Page 13 - (کیهان لندن - سال چهلم ـ شماره ۴۳۲ (دوره جديد
P. 13

‫صفحه ‪ 1۳‬شماره ‪18۹8‬‬
‫جمعه ‪ ۶‬تا پنجشنبه ‪ ۱۲‬اکتبر ‪۲۰۲۳‬‬

‫همه كشورهای عادی درهای خود را به روی او بسته بودند‬          ‫در تهران شده است‪ .‬گروهی دیگر‪ ،‬از حزب جمهوریخواه و‬         ‫در زوج سلطنتی این احساس بهوجود آمده بود كه‬
                                                            ‫آنان كه میتوان آمریكاییان راستین خواندشان‪ ،‬از ضعف او‬      ‫آنها را دزدیدهاند‪ ،‬یا زندانی هستند تا كارتر آنها را تحویل‬
‫و فقط چند كشور آمریكای مركزی باقی مانده بود‪.‬‬                ‫خرده میگرفتند و متهمش میكردند كه ایران را در دست‬          ‫خمینی دهد‪ .‬شاه‪ ،‬با وقار و پر از درد‪ ،‬واژهای به زبان‬
                                                            ‫آیتاللهها رها كرده و باعث شده در آن كشور‪ ،‬حكومتی‬          ‫نمیآورد‪ .‬شهبانو بالاخره از خشم تركید و اعتراض كرد‪ .‬به او‬
              ‫***‬
                                                                   ‫بنیادگرا كه بازیچه دست مسكوست‪ ،‬برقرار شود‪.‬‬                   ‫گفتند كه آن اتاق‪ ،‬امنترین جای پایگاه است‪.‬‬
‫«عمر توریخوس» دیكتاتور چپگرای پاناما‪ ،‬دوست «فیدل‬            ‫در پایان سال‪ ،‬اشغال افغانستان به وسیله ارتش سرخ‪،‬‬          ‫ساعتها گذشت تا به شهبانو اجازه دادند تلفن كند‪ .‬او‬
                                                            ‫موجب شد كه هدف اصلی گروگانگیری در تهران‪ ،‬مورد‬             ‫با دوستان آمریكاییش در نیویورك‪ ،‬خلاصهای از شرایط‬
‫كاسترو» و مطیع كارتر كه پیمان خروج از آبراه را امضا كرد‪،‬‬    ‫توجه و اندیشه قرار گیرد‪ :‬درگیر كردن آمریكا در بحرانی بی‬   ‫نگهداریشان را گفت‪ .‬دست كم در خارج بالاخره دانستند آنها‬
                                                                                                                      ‫كجا هستند‪ .‬همین‪ ،‬خود دستكم نشانی از امنیت داشت‪.‬‬
‫و بهویژه بیم آن داشت كه ماجرای گروگانها باعث بهقدرت‬                  ‫پایان‪ ،‬كه آنان نتوانند وارد صحنه دیگری شوند‪.‬‬     ‫دخالت دوستان آمریكایی زوج سلطنتی‪ ،‬سریع و كارا بود‪.‬‬
                                                            ‫چند روزنامهنویس آمریكایی‪ ،‬حتی آشكارا از شاه خواستند‬       ‫فردای آن روز‪ ،‬آنان را در ویلای كوچكی با سه اتاق و اثاثی‬
‫رسیدن جمهوریخواهان آمریكایی شود‪ ،‬محرمانه به وزارت‬           ‫خود را تحویل رژیم ایران دهد تا گروگانها آزاد شوند‪ .‬چندان‬  ‫اندك‪ ،‬جای دادند‪ .‬نیمكتی پلاستیكی‪ ،‬نشستنگاه اصلی اتاق‬
                                                            ‫بهدرازا نكشید كه محمدرضاشاه پاسخ داد‪« :‬به من هر گونه‬      ‫نشیمن بود‪ .‬ژنرال «اكر» فرمانده پایگاه‪ ،‬با این درخواست‬
‫خارجه آمریكا‪ ،‬پیشنهاد پذیرش تبعیدیان را داد‪« .‬هامیلتون‬                                                                ‫كه اعلیحضرت خود را در بیرون نشان ندهند‪ ،‬آنان را بهشام‬
                                                                   ‫لقب و نامی دادهاند‪ ،‬اما هرگز احمق نگفتهاند‪».‬‬       ‫دعوت كرد‪ .‬چندین بار از شرایط اقامتشان عذر خواست‪ ،‬و‬
‫جوردن» رئیس اداره كاخ سفید كه مورد اعتماد كارتر بود‬                                                                   ‫محرمانه‪ ،‬مخالفت خود با سیاست رسمی دولتش را ابراز‬
                                                                                            ‫بهسوی پاناما‬
‫نزد رئیس جمهوری پاناما فرستاده شد و او نیز دعوت را‬          ‫اندیشه بازپس دادن شاه به ایران و مبادله او با گروگانهای‬                                           ‫كرد‪.‬‬
                                                            ‫آمریكایی كه در تهران زندانی شده بودند‪ ،‬گویا در همین‬       ‫خلبانان ایرانی بسیاری در «لاكلند» آموزش دیده بودند‬
                                 ‫تأیید كرد‪.‬‬                 ‫زمان در پارهای محافل واشنگتن‪ ،‬زاده شد‪ .‬ولی فقط گفتند‬      ‫و در آنجا دوستانی داشتند‪ .‬بسیاری از افسران آمریكایی‬
                                                            ‫در حال حاضر باید هر چه زودتر آن كشور را ترك كند‪ ،‬زیرا‬     ‫پایگاه‪ ،‬در ایران خدمت كرده بودند و خاطرات بسیار خوشی‬
‫بهدستور جیمی كارتر‪ ،‬جوردن بههمراه دو مقام بلندپایه‬                                                                    ‫از آن كشور داشتند‪ .‬هر یك كه شاه را میدیدند برایش‬
                                                                                              ‫مزاحم است‪.‬‬              ‫كف میزدند و به او ابراز احترام میكردند‪ .‬حتی از مسائل‬
‫آمریكایی به لاكلند رفتند كه شاه را راضی كنند‪ .‬نخستین‬        ‫مصر‪ ،‬رسماً و با رأیگیری در مجلس آن كشور‪ ،‬دعوت از‬          ‫هواپیمایی و نظامی با او گفتگو میكردند‪ .‬شاه‪ ،‬افسران‬
                                                            ‫شاه و شهبانو و پذیرفتن محترمانه آنان را تجدید كرد‪ .‬ولی‬    ‫آمریكایی را با آگاهیهای گستردهاش شگفتزده میكرد‬
‫واكنش او منفی بود‪ .‬گفت كه برای یاری به رهایی گروگانها‬       ‫شاه تردید داشت‪ .‬او گرفتاریهای رئیس جمهوری «سادات»‬         ‫و میپذیرفت با آنان عكس بیندازد و برایشان امضا كند‪.‬‬
                                                            ‫را از زمان انعقاد قرارداد كمپ دیوید و حملاتی را كه از‬     ‫شهبانو هم یكی دو بار تنیس بازی كرد‪ .‬زندگی كم و بیش‬
‫آماده است بهسرعت آمریكا را ترك كند‪ ،‬ولی فرصت‬                                                                          ‫سیر طبیعی یافت‪ ،‬ولی بحران هنوز بر جا بود‪ .‬به كجا بروند؟‬
                                                                              ‫شهریار شفیق‬                             ‫كاخ سفید‪ ،‬بالاخره مأموری بهنام «استیو اوكسمن» را‬
                                 ‫خواست‪.‬‬                                                                               ‫فرستاد تا با شاه پیرامون جایی كه زوج سلطنتی میتوانند‬
                                                            ‫سوی كشورهای افراطی عرب به او میشد‪ ،‬میدانست و‬
‫پس از پایان شرفیابی‪ ،‬بههنگام خروج از اتاق‪ ،‬جوردن‬            ‫نمیخواست برای او درد سر تازهای بیافریند‪ .‬دستكم موقتاً‬                         ‫بروند و زندگی كنند‪ ،‬گفتگو كند‬
                                                            ‫راه حل سفر به مصر را رد كرد‪ .‬افریقای جنوبی هم حاضر‬
‫به شاهدخت اشرف‪ ،‬خواهر دوقلوی شاه برخورد كه سه‬               ‫بود او را بپذیرد‪ .‬ولی شاه نمیخواست‪ .‬چند تن از نزدیكانش‬                                ‫ترور شهریار شفیق‬
                                                            ‫به او شیلی و تایوان را پیشنهاد كردند‪ .‬به آنها نیز چندان‬   ‫روز ‪ ۷‬دسامبر در پاریس‪ ،‬ناخدا شهریار شفیق‪ ،‬خواهرزاده‬
‫روز پیش پسرش را كشته بودند و برای دیدن برادرش آمده‬          ‫تمایلی نداشت‪ .‬این سه كشور‪ ،‬از دیدگاه چپ و از منظر‬         ‫شاه و افسر بسیار برجستهای كه در نیروی دریایی‬
                                                            ‫اندیشه غالب‪ ،‬كشورهای خوشنامی نبودند‪ ،‬ولی در حقیقت‬         ‫شاهنشاهی محبوبیت فراوان داشت‪ ،‬در برابر «ویلا دوپون»‬
‫بود‪ .‬فرستاده كارتر دست خود را به سوی والاحضرت دراز‬          ‫كشورهای امنی بودند و از نظر پزشكی نیز نقاط مناسبی‬         ‫محل زندگیش در بنبست خیابان «پرگولز» در محله‬
                                                            ‫برای رسیدگی به وضع شاه در ماههای آخر زندگانیش‬             ‫شانزدهم پاریس‪ ،‬با دو گلوله كشته شد‪ .‬او داشت عملیاتی‬
‫كرد‪ ،‬ولی اشرف با او دست نداد و فقط نگاهی خشمگین و‬           ‫بهشمار میآمدند‪ .‬سپس دعوت نامنتظری رسید‪ :‬رومانی‪،‬‬           ‫نظامی را بر ضد رژیم و برای بازگشت به ایران سازمان‬
                                                            ‫كه غیر قابل پذیرش بود‪ .‬شاه از چائوشسكو سپاسگزاری و‬        ‫میداد‪ .‬در پاریس‪ ،‬سخنانی پیرامون طرحهای او گفته شده‬
‫تحقیرآمیز به او انداخت‪ .‬شاه پس از آن كه ضمانت گرفت‬          ‫پیشنهادش را رد كرد‪ .‬همانند زمان نیكلای دوم و خانوادهاش‪،‬‬   ‫بود كه درز كرده و رژیم انقلابی ایران از آن آگاه شده بود‪.‬‬
                                                                                                                      ‫دو آدمكش را به پاریس فرستادند و آنان پس از اجرای‬
‫در صورت لزوم خواهد توانست از بیمارستان نظامی ارتش‬                                                                     ‫دستور و كشتن شهریار شفیق‪ ،‬بهآسانی به تهران بازگشتند‪.‬‬
                                                                                                                      ‫تهران‪ ،‬رسماً مسؤولیت قتل را برعهده گرفت و دولت فرانسه‬
‫آمریكا در منطقه آبراه استفاده كند‪ ،‬رضایت خود را برای‬                                                                  ‫این را شنید‪ ،‬اما حتی اعتراض نكرد‪ .‬دیرتر‪ ،‬رسماً دانسته و‬
                                                                                                                      ‫نوشته شد كه ارتشبد فردوست كذایی‪ ،‬این قتل را برنامهریزی‬
                                 ‫رفتن به پاناما اعلام كرد‪.‬‬
                                                                                                                          ‫كرده و به فرانسه آمده بود تا بر انجامش نظارت كند‪.‬‬
              ‫***‬                                                                                                     ‫شاه با شنیدن این خبر‪ ،‬گویی دچار برقگرفتگی شده‪ ،‬در‬
                                                                                                                      ‫سكوت فرو رفت‪ .‬او‪ ،‬خواهرزادهاش را دوست میداشت و‬
‫هامیلتون جوردن‪ ،‬روبرت آرمائو و سرهنگ جهانبینی‬                                                                         ‫به او احترام میگذاشت‪ .‬مادرش شاهدخت اشرف كه همواره‬
                                                                                                                      ‫تلاش میكردند به حیثیت او لطمه بزنند‪ ،‬با وقار فراوان با‬
‫مأمور یافتن محلی برای سكوت زوج سلطنتی در پاناما شدند‪.‬‬                                                                 ‫آن مصیبت روبرو شد و به مطبوعات گفت‪« :‬امروز‪ ،‬پسری‬
                                                                                                                      ‫را كه عزیزم بود‪ ،‬از دست دادم‪ .‬او ملیگرایی راستین‪ ،‬افسر‬
‫آنان‪ ،‬خانهای متعلق به «گابریل لوئیس» سفیر پاناما در‬                                                                   ‫فداكار نیروی دریایی و بسیار كارآمد بود‪ .‬او به اهتزاز پر‬

‫واشنگتن را برگزیدند كه مجهز بود و در جزیره «كونتادورا»‬                                                                                ‫افتخار پرچم ایران یاری رسانده بود‪».‬‬
                                                                                                                      ‫كاخ سفید شتاب زیادی داشت كه تكلیف شاه را روشن‬
‫قرار داشت‪ .‬مكانی دلپذیر و سرسبز بود رو به اقیانوس آرام‪،‬‬                                                               ‫كند‪ .‬اما رویكرد آمریكاییان به این امر‪ ،‬یكدست نبود‪ .‬برخی‬
                                                                                                                      ‫كارتر را ملامت میكردند كه چرا كسی را كه چنین درد سر‬
‫در پنجاه كیلومتری «پاناماسیتی» و فرودگاه بینالمللیاش‪.‬‬                                                                 ‫آفرین بوده‪ ،‬پذیرفته و موجب گروگان گرفته شدن آمریكاییان‬

‫اعلیحضرتین و گروه كوچك همراهانشان‪ ،‬روز ‪ ۱۵‬دسامبر‬

‫ــ نه در آن فرودگاه‪ ،‬بلكه در پایگاه نظامی آمریكا ــ فرود‬

‫آمدند و از آنجا با هلیكوپتر به جزیره «كونتادورا» رفتند‪ .‬در‬

‫ابتدا‪ ،‬اقامت بر كرانه اقیانوس آرام‪ ،‬مزایایی داشت‪ .‬حال شاه‬

‫كمی بهتر شد‪ .‬گردش میكرد و حتی یك بار تنیس بازی كرد‪.‬‬

‫بسیار كتاب و نوشته خواند‪ ،‬و شاید هم چنین وانمود میكرد‬

                                 ‫تا مزاحمش نشوند‪.‬‬

‫ژنرال عمر توریخوس چندین بار به ملاقات زوج سلطنتی‬

‫رفت‪ ،‬در حضور شاه‪ ،‬بسیار ملاحظه میكرد‪ .‬ولی او را‬

‫«سینیور شاه» میخواند و این بسیار شاه را خشمگین‬

‫میكرد‪ .‬اما هنگامی كه اندك اندك از گفتگوهای پنهان میان‬

‫تهران و واشنگتن پیرامون سرنوشت شاه آگاه شد‪ ،‬رفتارش‬

‫دیگرگون شد‪ .‬پیاپی دلالان املاك و مستغلات را معرفی‬

‫میكرد كه یكی از دیگری نابابتر و حقهبازتر بودند و به‬

‫این وسیله میخواست از شاه‪ ،‬پول بكشد‪ .‬آزمندی و پستی‬

‫او به همین جا پایان نیافت‪ .‬برای شهبانو گل فرستاد و‬

‫كوشید او را به شام دعوت كند‪ .‬چیزی نگذشت كه ژنرال‬

‫«نوریهگا» مرد نیرومند دیگر كشور‪ ،‬مأمور «سی‪.‬آی‪.‬ای‪ ».‬و‬

‫قاچاقچی مشهور و نامدار مواد مخدر هم بهزودی همین‬

‫راه را پیش گرفت‪ .‬همان گونه كه میدانیم‪ ،‬او پس از مرگ‬

‫توریخوس در یك تصادف اتومبیل‪ ،‬جانشین او شد و اكنون‬

‫نیز در یك زندان فدرال آمریكا بهجرم فروش مواد مخدر‪،‬‬

                                 ‫پشت میلههاست!‬

‫زوج سلطنتی همه این دگرگونیهای ناگوار را با تلخكامی‬

‫احساس میكردند و شرایط زندگیشان از اوایل ‪ ،۱۹۸۰‬غیر‬

‫(ادامه دارد)‬                     ‫قابل تحمل شد‪.‬‬
   8   9   10   11   12   13   14   15   16   17   18