Page 11 - (کیهان لندن - سال سى و نهم ـ شماره ۴۱۴ (دوره جديد
P. 11
صفحه11شماره1۸۸0 اذان در خيابان كانيو اذان از مصدر اذن (اجازه دادن) است و در معناي اخص
جمعه ۲تا پنجشنبه ۸ژوئن ۲0۲۳ كلمه ،اعلام وقت نماز.
( کیهان لندن شماره ) ۱۰۰7خرداد ۱۳8۳
صداي مؤذن نيست كه اهالي غير مسلمان آن كافرستان را بر مسلمانان واجب است پنج نوبت نماز گزاردن در
ميترساند و ميرماند .خانم مارتي شارپ چهل و هفت ساله، حکیم حقنظر (احمداحرار) شبانهروز .اذان ،در دوراني كه وسايل امروزي ،ازجمله ساعت
نانواي محل ميگويد «با توجه به تروريسمي كه اين روزها وجود نداشت زمان اقامه نماز را به مؤمنين اعلام ميكرد و
سراسر جهان را فرا گرفته ،طبيعي است كه مردم نگران شوند. بازنشر پس از آن نيز جزو سنن اسلامي برقرار ماند .چيزي كه هست
احتمال دارد مسلمانان بههنگام پخش اذان چيزهايي را به اذان هم براي خودش دقايق و ظرايفي دارد و اگر آن دقايق
زبان عربي به گوش يكديگر برسانند كه ما متوجه نشويم»! كاروانيان متحير ماندند كه در صوت ناهنجار مؤذن ،آن مراعات نشود عوض آنكه مردم را بهسوي مسجد بكشاند از
كاريكاتور روزنامه لوموند را در شماره ماقبل كيهان مرد كافر چه لطفي ديده كه او را مستحق نوازش و خلعت
(صفحه آخر ــ شماره )۱۰۰۴ملاحظه فرموديد كه بنلادن در تشخيص داده است .سبب پرسيدند .گفت دختري دارم مسلماني بيزارشان ميكند.
مكالمه تلفني به مخاطب خود ميگويد« :الو! مادر بزرگ! كه بسيار مورد علاقة من است اما اين دختر عزيزكرده و مولانا ،اين نكته را به شيواترين بيان و با شيرينترين
دو تا بستني قيفي با طعم آدامس را كه برايت فرستاده بودم نازپرورده از مدتي پيش مجذوب تبليغات اسلامي شده و
گرفتي؟» و البته معناي پيام معلوم است .اين خانم آمريكايي به فكر مسلمان شدن افتاده است .تا كنون به هر زبان و با حكايت ،در مثنوي آورده است.
كه بر اثر اوضاع و احوال دنياي كنوني ،مثل بسياري از ساكنان هر تدبيري خواستهايم او را ازين خيال منصرف كنيم موفق ميفرمايد:
دنياي غرب ،بهموجب آنچه ميبيند و ميشنود تروريسم نشدهايم .شب و روز من با اين غم ميگذشت تا امشب
و گروگانگيري را جزو فرائض و سنن مذهبي مسلمانان كه اين مؤذن بانگ زد و بهصداي اذان او دخترم وحشتزده يك مؤذن داشت يك آواز بد
ميپندارد ،حق دارد تصور كند كه ممكن است اين قوم از خواب پريد و پرسيد اين نعرة گوشخراش از حلقوم چه شب همه شب مي دريدي حلق خود
لابلاي الفاظ اذان ،از آن پيامهاي بن لادني هم بگنجانند .در ديوانهاي در اين موقع شب برميخيزد .خواهرش گفت اين
دوراني كه مسلمانان آنچناني مساجد را به زرادخانه و پايگاه بانگ اذان مؤمنان و سنت مسلمانان است .او باور نكرد .از كودكان ترسان ازو در جامهخواب
تبليغ عمليات مسلحانه بر ضد كفار تبديل كردهاند چندان ديگران پرسيد .آنها نيز همين گفتند و وقتي اطمينان حاصل مرد و زن زآواز او اندر عذاب
دور از ذهن به نظر نميرسد كه اذان را هم وسيله رساندن كرد دل از اسلام و مسلماني بريد .اين است كه من آمدهام
بهشكرانة اين موهبت شما را سپاس گويم و روي مؤذنتان را اهل شهر كه از صداي انكرالاصوات اين مؤذن بد صدا در
پيامهاي رمز براي اقدام به عمليات تروريستي قرار دهند. زحمت بودند و ضمناً نميتوانستند او را از اذان گفتن منع
همين چند هفتة اخير دولت فرانسه بعد از آنكه كفشهاي ببوسم و جامة حرير بر او بپوشانم: كنند چارة كار در آن ديدند كه پولي رويهم گذارند و به مؤذن
يك «امام» الجزايري را زير بغلش گذاشت و او را از فرانسه دختري دارم لطيف و بس َسني(=بلندپايه) بدهند و او را همراه كاروان حجاج روانه سفر حج كنند .اين
اخراج كرد و پرونده «امام» ديگري را در پاريس به دادگاه سفر ،در آن زمان معمولا چند ماهي طول ميكشيد و همان
فرستاد ،برنامه مفصلي براي سر بهراه كردن امامهاي شرور آرزو ميبود او را مؤمني هم غنيمت بود .چند ماهي بانگ ناموزون مؤذن گوش زن و
ترتيب داده است .مسؤولان امور امنيتي فرانسه ميگويند هيچ چاره ميندانستم در آن
اين امامها كه از كشورهاي اسلامي ــ و اكثراً عربي ــ به تا فرو خواند اين مؤذن اين اذان مرد را نميخراشيد و بچهها را وحشتزده نميكرد.
فرانسه هجوم آورده و هر كدام مسجدي را حوزه تبليغات گفت دختر ،چيست اين مكروه بانگ مجتمع گشتند مر توزيع را
خطرناك و تبليغ و تجهيز جوانهاي مستعد براي كشاندن آنها كه به گوشم آيد اين در چاردانگ بهر رفع زحمت و تصديع را
به دايره عمليات تروريستي كردهاند زبان ما را نميدانند، من همه عمر اينچنين آواز زشت
ما هم زبان آنها را نميفهميم .بنابراين لازم است ابتدا يك هيچ نشنيدم در اين دير و كنشت پس طلب كردند او را در زمان
دوره درس زبان بخوانند و زبان فرانسه ياد بگيرند .بعد ،يك خواهرش گفتا كه اين بانگ اذان اقچهها× دادند و گفتند اي فلان
دورة آموزشي براي آشنايي با اصول قانون اساسي و مقررات هست اعلام و شعار مؤمنان
لازمالاجراي كشور فرانسه بگذرانند و امتحان بدهند تا به از اذانت جمله آسوديم ما
آنها پروانه «امامت» داده شود همانطور كه براي دريافت باورش نامد ،بپرسيد از دگر بس كَ َرم كردي شب و روز ،اي كيا
اجازهنامة رانندگي ،متقاضي بايد رانندگي بياموزد و با آن دگر هم گفت آري ،اي قمر
«كد»هاي راهنمايي و رانندگي آشنا شود و هم امتحان فني چون يقين گشتش ،رخ او زرد شد بهر آسايش ،زبان كوتاه كن
در عوضمان همتي همراه كن
بدهد هم امتحان نظري. وز مسلماني دل او سرد شد قافله ميشد بهكعبه ،از وله
برگرديم به ايالت ميشيگان و شهر هامترامك .يك شهروند راحتم اين بود از آواز او اقچه بستد ،شد روان با قافله
آمريكايي ــ كاتي ترسيك ــ كه از معترضين به پخش اذان است بر سر راه كاروان ،شهري قرار داشت كه ساكنانش اهل
ميگويد «حال كه آنها اصرار دارند با صداي بلند يكديگر را هديه آوردم به شكر ،آن مرد كو؟ كتاب نبودند و با مسلمانان ميانه خوشي نداشتند .محض
براي نماز فرا بخوانند پس دستكم اذانشان را به زبان انگليسي هشتصد سال پس از مولانا ،قصة مؤذن بدآواز به شكل اجتناب از درگيري كافر و مسلمان ،طوري حركت كردند كه
مدرنتري تكرار ميشود .در شهر «هامترامك» از شهرهاي شب هنگام و بي سر و صدا از كافرستان بگذرند اما مؤذن
بگويند كه ما هم بفهميم چه ميگويند و نگران نشويم». ايالت ميشيگان ،اهالي از صداي اذان مسجد مسلمانان چنين بدآواز كه عاشق صداي خود بود طاقت نياورد .نزديك سحر
آقاي باب گولين ،شصت و هشتساله ،اصلا از اين كه پنداشتهاندكهمسلمانيهميناستومذهبمسلمانانبهآنها
در قلب آمريكا مسلمانان روزي چند نوبت بهزباني غريبه حكم ميكند ديگران را با «آلودگي صوتي» بيازارند و بترسانند. ناگهان بانگ اذان را سر داد:
بيخ گوش او داد بزنند خوشش نميآيد اما خانمش كه اهل روزنامه «لسآنجلس تايمز» در گزارشي كه مشروح آن به وان مؤذن عاشق آواز خود
مداراست ميگويد «بسيار خوب ،اگر آنها ميخواهند نماز نظرتان رسيد ،مينويسد« :به سر و صداي خيابان كانيون در ميان كافرستان بانگ زد
بخوانند ما حرفي نداريم .نماز خواندن خيلي هم خوب است شهر هامترامك ،يك صداي تازه اضافه شده و آن بانگ اذان چند گفتندش مگو بانگ نماز
اما ديگر چرا توي پارك جلو منزل ما؟ چرا نميروند نمازشان را مسجد مسلمانان است كه شهردار اين شهر ۳۳هزار نفري كه شود جنگ و عداوتها دراز
اجازه داده است روزي پنج بار از بلندگوي مسجد پخش او ستيزه كرد و لج بي احتراز
در خانة خودشان بخوانند؟!». شود .اهالي زبان به اعتراض گشودهاند و به دنبال شكايت گفت در كافرستان بانگ نماز
خانم گولين خبر ندارد كه نماز گزاردن در كوچه جزو سنن آنان ،امام مسجد رضايت داده است كه پيش از ساعت ۶ كاروانيان ترسان و لرزان از بيم ظهور فتنه ،شمع و چراغي
صبح و بعد از ۱۰شب ،صداي اذان از بلندگو پخش نشود». ديدند كه از جانب شهر به سوي كاروان ميآمد .يقين كردند
اسلام انقلابي و از راهكارهاي صدور انقلاب اسلامي است. موارد ناله و شكايت مردم نيز شنيدني است چون تنها كه كافران قصد جدال دارند .لكن چنين نبود .كافري كه با
يكي را پرسيدند زندگي در ايران قبل از انقلاب و بعد از شمع و چراغ ميآمد ميوه و شيريني با خود داشت و نيز يك
انقلاب چه فرقي كرده است .گفت آن زمان نمازشان را در جامة حرير .با شيريني و ميوه كام كاروانيان را شيرين كرد
خانه ميخواندند عرقشان را در خارج از خانه ميخوردند، و سراغ صاحب صدا را گرفت تا جامة حرير بر او بپوشاند:
حالا عرقشان را در خانه ميخورند نمازشان را در خارج از جملگان خائف ز فتنة عامهاي
خود بيامد كافري با جامهاي
خانه ميخوانند! شمع و حلوا و يكي جامة لطيف
**** هديه آورد و بيامد ،شد اليف (= رفيق ــ دمساز)
پرسپرسان ،كاين مؤذن كو؟ كجاست؟
× اقچه يا آقچه :مسكوك سيم و زر كه صداي بانگ او راحت فزاست