Page 13 - (کیهان لندن - سال چهلم ـ شماره ۴۲۴ (دوره جديد
P. 13

‫صفحه‌‌‪‌‌‌‌1‌‌۳‬شماره‌‪18۹0‬‬                                                 ‫آن توصیهها پاسخ مثبت نداده است‪.‬‬         ‫بختیار‪ ،‬برخلاف آنچه به شاه گفته بود‪ ،‬برای‬
‫جمعه ‪ 11‬تا پنجشنبه ‪ 1۷‬اوت ‪۲0۲۳‬‬                                           ‫===‬                                     ‫تشكیل دولت خود از چهرههای نوین استفاده نكرد‪ .‬دوستان‬
                                                                                                                 ‫دیرینش‪ ،‬او را رها كرده بودند‪ .‬سازمان سیاسیای كه در‬
‫آن زمان برابر ‪ ۲۰‬هزار دلار بود‪ ،‬بهوسیله دو صاحب صنعت‬     ‫امروز این اندیشه ممكن است جنونآمیز یا سادهانگارانه‬      ‫درون «جبهه ملی» جای گرفته بود و او خود را رئیسش‬
‫و دوست تهیه شد و در برابر رسید به پسر آیتالله سپرده‬      ‫بهنظر آید‪ ،‬اما آنچه كه میتوان رابطه معنوی میان پادشاه‬   ‫میدانست‪ ،‬بهگفته خودش فقط دو عضو داشت‪ .‬ناگزیر شد‬
‫شد تا وسایل كار چون یكی دو چادر بزرگ‪ ،‬وسایل متحرك‬        ‫و ملتش خواند و ریشه در سنن ایرانی دارد‪ ،‬ذهن گروهی‬       ‫از سرآمدان نظام كه در مقامات بالا بودند یاری بخواهد‪.‬‬
                                                         ‫را در این زمان به خود مشغول كرده بود‪ :‬تحصن در دربار‬     ‫و چنین بود كه وزیران امور خارجه‪ ،‬كار‪ ،‬دارایی و جنگ‬
           ‫گرمازایی و خوراك متحصنین را فراهم آورد‪.‬‬                                                               ‫او همه از چهرههای برجسته حكومت بودند‪ .‬بختیار حتی‬
‫قرار بود حركت به سوی خانه این مقام روحانی كه در‬                                  ‫برای جلوگیری از رفتن شاه‪.‬‬       ‫پیش از آن كه مأموریت خود را آغاز كند‪ ،‬بهراستی تنها بود‪.‬‬
‫قلب بازار تهران جای داشت‪ ،‬از پگاه ‪ ۷‬ژانویه آغاز شود‪.‬‬     ‫نخستین كسی كه این اندیشه را مطرح كرد‪ ،‬دكتر محمد‬         ‫او‪ ،‬با آن كه سوگند خورده بود از قانون اساسی دفاع كند‪،‬‬
‫«اشغال» كاخ سلطنتی كه در زبان فارسی به آن «تحصن»‬         ‫باهری استاد دانشگاه و وزیر پیشین دادگستری بود كه‬        ‫حتی كوشید با پیرامونیان خمینی گفتگو كند تا شاید بتواند‬
‫میگفتند‪ ،‬و همزمان سرازیر شدن مردم به «بیت» یكی از‬        ‫گفت‪ :‬برویم كاخ را اشغال كنیم و در آنجا بمانیم تا شاه‬
‫مهمترین روحانیون شیعه‪ ،‬همان روز آشكار میشد و این‬         ‫پیمان بندد كه كشور را ترك نخواهد كرد‪ .‬مصدق هم در‬                                    ‫نخستوزیر او شود‪.‬‬
‫رویداد بهكلی وضعیت را دگرگون میكرد‪ .‬در آن صورت‬           ‫دهههای ‪ ۱۹۴۰‬و ‪ ۱۹۵۰‬دو بار به همین سیاست «تحصن»‬          ‫بختیار به این ترتیب تنها به یك پیروزی دست یافت و آن‬
‫ارتش نیز در شرایطی قرار میگرفت كه با نیرو و اراده بیشتر‬  ‫روی آورده بود‪ :‬یك بار برای درخواست ابطال انتخابات كه‬    ‫این بود كه بهسرعت شكست خورد‪ ،‬و همانند ‪Erostrate‬‬
                                                         ‫بهگمان او در آن تقلب شده بود‪ ،‬و بار دیگر برای آغاز‬      ‫(مرد گمنامی از شهر اِ ِفس در یونان كه در ‪ ۳۵۶‬پیش از‬
                                    ‫عمل كند‪.‬‬                                                                     ‫میلاد‪ ،‬فقط برای نامدار شدن در تاریخ‪ ،‬معبد بزرگی را‬
‫به این قصد و با چنین روحیهای‪ ،‬گروهی متشكل از دوازده‬                               ‫مبارزات ملی كردن نفت‪.‬‬
‫دانشگاهی كه دو تن از آنان جراحان شهره شهر‪ ،‬و در‬          ‫این اندیشه به سرعت مورد توجه بسیاری كسان‪ ،‬و بهویژه‬                          ‫بهآتش كشید) به تاریخ پیوست‪.‬‬
‫میانشان نویسندگان و روشنفكران سرشناس بودند‪ ،‬شامگاه‬
‫‪ ۶‬ژانویه به كاخ رفتند و شاه و شهبانو آنان را پذیرفتند‪.‬‬                       ‫سرآمدان دانشگاهی قرار گرفت‪.‬‬                                    ‫معرفی كابینه جدید‬
‫محمد باهری هم آنجا بود و همچنین قاسم معتمدی رئیس‬         ‫محمد باهری در همین زمینه با آیتالله عظمی حاج‬            ‫روز ‪ ۶‬ژانویه‪ :‬در روز معرفی دولت تازه به شاه‪ ،‬در اتاق‬
‫پیشین دانشگاه‪ ،‬همه آنان وسایلشان را برای شب ماندن در‬     ‫آقا احمد خوانساری‪ ،‬پرنفوذترین پیشوای مذهبی پایتخت‬       ‫انتظار‪ ،‬شاپور بختیار با صدای بلند‪ ،‬بهگونهای كه میخواست‬
                                                         ‫و یكی از بلندمرتبهترین روحانیون شیعه دیدار كرده بود‪.‬‬    ‫خدمتكاران و كارمندان كاخ بشنوند‪ ،‬از وزیران خواست كه‬
                             ‫كاخ برداشته بودند‪.‬‬          ‫باهری از او پرسیده بود آیا حاضر است چند صد تن از‬        ‫برخلاف سنت همیشگی‪ ،‬در برابر شاه خم نشوند‪ .‬حتی‬
‫من‪ ،‬كه در میان گروه بودم‪ ،‬آن شب در سكوت و با قلبی‬        ‫ساكنان محلات گوناگون پایتخت‪ ،‬بازاریان و دیگر طبقات‬      ‫بامداد آن روز‪ ،‬عكس شاه را از دیوار دفتر خود برداشته و‬
‫فشرده‪ ،‬به سخنان آن استاد جراحی كه برای نخستین بار‬
‫به كاخ آمده بود‪ ،‬گوش میدادم كه به شاه چنین گفت‪:‬‬                                                                            ‫عكس بزرگ مصدق را جایگزین آن كرده بود‪.‬‬
                                                                                                                 ‫بههنگام معرفی هیأت دولت‪ ،‬شاه كه چهرهای در هم‬
‫کابینه شاپور بختیار‬                                                                                              ‫داشت و گویی جایی دیگر بود‪ ،‬میكوشید وقار خود را حفظ‬
                                                                                                                 ‫كند‪ ،‬اما آشكارا شتاب داشت كه جریان زودتر پایان یابد‪.‬‬
‫«ارتش شاهنشاهی به شما وفادار است‪ .‬ارتش تنها نیرویی‬       ‫اجتماعی نزد او بیایند و از او درخواست كنند كه نزد شاه‬   ‫نخستوزیر كه در برابر دوربینهای تلویزیون میكوشید‬
‫است كه میتواند یگانگی كشور را نگهدارد و با جنبشهای‬       ‫برود و از او بخواهد كه كشور را ترك نكند؟ آیتالله كه در‬  ‫خود را دور از شاه نشان دهد‪ ،‬مدام به سقف مینگریست‪.‬‬
‫افراطگرا رویارویی كند‪ .‬اگر اعلیحضرت ایران را ترك كنند‪،‬‬   ‫گفتگوهای خصوصی‪ ،‬نگرانی خود را از سیری كه رویدادها‬       ‫برخی از وزیران او‪ ،‬بهویژه آنان كه در آن رژیم رو به مرگ‪،‬‬
‫بر سر این ارتش چه خواهد آمد؟ یا از هم خواهد پاشید و‬                                                              ‫مقامداران بلندپایه بودند‪ ،‬نمیخواستند از آنان در كنار شاه‬
‫یا خواهد كوشید كودتا كند‪ .‬در هر حال‪ ،‬ایران در اغتشاش‬                 ‫بهخود گرفته بود پنهان نمیكرد‪ ،‬پاسخ داد‪:‬‬
‫و نابسامانی فرو خواهد رفت‪ .‬سود ملت و مسؤولیت شما‬         ‫ــ میدانید كه من در سیاست دخالت نمیكنم و از این‬                                       ‫عكس گرفته شود‪.‬‬
‫در برابر تاریخ به شما حكم میكند‪ ،‬اعلیحضرتا‪ ،‬كه بمانید‪».‬‬                                                          ‫بهگونهای شگفتانگیز‪ ،‬گذشته از ارتشبد شفقت وزیر‬
‫شهبانو‪ ،‬با شنیدن سخنان یكی از ادیبان نامی كه با صدایی‬                       ‫تحریكات تأسفانگیز نیز بركنارم‪.‬‬       ‫جنگ‪ ،‬تنها كسی كه بهشایستگی و به آدابدانی رفتار كرد‪،‬‬
‫پر هیجان و رفتاری نمایشگونه‪ ،‬اشعاری از فردوسی پیرامون‬    ‫باهری پاسخ داد‪ :‬بله‪ ،‬ولی شما كه نمیتوانید در خانه خود‬   ‫لطفعلی صمیمی وزیر پست و تلگراف بود كه عضویت‬
‫مسؤولیتهای شاه در برابر مردمش خواند‪ ،‬نتوانست مهار‬                                                                ‫جبهه ملی را داشت و تنها مخالف آشكاری بهحساب میآمد‬
‫اشكهایش را نگهدارد‪ .‬شاه‪ ،‬با رفتاری سرد و انگار اصلا در‬                          ‫را به روی مسلمانان ببندید‪.‬‬
                                                         ‫آیتالله پاسخ داد‪ :‬البته كه نه‪ .‬و اگر لازم باشد‪ ،‬خواست‬                     ‫كه پذیرفته بود در آن دولت باشد‪.‬‬
     ‫آنجا نیست‪ ،‬میكوشید احساسات خود را نمودار‬            ‫آنان را به آگاهی شخص مربوطه خواهم رساند‪ .‬این‬                            ‫===‬

                                                                       ‫موضعگیریای بود روشن و احتیاطآمیز‪.‬‬         ‫هرچه زمان ترك كشور از سوی شاه نزدیكتر میشد‪ ،‬افراد‬
                                                         ‫هنگامی كه این چراغ سبز داده شد‪۱۵۰ ،‬هزارتومان كه در‬      ‫بیشتری میكوشیدند جلو رفتن او را بگیرند‪ .‬زیرا احساس‬
                                                                                                                 ‫میكردند كه كشور فرو خواهد ریخت‪ .‬نفوذ سیاسی پادشاه‬
                                                                                                                 ‫كاسته شده بود‪ .‬هرج و مرج همه جا را فرا گرفته بود‪.‬‬
                                                                                                                 ‫بسیاری از مقامات كشور كه همواره تلاش در نمایش خود‬
                                                                                                                 ‫داشتند‪ ،‬كمتر آفتابی میشدند و یا راه به سوی دفتر شهبانو‬
                                                                                                                 ‫میبردند‪ .‬برخی دیگر‪ ،‬كشور را ترك كرده بودند كه در امان‬

                                                                                                                                                        ‫باشند‪.‬‬
                                                                                                                 ‫اصلان افشار‪ ،‬رئیس كل تشریفات‪ ،‬برای تقویت روحیه‬
                                                                                                                 ‫شاه‪ ،‬سرگرم كردن و پر كردن روزهای او‪ ،‬ترتیب شرفیابی‬
                                                                                                                 ‫برخی چهرههای اجتماعی‪ ،‬مقامات انجمنهای محلی كه نفوذ‬
                                                                                                                 ‫قابل توجهی در پایتخت داشتند‪ ،‬و امیران بازنشسته ارتش‬
                                                                                                                 ‫را كه میخواستند پشتیبانی و وفاداری خود را به شاه ابراز‬
                                                                                                                 ‫دارند‪ ،‬میداد‪ .‬تقریباً همه آنان‪ ،‬می آمدند كه اندرز دهند‬
                                                                                                                 ‫یا نظرشان را پیرامون مسائل بگویند‪ .‬اما به ویژه همگی می‬
                                                                                                                 ‫آمدند به شاه هشدار دهند كه كشور و ارتش را ترك نكند‪.‬‬
                                                                                                                 ‫بسیار پس از آن روزها‪ ،‬محمدرضاشاه‪ ،‬كمی پیش از مرگش‬
                                                                                                                 ‫در قاهره‪ ،‬با من از آن دیدارها و ابراز وفاداریهای نامنتظر‬
                                                                                                                 ‫سخن گفت و با افسوس بسیار‪ ،‬گفت پشیمان است كه به‬
   8   9   10   11   12   13   14   15   16   17   18