Page 13 - (کیهان لندن - سال سى و دوم ـ شماره ۶۴ (دوره جديد
P. 13

‫صفحه ‪13‬ـ ‪ Page 13‬ـ شماره ‪64‬‬
‫جمعه ‪ 17‬تا پنجشنبه ‪ 23‬ژوئن ‪2016‬‬

          ‫پرولتاریا‬                                                         ‫چند کتاب در آن شهر توفیق یافتم پیش‬        ‫ابن سینا‪ ،‬دانشمند تأثیرگذار‬                                                      ‫ابوعلی حسین بن عبدالله بن سینا‪،‬‬
                                                                            ‫از آندربخارانیزکتا ‌بهایینوشتهبودم‪.‬‬                                                                                        ‫مشهور به ابوعلی سینا و ابن سینا و‬
‫نیست و نیروی کار خود را برای تامین‬   ‫پرولِتاریا در زبان لاتین‪ ،‬به معنای‬     ‫در این هنگام اوضاع جهان دگرگون شده‬        ‫چیزهایی م ‌یدانست پدرم او را به خانه‬     ‫داد‪ .‬امیر خراسان در ازای این کار اجازه‬  ‫پور سینا (زاده ‪ ۳۵۹‬ه‪.‬ش در بخارا ‪-‬‬
               ‫زندگی م ‌یفروشد‪».‬‬     ‫فرزندمند‪( ،‬گرفته شده از ‪ Proles‬به‬      ‫بود ناچار من از گرگانج بیرون آمدم مدتی‬    ‫آورد تا شاید بتوانم از وی دانش بیشتری‬    ‫داد که ابن سینا از کتابخانه باشکوه‬      ‫درگذشته ‪ ۲‬تیر ‪ ۴۱۶‬در همدان‪-۳۷۰ ،‬‬
                                     ‫معنای فرزند) نخست در امپراتوری‬         ‫همچونآوار‌هایدرشهرهام ‌یگشتمتابه‬          ‫بیاموزم وقتی که ناتلی به خانه ما آمد‬     ‫مخصوص شاهزادگان سامانی استفاده‬          ‫‪ ۴۲۸‬قمری‪ ۱۰۳۷-۹۸۰ ،‬میلادی‪،‬‬
‫پرولتاریا طبق ‌ها ‌ی است که «مولد‬    ‫روم‪ ،‬در قرن ششم پیش از میلاد‪،‬‬          ‫گرگان رسیدم و از آنجا به دهستان رفتم‬      ‫من نزد آموزگاری به نام اسماعیل زاهد‬      ‫کند‪ .‬در سن ‪ ۱۸‬سالگی‪ ،‬ابن سینا بر‬        ‫پزشک و شاعر مسلمان ایرانی و‬
‫ارزش» به شمار م ‌یرود اما سهمی از‬    ‫پدیدار شد‪ .‬در آن زمان به موجب‬          ‫و دوباره به گرگان بازگشتم و مدتی در آن‬    ‫فقه م ‌یآموختم و بهترین شاگرد او بودم‬    ‫تمام علومی که بعدها شناخته شدند‪،‬‬        ‫مشهورترینوتاثیرگذارتری ِنفیلسوفان‪-‬‬
‫«ارزش» و «سود» نم ‌یبرد‪ .‬مارکسیسم‬    ‫قانون‪ ،‬زمین‌داران و دیگر طبقات‬         ‫شهر ماندم و کتابهایی تصنیف کردم‪ .‬ابو‬      ‫و در بحث و جدل که شیوه دانشمندان‬         ‫تسلط یافت‪ .‬پیشرفتهای بعدی وی‪،‬‬           ‫دانشمندان جهان اسلام است که به‬
‫تقابل این طبقه با بورژوازی را طبیعت‬  ‫م ‌یبایست با پرداخت مالیات یا انجام‬    ‫عبید جوزجانی در گرگان به نزدم آمد‪.‬‬                                                                                         ‫ویژه به دلیل آثارش در زمینه فلسفه‬
                                     ‫خدمت سربازی به دولت خدمت کنند‬          ‫ابو عبید جوزجانی گوید‪ :‬این بود آنچه‬              ‫آن زمان بود تخصصی داشتم‪.‬‬           ‫مرهون استدلالهای شخصی وی بود‪.‬‬          ‫ارسطویی و پزشکی اهمیت دارد‪ .‬وی‬
                 ‫تاریخ برم ‌یشمرد‪.‬‬   ‫و آنان که چیزی نداشتند تا به دولت‬      ‫استادم از سرگذشت خود برایم حکایت‬          ‫ناتلی به من منطق و هندسه آموخت‬           ‫بخشی از زندگینامه او به گفته‬            ‫نویسنده کتاب «شفا» یک دانشنامه‬
‫مارکس و انگلس پرولتاریا را تنها‬      ‫بپردازند‪ ،‬م ‌یبایست فرزندان خود را به‬  ‫کرد‪ .‬چون من به خدمت او پیوستم تا‬          ‫و چون مرا در دانش اندوزی بسیار توانا‬     ‫خودش به نقل از شاگردش «ابو عبید‬         ‫علمی و فلسفی جامع است و «القانون‬
‫به معنای کارگران تهیدست صنعتی‬                                               ‫پایان حیات با او بودم‪ .‬بسیار چیزها از‬     ‫دید به پدرم سفارش کرد که مبادا مرا‬                                               ‫فیالطب»یکیازمعرو ‌فترینآثارتاریخ‬
‫بکار م ‌یبردند‪ ،‬ولی در جریان انقلاب‬              ‫خدمت دولت بفرستند‪.‬‬         ‫او فرا گرفتم و بسیاری از کتابهای او‬       ‫جز به کسب علم به کاری دیگر وادار‬                 ‫جوزجانی» بدین شرح است‪:‬‬
‫روسیه و به ویژه انقلاب چین که‬        ‫این کلمه در چندین سده ناپدید‬           ‫را تحریر کردم استادم پس از مدتی به‬        ‫سازد و به من نیز تاکید کرد جز دانش‬       ‫پدرم عبدالله از مردم بلخ بود در‬                    ‫پزشکی جهان اسلام بود‪.‬‬
‫تکی ‌هگاه عمد‌ه آن دهقانان بی‌زمین‬   ‫شد و در سد‌ههای پانزدهم و شانزدهم‬      ‫ری رفت و به خدمت «مجدالدوله» از‬                                                    ‫روزگار نوح پسر منصور سامانی به بخارا‬    ‫وی ‪ ۴۵۰‬کتاب در زمینه‌های‬
‫و تهیدست بود‪ ،‬مفهوم «پرولتاریای‬      ‫به معنای مردمی که زمین خود را از‬       ‫فرمانروایان دیلمی درآمد و وی را که‬                 ‫آموزی شغل دیگر برنگزینم‪.‬‬        ‫درآمد‪ .‬بخارا در آن عهد از شهرهای‬        ‫گوناگون نوشت ‌هاست که شمار زیادی‬
‫دهقانی» به عنوان نیروی متحد‬          ‫کف داده و تنها با نیروی کار خود‬        ‫به بیماری سودا دچار شده بود درمان‬         ‫وقتی من وارد سال ‪ ۱۸‬زندگی خود‬            ‫بزرگ بود‪ .‬پدرم کار دیوانی پیشه کرد‬      ‫از آ ‌نها در مورد پزشکی و فلسفه است‪.‬‬
‫«پرولتاری صنعتی» پدید آمد و‬          ‫می‌زیند‪ ،‬به کار رفت‪ .‬اما در سده‌‬       ‫کرد و از آنجا به قزوین و از قزوین به‬      ‫م ‌یشدم نوح پسر منصور سخت بیمار‬          ‫و در روستای خرمیثن به کار گماشته‬        ‫«جرج سارتن» در کتاب «تاریخ علم»‬
‫جنبش‌های انقلابی در جهان سوم‪،‬‬        ‫نوزدهم نویسندگان سوسیالیست مانند‬       ‫همدان رفت و مدتی دراز در این شهر‬          ‫شد‪ ،‬اطباء از درمان وی درماندند و چون‬     ‫شد‪ .‬به نزدیکی آن روستا‪ ،‬روستای‬          ‫وی را یکی از بزرگترین اندیشمندان و‬
‫با نبود پرولتاریای صنعتی‪ ،‬تکی ‌هگاه‬  ‫سیسموندی‪ ،‬کابه‪ ،‬لویی بلان و پرودون‬     ‫ماند و در همین شهر بود که استادم به‬       ‫من در پزشکی آوازه و نام یافته بودم‬       ‫افشنه بود‪ .‬در آنجا پدر من‪ ،‬مادرم را به‬  ‫دانشمندان پزشکی م ‌یداند‪ .‬همچنین‬
‫اصلی خود را «پرولتاریای دهقانی»‬      ‫آن را دوباره به کار بردند‪ ،‬و کسی که‬    ‫وزارت «شم ‌سالدوله دیلمی» فرمانروای‬       ‫مرا به درگاه بردند و از نوح خواستند تا‬   ‫همسری برگزید و وی را به عقد خویش‬        ‫وی او را مشهورترین دانشمند‬
                                     ‫آن را رواج عام بخشید یک نویسند‌ه‬       ‫همدان رسید‪ .‬در همین اوقات استادم‬          ‫مرا به بالین خود فرا خواند‪ .‬من نوح را‬    ‫درآورد‪ .‬نام مادرم ستاره بود من در ماه‬   ‫سرزمی ‌نهای اسلامی م ‌یداند که یکی‬
                       ‫قرار دادند‪.‬‬   ‫اجتماعی آلمانی به نام «لورنتز فن‬       ‫کتاب قانون را نوشت و تالیف کتاب‬           ‫درمان کردم و اجازه یافتم تا در کتابخانه‬  ‫صفر سال ‪ ۳۷۰‬از مادر زاده شدم‪ .‬نام‬       ‫از معروف‌ترین‌ها در همه زمان‌ها و‬
‫از دیدگاه مارکسیسم‪ ،‬پرولتاریا و‬                                             ‫عظیم شفا را به خواهش من آغاز کرد‪.‬‬         ‫او به مطالعه پردازم‪ .‬کتابهای بسیاری در‬   ‫مرا حسین گذاشتند چندی بعد پدرم‬          ‫مکا ‌نها و نژادها است‪«.‬وی شاگردان‬
‫بورژوازی در منص ‌بهای ضد هم قرار‬                         ‫اشتاین» بود‪.‬‬       ‫چون «شمس الدوله» از جهان رفت‬              ‫آنجا دیدم که اغلب مردم حتی نام آنها‬      ‫به بخارا نقل مکان کرد در آنجا بود‬       ‫دانشمند و کارآمدی به مانند ابوعبید‬
‫دارند چون (برای مثال) در حالی که‬     ‫«مارکس» در کتاب «مانیفست‬               ‫و پسرش جانشین وی گردید استاد‬              ‫را نم ‌یدانستند و من هم تا آن روز ندیده‬  ‫که مرا به آموزگاران سپرد تا قرآن و‬      ‫جوزجانی‪ ،‬ابوالحسن بهمنیار‪ ،‬ابو منصور‬
‫کارگران کارخان ‌هها ناخودآگاه تمایل‬  ‫کمو نیست » ( ‪ )۱۸۴۸‬تعر یفی ا ز‬         ‫وزارت او را نپذیرفت و چندی بعد به‬         ‫بودم‪ .‬از مطالعه آنها بسیار سود جستم‪.‬‬     ‫ادب بیاموزم‪ .‬دهمین سال عمر خود‬          ‫طاهر اصفهانی و ابوعبدالله محمد بن‬
‫زیادی به افزایش حقوق دارند‪ ،‬صاحبان‬   ‫پرولتاریا به دست م ‌یدهد‪« :‬مقصود از‬    ‫او اتهام بستند که با فرمانروای اصفهان‬     ‫چندی پس از این ایام پدرم در گذشت‬         ‫را به پایان م ‌یبردم که در قرآن و ادب‬   ‫احمد المعصومی را که هر یک از ناموران‬
‫آنها برعکس دوست دارند حقوق‬           ‫پرولتاریا طبق ‌ه کارگران مزدور جدیدی‬   ‫مکاتبه دارد و به همین دلیل به زندان‬       ‫و روزگار احوال مرا دگرگون ساخت من‬        ‫تبحر پیدا کردم آنچنا ‌نکه آموزگارانم‬
‫پرداختی کارگران تا جای ممکن‬          ‫است که مالک هیچ وسیل ‌ه تولیدی‬         ‫گرفتار آمد ‪ ۴‬ماه در زندان بسر برد و در‬    ‫از بخارا به گرگانج خوارزم رفتم‪ .‬چندی‬     ‫از دانست ‌ههای من شگفتی م ‌ینمودند‪.‬‬             ‫روزگار گشتند‪ ،‬تربیت نمود‪».‬‬
                                                                            ‫زندان ‪ ۳‬کتاب به رشته تحریر درآورد‪.‬‬        ‫در آن دیار به عزت روزگار گذراندم نزد‬     ‫در آن هنگام مردی به نام ابو عبدالله به‬  ‫ابن سینا در روستای «افشانه» نزدیک‬
                      ‫پایین باشد‪.‬‬                                           ‫پس از رهایی از زندان مدتی در همدان‬        ‫فرمانروایآنجاقربتپیداکردموبهتالیف‬        ‫بخارا آمد او از دان ‌شهای روزگار خود‬    ‫«بخارا» متولد شد‪ .‬زبان مادری‌اش‬
                                                                            ‫بود تا با جامه درویشان پنهانی از همدان‬                                                                                     ‫فارسی بود‪ .‬پدرش از صاحب منصبان‬
                                                                            ‫بیرون رفت و به سوی اصفهان رهسپار‬                                                                                           ‫در حکومت سامانی بود و وی را به‬
                                                                            ‫گردید‪ .‬من و برادرش و دو تن دیگر با‬                                                                                         ‫مدرسه بخارا فرستاد تا در آنجا به‬
                                                                            ‫وی همراه بودیم‪ .‬پس از آنکه سختیهای‬                                                                                         ‫خوبی تحصیل کند‪ .‬پدر و برادر ابن‬
                                                                            ‫بسیار کشیدیم به اصفهان در آمدیم‪.‬‬                                                                                           ‫سینا مجذوب تبلیغات اسماعیلیه شده‬
                                                                            ‫«علاءالدوله» فرمانروای اصفهان استادم‬                                                                                       ‫بودند‪ ،‬اما ابن سینا از آن دو تبعیت نکرد‪.‬‬
                                                                            ‫را به گرمی پذیرفت و مقدم او را بسیار‬                                                                                       ‫وی حافظه و هوشی خارق العاده داشت‪.‬‬
                                                                            ‫گرامی داشت و در سفر و حضر و به‬                                                                                             ‫به طوری که در ‪ ۱۴‬سالگی از معلمان‬
                                                                            ‫هنگام جنگ و صلح استاد را همراه و‬                                                                                           ‫خود پیشی گرفت‪ .‬او علم منطق را از‬
                                                                            ‫همنشین خود ساخت‪ .‬استاد در این شهر‬
                                                                            ‫کتاب شفا را تکمیل کرد و به سال ‪۴۲۸‬‬                                                                                                          ‫استادش « ناتلی»‬
                                                                            ‫در سفری که به همراهی «علاءالدوله»‬                                                                                          ‫آموخت‪ .‬او کسی را نداشت که از وی‬
                                                                            ‫به همدان م ‌یرفت‪ ،‬بیمار شد و در آن‬                                                                                         ‫علوم طبیعی یا داروسازی را فرا بگیرد‬
                                                                            ‫شهر در گذشت و به خاک سپرده شد‪.‬‬                                                                                             ‫و پزشکان مشهور از دستورالعملهای او‬
                                                                            ‫او با رو ‌شهای متفکرانه بیماران را درمان‬                                                                                   ‫تبعیت م ‌یکردند‪ .‬البته وی در فراگیری‬
                                                                                                                                                                                                       ‫علم ماوراء الطبیعه «ارسطو» دچار‬
                                                                                                     ‫م ‌یکرد‪.‬‬                                                                                          ‫مشکل شد که تنها به کمک تفسیر‬
                                                                                                                                                                                                       ‫«فارابی» توانست آن را بفهمد‪ .‬او امیر‬
                                                                                                                                                                                                       ‫خراسان را از یک بیماری سخت نجات‬

    ‫‪1‬‬                                ‫‪52‬‬   ‫‪6‬‬

‫‪9 38‬‬

‫‪65‬‬     ‫‪7‬‬                                                                    ‫(سودوكو)‬

                                                                                                                      ‫‪ 15 14 13 12 11 10 9 8 7 6 5 4 3 2 1‬عمودی‪:‬‬

‫‪96‬‬                                        ‫‪82‬‬                                        ‫‪3‬‬                                     ‫‪1‬ـ شاعر نامدار و رمانتیک روس‬                                                                      ‫‪1‬‬
                                                                            ‫‪1‬‬                                         ‫‪2‬ـ نام پیشین بابُل ـ بهزیستی ـ‬
                                     ‫‪74‬‬            ‫‪63‬‬                                                                                                                                                                       ‫‪2‬‬
                                                                     ‫‪4‬‬      ‫‪56‬‬                                                          ‫حرف تعجب‬
‫‪4 16 32‬‬                                                                              ‫‪2‬‬                                ‫‪3‬ـ نوعی موسیقی ـ غرامت ـ قسمتی‬                                                                        ‫‪3‬‬
                                                            ‫‪6‬‬
‫‪4 92‬‬                                 ‫‪13‬‬                                                                                                         ‫از پا‬                                                                       ‫‪4‬‬
                                                                                                                      ‫‪4‬ـ اشاره به دور ـ مرارت ـ واحد سنتی‬
‫‪3 74‬‬                                                                                                                                                                                                                        ‫‪5‬‬
                                                                                                                            ‫انداز‌هگیری وزن ـ اشمئزاز‬
‫‪1‬‬                                                                                                                                       ‫‪ 5‬ـ بیم ـ تنبیه‬                                                                     ‫‪6‬‬

                             ‫عمودی‪:‬‬       ‫‪11 10 9 8 7 6 5 4 3 2 1‬‬                                                           ‫‪ 6‬ـ توان ـ سرچشمه ـ منظره‬             ‫‪9‬ـ پژوهشگر‪ ،‬شاعر و ادیب‬                                   ‫‪7‬‬
                                                                                                                                   ‫‪ 7‬ـ از سلاطین ایران‬            ‫بلندپایه و وزیر پیشین‬
            ‫‪1‬ـ از تنی ‌سبازان بزرگ جهان‬                                                            ‫‪1‬‬                                                              ‫آموزش و پرورش ایران‬                                       ‫‪8‬‬
  ‫‪2‬ـ ناقل بیماری ـ از سدهای بزرگ جهان‬                                                                                       ‫‪ 8‬ـ نبرد ـ ناراحت ‌یها و دردها‬        ‫‪10‬ـ پایبندی به پیمان ـ‬
                                                                                                   ‫‪2‬‬                      ‫‪9‬ـ سپرده ـ سخن گفتن ـ ملجأ‬              ‫تیرگی ـ ایوان آن آئینۀ‬                                    ‫‪9‬‬
                   ‫‪3‬ـ جانشین ـ مقصود‬                                                                                  ‫‪10‬ـ تکرار یک حرف ـ عالی و بلندپایه‬                                                                    ‫‪10‬‬
        ‫‪4‬ـ محل تهیۀ چای‪ ،‬قهوه و شربت‬                                                               ‫‪3‬‬                    ‫ـ بیابان ـ رودخان ‌های در روسیه‬                     ‫عبرت است‬
                                                                                                                      ‫‪11‬ـ از آموختنی‌ها ـ حرف ندا ـ‬               ‫‪11‬ـ مقام ـ بخ َردی ـ ذرت‬                                  ‫‪11‬‬
             ‫‪ 5‬ـ بلدرچین ـ مقدمۀ درک‬                                                               ‫‪4‬‬                                                                                                                        ‫‪12‬‬
         ‫‪ 6‬ـ صحرا ـ شکلی است هندسی‬                                                                                          ‫تکمی ‌لشده ـ از اقوام ایرانی‬                        ‫بوداده‬
         ‫‪ 7‬ـ روان ـ زبان موسیقی ـ نقاش‬                                                             ‫‪5‬‬                        ‫‪12‬ـ دریای وسیع ـ پشیمانی‬              ‫‪12‬ـ از موصولات ـ واحد‬                                     ‫‪13‬‬
‫‪ 8‬ـ واحد ـ تکرار یک حرف ـ شهری در ایران‬                                                                               ‫‪13‬ـ ورزشی است ـ از گ ‌لها ـ تکرار‬           ‫ا ند ا ز ه‌گیر ی شد ت‬
‫‪9‬ـ ورزشی است ـ تازی ـ از شهرهای مازندران‬                                                           ‫‪6‬‬                                                                                                                        ‫‪14‬‬
         ‫‪10‬ـ جور ـ جواهر ـ از کشیدن ‌یها‬                                                                                                   ‫یک حرف‬                     ‫جریان برق ـ آماده‬
‫‪11‬ـ پایتخت کشوری است ـ از گوی ‌شهای‬                                                                ‫‪7‬‬                  ‫‪14‬ـ حرف ‌های است ارجمند ـ مؤثر ـ‬            ‫‪13‬ـ شهری در ایران ـ‬                                       ‫‪15‬‬
                                                                                                                                                                  ‫پوشاکی است ـ حرف‬
                              ‫پارسی‬                                                                ‫‪8‬‬                                       ‫معاضدت‬                                                                     ‫افقی‪:‬‬
                                                                                                                      ‫‪15‬ـ ظرفی است ـ از آثار خواندنی‬                            ‫خطاب‬
          ‫حل جدول شماره قبل‬                                                                        ‫‪9‬‬                                                              ‫‪14‬ـ باریکه ـ گاوباز‬                  ‫‪1‬ـ ایرانشناس و پژوهشگر‬
                                                                                                                                         ‫ویکتورهوگو‬               ‫اسپانیایی ـ تغذیۀ دامی‬               ‫عالیقدر و بزرگ ایران‬
                                                                                                   ‫‪10‬‬                                                             ‫‪15‬ـ خودکشی ـ نام پیشین‬               ‫و استاد ممتاز و فقید‬
                                                                                                                                               ‫حل جدول شماره قبل‬  ‫شب ‌هجزیر‌های در آسیای‬
                                                                                                   ‫‪11‬‬                                                             ‫جنوب شرقی ب ‌هوسعت‬                           ‫دانشگاه تهران‬
                                                                                                                                                                  ‫دو میلیون کیلومتر مربع‬               ‫‪2‬ـ «نه» به‌عربی ـ از‬
                                                                                        ‫افقی‪:‬‬                                                                                                          ‫وسایل موسیقی ـ شاعر‬
                                                             ‫‪1‬ـ از رؤسای جمهوری پیشین آمریکا‬                                                                                                           ‫و غزلسرای معاصر و‬
                                               ‫‪2‬ـ بازگشت ـ طرف ایجاب در عقد وکالت‬                                                                                                                      ‫فقید ایران و سرایندۀ‬
                                                    ‫‪3‬ـ آهنگساز و تار نواز ک ‌منظیر و فقید کشور ما‬
                                                                                                                                                                                                                ‫«مرا ببوس»‬
                                                                       ‫‪4‬ـ ولگردها ـ قومی ایرانی‬                                                                                                        ‫‪3‬ـ از شهرهای ایران ـ‬
                                               ‫‪ 5‬ـ از آنطرف عددی است ـ از خواندن ‌یها ـ از بستگان‬                                                                                                      ‫خاندان ایرانی در خدمت‬
                                                                                                                                                                                                       ‫عباسیان ـ بر گونه نوازند‬
                                                                                     ‫نزدیک‬                                                                                                             ‫‪4‬ـ ایلچ ‌یگری ـ دعاگو ـ از‬
                                               ‫‪ 6‬ـ داخل سر است ـ خوانند‌های خو ‌شصدا و قدیمی‬                                                                                                           ‫خوانندگان خو ‌شصدا و‬

                                                                                  ‫از کشور ما‬                                                                                                                    ‫قدیمی ایران‬
                                                                      ‫‪ 7‬ـ کسل و ناآرام ـ جاودان‬                                                                                                        ‫‪ 5‬ـ دان ‌های است ـ فریاد‬
                                                              ‫‪ 8‬ـ وسیل ‌های برای بالا و پایین رفتن‬                                                                                                     ‫و بانگ بلند ـ پیامبران‬
                                                            ‫‪9‬ـ ماد‌های سیاه حاصل از دود ـ سهل‬
                                                                    ‫‪10‬ـ تکرار یک حرف ـ عصیم‬                                                                                                             ‫‪ 6‬ـ تازه ـ زیبایی ـ بلیغ‬
                                                                    ‫‪11‬ـ از بنادر ایران ـ مشایعت‬                                                                                                        ‫‪ 7‬ـ صحرا ـ واحد ـ رشته‬

                                                                                                                                                                                                                  ‫و ریسمان‬
                                                                                                                                                                                                       ‫‪ 8‬ـ سکون ـ یاری ـ‬

                                                                                                                                                                                                         ‫س ‌هچهارم کرۀ زمین‬
   8   9   10   11   12   13   14   15   16