Page 42 - (کیهان لندن - سال چهلم ـ شماره ۴۵۰ (دوره جديد
P. 42

‫باز هم هشدار‬                                          ‫یک روز بعد از ظهر در اکتبر ‪ ،۲۰۲۳‬علیزاده پشت میزش‬                                                 ‫صفحه‌‌‌‪‌‌4‌‌‌۲‬شماره‌‪‌1۹1۶‬‬
                                                         ‫در ‪ ISAC‬در میان انبوهی از کاغذها‪ ،‬نقشهها و کتابها که‬                         ‫جمعه ‪ ۲۷‬بهمنماه تا ‪ ۳‬اسفندماه ‪140۲‬خورشیدی‬
‫درباره فروپاشی نظام‬                                      ‫او را احاطه کرده بودند نشسته بود‪ .‬یک کاریکاتور سیاسی‬
                                                         ‫از رهبر جمهورى اسلامى به دیوار چسبانده شده‪ .‬بیش از دو‬                                    ‫را فرا گرفت‪.‬‬
  ‫سلامت در ایران؛‬                                                                                                  ‫علیزاده با مترو به محل تعیین شده‪ ،‬یک ساختمان اداری‬
                                                                              ‫سال از بازداشت وی میگذرد‪.‬‬            ‫در مرکز شهر رفت‪ .‬به او گفته شد که دیگر در حصر خانگی‬
‫بیمارستانهای زیانده‬                                      ‫او مطمئن است که دریافت لوحههای مشهور تنها دلیلی‬           ‫نیست و آزاد است کشور را ترک کند‪ .‬وى خوشحال بود و‬
                                                         ‫است که جمهوری اسلامی با آزادی او موافقت کرده است‪.‬‬         ‫دو ساعت کامل در حالی که میثم‪ ،‬مأمور امنیتی که در اولین‬
 ‫و هزینه سرسامآور‬                                        ‫اگرچه مسئولان حکومت تهران هرگز بطور رسمی این را‬           ‫بازجویی در ماه مه نیز حضور داشت‪ ،‬نشست و براى آخرین‬
                                                         ‫تصدیق نمیکنند‪ .‬وی میگوید‪« :‬چه کسی میتوانست‬
   ‫درمان و دارو‬                                          ‫بداند که ‪ ٢5٠٠‬سال پیش در تخت جمشید چند کاتب‬                                           ‫بار با او صحبت کرد‪.‬‬
                                                         ‫کوچک برگ آزادی مرا مینوشتند؟ فقط میتوان گفت که‬            ‫میثم به علیزاده گفت‪ :‬میدانیم که شما عمداً به جمهوری‬
‫=رئیس نظام پزشکی کشور میگوید همه تصمیمات و‬                                                                         ‫اسلامی آسیبی نزدید‪ ،‬اما باید بسیار مراقب باشید‪ .‬دشمن‬
‫راه حلهای مسئولان روی کاغذ ساده است و سادهترین‬                                        ‫باورنکردنی است‪».‬‬             ‫[اسرائیل] همیشه از آنچه شما میگویید و انجام میدهید‬
‫برخورد با پیچیدهترین حوزههای تخصصی درمانی‪ ،‬مشکلی‬         ‫باستانشناس برجسته ایرانی‪ -‬آمریکایی میگوید که زنده‬         ‫سوء استفاده میکند‪ ،‬حتی اگر فکر میکنید بیضرر است‪.‬‬
                                                         ‫ماندن از این تجربه دلخراش‪ ،‬به او روح تازهای بخشید‪.‬‬        ‫میثم به همین منوال ادامه داد و علیزاده را ترغیب به‬
      ‫را که حل نمیکند بلکه بر مشکلات هم میافزاید‪.‬‬        ‫پروفسور موخاکستری ادامه میدهد‪« :‬احساس میکنم‬               ‫ابراز ایمان به اسلام و خدا نیز کرد و از او خواست مسلمان‬
‫=«با اخبار زردی چون پزشکان از مالیات فرار میکنند‪،‬‬        ‫خیلی جوانترم‪ .‬بیشتر احساس خوشحالی میکنم‪ .‬قبلاً همان‬       ‫خوبی باشد! علیزاده مؤدبانه با همه حرفهای میثم‬
‫پزشکان وضع مالی خوبی دارند و پول پارو میکنند‪ ،‬روزگار‬     ‫چیزهای قدیمی بود‪ ،‬اما اکنون‪ ،‬حتی وقتی مطالب آکادمیک‬       ‫موافقت کرد تا اینکه بالاخره اجازه یافت وسایلش را جمع‬
‫جامعه پزشکی را سیاه کردهاند و بخش خصوصی را به‬            ‫مینویسم‪ ،‬آن را با شادى انجام میدهم‪ .‬هر روز صبح که از‬
                                                         ‫خواب بیدار میشوم‪ ،‬برایم روز فوق العادهای است و دیگر‬                                          ‫کند و برود‪.‬‬
                     ‫بیمارستانفروشی رساندهاند‪».‬‬                                                                    ‫پروفسور به آپارتمان خود بازگشت‪ .‬از ون دن هوت‬
‫=رئیس بخش پیوند کلیه بیمارستان «هاشمی نژاد»‬                                          ‫خستهکننده نیست‪».‬‬              ‫خواست تا در اولین پرواز به شیکاگو برای او جا رزرو کند‪.‬‬
‫تهران گفته قیمت داروهای جلوگیری از پس نزدن کلیه‬          ‫عباس علیزاده بجاى بازنشستگی پس از مصیبتهایش‪،‬‬              ‫سه روز بعد‪ ،‬در ‪ ٢٨‬امرداد‪ ،‬علیزاده شش ساعت قبل از‬
‫پیوندشده در بازار آزاد به حدود ‪ ۶۰‬میلیون تومان رسیده‬     ‫وقت خود را به روشن کردن گذشته پیش از تاریخ ایران‬          ‫پرواز به فرودگاه بینالمللی «امام خمینی» رسید زیرا بسیار‬
                                                         ‫اختصاص داده است‪ .‬او سخت در حال کار بر روی گزارشی‬          ‫مشتاق بود هر چه زودتر از کشور خارج شود‪ .‬برادرش وى‬
                                       ‫است‪.‬‬              ‫درباره راهبردهای معیشتی و تمایز اجتماعی مردمان ایران‬      ‫را به فرودگاه رساند و علیزاده میدانست که احتمال ًا این‬
‫سالهاست که ساختار بهداشت و درمان در ایران از‬             ‫باستان است که در منطقهاى نزدیک شیراز امروزی زندگی‬         ‫آخرین باری است که او را میبیند‪ .‬یک بازگشت دیگر بسیار‬
‫مشکلات فراوان از جمله مهاجرت پزشکان‪ ،‬بیمارستانفروشی‬                                                                ‫خطرناک خواهد بود‪ .‬اما دلش نیامد این را به برادرش بگوید‪.‬‬
‫در بخش خصوصی‪ ،‬و افزایش نجومی قیمت داروها به‬                                                  ‫میکردند‪.‬‬              ‫علیزاده در عوض به وى گفت‪« :‬فکر میکنم الان همه چیز‬
 ‫عنوان تهدیدی برای جان و سلامت شهروندان رنج میبرد‪.‬‬       ‫اما وی دیگر قصد بازگشت به ایران را ندارد‪ .‬حداقل‬           ‫خوب است‪ .‬بنابراین میتوانم سفر کنم‪ ،‬اما شاید نه پیش از‬
‫در حالی که هزینه درمان با توجه به تورم عمومی اقتصاد‬      ‫تا زمانی که رژیم استبدادی جمهوری اسلامی در قدرت‬
‫آنقدر بالا رفته که بسیاری از خانوارها توان پرداخت هزینه‬  ‫باقیست‪ .‬او خشمی را که نسبت به رژیم ولایت فقیه‬                                             ‫دو سال دیگر‪».‬‬
‫دارو و درمان را ندارند‪ ،‬در آنسو بیمارستانهای بخش‬         ‫احساس میکند‪ ،‬پنهان نمیکند‪ .‬دستانش را با عصبانیت بالا‬      ‫در سالن فرودگاه یک بشقاب سمبوسه و چندین سوسیس‬
‫خصوصی به دلیل مشکلات مالی گسترده ناچار به فروش‬           ‫میبرد و مىگوید که خدمات زیادی برای کشورش انجام‬            ‫حلال خورد‪ .‬همانطور که منتظر بود‪ ،‬نمیتوانست نگران این‬
‫بیمارستان شدهاند و پزشکان که روزی پردرآمدترین اقشار‬      ‫داده ولى با این حال او را با بیرحمانهترین اتهامات به‬      ‫باشد که دولت ایران قبل از خروج وی تصمیم خود را تغییر‬
‫ایران به شمار میرفتند در موجی گسترده در حال مهاجرت‬                                                                 ‫ندهد‪ .‬دور ترمینال قدم میزد و در فروشگاهها بدون اینکه‬
                                                                        ‫ارتکاب اعمال خیانتآمیز متهم کردند‪.‬‬         ‫تمایلی به خرید داشته باشد میگشت زیرا به پرت شدن‬
                               ‫از کشور هستند‪.‬‬            ‫خانم تیتر میگوید‪« :‬عباس تقریباً بر تولد دوباره‬            ‫حواسش نیاز داشت‪ .‬در تمام آن مدت‪ ،‬احساس می کرد که‬
‫محمد رئیسزاده رئیس نظام پزشکی کل کشور در اعتراض‬          ‫باستانشناسی به عنوان یک رشته معتبر در ایران ایستاد‪.‬‬
‫به عملکرد دولت و مجلس شورای اسلامی در رابطه با‬           ‫ایران واقعاً اعتبار فوق العادهای به او مدیون است‪ ،‬به‬                  ‫شکمش مانند ماشین لباسشویی مىچرخد‪.‬‬
‫ساختار درمانی کشور نسبت به از بین رفتن آیندهی پزشکی‬      ‫همین دلیل است که کل این ماجرا بسیار مضحک و ترسناک‬         ‫او سوار هواپیمای خطوط هوایی اتریش شد‪ .‬در هواپیما‬
                                                                                                                   ‫بسته شد‪ .‬مهمانداران هواپیما تمرینات ایمنی خود را انجام‬
                         ‫ایران هشدار داده است‪.‬‬                                                 ‫است‪».‬‬
‫محمد رئیسزاده در توضیحاتی گفته که «اقتصاد هر‬             ‫علیزاده برای به اشتراک گذاشتن فرهنگ خود با مخاطبان‬                           ‫دادند‪ .‬هواپیما از زمین برخاست‪.‬‬
‫حرفهای پیچیدگیهای خاص خودش را دارد و بر اساس‬             ‫گستردهتری میزبان مجموعهای از فیلمهای مستند و‬              ‫تنها زمانی که به ارتفاع امن رسیدند‪ ،‬شادی بیوصفى او را‬
‫جایگاه آن در جامعه باید نسبت به آن تصمیمگیری شود‪.‬‬        ‫داستانی است که در ایران اتفاق میافتد‪ .‬برخی از آنها‬        ‫فرا گرفت؛ احساسی که شبیه هیچ چیزی نبود که قبل ًا تجربه‬
‫نماینده مجلس حقوق و دستمزد یک پزشک را با یک کارگر‬        ‫توسط کارگردانان ایرانی در حال حاضر زندانی مانند جعفر‬      ‫کرده باشد‪ .‬به محض اینکه از حریم هوایی ایران خارج‬
‫میسنجدمیگوید یک کارگر چقدر می گیرد که یک پزشک‬            ‫پناهی ساخته شده است‪ .‬نمایش کار آنها یکی از راههای‬         ‫شدند‪ ،‬یک لیوان ویسکى اسکاچ سفارش داد‪ .‬پس از ماهها‬
‫باید بگیرد و مسئولین بر اساس عقاید عوامپسندانه در حوزه‬                                                             ‫غوطهور کردن غمهایش در نوشیدنیها‪ ،‬بجای آن این یکی‬
                                                                          ‫کوچک برای مخالفت با رژیم است‪.‬‬
                          ‫پزشکی اقدام میکنند‪».‬‬           ‫تنها یادگاری که او در دفترش از وطن خود نگه میدارد‪،‬‬                               ‫را با لذت خالص مینوشید‪.‬‬
‫رئیس نظام پزشکی کشور همچنین از فروش بیمارستانهای‬         ‫چهار گلوله خاک خشک است‪ .‬نمونههای خاکی که از مناطق‬         ‫هواپیما اوایل بعد از ظهر روز ‪ ٢٠‬اوت در ‪O’Hare‬‬
‫بخش خصوصی به دلیل نبود درآمد و زیان گسترده خبر داده‬      ‫مختلف ایران برداشته است‪ .‬سالها پیش‪ ،‬او آنها را به ایالات‬  ‫نشست‪ .‬علیزاده چمدانهایش را در آپارتمان خود در‬
‫و گفته «بیمارستانهای خصوصی با این تعرفههای پائین‬         ‫متحده آورد تا بتواند منشأ جغرافیایی برخی از خردههای‬       ‫هایدپارک رها کرد و سپس برای پیتزا و آبجو به مدیسى در‬
‫نمیتوانند هزینههای جاری خود را تأمین کنند‪ .‬مسئولین‬       ‫سفالی مجموعه ‪( ISAC‬انستیتو مطالعات فرهنگهای‬
‫درک درستی از واقعیات جامعه پزشکی و اقتصاد سلامت‬          ‫باستانی) را با مقایسه محتوای معدنی آنها با خاک رس‬                                ‫خیابان پنجاه و هفتم رفت‪.‬‬
‫ندارند‪ .‬تمام تصمیمگیریشان به جای اینکه بر مبنی علم و‬                                                               ‫او قبل از دیدن آشنایان به زمان نیاز داشت تا خودش را‬
                                                                                            ‫تعیین کند‪.‬‬             ‫جمع و جور کند‪ ،‬بنابراین تا چند روز بعد با تیتر ملاقات‬
     ‫کارشناسی شده باشد بر مبنای اخبار زرد حوزه پزشکی‬     ‫او با اشاره به یک روایت باستانی می گوید که خدا انسان‬      ‫نکرد‪ .‬تیتر دوست قدیمی خود را با آغوش باز در میان‬
                                                         ‫را از گل آفرید و با وجود جراحات روحی ناشی از آخرین‬        ‫بازوانش گرفت و محکم فشرد و اشک آسودگی از اینکه او‬
                                                         ‫سفرش به ایران‪ ،‬حداقل این خاک از خانه او هنوز وجود‬         ‫بالاخره در امان است از چشمانش سرازیر شد‪ .‬تیتر گفت‪« :‬تا‬

                                                                                                 ‫دارد‪.‬‬                                ‫زمانی که او را دیدم باور نکردم‪».‬‬
                                                                                                                   ‫پس از یک هفته‪ ،‬علیزاده به دفتر خود در طبقه دوم‬
                                                                                     ‫*منبع‪ :‬مجله شیکاگو‬            ‫‪ ISAC‬که در یک ساختمان آرت دکو در محوطه دانشگاه‬
                                                                             ‫*ترجمه و تنظیم از کیهان لندن‬          ‫شیکاگو قرار دارد‪ ،‬حاضر شد‪ .‬او طوری به سر کار بازگشت‬
                                                                                                                   ‫که گویی هیچ چیز در زندگیاش تغییر نکرده‪ ،‬هرچند که‬

                                                                                                                                               ‫بسیار فرق کرده بود‪.‬‬
   37   38   39   40   41   42   43   44   45   46   47