Page 15 - (کیهان لندن - سال سى و سوم ـ شماره ۷۸ (دوره جديد
P. 15

‫صفحه ‪ 15‬ـ ‪ Page 15‬ـ شماره ‪78‬‬
‫جمعه ‪ 23‬تا پنجشنبه ‪ 29‬سپتامبر ‪2016‬‬

‫در زبال ‌ههای تهران نارنجک‪ ،‬خمپاره و اعضای مردی که همسر و دو دخترش را کشته مخالفان داماد‪،‬‬
‫بود‪،‬بطریاسیدرامقابلپلیسسرکشید عروس را‬
                                                                                                                       ‫بدن انسان یافت م ‌یشود‬

‫دزدیدند‬                                                                         ‫چند روز پیش مردی همسر ‪45‬‬                                                                                            ‫جعفری از مدیران شهرداری تهران‬
                                                                                ‫ساله و دختران ‪ 12‬و ‪ 22‬ساله خود‬                                                                                      ‫م ‌یگوید هر تهرانی به طور متوسط‬
‫پسر جوانی چهارشنبه شب این‬               ‫آورد‪ ،‬در آن را باز کرد و مقابل چشم‬      ‫را در منطقه صالحیه تهران به قتل‬        ‫زبال ‌هسوز ‪ 1600‬تنی را ظرف ‪ 30‬ماه‬      ‫کار خود قرار داد‌هاند و این واردات‬    ‫روزی حدود ‪ 700‬گرم زباله تولید‬
‫هفته تلفنی به پلیس خبر داد‬              ‫مأموران محتویات بطری را که اسید‬                                                ‫ساخته و بهر‌هبرداری کنیم‪ .‬بعد از آن‬    ‫به معنی آن است که زبال ‌هها گاهی‬      ‫م ‌یکند و شهرداری برای حمل‬
‫چند مرد همسرش را در مراسم‬               ‫بود تا آخر نوشید‪ .‬تلاش مأموران‬                                    ‫رساند‪.‬‬       ‫م ‌یتوانیم زباله‌هایمان را بسوزانیم و‬  ‫اوقات نه تنها ضرر ندارند بلکه مفید‬    ‫زبال ‌ههای شهر روزانه یک میلیارد‬
‫عروسی دزدیدند و با خود بردند‪.‬‬           ‫اورژانس به نتیجه نرسید و قاتل جان‬       ‫پلیس در محل جنایت پدر ‪ 48‬ساله‬          ‫بدون هیچ آلودگی از آن برق بگیریم‪،‬‬      ‫هم هستند‪« :‬در دنیا کارخانه‌های‬        ‫و ‪ 800‬هزار میلیون تومان پول‬
‫او گفت‪ :‬من و همسرم پرستار‬                                                       ‫خانواده را دستگیر کرد‪ .‬در جریان‬        ‫اگر این اتفاق بیفتد با دفن زباله‬       ‫زباله‌سوز ایجاد شده است که برای‬       ‫م ‌یدهد و هر چه تفکیک زبال ‌هها‬
‫هستیم و در یک بیمارستان کار‬                            ‫خود را از دست داد‪.‬‬       ‫تحقیقات معلوم شد این مرد به‬            ‫خداحافظی خواهیم کرد و پیشرفت‬           ‫استفاده و صرفه اقتصادی آن باید‬        ‫بیشتر در محل انجام شود این هزینه‬
‫می‌کردیم و پس از مدتی تصمیم‬                                                     ‫اعضای خانواد‌هاش سو‌ءظن داشته و‬        ‫بسیار خوبی برای کشور و شهر تهران‬       ‫یک میزان مشخصی خوراک زباله به‬
                                        ‫سربازیسهه ‌مقطار‬                        ‫به همین دلیل همسر و ‪ 2‬دختر خود‬                                                ‫آن داده شود‪ .‬این دستگاه زباله را‬                         ‫کمتر م ‌یشود‪.‬‬
               ‫به ازدواج گرفتیم‪.‬‬                                                                                                             ‫خواهد بود‪.‬‬       ‫می‌سوزاند و از طریق آن برق تولید‬      ‫ما سالانه به اندازه نیمی از جمعیت‬
‫‪ 40‬روز پیش با همه ایرادهایی‬             ‫خود را کشت و‬                                                ‫را کشته است‪.‬‬       ‫زباله‌های تهران ‪ 40‬سال است در‬          ‫م ‌یکند‪ .‬پس باید مدام زباله داشته‬     ‫کشور دور ریز تلفن موبایل داریم‪،‬‬
‫که خانواده همسرم به من‬                                                          ‫او به پلیس گفت‪ :‬مد ‌تها بود این‬        ‫منطقه آرادکوه تهران دفن می‌شود و‬                                             ‫در میان زباله‌های پایتخت ایران‬
‫می‌گرفتند و با وجود اینکه شرایط‬           ‫خودکشی کرد‬                            ‫فکر در سرم بود تصمیم گرفته بودم‬        ‫حجم آن آنقدر زیاد است که در حال‬                                   ‫باشد‪.‬‬      ‫چیزهای عجیب و غریبی مانند‬
‫ازدواج را نپذیرفته بودم آزیتا را با‬                                             ‫بعد از کشتن اعضای خانواد‌هام با‬        ‫حاضر مجبوریم روی تپه‌ها این دفن‬        ‫ما حداکثر تا دو ماه دیگر دو‬           ‫تفنگ‪ ،‬هفت‌تیر‪ ،‬خمپاره‪ ،‬نارنجک‬
‫مهریه ‪ 50‬سکه به عقد خودم در‬             ‫یک سرباز در کانون اصلاح و‬               ‫خوردن اسید خودکشی کنم اما موفق‬                                                ‫قرارداد امضا م ‌یکنیم که دو کارخانه‬   ‫و حتی بخ ‌شهائی از اعضای بدن‬
‫آوردم و خیلی زود برای برگذاری‬           ‫تربیت شهر مادوان در ده کیلومتری‬                                                                   ‫را انجام دهیم‪.‬‬
‫مراسم ازدواج با نظر آزیتا سالن‬          ‫یاسوج این هفته به سوی گروهی‬                                        ‫نشدم‪.‬‬                                                                                                  ‫انسان دیده م ‌یشود!‬
‫عروسی و آرایشگاه را انتخاب‬              ‫از همکارانش آتش گشود‪ .‬در این‬            ‫در جریان تحقیقات پدر جنایتکار‬                                                                                       ‫جعفری می‌گوید ما در تهران روزانه‬
                                        ‫حادثه سه سرباز وظیفه کشته و دو‬          ‫هنگامی که در برابر کارآگاهان صحنه‬                                                                                   ‫هفت هزار تن زباله تولید م ‌یکنیم‪،‬‬
                         ‫کردیم‪.‬‬         ‫نفر دیگر به شدت مجروح شدند‪.‬‬             ‫جنایت را بازسازی م ‌یکرد بعد از آنکه‬                                                                                ‫برای این مقدار زباله باید ‪250‬‬
‫مراسم ازدواجمان در شب‬                   ‫سرباز تیرانداز با شلیک گلوله به‬         ‫نحوه قتل اعضای خانواده را توضیح‬                                                                                     ‫اتوبوس بزرگ را پر از زباله کنیم‬
‫عید غدیر برگذار شد اما وقتی‬                                                     ‫داد یک بطری از کیفش بیرون‬                                                                                           ‫یعنی اگر یک ورزشگاه صد هزار‬
‫وارد تالار محل برگذاری جشن‬                      ‫زندگی خود نیز خاتمه داد‪.‬‬                                                                                                                            ‫نفری داشته باشیم که نیم متر در آن‬
‫عروسی شدیم خانواده همسرم‬                ‫سربازان کشته شده‪ ،‬حامد آهون‪،‬‬               ‫تجاوز و قتل‬                                                                                                      ‫زباله بریزیم هر روز به سه ورزشگاه‬
‫حرف‌های توهین‌آمیزی به من‬               ‫حسین یزدا ‌نپناه و افشین کمالی نام‬
‫زدند آنها از سالن عروسی‪،‬‬                                                           ‫دختر ‪ 7‬ساله‬                                                                                                               ‫صد هزار نفری نیاز داریم‪.‬‬
‫لباس عروس و داماد‪ ،‬میوه و غذا‬                                    ‫داشتند‪.‬‬                                                                                                                            ‫سا ‌لهاست شهرهای بزرگ به‬
                                                                                   ‫برای انتقام از‬                                                                                                   ‫خصوص پایتخت با مشکل انبوه زباله‬
                 ‫شکایت کردند‪.‬‬                                                                                                                                                                       ‫روبرو هستند‪ ،‬این در حالی است که‬
‫چون نمی‌خواستم مراسم خراب‬                                                            ‫خانواده او‬                                                                                                     ‫برخی کشورهای پیشرفته از جمله‬
‫شود سکوت کردم تا اینکه پس از‬                                                                                                                                                                        ‫آلمان واردات زباله را در دستور‬
‫شام خانواده‌ام متوجه سر و صداهائی‬                                               ‫چند روز پیش خانواده‌ای تلفنی به‬
‫در بیرون تالار عروسی شدند‪،‬‬                                                      ‫پلیس گفتند‪ :‬فرزندشان نیمه‌های‬          ‫انتقام شوهر از همسرش که با تحصیل او در خارج‬
‫ناگهان صدای همسرم را شنیدم که‬                                                   ‫شب گذشته از خانه مادربزرگش‬                               ‫مخالف بود‬
‫م ‌یگفت نم ‌یخواهم بیایم وقتی از‬
‫سالن بیرون رفتم دیدم برادران آزیتا‬                                                               ‫ربوده شده است‪.‬‬        ‫خوشحال شدم که م ‌یتوانم ادامه‬          ‫دهد‪ .‬گفت ‌ههایش را باور نکردم وقتی‬    ‫مردی که همسرش اجازه نم ‌یدهد‬
‫او را سوار اتومبیل خود کردند و به‬                                               ‫رئیس پلیس خراسان گفت با‬                ‫تحصیل دهم موضوع را با همسرم در‬         ‫موضوع را بررسی کردم متوجه شدم‬         ‫برای ادامه تحصیل به خارج برود‬
‫سرعت دور شدند‪ .‬پلیس در تعقیب‬                                                    ‫توجه به اهمیت موضوع و از طرفی‬          ‫میان گذاشتم و از او خواستم برای‬        ‫حر ‌فهای او صحت دارد‪ ،‬نم ‌یدانم‬       ‫تصمیم گرفت از او انتقام بگیرد‪ .‬وی‬
‫مردانی است که عروس را با خود‬                                                    ‫نگرانی شدید و اضطراب خانواده‬           ‫چند سال منتظرم بماند تا من دکترا‬       ‫چه کسی به این عک ‌سهای خصوصی‬          ‫عک ‌سهای دستکاری شده همسرش‬
                                                                                ‫دختر بلافاصله دستورات لازم‬             ‫بگیرم‪ ،‬همچنین پیشنهاد دادم اگر‬         ‫دسترسی داشته و آن را منتشر کرده‬       ‫را منتشر کرد و برای او مشکلاتی به‬
                         ‫برده‌اند‪.‬‬                                              ‫برای پیگیری موضوع صادر شد و‬            ‫تمایلی برای آمدن دارد چند ماه صبر‬      ‫تا مرا به دردسر بیاندازد‪ .‬من همسرم‬
                                                                                ‫کارآگاهان مبارزه با جرائم جنائی‬        ‫کند تا کارهایم درست شود و او را هم‬     ‫را دوست دارم اما این ماجرا باعث‬                             ‫وجود آورد‪.‬‬
‫خان ‌مها نباید قلیان بکشند‬                                                                                             ‫با خود به خارج ببرم‪ .‬به محض این که‬                                           ‫همسر این تازه داماد به پلیس گفت‪:‬‬
                                                                                     ‫پلیس آگاهی وارد عمل شدند‪.‬‬         ‫ماجرا را برای او گفتم بنای ناسازگاری‬       ‫شده او تصمیم به جدائی بگیرد‪.‬‬      ‫چهار ماه پیش با مردی آشنا شدم او‬
‫موضوع قهو‌هخان ‌هها و سفر‌هخان ‌ههای‬    ‫رئیس اتحادیه قهو‌هخانه داران و‬          ‫تحقیقات پلیس نشان داد شوهر‬             ‫گذاشت و اجازه نم ‌یداد برای ادامه‬      ‫پلیس ردپای جوانی را به دست‬            ‫به خواستگار ‌یام آمد و با هم عقد‬
‫سنتی فرق م ‌یکند و ورود خان ‌مها به‬     ‫سفر‌هخان ‌ههای سنتی ایران گفته است‬      ‫عمه کودک او را ربوده است‪ .‬پلیس‬                                                ‫آورد و او را دستگیر کرد‪ .‬وی گفت‬       ‫کردیم‪ .‬قرار بود در شرکتی کاری پیدا‬
‫آ ‌نها بلامانع است چرا که م ‌یتوانند‬    ‫به رغم آنکه هیچ تأکیدی برای غیر‬         ‫این مرد ‪ 37‬ساله را که دارای سوابق‬                    ‫تحصیل به اروپا بروم‪.‬‬     ‫این خانم را نم ‌یشناسم و نم ‌یداند‬    ‫کند و بعد از چند ماه با هم ازدواج‬
‫از سروی ‌سهای دیگری همچون غذا‪،‬‬          ‫قانونی بودن قلیان کشیدن خان ‌مها‬        ‫کیفری است دستگیر کرد‪ .‬این مرد‬          ‫او م ‌یگفت اگر به خارج بروی ‪500‬‬        ‫چه کسی به این کار دست زده است‪.‬‬        ‫کنیم اما چند روز پیش شوهرم بنای‬
                                        ‫وجود ندارد اما به قهو‌هخان ‌هها دستور‬   ‫در اعترافات هولناک خود گفت‪ :‬با‬         ‫سکه مهری ‌هاش را در دادگاه خانواده‬     ‫مأموران مرد بازداشت شده را با شاکی‬    ‫ناسازگاری گذاشت و گفت دیگر حاضر‬
        ‫چای و غیره استفاده کنند‪.‬‬        ‫داده شده اجازه کشیدن قلیان به‬           ‫خانواده همسرم اختلافاتی داشتیم‬         ‫به اجرا م ‌یگذارد‪ .‬سرانجام تصمیم‬       ‫روبرو کردند و او گفت این شخص‬          ‫به ادامه زندگی نیست و م ‌یخواهد مرا‬
‫در مورد قهو‌هخان ‌ههای معمولی باید‬      ‫بانوان ندهند‪.‬او گفت‪ :‬قهو‌هخان ‌هها به‬   ‫شب حادثه از طریق پش ‌ببام وارد‬         ‫گرفتم از او انتقام بگیرم شاید با این‬                                         ‫طلاق دهد‪.‬زمانی که علت را پرسیدم‬
‫تأکید کنم که نه تنها ارائه قلیان در‬     ‫دو دسته قهو‌هخان ‌هها و سفر‌هخان ‌ههای‬  ‫خانه مادر همسرم شدم کودک‬               ‫کار کمی کوتاه بیاید‪ .‬عک ‌سهای‬                              ‫شوهرم است‪.‬‬        ‫متوجه شدم او عک ‌سهای خصوصی‬
‫این قهو‌هخان ‌هها به بانوان غیرقانونی‬   ‫سنتی و نیز قهو‌هخان ‌ههای معمولی‬                                               ‫خصوص ‌یاش را در ب ‌یتالک همراه‬         ‫شوهر زن گفت‪ :‬بعد از آن که با‬          ‫مرا در ب ‌یتالک دیده و با خواندن‬
‫است بلکه حتی ورود بانوان به این‬         ‫تقسیم م ‌یشوند‪ .‬بطور کلی ورود‬                                ‫خوابیده بود‪.‬‬      ‫نوشتن مت ‌نهای غیراخلاقی منتشر‬         ‫هم عقد کردیم در دانشگاهی در‬           ‫مطالب غیراخلاقی که همراه نام من‬
‫اماکن ممنوع است و به شدت با این‬         ‫بانوان به قهو‌هخان ‌ههای معمولی‬         ‫او را که کیانا نام دارد بغل کردم و‬     ‫کردم تا از وی طلاق بگیرم‪ .‬دادگاه‬       ‫خارج از کشور برای ادامه تحصیل‬         ‫در آن درج شده‪ ،‬حاضر به ادامه این‬
‫مسأله برخورد م ‌یشود‪ ،‬قهو‌هخان ‌هها‬     ‫غیرقانونی است و تنها آقایان اجازه‬       ‫با موتورسیکلت به خانه خودم بردم‬         ‫تازه داماد به زودی تشکیل م ‌یشود‪.‬‬     ‫پذیرفته شدم و باید هر چه سریعتر‬       ‫زندگی نیست و م ‌یخواهد طلاقم‬
‫و سفر‌هخان ‌ههای سنتی نیز حق ارائه‬      ‫رفت و آمد در این اماکن را دارند اما‬     ‫در آنجا پس از آزار و اذیت او را خفه‌‬                                          ‫برای ثب ‌تنام به اروپا سفر کنم‪ .‬خیلی‬
                                                                                ‫کردم‪ ،‬جسد وی را به باغ پدرش در‬
      ‫سرویس قلیان به بانوان ندارد‪.‬‬                                              ‫روستای صومعه انتقال دادم و در‬
                                                                                ‫آنجا زیر مصالح ساختمانی مدفون‬
                                                                                ‫کردم‪ .‬جسد دختر بچه کشف و به‬

                                                                                        ‫پزشکی قانونی منتقل شد‪.‬‬

‫در واقع پنج شرط از نظر سیاسی‬            ‫گفتگویرادیوییمنشهامیرباامیرطاهری‪ ...‬ازصفحه‪12‬‬                                    ‫خرید ‪ 21‬هزار‬                          ‫شوهر‪ ،‬مردی را برای تنبیه‬
‫م ‌یگویند که باید وجود داشته باشد‬                                                                                                                                ‫همسرش اجیر کرد‬
‫برای سقوط یک حکومت‪ .‬اینجا‬               ‫م ‌یبستند و م ‌یگفتند تمام تقصیر‬        ‫چون م ‌یدانید بعد منجر شد‬                ‫گوسفند با‬
‫جای آن نیست که من به شرح‬                ‫یهودیانی بود که کمک خود را به‬           ‫به جریان آلفرد درایفوس و غیره‪.‬‬                                                ‫او گفت‪ :‬من با همسرم اختلاف‬            ‫مرد میانسالی برای انتقام‌گیری از‬
‫مبسوط این پنج شرط بپردازم‪،‬‬              ‫آلمان کرده بودند‪ .‬در مورد این‬           ‫(درایفوس یک افسر بلندپایه ارتش‬          ‫چک ب ‌یمحل‬                            ‫داشتم و گمان نم ‌یکردم آنقدر‬          ‫همسرش شخصی را اجیر کرد تا‬
‫ولی من شاهد بودم که جمیع این‬            ‫موضوع ایران هم‪ ،‬م ‌یدانید یهودیان‬       ‫فرانسه بود که او را به جاسوسی به‬                                              ‫دامنه این اختلا ‌فها زیاد شود که او‬   ‫او را کتک بزند اما فرد اجیر شده‬
‫شرایط برای افتادن حکومت شاه‬             ‫و اسرائیل تنها نیستند که بعنوان‬         ‫سود آلمان متهم ساخته و خلع لباس‬        ‫‪ 50‬نفر از دامداران شهرستان‬             ‫به قصد انتقا ‌مگیری دو نفر را برای‬    ‫و همدستش پس از کتک زدن زن‬
‫بوجود آمده بود‪ .‬من در وسط همه‬           ‫مقصر در ساقط شدن حکومت‬                  ‫کرده و به زندان انداختند‪ .‬ولی بعد‬      ‫بویراحمد از شخصی به نام «رضا»‬          ‫تنبیه من اجیر کند که مرا کتک‬
‫جریان‌های ایران بودم‪ .‬در سالی که‬        ‫شاه مورد حمله قرار م ‌یگیرند؛ اینها‬     ‫معلوم شد که خود فرماندهان ارشد‬         ‫شکایت کرد‌هاند که ‪ 21‬هزار گاو و‬                                                         ‫جواهرات او را دزدیدند‪.‬‬
‫انقلاب اتفاق افتاد رژیم شاه بطور‬        ‫م ‌یگویند انقلاب ایران تقصیر بی بی‬      ‫ارتش فرانسه بودند که برای آلمان‬        ‫گوسفند و بز به ارزش ‪ 7‬میلیارد‬                  ‫بزنند و طلاهایم را بدزدند‪.‬‬    ‫همسر مرد گفت‪ :‬در خانه بودم‬
                                        ‫سی فارسی بوده‪ ،‬تقصیر جیم ‌یکارتر‬        ‫جاسوسی م ‌یکردند و گناه را به‬          ‫تومان خریده و به فروشنده چک‬            ‫پلیس شوهر زن را بازداشت شد‪،‬‬           ‫که زنگ در آپارتمان به صدا درآمد‪،‬‬
             ‫بالقوه برافکندنی بود‪.‬‬      ‫بوده‪ ،‬مقصر شوروی بوده و الی آخر‪.‬‬        ‫گردن یک افسر یهودی انداختند‪.‬‬                                                  ‫شوهر زن گفت‪ :‬من و همسرم با هم‬         ‫گمان کردم شوهرم بازگشته است به‬
‫البته لازمه ای برای برافکنده‬            ‫یعنی تقصیر همه بوده جز خودمان‪،‬‬          ‫دولت فرانسه بعدها رسما از درایفوس‬        ‫بی‌محل داده و متواری شده است‪.‬‬        ‫اختلاف داشتیم از او کینه به دل‬        ‫محض این که در را باز کردم دو مرد‬
‫شدن نبود ولی شرایط برافکنده‬             ‫و به نظر من‪ ،‬این خیلی برای ما‬                                                  ‫سرهنگ انصاری رئیس پلیس‬                 ‫داشتم و تصمیم گرفتم از وی انتقام‬      ‫غریبه مرا به کناری هل دادند و در‬
‫شدن وجود داشت و این شرایط را‬            ‫ایران ‌یها ضرر دارد‪ .‬برای آنکه تا‬                       ‫اعادۀ حیثیت کرد)‬       ‫کهگیلویه و بویراحمد گفته است این‬       ‫بگیرم پس از جست و جوی فراوان‬          ‫حالی که چاقوئی به دست داشتند‬
‫نیروهای زیادی به وجود آورده بودند‬       ‫موقعی که ما نتوانیم واقعیات زندگی‬       ‫برای آنکه در آن موقع صحبت‬              ‫شخص دارای ‪ 6‬مورد سابقه جعل و‬           ‫از طریق دوستم با مردی خلافکار‬         ‫وارد آپارتمان شدند خواستم فریاد‬
‫و خود دولت شاه بوجود آورده بود‪،‬‬         ‫خود را بدون احساسات مورد تجزیه‬          ‫ادعایی از این بود که یهود ‌یها‬         ‫کلاهبرداری است‪ .‬با توجه به بالا‬        ‫آشنا شدم که در برابر پول هر کاری‬      ‫بزنم تا همسایه‌ها متوجه ماجرا شوند‬
‫مطبوعات که من خود در آن بودم‪،‬‬           ‫و تحلیل قرار بدهیم و نقش خودمان‬         ‫طرفدار پروس هستند و به پروس‬            ‫بودن ارزش کلاهبرداری و مکاتبه با‬       ‫م ‌یکرد بنابراین از وی خواستم برای‬    ‫که یکی از آنها با چاقو تهدیدم کرد‪،‬‬
‫بخشی از روحانیون‪ ،‬و نیز روشنفکران‬       ‫را در آن ببینیم و گناهان خودمان‬         ‫کمک م ‌یکنند تا آلمان متحدی را‬         ‫دادستانی کل کشور حکم ممنوعیت‬           ‫همسرم ایجاد مزاحمت کند تا کمی‬         ‫التماس کردم رهایم کنند که توجهی‬
‫ایرانی که از حالت روشنفکری بیرون‬        ‫را در اشتباهاتی که صورت گرفته‬           ‫تشکیل بدهد ولی هیچکس نبود که‬           ‫خروج وی از ایران صادر شده است‪.‬‬                                               ‫نکردند یکی از آنان وسایل خانه‌ام را‬
‫آمده بودند و به میلیتان ‌تها و مبارزان‬  ‫ببینیم هیچوقت نخواهیم توانست از‬         ‫بیاید و بگوید ارتش فرانسه بود که‬       ‫او گفت‪ :‬تیمی از کارآگاهان پلیس‬            ‫بترسد و دست از رفتارش بردارد‪.‬‬      ‫جستجو م ‌یکردند آنها وقتی پول و‬
‫سیاسی مبدل شده بودند‪ ،‬به وجود‬           ‫این هچلی که در آن هستیم‪ ،‬بیرون‬          ‫شکست خورد‪ .‬و چرا شکست خورد؟‪.‬‬           ‫آگاهی کهگیلویه و بویراحمد به‬           ‫وی افزود‪ :‬من به مرد اجیر شده‬          ‫طلا پیدا نکردند مرا کتک زدند و‬
‫آورده بودند‪ .‬یعنی عوامل بسیار زیادی‬                                             ‫البته دلیل شکست آن بود که ارتشی‬        ‫اصفهان اعزام و پس از شبان ‌هروز‬        ‫پنج میلیون تومان پول دادم تا او‬       ‫طلاهائی را که همراه داشتم سرقت‬
‫دست به هم دست داده بودند تا این‬                                   ‫بیاییم‪.‬‬       ‫شده بود که به اصطلاح در سطوح‬           ‫تحقیقات در مخفیگا‌هها و محل‌های‬        ‫برای همسرم دردسر ایجاد کند و‬          ‫کردند‪ .‬دزدان پس از بستن دست و‬
‫وضع پیش بیاید و از آن موقعیت‬            ‫رابطه وقایع داخلی با وقایع خارجی‬        ‫بالای آن‪ ،‬زیادی فربه و چاق شده‬         ‫رفت و آمد این فرد موفق شدند او را‬      ‫او را بترساند و گمان نم ‌یکردم او‬     ‫پای من با طناب فرار کردند‪ ،‬ساعاتی‬
‫تاریخی استفاده شود و رژیم ‌یکه‬          ‫مثل رابطه یک تخم مرغی است که‬            ‫بود‪ .‬یعنی تعداد ژنرا ‌لهایش‪ ،‬به قولی‪،‬‬  ‫در بازار میوه و تر‌هبار دستگیر کنند‪.‬‬   ‫همراه مرد دیگری وارد خانه شوند‪.‬‬       ‫بعد شوهرم آمد و دست و پایم را‬
                                        ‫اگر حرارتش بدهیم از آن ممکن‬             ‫از تعداد ژنرا ‌لهای یک اپرا هم بیشتر‬   ‫متهم در تحقیقات پلیس اعتراف‬            ‫آنها با بستن دست و پای همسرم‬
      ‫برافکندنی بود‪ ،‬برافکنده شود‪.‬‬      ‫است جوجه در بیاید ولی اگر یک‬            ‫بود‪ .‬نیروی زمینی اش آمادگی کافی‬        ‫کرد با استفاده از چک بلامحل ‪21‬‬         ‫هر چه طلا همراهش بود سرقت‬                                      ‫باز کرد‪.‬‬
‫منشه امیر‪ :‬آقای طاهری بسیار‬             ‫سنگی را حرارت بدهیم هیچ چیزی‬            ‫نداشت و نم ‌یدانست چگونه از قشون‬       ‫هزار رأس دام به ارزش بیش از ‪70‬‬         ‫کردند‪ .‬زمانی که متوجه ماجرا شدم‬       ‫جست و جوها درباره این حادثه‬
‫سپاسگزارم از این توضیحات فاضلانه‬        ‫از داخل آن در نمی‌آید‪ .‬یعنی اگر‬          ‫و توپخانه خود استفاده بکند و غیره‪.‬‬    ‫میلیارد ریال را از دامداران خریده‬      ‫عذاب وجدان رهایم نکرد و ماجرا را‬      ‫ادامه داشت تا آنکه همسر مرد به‬
‫ای که بیان کردید‪ .‬بحث مان تمام‬          ‫رژیم شاه برافکندنی نبود هیچکس‬           ‫اما مدعیانی که گناه را به گردن‬                                                ‫به همسرم گفتم و از کاری که انجام‬      ‫بازپرس گفت شوهرش در این کار‬
‫نشده و من هفته آینده پرس ‌شهای‬          ‫نم ‌یتوانست آن را براندازد‪ .‬شرایط‬       ‫یهودیان م ‌یانداختند‪ ،‬چشم خود را‬                                  ‫است‪.‬‬
‫دیگری دارم که م ‌یخواهم با شما در‬       ‫برافکندن در رژیم شاه وجود داشت‪.‬‬         ‫بر روی همه این واقعیات و جریا ‌نها‬                                                               ‫دادم‪ ،‬پشیمانم‪.‬‬        ‫نقش داشته و از او شکایت دارد‪.‬‬

                     ‫میان بگذارم‪.‬‬

‫وبسایت کیهان لندن با طراحی جدید به دو زبان فارسی و انگلیسی منتشر شد‬
   10   11   12   13   14   15   16