Page 15 - (کیهان لندن - سال چهلم ـ شماره ۴۳۸ (دوره جديد
P. 15
صفحه15شماره1۹0۴ نداشتم به ایران برگشتم .شاید هم خودم را با این محیط شهروند دیگری که ۲۰سالی میشود به ایران
جمعه 17تا پنجشنبه ۲۳نوامبر ۲0۲۳ تطبیق دادهام؛ ولی راضیم؛ شاهد سالمند شدن پدر مادرم برگشته ،از تصمیم خود راضی است« :از ۴تا ۸سالگی در
هستم؛ اگر اتفاقی برایشان رخ دهد حضور دارم؛ اینجا فرانسه بزرگ شدم و در تهران به مدرسه ژاندارک رفتم،
اجازه داد میتواند برود درس بخواند! این از نظر مادرم یک احساس تنهایی نمیکنم؛ درآمد من و همسرم خوب است؛ بعد از دبیرستان با دوستان خارجی مکاتبه کردم .حدود
تفکر درست بود چون اسلام میگفت! من سر این مسائل اینجا احترام اجتماعی دارم در حالی که در آمریکا نداشتم ۳۰دوست مکاتبهای داشتم از ژاپن تا آرژانتین و برزیل،
همیشه با او جنگ روانی داشتم ،در نهایت تصمیم گرفتم و یا اصلاً دیده نمیشدم؛ قطعاً نبود آزادیهای اجتماعی و هر هفته پستچی از یکجای دنیا برایم نامه میآورد ،در۲۲
تنها زندگی کنم .بعد از دانشگاه ،وارد بازار کار شدم ولی
سوء استفادههای جنسی ،حقوق بسیار پایین ،نبود سنوات و
عیدی ،پرداخت حقوق با تأخیر ،نگاه مردسالارانه به زنان و
نداشتن امنیت شغلی همه اینها باعث شد تا یک روز تصمیم فشارهای امنیتی در اینجا برایم سخت است». سالگی برای کشف دنیاهای جدید و کنجکاوی در دنیای
گرفتم برای همیشه از ایران بروم». این شهروند ایرانی -آمریکایی ادامه میدهد« :بیشتر دیگران مهاجرت کردم .در شرایطی که لیسانس داشتم و
اطرافیان من قصد مهاجرت دارند و میگویند برای آینده میتوانستم تا مقطع فوق لیسانس و دکترا ادامه تحصیل
او که تا دو سال پیش قصد مهاجرت نداشت میگوید: بهتر بچههایمان میخواهیم برویم .پدرمادرهایی که بدهم .اما میخواستم بدانم مردم سایر کشورها چه
«شاید نسل بعد از ما ایران را بسازند چون از ما که گذشت، سالهاست برای فرزندشان کتاب نخریدهاند ،خودشان اهل تفاوتهای فرهنگی با ما دارند ،چگونه زندگی میکنند،
دیگر توانش را نداریم که ایران را دوباره بسازیم ،خیلی کتاب و مطالعه نیستند ،یک خانواده فاقد پارامترهای غنی سبک فکری آنها چقدر با ما فرق دارد .ابتدا میخواستم
زرنگ باشیم به کشور دیگری برویم و زندگی خود را بسازیم یک خانواده فرهنگی که در اینجا برای موسیقی ،فرهنگ به هند بروم چون غرب برایم جالب نبود اما در هند به
یا کتاب اعتباری قائل نیست چطور در غرب میتواند این صورت تصادفی ویزای آمریکا گرفتم و یکدفعه خود را در
که حداقل مرگ راحتتری داشته باشیم».
او در مورد امکان مهاجرت برای همه شهروندان ایرانی امکانات را کسب کند؟!» آمریکا دیدم».
معتقد است« :جدا از موضوع مالی ،افراد زیادی به محیط یک دختر جوان کارمند در یک شرکت خصوصی نیز به او ادامه میدهد« :کسی که مهاجرت میکند فقط از یک
و افراد اطراف خود وابسته هستند ،اگر مهاجرت کنند این گفتگو میپیوندد« :من و بسیاری از دوستانم برای رفتن نقطه جغرافیایی به یک نقطه دیگر جابجا نمیشود ،شرایط
شاید موفق شوند ولی آدمهای افسردهای خواهند شد ،این به کشورهای مختلف از چند سال قبل شروع کردیم؛ در مدرسه ،دانشگاه ،اشتغال ،حتی دوستییابی او با شرایط
موضوع را در بسیاری از اطرافیانم دیدهام ،مگر آنها که مثل این چند سال چند نفر دیگر از دوستان هم به ما ملحق داخل ایران یکی نیست ،یک مهاجر ،حامل طبقه اجتماعی
من مستقل بودهاند ،و وابستگی به اطرافیان خود ندارند». خود نیست ،طبقه اجتماعی فرد پس از مهاجرت در کشور
شدهاند». دوم اُفت میکند؛ با مهاجرت ،بسیاری از ارتباطات خود را
ولی آیا مهاجرت آخرین راه است؟ او که خود را یک متولد دهه شصتی معرفی میکند برای پیدا کردن یک شغل مناسب از دست میدهیم؛ مسئله
«نه ،من هنوز ته دلم دوست دارم شب بخوابم صبح بلند توضیح میدهد« :من و بقیه دوستانم با بحرانهایی روبرو دیگر ،تنهایی است .در روز شکرگزاری دوستان آمریکاییم به
شوم ببینم همه چیز عوض شده ،و اینها نیستند ،هرچند شدیم که همیشه برای متولدین این دهه وجود داشت؛ از خانه پدر و مادر خود میرفتند ،وقتی از من میپرسیدند آیا
دوست دارم این اتفاق بیفتد ولی با توجه به شرایط موجود، کمبودها و تحریمها تا تغییرات آموزشی که بر روی نسل به خانه پدر و مادرت میروی؟ جوابی نداشتم! با مهاجرت
ما آزمایش کردند ،جوانی ما با جولانهای گشت ارشاد به نه تنها مفهوم خانواده بلکه شبکه ارتباطات خانوادگی خود
این آرزو یک رویای محال است». هدر رفت .در جریانات ۸۸خیلی از مسائل را دیدیم .در آن را از دست میدهیم ،هرچند این روابط را دوباره به دست
دوست او هم با پیوستن به گفتگوی ما میگوید« :دارم سالها هفت خوان کنکور را پشت سر گذاشتیم و با شوک
تلاشم را میکنم برای رفتن ولی خیلیها حتی شرایط بسیار بزرگ سهمیهها و آزار و اذیتها و فشارهای داخل میآوریم ولی زمانبر است».
مهاجرت را هم ندارند ،یا از نظر مالی یا اینکه ازدواج کرده دانشگاه مواجه شدیم .در دانشگاه هم سیستم آموزشی
بچه کوچک دارند ،یا پدر مادر پیری دارند که نمیتوانند آنها از او میپرسم چرا برگشتی؟
را جابجا کنند .در این افراد ،میل به خودکشی بسیار بالا فرمایشی و گزینشی را تجربه کردیم». پاسخ میدهد« :چون حس کردم در غرب بودن یک تاریخ
رفته .هفته گذشته با یکی از این دوستانم صحبت میکردم، او عدم باورپذیری خانواده را یکی از دلایل جدا شدن انقضا دارد ،همه گشت و گذارهایم را کرده بودم ،درسم
میگفت به یک راه خودکشی فکر میکرده که درد نکشد. از خانواده و مهاجرت عنوان میکند« :اگر حمایت پدرم تمام شده بود اما هیچ احساس تعلق خاطری نداشتم که
خیلی این موضوع را میشنوم .ترسناک است! شاید مهاجرت را نداشتم ،هیچ کاری نمیتوانستم بکنم اما مادرم تفکرات به دنبال کار یا تشکیل خانواده باشم ،با وجود یک پیشنهاد
آخرین راه نباشد؛ شاید با یک تغییر اساسی بتوان این مذهبی بسیار شدیدی داشت؛ عقیده داشت دختر اصلاً نباید کاری خوب در واشنگتن دیسی رمقی نداشتم که از نیویورک
مملکت را درست کرد؛ ولی اینکه یکسری آدم بخواهند خود درس بخواند ،نباید به فلان کلاس و باشگاه برود ،باید در به آنجا بروم و از صفر شروع کنم .چون مشکل سیاسی
خانه بماند و خانهداری یاد بگیرد و شوهر کند و اگر شوهرش
را برای رهایی از این شرایط بکشند؟! وحشتناک است!»