Page 13 - (کیهان لندن - سال چهلم ـ شماره ۴۲۲ (دوره جديد
P. 13

‫صفحه‌‌‌‌‪‌‌1‌‌۳‬شماره‌‪1888‬‬                                 ‫ملی باقی ماند اما خود را از هر گونه كار تحریكآمیز‬          ‫قرار نگیرد‪ ،‬ناگهان تبدیل به رویداد سیاسی بسیار‬
‫جمعه ‪ ۲۸‬ژوئیه تا پنجشنبه ‪ ۳‬اوت ‪۲0۲۳‬‬                      ‫جانبدارانه كنار كشید و هیچ امتیاز یا پاداشی هم نپذیرفت‪.‬‬    ‫مهمی شد كه افكار عمومی در كمین آن بود‪ .‬من از سوی‬
                                                         ‫صدیقی در سال ‪« ،۱۹۵۷‬مؤسسه مطالعات و تحقیقات‬
‫كرد‪ .‬این با خواست انگلیسیها و آمریكائیها كه میخواستند‬    ‫اجتماعی» را در دانشگاه تهران بنیاد نهاد كه خود با درایت‬              ‫هویدا و ساواك زیر فشار شدیدی قرار گرفتم‪.‬‬
                      ‫كشور را ترك كند‪ ،‬نمیخواند‪.‬‬         ‫و كاردانی‪ ،‬آن را اداره میكرد‪ .‬این مؤسسه‪ ،‬خیلی زود به‬       ‫ــ چه شده كه تصمیم گرفتید چنین عنوانی به این‬
                                                         ‫یك مركز معتبر بینالمللی تبدیل شد‪ .‬غلامحسین صدیقی از‬
         ‫او‪ ،‬شاید یك بخت بلند دیگر را از دست داد‪.‬‬        ‫اعتبار معنوی فراوانی در حلقههای دانشگاهی‪ ،‬روشنفكرانه‬                                     ‫«مرتیكه» بدهید؟‬
‫غلامحسین صدیقی‪ ،‬باز‪ ،‬برای آخرین بار و برای آن كه به‬       ‫و بورژوازی تجددخواه‪ ،‬و همچنین در بازار برخوردار بود‪.‬‬        ‫ــ آقای نخست وزیر‪ ،‬این افتخاری است برای دانشگاه‪.‬‬
‫او التماس كند كه بهخاطر منافع ملی‪ ،‬كشور را رها نكند‪،‬‬     ‫دیدار صدیقی و شاه‪ ،‬بهگونهای بسیار رضایتبخش صورت‬
‫چهار روز پیش از ترك همیشگی وطن‪ ،‬به دیدار شاه رفت‪.‬‬        ‫گرفت‪ .‬خود صدیقی روز بعد‪ ،‬آن را با جزئیاتش برایم شرح‬                     ‫نخست وزیر و «ساواك» تأكید داشتند‪:‬‬
‫كمی پس از ترك كاخ در تلفن به من گفت «میدانستم‬            ‫داد‪ .‬شاه همه استعداد خود در جذب مخاطبانش را در مورد‬        ‫ــ ما نمیگذاریم‪ .‬مانع از پخش آن از رادیو و تلویزیون‬
                                                         ‫این دانشگاهی گرانقدر بهكار گرفته بود‪ .‬به او قول داده بود‬   ‫خواهیم شد و اگر لازم شد موضوع را با اعلیحضرت در میان‬
  ‫بیهوده است‪ ،‬ولی دستكم وظیفه خود را انجام دادم»‪.‬‬        ‫كه همه چیز كاملا در اختیار وی خواهد بود و نیروهای‬
                                                         ‫انتظامی و ارتش از او پشتیبانی خواهند كرد‪ .‬صدیقی افزود‪:‬‬                                    ‫خواهیم گذاشت‪.‬‬
                              ‫دعوت از بقائی‬              ‫«هیچ برهانی ندارم كه باور نكنم راست میگوید‪ .‬بسیار‬          ‫و این كار را كردند‪ .‬پاسخ شاه روشن بود‪« :‬در كارهای‬
‫پس از شكست راه حل صدیقی‪ ،‬شاه به یكی دیگر از‬              ‫تحت تأثیر صداقت و احساساتش قرار گرفتم‪ ».‬اختلافات‬           ‫دانشگاه دخالت نكنید‪ .‬این‪ ،‬مسئولیت رئیس دانشگاه‬
‫چهرههای تاریخی مخالفان روی آورد‪ :‬مظفر بقائی‪ .‬این‬         ‫پیشین بهخاطر منافع ملی به فراموشی سپرده شد‪ .‬او یك‬
‫دانشآموخته دانشسرای عالی فرانسه‪ ،‬هفتاد سالی داشت‬         ‫هفته زمان خواست تا برنامه دولت خود و فهرست وزیرانش‬                                               ‫است‪».‬‬
‫و دانشیار بازنشسته دانشگاه تهران از سالها پیش بود‪.‬‬       ‫را آماده سازد‪ .‬چند تن از اعضای جبهه ملی پذیرفتند با او‬     ‫جامعه سیاسی و محافل روشنفكری نفس در سینه خود‬
‫سالها همرزم بسیار نزدیك مصدق بود‪ ،‬سپس از او بریده‬        ‫همراه شوند‪ .‬پیرامونیان آیتالله شریعتمداری‪ ،‬كه نفوذش‬        ‫نگهداشته بودند‪ .‬آیا به وارث سیاسی مصدق اجازه خواهند‬
‫و مدتی به شاه نزدیك شده بود‪ .‬سخنرانی چیرهدست بود‬         ‫انكاركردنی نبود‪ ،‬و حتی تنی چند از نزدیكان خمینی‬            ‫داد نیم ساعت و مستقیماً بر امواج رادیو سخن بگوید؟ رضا‬
‫كه اندیشههای سوسیالیستی و لائیك خود را بیپروا بیان‬       ‫پشتیبانی خود را از او ابراز كرده بودند‪ .‬بخش بزرگی از‬       ‫قطبی رئیس رادیو ــ تلویزیون‪ ،‬حتی همه جوانب را در نظر‬
‫میكرد‪ .‬اهمیت صدیقی را نداشت‪ ،‬ولی شخصیت صادق‪،‬‬             ‫افكار عمومی‪ ،‬در او مردی با افكار اصلاحگرایانه نیرومند‪ ،‬در‬  ‫گرفته بود تا مبادا «اشكال فنی» یا كاری تحریكآمیز جلو‬
‫فرهیختگی دانشگاهی و زندگی منزوی و راهبانهاش به‬           ‫چهارچوب قانون اساسی میدیدند‪ .‬به این ترتیب‪ ،‬این بار او‬
‫او احترام میبخشید‪ .‬او از دیرگاه ارتباطهای بسیاری را‬                                                                                             ‫پخش برنامه را بگیرد‪.‬‬
‫حفظ كرده بود‪ .‬درآن روزها كه همه سر در پی چهرههای‬                         ‫دکتر مظفر بقایی‬                            ‫مراسم برگذار شد‪ .‬برخلاف معمول هیچ یك از وزیران‬
‫مخالف گذاشته بودند‪ ،‬و شاه و شهبانو دوستان خود‪ ،‬حتی‬       ‫بخت بلندی داشت كه در آنجا كه دیگران شكست خورده‬             ‫حضور نداشتند‪ .‬تالار فردوسی دانشكده ادبیات پر بود‪.‬‬
‫پاكدامنترین و ــ از دیدگاه سیاسی كاردانترینشان ــ را به‬                                                             ‫سخنرانی صدیقی بسیار محترمانه بود‪ .‬درسی بود در اخلاق‬
‫گونهای رها كرده بودند‪ ،‬بقایی میتوانست برگی نهچندان‬                                     ‫بودند‪ ،‬پیروز شود‪.‬‬            ‫اجتماعی‪ ،‬بی هیچ ستایشی از كسی یا كمترین اشاره سیاسی‪.‬‬
                                                         ‫هنگامی كه پس از دیدارهای از سر احترام با شهبانو‪،‬‬           ‫حاضران از آن استقبال كردند و در بیرون هم مورد علاقه‬
              ‫دکتر غلامحسین صدیقی‬                        ‫بازگشت تا باز با شاه ملاقات كند‪ ،‬فقط یك شرط را مطرح‬
                        ‫بی اهمیت در بازی باشد‪.‬‬           ‫كرد‪« :‬شاه از تهران دور شود‪ ،‬ولی كشور را ترك نكند‪ ».‬به آن‬                                 ‫بسیار قرار گرفت‪.‬‬
                                                         ‫ترتیب‪ ،‬دست رئیس دولت در انجام آنچه میخواست‪ ،‬باز‬            ‫شاه‪ ،‬از سر كنجكاوی و برانگیخته از هشدارهای‬
‫بهگفتهای‪ ،‬اردشیر زاهدی كه سخت میكوشید تب ضد‬              ‫میماند‪ .‬همراه با این خواهش از شاه كه ایران را ترك نكند‪،‬‬    ‫دسیسهآمیزی كه به او داده بودند‪ ،‬برنامه را دنبال كرد‪ .‬چند‬
‫ایرانی و ضد شاه را در واشنگتن پایین آورد‪ ،‬از این انتخاب‬  ‫به او پیشنهاد كرد به پایگاه دریایی بندر عباس در تنگه‬       ‫روزی بعد‪ ،‬در مراسمی رسمی كه در حضورش برگذار شد‪ ،‬و‬
‫پشتیبانی میكرد‪ .‬چند تن از فرماندهان ارتش نیز با بقایی‬    ‫هرمز كه در آنجا اقامتگاه بسیار مناسبی ــ كه برای پذیرایی‬   ‫من هم بودم‪ ،‬به من گفت‪« :‬به سخنان دوستتان گوش كردم‬
‫موافق بودند‪ .‬دكتر داریوش شیروانی پزشك مشهور زنان و‬       ‫از میهمانان برجسته استفاده میشد ــ ساخته شده بود و‬         ‫و تصویرش را دیدم‪ .‬خوب سخن گفت‪ ».‬فردایش‪ ،‬با واژههای‬
‫نماینده مردم پایتخت در مجلس‪ ،‬بقایی را خوب میشناخت‪.‬‬       ‫شاه هم به هنگام بازدید نظامی در آن اقامت میگزید‪،‬‬           ‫مناسب‪ ،‬تقدیر شاه را به او رساندم‪ .‬دانشگاهی سالخورده‬
‫پس او را مأمور نظرخواهی از بقایی كردند‪ .‬او به شاه گفته‬   ‫برود‪ .‬صدیقی میكوشید به این ترتیب‪ ،‬یگانگی ارتش را كه‬        ‫شنید و گفت‪« :‬تا آخرین لحظه گمان نمیكردم بگذارند‬
‫بود كه این فیلسوف‪ ،‬از بالا گرفتن بنیادگرایی و خشونت‬      ‫از پارهپاره شدنش بیم داشت‪ ،‬نگهدارد‪ .‬شاه این شرط را رد‬      ‫مستقیماً در تلویزیون سخن بگویم‪ ».‬و افزود كه میتواند‬
‫بسیار نگران است و میخواهد به رویارویی با آن برخیزد‪.‬‬                                                                 ‫فشارهایی را كه بر من آوردهاند در نظر آورد‪ .‬و بالاخره‬
‫ترتیب شرفیابی داده شد‪ .‬شیروانی‪ ،‬خود بقایی را به كاخ‬                                                                 ‫گفت‪« :‬از اعلیحضرت از سوی من بهخاطر مرحمتشان و‬
‫آورد‪ .‬شاه بیش از دو ساعت بقایی را به حضور پذیرفت‪،‬‬                                                                   ‫پشتیبانی از دانشگاهمان سپاسگزاری كنید‪ ».‬و بر این گمانم‬
‫و فردای آن روز به نماینده مجلس گفت‪« :‬مظفر یك‬                                                                        ‫كه از همان جا‪ ،‬آن دو مرد گلههای دیرینهشان را به یكدیگر‪،‬‬
                                                                                                                    ‫اندكی به فراموشی سپردند‪ .‬هنگامی كه دو نماینده پادشاه‬
                             ‫میهنپرست است‪».‬‬                                                                         ‫پیش صدیقی رفتند تا به پذیرش نخستوزیری بخوانندش‪،‬‬
                                                                                                                    ‫پاسخ او سرشار از وقار بود‪« :‬از این كه اعلیحضرت مرا‬
                                                                                                                    ‫بیست و پنج سال از كار بركنار كردند‪ ،‬هیچ كینهای در دل‬
                                                                                                                    ‫ندارم و میدانم كه در شرایط امروز‪ ،‬تشكیل دولت میتواند‬
                                                                                                                    ‫برای پیشینه من گران تمام شود‪ .‬اما هنگامی كه وطن در‬
                                                                                                                    ‫خطر است‪ ،‬نیكنامیای كه نتوان در راه نجات آن به كارش‬

                                                                                                                                               ‫برد‪ ،‬چه سودی دارد؟»‬
                                                                                                                    ‫دكتر صدیقی هفتادساله‪ ،‬دانشجوی پیشین دانشسرای‬
                                                                                                                    ‫عالی «سنكلو»ی فرانسه‪ ،‬دارای دكترای دولتی از دانشگاه‬
                                                                                                                    ‫«سوربن» پاریس‪ ،‬وزیر پست و تلگراف و سپس وزیر‬
                                                                                                                    ‫كشور و نایب نخستوزیر در زمان مصدق بود‪ .‬به هنگام‬
                                                                                                                    ‫محاكمهاش در دادگاه‪ ،‬با آن كه خود زندانی بود‪ ،‬احترام‬
                                                                                                                    ‫فراوانی به «شیر پیر» ابراز كرد‪( .‬عنوانی كه ملكه پیشین‬
                                                                                                                    ‫ثریا در خاطرات خود به مصدق داده‪ ،‬گرچه او را دوست‬
                                                                                                                    ‫نمیداشت‪ .).‬این رفتار برای خود وی نیز احترام فراوانی‪،‬‬
                                                                                                                    ‫هم از سوی دادستان و هم از سوی شاه‪ ،‬بهبار آورد‪ .‬بیشتر‬
                                                                                                                    ‫همكاران مصدق‪ ،‬در دادگاه‪ ،‬رذیلانهترین انواع تهمتها را‬
                                                                                                                    ‫نثار او كرده بودند تا آزادیشان را بهدست آورند‪ .‬دستور‬
                                                                                                                    ‫داده شد كه صدیقی را بهخاطر همین رفتارش آزاد كنند‪ .‬از‬
                                                                                                                    ‫آن پس بی آنكه گذشته سیاسی خود را انكاركند‪ ،‬چهرهای‬
   8   9   10   11   12   13   14   15   16   17   18