Page 10 - (کیهان لندن - سال چهلم ـ شماره ۴۲۴ (دوره جديد
P. 10
صفحه10شماره18۹0
جمعه ۲0تا ۲۶مردادماه 140۲خورشیدی
نامهای از فریدون فرخزاد به پرویز خطیبی:
«برای گذران زندگی ،عمر لازم نیست ،شهامت لازم است»
بعد ،مدت کوتاهی پیش از قتل فجیع فرخزاد ،نامهای از این عشق باقی نمیماند .این عشق هم مدرسه و مکتب ندارد =فریدون فرخزاد در نامه به پرویز خطیبی« :شما زمانی
شاعر ،بازیگر و شومن فقید به دست خطیبی رسید که عینا بلکه یا در درون یک موجود زنده وجود دارد یا ندارد». که آمدید (و آن روزگاری بود که جامعه ما هنوز هنر و
هنرمند را کامل نمیپذیرفت) درد س ّیار بردید .من از روی
در همان نشریه به چاپ رسید. =«آنکه سعی داشت یا سعی دارد و یا سعی خواهد کرد جادهای که شما صاف کرده بودید عبور کردم ،درد کمتری
خطیبی در مقدمه این نامه نوشته بود« :آنچه که من که با زشتی و با دست زدن به هر عملی روز خود را به شب کشیدم ،ولی این سعادت را به دست آوردم که درد ،آنهم
درباره فریدون فرخزاد نوشتم همان مطلبی بود که بایستی برساند ،جز شب نخواهد دید و آنکه در تاریکی و در میان
نوشته میشد و شخصا معتقدم که نسبت به او نه زیادهروی اینهمه بوی تعفن بعضی از موجودات نور را شناخت دیگر دردی از جامعه خودی را بشناسم».
کردهام و نه امساک بخرج دادهام .اصولا ذکر خاطرات به =«امروز که هزاران هزار نفر را به سالنهای کنسرت
معنی تجلیل و یا تخفیف کسی نیست .خاطرات ما درواقع آن را هرگز از دست نخواهد داد». میکشانم و این مدرک ذهنی را پیدا کردهام که علاوه بر
همان واقعیاتی است که رخ داده و بعد از گذشت یک ساعتها خواندن ،ساعتها نیز سخن بگویم ،باز هم فقط
زمان نسبتا طولانی ،بازگو کردن آن سپردن وقایع مهم به در سالهای بین ۱۹۹۱و ،۱۹۹۳پرویز خطیبی نویسنده، به یک نتیجه رسیدهام که ابتدا و انتهای زندگی انسان عشق
آرشیو تاریخ است .من سالهاست که فرخزاد را ندیدهام. روزنامه نگار و طنزپرداز فقید خاطرات هنری خود را بطور و آگاهی به معرفت عشق است و از انسان هیچ چیز جز
پس از آنکه او به لس آنجلس کوچ کرد و با مسائل گوناگونی هفتگی در مجله «جوانان» لس آنجلس به چاپ میرساند
درگیر شد و باز به اروپا برگشت ،خبرش را از پاریس و آلمان که قسمتی از آن به فریدون فرخزاد مربوط میشد .چندی
داشتم تا دوهفته پیش که سردبیرنشریه جوانان بستهای را
که از سوئد رسیده بود به من داد .این بسته محتوی نامهای پرویزخطیبینویسنده،روزنامهنگاروطنزپردازباهمسرشزینتمؤدبهنرپیشهنخستینفیلمسینماییناطقکهدرایرانساختهشد
بود از فریدون فرخزاد با یک جلد کتاب شعر او به نام «در
نهایت جمله آغاز است عشق» .نامه را که خواندم به شدت
تحت تاثیر قرار گرفتم زیرا شیوه نوشتن و کلمات و جملات
آن نشان میداد که نویسنده با کمال صفا و صداقت از
روزهایی حرف میزند که به حکم قضا و قدر من و او بر
سر راه یکدیگر قرار گرفته بودیم .فرخزاد در این نامه ثابت
میکند که نسبت به هرکسی که روزگاری دستش را گرفته
حقشناس است و این صفت او بیش از آنکه مایه دلخوشی
من و امثال من باشد ،نشاندهنده طبع لطیف و احساسات
یک هنرمند است که روزگاری چه در داخل و چه در خارج
از ایران مطرح بوده است .دریغم آمد که شما خوانندگان
عزیر این نامه زیبا را نخوانید».
«پرویز خطیبی عزیزم،
چند روز قبل در سوئد رفیقی آمد و مجله جوانان را آورد
که شما در آن خاطراتی از من نوشته بودید .خاطراتی که
مرا سالها به عقب بازگرداند و چیزهایی را در درونم بیدار
کرد که مدتها پیش از یاد برده بودم .نه فقط محله