Page 13 - (کیهان لندن - سال چهلم ـ شماره ۴۲۰ (دوره جديد
P. 13

‫صفحه‌‌‌‌‪‌‌‌1‌۳‬شماره‌‪188۶‬‬                                    ‫یك دقیقه هم به درازا نكشید‪« .‬دقیقاًبر روی ناگزیر بودن این‬  ‫اردلان وزیر دربار تشكیل شد‪ .‬جلسه به درخواست‬
‫جمعه ‪ 14‬تا پنجشنبه ‪ ۲0‬ژوئیه ‪۲0۲۳‬‬                            ‫تصمیم‪ ،‬پافشاری میكنند‪ ».‬آن سوی تلفن چه كسی بود؟ در‬         ‫نخست وزیر‪ ،‬برای تصمیم گیری پیرامون سازماندهی كلی‬
                                                                                                                       ‫«بنیاد پهلوی» بود‪ .‬این كار را من چهار ماه و سپس دو ماه‬
‫میرسید با توافق شهبانو‪ ،‬كه در آن زمان نقش سیاسی بسیار‬                                   ‫آن موقع نمیدانستم‪.‬‬             ‫پیش از آن پیشنهاد كرده بودم و شاه هر بار آن را بیش از‬
                              ‫مهمی ایفا میكرد‪.‬‬              ‫شهبانواخیراًدرخاطراتخودازتیمسارمقدمنامبردهاست‪.‬‬             ‫اندازه تندروانه دانسته بود‪ .‬در پی آمد جلسه‪ ،‬میرسید احمد‬
                                                            ‫شاه پس از آنكه سخنان همه را شنید‪ ،‬گفت‪« :‬بسیار خوب»‬         ‫امامی قاضی عالیرتبه هشتاد ساله كه در دوره مصدق دادستان‬
                                  ‫هویدا‪ ،‬سپر‬                ‫متأسفانه این كار باید انجام شود‪ ».‬از او خواهش كردم كه‬      ‫كل دیوان عالی كشور بود‪ ،‬به جای جعفر شریف امامی رئیس‬
‫میخواستند از او یك سپر بلا بسازند‪ .‬در سالهای آخر‪،‬‬           ‫خودش نخست وزیر و وزیر دربار پیشینش را از ماجرا آگاه‬
‫امیرعباس هویدا در میان مردم چندان محبوبیتی نداشت‪ .‬او‬        ‫سازد‪« .‬حتی دستگیری یك شخص‪ ،‬میتواند آبرومندانه انجام‬                                      ‫«بنیاد پهلوی» شد‪.‬‬
‫همیشه میگفت قدرت كسانی را فرسوده میكند كه آن را‬             ‫گیرد‪ ».‬شاه پاسخ داد‪« :‬این كار برای من آسان نیست‪ ».‬و رو‬     ‫یك كمیسیون پژوهشی در مورد ثروت اعضای خاندان‬
‫دوست نداشته باشند‪ .‬اما آشكار بود كه قدرت‪ ،‬به ویژه او‬        ‫به همسرش كرد و گفت‪« :‬شاید شما بتوانید این كار را بكنید‪».‬‬   ‫سلطنتی به وجود آمد و ریاست آن به یك قاضی دیوان عالی‬
‫را دگرگون كرده است‪ .‬او روشنفكری راستین‪ ،‬سوفسطایی و‬          ‫شهبانو كمی برآشفته پاسخ داد‪« :‬چرا من؟ او نخست وزیر‬
‫لیبرال‪ ،‬همواره پذیرای گفتگو و مباحثه‪ ،‬فرهیخته و شكیبا‪ ،‬و‬    ‫من نبود‪ ،‬از آن شما بود‪ ».‬بگومگویی ناراحت كننده در برابر‬                                   ‫كشور سپرده شد‪.‬‬
‫سیاستمداری فطرتاً صادق بود‪ .‬اما به مرور به فردی بیملاحظه‬    ‫افراد دیگر بود‪ .‬شاه برخاست و فقط گفت‪« :‬این مساله را حل‬     ‫قرار شد هر دو تصمیم در اخبار نیمروزی رادیو و تلویزیون‬
‫و آشكارا بیتوجه به اصول رفتار سیاسی تبدیل شده بود‪.‬‬          ‫خواهیم كرد‪ ».‬و حضار مرخص شدند و دفتر شاه را ترك كردند‪.‬‬     ‫ملی اعلام شود‪ .‬اعضای این كمیسیون قانوناً اختیار تصمیم‬
‫همواره شبكه نفوذ شخصی خود را‪ ،‬حتی در شهربانی و‬              ‫بعدها فهمیدم كه خود شاه به هویدا تلفن كرده او را آگاه‬      ‫گیری نداشتند و فقط شاه میتوانست چنین كند‪ .‬در این مورد‬
‫سازمانهای امنیتی گسترش میداد‪ .‬هویدا به شخصیتی هراس‬          ‫ساخته و توضیح داده بود كه او را در خانهای تحت نظر قرار‬     ‫شهبانو‪ ،‬بیتردید با موافقت شوهرش تصمیم گرفته بود‪ .‬نظر‬
‫انگیز تبدیل شده بود و گمان میكنم كه پادشاه نیز از سالهای‬    ‫میدهندتاافكارعمومیآرامگیرد‪.‬گفتگویآندو‪،‬مؤدبانهبود‪.‬‬
‫میانه ‪ ،۱۹۷۰‬آغاز به بدگمان شدن و بیمناك شدن از او ــ ابتدا‬  ‫وظیفه جلب نخست وزیر پیشین به سپهبد نیروی زمینی‪،‬‬                    ‫حاضران فقط به منظور مشاوره پرسیده شده بود‪.‬‬
                                                            ‫رحیمی لاریجانی‪ ،‬معاون فرماندار نظامی تهران واگذار شد‪.‬‬      ‫تنفسی داده شد‪ .‬آنگاه اعلام كردند كه شاه‪ ،‬شركت كنندگان‬
           ‫به گونهای نامحسوس‪،‬و سپس آشكارتر ــ كرد‪.‬‬          ‫هویدا با او برای ساعت شش بعد از ظهر قرار گذاشته ــ البته‬   ‫در جلسه را به حضور خواهد پذیرفت‪ .‬از باغ كاخ نیاوران‬
‫با بهترین تعبیر میتوان گفت كه ارتش مهری به هویدا‬            ‫نه در خانه خودش‪ ،‬بلكه در منزل خانوادگیاش در دروس‪،‬‬          ‫گذشتیم و وارد سرسرای كاخ صاحبقرانیه شدیم‪ .‬شهبانو فوراً به‬
‫نداشت‪ .‬در اواسط آن دهه‪ ،‬رئیس ستاد كل ارتش‪ ،‬كه در آن‬         ‫جایی كه مادرش میزیست ــ زیرا دستگیریاش در ساختمان‬          ‫دفتر شاه رفت‪ .‬ده دقیقه بعد‪ ،‬همه احضار شدند‪ .‬شاه‪ ،‬بسیار‬
‫زمان تیمساز ازهاری بود‪ ،‬گزارشی مستند تدوین كرد كه در آن‪،‬‬    ‫بیست طبقهای كه در آن سكونت داشت‪ ،‬احتمالاً سر و صدا‬         ‫خسته به نظر میرسید‪ .‬انگار آسوده نبود‪ .‬از همه دعوت‬
‫وی آشكارا مسئول افزایش نارضایتی مردم شناخته شده بود‪.‬‬
‫سپس‪ ،‬گزارشتیمسار مقدم كهدر آن زمان رئیسركندو ستاد‬                                             ‫به پا میكرد‪.‬‬                                           ‫كردندكهبنشینند‪.‬‬
‫ارتش بود‪،‬وبعدهابهریاستساواكانتخابشد‪،‬اورابیهیچ‬                                                                          ‫نصرت الله معینیان رئیس دفترش در آنجا بود‪ .‬اجازه خواست‬
‫تردیدی‪ ،‬هدف قرار داده بود‪ .‬این امكان وجود دارد كه شاه را‬    ‫هویدا به منزل مادرش رفت تا تنی چند شاهد دستگیریش‬           ‫مرخص شود‪ .‬شاه با لحنی بیتفاوت به او گفت‪« :‬بمانید‪.‬‬
                                                            ‫باشند‪ .‬از جمله ناصر یگانه رئیس دیوان عالی كشور‪ ،‬دكتر جواد‬  ‫نظرتان پرارزش است‪ ».‬معینیان كه میدانست چه مسائلی‬
‫از این سو زیر فشار قرار داده بودند تا هویدا را مسئول بحران‬  ‫سعید رئیس مجلس‪ ،‬و نیز وزیر پیشینش عبدالمجید مجیدی‬          ‫قرار است در بین باشد‪ ،‬كارهای فوریای كه در انتظارش بود‬
                                                            ‫كه گاه او را همانند جانشین خود معرفی میكرد‪ .‬تیمسار‪،‬‬        ‫را بهانه كرد‪ ،‬كاغذهایش را جمع كرد و رفت‪ .‬شاه زنگ زد و‬
              ‫كشور معرفی كنند‪.‬‬                              ‫سر ساعت‪ ،‬به همراه چند افسر كه وارد خانه نشدند‪ ،‬حاضر‬        ‫از یكی از ماموران تشریفات خواست كه سفارش چای بدهد‪.‬‬
                                                            ‫شد و هویدا را به ویلایی كه ویژه پذیرایی از میهمانان رسمی‬   ‫كسانی كه در آن دفتر در پیرامون شاه حضور داشتند‪،‬‬
‫برخی از پیرامونیان امیرعباس هویدا بارها اردشیر زاهدی‪،‬‬       ‫ساواك بود بردند‪ .‬در آنجا تقریباً تنها‪ ،‬ولی راحت بود و با‬   ‫اینها بودند‪ :‬اردلان وزیر دربار و تیمسار پاكروان معاونش‪،‬‬
                                                            ‫احترام با او رفتار میشد‪ .‬روز ‪ ۱۲‬فوریه ‪ ۱۹۷۹‬خود او گذاشت‬    ‫جواد شهرستانی شهردار تهران‪ ،‬رضا قطبی رئیس پیشین رادیو‬
‫داماد پیشین شاه و سفیر ایران در واشنگتن را متهم كردهاند‬                                                                ‫تلویزیون‪ ،‬مهدی پیراسته سفیر پیشین ایران در بغداد و سپس‬
                                                                                   ‫كه انقلابیون بازداشتش كنند‪.‬‬
‫كه محرك دستگیری او بوده است‪ .‬اما او كه هیچگاه خرده‬          ‫تصمیم به دستگیری نخست وزیر پیشین‪« ،‬به منظور‬                                  ‫بروكسل و وزیر پیشین كشور و من‪.‬‬
                                                            ‫دادن امتیازی به مخالفان و آرام كردن افكار عمومی»‪ ،‬فقط‬      ‫شاه رشته سخن را به دست گرفت‪« :‬از هر سو به ما فشار‬
‫گیریهایش را بر سیاستهای هویدا پنهان نمیكرد‪ ،‬این اتهام‬       ‫میتوانست از سوی شاه گرفته شود و یا آن گونه كه به نظر‬       ‫میآورند كه اجازه دهیم هویدا را براساس قوانین حكومت‬
                                                                                                                       ‫نظامی دستگیر‪ ،‬و بدین وسیله مردم را آرام كنیم‪ .‬از شما‬
‫را تكذیب كرده است‪ .‬زاهدی‪ ،‬در حقیقت به شاه پیشنهاد‬
                                                                                                                                    ‫میخواهم نظرتان را در این مورد بگویید‪».‬‬
‫كرده بود كه نخست وزیر پیشینش را از تهران دور كند‪ ،‬و‬                                                                    ‫وزیر دربار كه از شنیدن این سخن آزرده و برآشفته شده‬
                                                                                                                       ‫بود‪ ،‬نخستین كسی بود كه نظرش را ابراز كرد‪« :‬نمیتوانم‬
‫همه اسباب آسایش او را فراهم سازد‪ ،‬تا دوران تبعید دلخواهی‬                                                               ‫درك كنم چطور میتوان كسی را كه سیزده سال نخست وزیر‬
                                                                                                                       ‫بوده دستگیر كرد‪ ».‬شاه گفت‪« :‬ممنونم‪ ».‬تیمسار پاكروان و‬
‫داشته باشد‪ .‬شایعاتی وجود داشت كه دو نخست وزیر آخر‪،‬‬                                                                     ‫رضا قطبی تصمیم به دستگیری هویدا را با اعتدال در سخنان‬
                                                                                                                       ‫خود تأیید كردند و گفتند كه جبر زمان چنین ایجاب میكند‪.‬‬
‫آموزگار و شریف امامی نیز توصیه تبعید و حتی توقیف هویدا‬                                                                 ‫هیچ یك از آن دو‪ ،‬از دشمنان نخست وزیر پیشین شناخته‬
                                                                                                                       ‫نمیشدند‪ .‬اما شدت دشمنی شهردار تهران‪ ،‬كه همه پیشرفت‬
‫(ادامه دارد)‬  ‫را به شاه كرده بودند‪.‬‬                                                                                    ‫سیاسی و اجتماعی خود را مدیون هویدا بود‪ ،‬شگفت انگیز‬
                                                                                                                       ‫مینمود‪ .‬در مقابل‪ ،‬خصومت مهدی پیراسته كه سالها به دور از‬
                                                                                                                       ‫كارهای سیاسی و دشمن آشكار امیرعباس هویدا بود‪ ،‬طبیعی‬

                                                                                                                                      ‫مینمود‪ .‬نظر او در حد احساساتش بود‪.‬‬
                                                                                                                       ‫من آخرین نفری بودم كه مورد پرسش قرار گرفتم‪ .‬از آنجا‬
                                                                                                                       ‫كه رقیب سیاسی صدیق و اعلام شده هویدا بودم‪ ،‬انتظار‬
                                                                                                                       ‫میرفت كه همسوی آنان موضع بگیرم‪ .‬اما من آشكارا گفتم‬
                                                                                                                       ‫كه از اظهارنظر‪ ،‬به دلیل سابقه مخالفت با هویدا معذورم‪.‬‬
                                                                                                                       ‫شاه كه شگفت زده شده بود‪ ،‬به من نیز هم چون دیگران یك‬

                                                                                                                                           ‫«متشكرم» ساده و خشك گفت‪.‬‬
                                                                                                                       ‫در تمام طول این بخش از گفتگوها‪ ،‬شهبانو واژهای نیز بر‬
                                                                                                                       ‫زبان نیاورد‪ .‬در میانه یكی از این گفتگوها‪ ،‬تلفن زنگ زد‪ .‬شاه‬
                                                                                                                       ‫گوشی را برداشت‪ .‬چیزی نگفت جز «هوم»‪ .‬گفتگوی تلفنی‬
   8   9   10   11   12   13   14   15   16   17   18