهها انگشتانشان ِسر شد .از تعداد یا همان سرایدار مدرسه جلوی ما را گرفت و گفت مدیر
میبرید ».یکی از ماموران اورژانس در پاسخ گفت آنهایی دقیق بچههای مسموم شده خبر ندارم ولی حداقل شش مدرسه دستور داده از مدرسه خارج نشوید! معلم ما اول
که افراد را به جای دیگری میبرند بدون پلاک هستند ما نفر از دانشآموزان کلاس دهم و دو نفر از دانشآموزان خیلی محترمانه از او خواست که در را باز کند اما بعد که او
پلاک داریم ».یکی دیگر از مادرها به آنها گفته بودند که ما یازدهم که همه رشته تجربی بودند به بیمارستان منتقل قبول نکرد سرش فریاد زد و او را کنار زد و در را باز کرد».
نمیتوانیم به شما اعتماد کنیم و از شما میترسیم که یکی شدند .از کلاس ما کسی آنقدر حالش بد نبود که با =«یکی از دوستانم حالش خیلی بد شد و مجبور
از ماموران اورژانس جواب داد :ما از شما میترسیم! خلاصه آمبولانس برود چون کلاس ما با پنجره است و مشکلی شد مانتوی خودش را دربیاورد .بعد چند نفر از ماموران
نداشتیم ولی دو تا کلاس دیگر یازدهم که طبقه آخر بودند اورژانس آمدند و یکی از آنها به او گفت« :تو همونی بودی
درگیری بین مادروپدرها و ماموران اورژانس زیاد بود». پنجره ندارند و با اینکه خیلی سریع متوجه شده بودند که حالت بد بود! فقط میخواستی لباساتو در بیاری!» در
مائده هم با بیان اینکه همیشه موقع زنگ تفریح در
مدرسه بسته است اضافه میکند« :آن روز زنگ کلاس دوم ولی حالشان بد شد». صورتی که دوستم تیشرت به تن داشت!»
که زده شد دو سه نفر از بچهها در پارکینگ و بقیه بالا مهسا دانشآموز دیگری از این دبیرستان توضیح میدهد: =«از هفته دوم اسفند از مجموع جمعیت ۲5۰نفری
«یکی از دوستانم با گذشت یک روز هنوز حالت تهوع دارد مدرسه فقط شاید شش هفت نفر به مدرسه رفتند توضیح
بودند که متوجه میشوند در مدرسه باز است و میدهد« :در هفته سوم اسفند دم در مدرسه مقوا زدند
که جای نگرانی بابت هیچ مشکلی نیست ،در هر طبقه
بطری آب گذاشته میشود ،هر سه طرف مدرسه محصور
است و اصلا امکان ندارد چنین اتفاقی برای مدرسه ما
رخ بدهد ،دوربینهای مدرسه هم همیشه روشن است،
با این حال هیچکس به مدرسه نیامد تا ۱۴فروردین که
همه به مدرسه برگشتند و وقتی روز سهشنبه این اتفاق
در مدرسه رخ داد نه مدیر مدرسه در مدرسه حضور
داشت و نه از همان روز ۱۴فروردین بطری آبی برای
بچهها گذاشتند».
=«نه تنها مقابل در ورودی مدرسه و داخل کلاسها
دوربین نصب شده بلکه بیشتر ساختمانهای داخل کوچه
هم دوربین دارند ،بارها دم در مدرسه تراکت و شعار
چسبانده بودند که مدیر مدرسه دوربینها را دیده و
متوجه شده بود کار بچهها بوده؛ یعنی دوربینها همیشه
روشن است و کنترل میشوند!»
فیروزه نوردستروم – ظهر روز سهشنبه ۲۲فروردین،
دبیرستان غیرانتفاعی دخترانه شایان واقع در محله مرداویج
اصفهان مورد حمله شیمیایی قرار گرفت .یک روز پیشتر نیز
حملات مشابهی در چند مدرسه اصفهان رخ داده بود .چند
تن از دانشآموزان اینی دبیرستان در گفتگو با کیهان لندن