Page 15 - (کیهان لندن - سال سى و سوم ـ شماره ۸۰ (دوره جديد
P. 15

‫صفحه ‪ 15‬ـ ‪ Page 15‬ـ شماره ‪80‬‬
‫جمعه ‪ 7‬تا پنجشنبه ‪ 13‬اکتبر ‪2016‬‬

‫هولنا ‌کترینمحلهایرانبغلگوشآی ‌تاللهعلمالهدی‬                                                                             ‫روزی ده بیمار به‬                           ‫مرد مازندرانی اول رگ دستش را برید‬
   ‫جائی که معتادان و جانیان در هم م ‌یلولند‬                                                                                                                                 ‫بعد خود را آتش زد‬
                                                                                                                          ‫دلیل نبود عضو‬
‫همرا‌ههان ما را از قبل م ‌یشناسد‪ ،‬بدو‬  ‫خان ‌های م ‌یشویم که حیاط آن خاکی‬       ‫اینجا آخر بسکابادی است محل ‌های‬                                                      ‫بودند ابتدا رگ دست خود را با چاقو‬       ‫مردی که به گفته دوستانش زیر‬
‫بدو به سمت او م ‌یدود و ذوق م ‌یکند‬    ‫و کثیف است‪ ،‬یک سگ مرده گوشه‬             ‫در مشهد‪ ،‬زمین اینجا معروف به‬                  ‫م ‌یمیرند‬                              ‫برید سپس بنزین روی لباسش ریخت‬           ‫فشارهای شدید مالی از زندگی سیر‬
‫با خوشحالی م ‌یپرسد م ‌یخواهید اسم‬     ‫حیاط افتاده‪ .‬پسر ‪ 18‬یا ‪ 17‬سال ‌های‬      ‫زمین مرغداری است اما فقط معتادان‬                                                     ‫و خود را به آتش کشید‪ .‬وقتی پلیس‬         ‫شده بود چهارشنبه این هفته مقابل‬
‫ما را برای مدرسه ثب ‌تنام کنید؟ کی‬     ‫در پش ‌تبام در حال کبوتربازی است‪،‬‬       ‫را اینجا م ‌یتوان دید‪ .‬زنی با چادر‬      ‫اهدای اعضای بدن در ایران در سال‬              ‫و آمبولانس به محل حادثه رسیدند‬          ‫اداره دارائی شهرستان نور در مازندران‬
‫باید بریم کلاس خیاطی؟ کی داداشمو‬       ‫مادر سمیرا آنجا نشسته است با زنان‬       ‫مشکی رو به دیوار نشسته و از چهره او‬     ‫‪ 1383‬پنج درصد بود اما با کارهای‬              ‫مرد پنجاه و پنج ساله جان در بدن‬         ‫به طرز فجیعی دست به خودکشی زد‪.‬‬
                                                                               ‫مشخص است که مواد مصرف م ‌یکند‬           ‫فرهنگی و تلا ‌شهائی که صورت‬                                                          ‫او در حالیکه عابران دورش جمع شده‬
      ‫م ‌یبرید که فوتبال بازی کنه؟‬                     ‫دیگر حرف م ‌یزند‪.‬‬       ‫در اینجا آشغال‪ ،‬سرم و سرنگ و‪...‬‬         ‫گرفته متوسط رضایت خانواد‌هها برای‬                                     ‫نداشت‪.‬‬
‫برای همه این سوا ‌لها هیچ جوابی‬        ‫غلامرضا پنج خواهر و برادر دارد؛‬         ‫وسائل بازی بچ ‌هها است و خود بچ ‌هها‬    ‫اهدای عضو به هفتاد درصد رسیده‬
‫نداریم و تنها حرفی م ‌یزنیم که آنان‬    ‫واحد رفع سد معبر شهرداری‪ ،‬پدر‬           ‫به غیر از بچ ‌هها کسی اینجا نیست‪،‬‬       ‫است‪ .‬کتایون نجف ‌یزاده مدیرعامل‬              ‫زندا ‌نها جا برای این همه فروشنده‬
‫را ناامید نکنیم ما را بغل م ‌یکند‪،‬‬     ‫او را زمانی که در خیابا ‌نها در حال‬     ‫اما اثر حضور تعدادی از معتادان به‬       ‫سازمان اهداء عضو م ‌یگوید چهر‌ههای‬                   ‫مواد مخدر ندارند‬
‫دست ما را م ‌یگیرد ما را به خان ‌هشان‬  ‫نواختن ساز و دهل بوده گرفته و‬           ‫چشم م ‌یخورد‪ .‬آثاری هم از خون‬           ‫معروف به ویژه هنرمندان در این مورد‬
‫م ‌یبرد و اصرار دارد تا یک استکان‬      ‫سازش را شکسته است به او گفت ‌هاند‬       ‫روی دیوارها دیده م ‌یشود م ‌یگویند‬      ‫م ‌یتوانند نقش موثری داشته باشند‪.‬‬            ‫خوب دارند و مسائل مذهبی در بعضی‬         ‫مدیرکل استانداری استان اصفهان‬
‫چای را مهمان خان ‌هشان شویم‪ .‬سارا‬      ‫اگر م ‌یخواهی سازت را پس بگیری‬          ‫هفته پیش یک نفر خود را اینجا‬            ‫مثلا وقتی خانم عسل بدیعی هنرمند‬              ‫شهرهای مذهبی مانند گلپایگان نباید‬       ‫م ‌یگوید تعداد دس ‌تاندرکاران‬
‫هم سن خودش را نم ‌یداند اما به‬         ‫باید ‪ 103‬هزار تومان جریمه بپردازی‪،‬‬      ‫کشته است کسی نم ‌یداند آینده این‬        ‫معروف فوت شد و اعضای بدن او اهدا‬                                                     ‫فروش مواد مخدر به خصوص خرده‬
                                       ‫حالا ساعت یک ظهر است که در‬              ‫بچه چگونه خواهد بود‪ .‬خانواده اغلب‬       ‫گردید سایت ثب ‌تنام اهدای عضو که‬                        ‫مانع از نشاط مردم شود‪.‬‬       ‫فروشان آنقدر زیادند که نم ‌یشود‬
            ‫هفت سال ‌هها م ‌یخورد‪.‬‬     ‫خانه غلامرضا هستیم و پدرش بعد‬           ‫این بچ ‌هها فقیرند اما آنتن ماهواره در‬  ‫حدود پانصد مراجعه کننده در روز‬                                                       ‫آنها را دستگیر کرد و تازه در صورت‬
‫به خان ‌ه او م ‌یرویم که این خانه هم‬   ‫از مصرف تریاک و نئشه‪ ،‬در خوابی‬          ‫پش ‌تبام خانه اغلب آنها دیده م ‌یشود‪.‬‬   ‫داشت به دلیل مراجعان بسیار زیاد‬                                                      ‫بازداشت آنها زندا ‌نها برای این همه‬
‫به شدت بهم ریخته و شلوغ است؛‬                                                   ‫امیر آقا کنار دیوار خان ‌هاش نشسته‬      ‫برای یک هفته از کار افتاد‪ ،‬نشان‬
‫حیاط خانه خاکی و دستشوئی در‬                         ‫عمیق فرو رفته است‪.‬‬         ‫است؛ پوست قسمتی از کف دستش در‬           ‫م ‌یدهد چقدر نقش هنرمندان در این‬                                                                       ‫زندانی جا ندارد‪.‬‬
‫حیاط با یک پرده جدا شده است‪.‬‬           ‫غلامرضا سن خود را نم ‌یداند‪ ،‬گویا‬       ‫دعوا کنده شده‪ ،‬از او سراغ «سلطان»‬       ‫زمینه مهم است‪ ،‬یا وقتی یک سریال‬                                                      ‫او گفت‪ :‬اعتیاد معضل بزرگ مملکت‬
‫مادر سارا به استقبال ما م ‌یآید؛ بعد‬   ‫هشت سال دارد هر بار که به خانه‬          ‫را م ‌یگیریم‪ .‬سلطان‪ ،‬پسر ‪ 14‬ساله‬        ‫تلویزیونی به موضوع مرگ مغزی‬                                                          ‫است و باعث گسسته شدن خانواده‬
‫از سلام و احوالپرسی شروع م ‌یکند‬       ‫آنها آمد‌هایم برای ما دایره و ساز زده‬   ‫را اولین بار وقتی م ‌یخواست به ما‬       ‫پرداخت و آدرس سایت زیرنویس شد‬                                                        ‫م ‌یشود و در استان اصفهان از هر پنج‬
‫به گلایه و آه و ناله کردن از وضعیت‬     ‫و خوانده است‪ ،‬م ‌یگوید‪« :‬از ساز زدن‬     ‫مواد بفروشد دیدیم‪ .‬م ‌یگوید هفته‬        ‫ثب ‌تنام اهداکنندگان بسیار افزایش‬                                                    ‫ازدواج یکی منجر به جدائی م ‌یگردد‪.‬‬
‫خودشان‪ .‬گلایه م ‌یکند از اینکه‬         ‫من فیلم بگیرید تا شاید جائی برایم‬       ‫پیش که مأموران آمدند خان ‌ههای‬          ‫یافت‪.‬مردم واقعا دوست دارند کار‬                                                       ‫او گفت مردم نیاز به شادی و روحیه‬
‫م ‌یترسد سقف دستشوئی بر سر‬             ‫کار پیدا کردید‪ .‬دیگر داخل شهر هم‬        ‫پاتوق را پلمب کنند‪ ،‬خانه سلطان‬          ‫خیر انجام دهند اما لازم است به آنها‬
‫بچ ‌ههایش بریزد؛ گلایه از اینکه دست‬    ‫نم ‌یروم چون از مأموران شهرداری‬         ‫را هم پلمب کردند و او هم حالا به‬                                                     ‫از صفحه ‪6‬‬                               ‫روز جهانی کودکا ِن دختر ‪...‬‬
‫کودک یک سال ‌هاش سوخته است و‬                                                   ‫فی ‌ضآباد رفته است‪ .‬او م ‌یگوید‪ :‬دو‬          ‫اطلا ‌عرسانی کافی صورت گیرد‪.‬‬
‫نم ‌یداند با گری ‌ههای او چه کند‪ .‬بعد‬                         ‫م ‌یترسم‪».‬‬       ‫کودک ‪ 6‬و ‪ 7‬ساله را م ‌یشناسم‬                                                         ‫را طی کنند مثلا بازدید از منزل انجام‬    ‫این سه تا دختر را از خانواده‬
‫از همه ای ‌نها از شوهرش م ‌یگوید که‬    ‫غلامرضا خواهر ‪ 33‬سال ‌های هم دارد‬       ‫که باید به آنها کمک کنید تا درس‬         ‫کنی کتک نخواهی خورد و قصاص‬                   ‫شود و غیره‪ .‬اگر قوانین درباره بیمه‬      ‫گرفتند و تحویل بهزیستی دادند ولی‬
‫در زنداست است‪ ،‬از اینکه نم ‌یداند‬      ‫که هر زمان که ما به اینجا م ‌یآئیم‬      ‫بخوانند‪ ،‬هر چقدر هم خرج تحصیل‬           ‫نم ‌یشوی و او از ترس اعتراف کرده‬             ‫تصویب شود خیلی خوب است یا‬               ‫در نهایت مامور بهزیستی گفت که این‬
‫چگونه باید از پس هزین ‌ههای شش‬         ‫او هم هست‪ .‬خواهر غلامرضا شش‬             ‫آنان باشد م ‌یپردازم فقط م ‌یخواهم‬      ‫بود در صورتی که کاری نکرده بود‪.‬‬              ‫مقدار درصدی که برای بیمه م ‌یگیرند‬      ‫خانواده افغان هستند و این قبیل موارد‬
‫بچه قد و نیم قدش بر بیاید در بین‬       ‫فرزند دارد و شوهری معتاد به شیشه‪،‬‬       ‫درس بخوانند تا سرشان به جائی گرم‬        ‫در این زمینه فعالی ‌تهایی انجام شد و‬                                                 ‫در افغا ‌نها زیاد است! در حقیقت جایی‬
‫حر ‌فهایش اشاره م ‌یکند که بعضی‬        ‫خواهر غلامرضا م ‌یگوید‪« :‬هفته پیش‬                                               ‫نظر پزشک قانونی این بود که کودک‬                                      ‫کم باشد ‪.‬‬       ‫براینگهداریآنهانیست‪.‬افغا ‌نهاچون‬
‫اوقات برای تکد ‌یگری به وسط شهر‬        ‫یکی از همسای ‌هها به خاطر مصرف‬           ‫باشد و باقی عمرشان معتاد نباشند‪.‬‬       ‫در زمان واقعه کوچک بوده و توانایی‬                                                    ‫زیاد در معرض جنگ و خشونت بودند‬
                                       ‫شیشه‪ ،‬سر زن و سه کودکش را برید؛‬         ‫با او به دنبال خانه دو کودک‬             ‫انداختن طناب به گردن کسی و‬                   ‫=کودکانی که از نظر تغذیه‬                ‫زیاد خشونت م ‌یکنند و زیاد خشونت‬
                          ‫م ‌یرود‪.‬‬     ‫من هم از اینکه شوهرم گردنم را بزند‬      ‫م ‌یرویم‪ ،‬در خانه که باز م ‌یشود بوی‬    ‫کشیدن او روی زمین و انداختن به چاه‬                                                   ‫هم م ‌یبینند‪ .‬مثلا هستند کسانی که‬
‫بعد از کلی صحبت با زنان و بچ ‌ههای‬     ‫م ‌یترسم و م ‌یخواهم از او جدا شوم»‪.‬‬    ‫تهو ‌عآور به بیرون م ‌یزند‪ ،‬وضعیت‬       ‫را نداشته است و نهایتا رضایت خانواده‬         ‫مناسب و کافی دسترسی ندارند‬              ‫به ما مراجعه م ‌یکنند و پولی را برای‬
‫آنجا‪ ،‬برم ‌یگردیم تا از خانه خارج‬      ‫یکی از بچ ‌ههای خواهر غلامرضا‪،‬‬          ‫حیاط خانه بسیار بهم ریخته‪ ،‬کثیف‬         ‫مقتول گرفته شد و به قاضی هم گفته‬                                                     ‫کمک م ‌یدهند که به خانواد‌ههای‬
‫شویم؛ پیرزنی که صورتش به شدت‬           ‫دو ساله است و وقتی که راه م ‌یرود‬       ‫و شلوغ است و زمینش هم خاکی‬              ‫شد که نظر پزشک قانونی را لحاظ کند‪.‬‬           ‫چگونه این نیاز تامین م ‌یشود؟ چه‬        ‫محتاج بدهیم ولی م ‌یگویند به‬
‫چروکیده و کمرش خم شده خودش‬             ‫یکدفعه و به صورت غیر طبیعی به‬           ‫است‪ .‬امیر آقا جلوتر م ‌یرود و م ‌یبیند‬  ‫خانواده مقتول صد و پنجاه میلیون‬                                                      ‫خانواد‌هها و بچ ‌ههای افغان ندهید! و‬
‫را از کوچه به سمت ما م ‌یرساند‪ .‬آه‬     ‫زمین م ‌یافتد‪ .‬از خواهر غلامرضا‬         ‫که بچ ‌هها نیستند‪ .‬ما هم ناامید‬         ‫تومان دیه م ‌یخواستند یا مجازارت‬             ‫سازما ‌نها و ارگا ‌نهایی رسیدگی‬         ‫این واقعا بد است چون افغا ‌نها هم در‬
‫و ناله کنان به ما م ‌یفهماند که باید‬   ‫علت ناراحتی فرزندش را م ‌یپرسیم‪،‬‬                                                ‫اعدام که بعد از تغییر حکم قضایی‬                                                      ‫این کشور زندگی م ‌یکنند و باید تحت‬
‫ما را به خانه خودش ببرد به خان ‌هاش‬    ‫م ‌یگوید‪« :‬دکترها گفتند که از‬                                 ‫برم ‌یگردیم‪.‬‬      ‫کودک از مجازات قصاص مبرا شد‪.‬‬                 ‫م ‌یکنند؟ آیا در مورد سوء تغذیه‬         ‫پوشش قوانین باشند‪ .‬بچه‪ ،‬بچه است‬
‫نزدیک م ‌یشویم و می فهمیم همان‬         ‫شیش ‌های که پدرش مصرف م ‌یکند‪،‬‬          ‫بچ ‌ههای کوچک اینجا یا اعتیاد‬
‫خان ‌های است که امیرآقا ما را به‬                                               ‫دارند یا ساق ‌یگری م ‌یکنند‪ ،‬دخترها‬     ‫=چه پیشنهاداتی برای بهبود‬                    ‫کودکان مرجعی برای رسیدگی‬                  ‫ملیتش را که او تعیین نکرده است‪.‬‬
‫آنجا برده بود این بار بوی تهو ‌عآور‬                        ‫خورده است»‪.‬‬         ‫کمی بزرگتر که م ‌یشوند و به ‪،13‬‬                                                                                              ‫یا مثلا در مورد اینکه کودک در‬
‫بیشتر شده و حیاط خانه از دفعه‬          ‫خواهر غلامرضا چهره بسیار زیبائی‬         ‫‪ 14‬سالگی م ‌یرسند باید ازدواج‬               ‫وضعیت سلامت کودکان دارید؟‬                                      ‫وجود دارد؟‬        ‫مدرسه مورد آزار جسمی یا جنسی‬
‫قبل کثی ‌فتر و شلو ‌غتر است‪ .‬همراه‬     ‫دارد و هر بار که او را م ‌یبینیم آرایش‬  ‫کنند و همراه مادرشان برای گدائی‬         ‫‪-‬باید برنام ‌هریزی داشته باشیم‪.‬‬              ‫‪-‬تغذیه رایگان مدارس کم و بیش‬            ‫قرار گیرد باید از لحاظ قانونی مورد‬
‫پیرزن‪ ،‬دو دختر که سنشان بین‬            ‫صورت دارد که این هم احتمالا به این‬      ‫داخل شهر بروند؛ حتی بعضی از‬             ‫نم ‌یشودیکمقدارغذاوپوشاکوغیره‬                ‫و تقریبا تا حدود هشتاد درصد انجام‬       ‫پیگیرد قرار گیرند ولی به درستی‬
‫‪ 5‬تا ‪ 7‬سال م ‌یخورد راه م ‌یآیند‬       ‫علت است که او در شهر فالگیری و‬          ‫آنها در همین سن طلاق م ‌یگیرند‬          ‫به خانواد‌هها بدهیم و فکر کنیم مشکل‬          ‫م ‌یشود و در همه استا ‌نها در مقطع‬      ‫معلوم نیست متولی آن چه کسی باید‬
‫اما هر سوالی که از آنان م ‌یپرسم‬       ‫تکد ‌یگری م ‌یکند‪ .‬موضوع جالبی که‬       ‫و برای تأمین هزین ‌ههای زندگی تن‬        ‫را حل کرد‌هایم‪ .‬پروژ‌هها باید زیربنایی‬       ‫پیش دبستانی و دبستان‪ .‬البته هیچ‬         ‫باشد‪ .‬از آنجایی که کودکان در توالت‬
‫چیزی نم ‌یگویند یا حر ‌فهای من را‬      ‫در این مناطق وجود دارد این است که‬       ‫فروشی م ‌یکنند‪ .‬پسرهای ‪14 ،13‬‬           ‫باشد‪ ،‬نظارت باشد‪ ،‬کیفیت‪ ،‬بازدهی‪،‬‬             ‫ارگانی به صورت خاص متولی سوء‬            ‫مدارس مورد آزار قرار م ‌یگیرند مثلا‬
‫نم ‌یفهمند یا نم ‌یتوانند صحبت کنند‬    ‫بیشتر خان ‌هها شلخته و کثیف هستند‪،‬‬      ‫ساله اما م ‌یشوند ساقی ماهر محله‬        ‫بودجه و غیره باید در نظر گرفته شود‬           ‫تغذیه کودکان نیست‪ .‬سازما ‌نهای غیر‬      ‫کودکان بزرگتر نسبت به کودکان‬
‫یکی از دخترها اسمش ناهید است‬           ‫مردان و بچ ‌هها نامرتبند‪ ،‬اما اکثرزنها‬  ‫م ‌یروند داخل شهر و مشتری مواد‬          ‫و برای آن از قبل برنام ‌هریزی کرد‪.‬‬           ‫دولتی در این زمینه خیلی کار م ‌یکنند‬    ‫کوچکتر و یا حتی اولیای مدارس‬
‫و چشمش چپ شده است‪ ،‬پیرزن‬               ‫آرایش دارند‪ ،‬موهایشان رنگ شده‬           ‫مخدر پیدا م ‌یکنند‪ .‬شغل بیشتر‬           ‫مثلا بازارچ ‌هها و برگزاری بازارچ ‌ههای‬      ‫ولی متاسفانه تمرکز این سازما ‌نهای‬      ‫نسبت به دانش آموزان‪ ،‬الان در توالت‬
‫م ‌یگوید مادر این دخترها چند روزی‬      ‫است و لباس محلی خود را پوشید‌هاند‬       ‫مردان اینجا ساز زدن در داخل شهر‬         ‫خیریه نزدیک عید همه سازما ‌نهای‬              ‫غیر دولتی در تهران است و تعداد‬          ‫بعضی مدارس دوربین گذاشت ‌هاند خب‬
‫است که ناپدید شده و نم ‌یداند کجا‬      ‫که این موضوع حتما به خاطر شغل‬           ‫است‪ ،‬بعض ‌یها تکد ‌یگری م ‌یکنند و‬      ‫غیر دولتی مشغول کار در این زمینه‬             ‫این بچ ‌هها هم در تهران و هم در‬         ‫این خوب است ولی بعد از آن چی؟‬
                                       ‫آنان که تکد ‌یگری‪ ،‬فالگیری و در‬         ‫برخی آشغال جمع م ‌یکنند‪ ،‬بعضی از‬        ‫م ‌یشوند ولی برنام ‌هریزی صحیح ندارد‪،‬‬        ‫شهرستا ‌نها بسیار زیاد است‪ .‬هر چقدر‬     ‫اولیای مدارس این موضوع را م ‌یبینند‬
                       ‫رفته است‪.‬‬                                               ‫بزرگترهای محله خان ‌هنشین شد‌هاند‪،‬‬      ‫نم ‌یشود بعد از آن را نظارت کرد که‬           ‫هم که در این زمینه کار شود کم است‪.‬‬      ‫و از آزار مطلع م ‌یشوند بعد از آن چه‬
‫این خانه حتی از کوچه هم برای‬                  ‫بعضی موارد ت ‌نفروشی است‪.‬‬        ‫عد‌های با اعتیاد تعدادی هم چون‬          ‫چه م ‌یشود‪ .‬کار باید توسط دولت‬               ‫چقدر م ‌یشود بازارچه خیریه تشکیل‬        ‫م ‌یکنند؟ چگونه با این موضوع مواجه‬
‫زندگی کردن خطرناک‌تر است اصلا‬                                                  ‫شهرداری ساز آنان را شکسته است‬           ‫تامین شود‪ .‬بودجه سازما ‌نهای غیر‬             ‫داد‪ ،‬چقدر م ‌یشود اسپانسر مالی تامین‬    ‫م ‌یشوند با کودک آزارگر و یا آزاردیده‬
‫نم ‌یشود اینجا زندگی کرد یا حتی‬        ‫ت ‌نفروشی حرفه اغلب زنان‬                                                        ‫دولتی از مردم تامین م ‌یشود‪ ،‬از جیب‬          ‫کرد‪ ،‬و در نهایت هم هر چقدر کمک‬          ‫چگونه برخورد م ‌یکنند؟ چه ارگانی‬
‫برای چند دقیقه استراحت کرد‪.‬‬                              ‫بسکابادی‬                               ‫در خانه ماند‌هاند‪.‬‬     ‫مردم به جیب مردم م ‌یرود باید کار‬                                                    ‫متولی این موضوع است که بتواند با‬
‫قسمتی از حیاط را با پرده جدا‬                                                   ‫شیع ‌هها و سن ‌یها در این منطقه در‬      ‫این سازما ‌نها از لحاظ قانونی و قضایی‬                         ‫م ‌یشود کم است‪.‬‬        ‫آن برخورد درستی داشته باشند‪ .‬در‬
‫کرد‌هاند تا قسمتی از خانواده‌شان‬       ‫پیش از اینکه به این خانه بیائیم‪،‬‬        ‫کنار هم زندگی م ‌یکنند معضلات‬                                                                                                ‫این مورد هم آموزش لازم است هم به‬
‫آنجا زندگی کنند پرده را که کنار‬        ‫به ما گفته بودند که این خانه پاتوق‬      ‫اجتماعی مانند فقر‪ ،‬اعتیاد‪ ،‬خشونت‬        ‫مورد=حچمهای آتمقورزار ‌گشیهارید‪.‬ی را در این‬  ‫=چند مورد از وضعی ‌تهایی‬
‫م ‌یزنیم سیخ و سنجاق و اجاق گاز‬        ‫معتادهاست‪ ،‬ای ‌نها وضعشان خوب‬           ‫و‪ ...‬در کوچ ‌ههای سمت چپ‬                                                                                                             ‫کودکان هم به متولیان امور‪.‬‬
‫را م ‌یبینیم اما کسی نیست وارد‬         ‫است و خانه مال خودشان است؛ به‬           ‫بسکابادی بیشتر است و در کوچه‬                         ‫زمینهموثرم ‌یدانید؟‬             ‫که به عنوان مدد کار توانست ‌هاید‬
‫خانه می‌شویم‪ ،‬خانه نیست؛ تنها‬          ‫هر شکلی که شده وارد خان ‌ه شدیم‪.‬‬        ‫بسکابادی ‪ 26‬بچه وقتی از کنار شما‬        ‫‪-‬به جای اختصاص دادن کم ‌کهای‬                                                         ‫=وضعیت بیمه کودکان چگونه‬
‫اتاقی به اندازه یک موکت ‪ 3‬در‬           ‫این خانه نسبت به دیگر خان ‌هها‬          ‫رد م ‌یشوند م ‌یگویند‪ :‬شیشه‪ ،‬کراک‪،‬‬      ‫مردمی یا حداقل در کنار آن به کودکان‬          ‫دخالت مناسب انجام دهید را لطفا‬
‫‪ 4‬است که نصف آن هم با وسائل‬            ‫وضعیت مرت ‌بتری دارد‪ .‬پدر خانواده‬       ‫تریاک‪ ...‬شیشه‪ ،‬کراک‪ ،‬تریاک‪...‬‬           ‫آموزش دهیم مثلا اینکه چرا گذاشتن‬                                                     ‫است؟ آیا کافی است و بچ ‌هها‬
‫پر شده است در این خانه یک‬              ‫در زندان است و مادر خانواده هم‬          ‫مردم‪ ،‬نگا‌هها‪ ،‬چهر‌هها‪ ،‬نوع پوشش‪،‬‬       ‫کلاه و شال گردن برای شما لازم‬                                      ‫شرح دهید‪.‬‬
‫نوزاد پنج ماهه خوابیده است مادر‬        ‫مشخص نیست از چه را‌ههائی کسب‬            ‫نوع آرایش‪ ،‬لهجه‪ ،‬بافت شهری و‪...‬‬         ‫است‪ .‬حتی فرهنگ تکد ‌یگری را هم‬               ‫‪-‬یک بچه ده سال ‌های بود که تحت‬          ‫م ‌یتوانند از این بیمه استفاده‬
‫بزرگش می‌گوید شیرخواره است‬             ‫درآمد م ‌یکند‪ .‬حسین ‪ 10‬ساله‬             ‫کاملا با مردم پائین شهر‪ ،‬بالای شهر‬      ‫باید یاد بدهیم چرا که فعلا نم ‌یتوانیم‬       ‫پوشش قرار گرفت‪ .‬این بچه البته سابقه‬
‫اما چون مادرش نمی‌تواند به او‬          ‫تازه از حمام بیرون م ‌یآید و بسیار‬      ‫و وسط شهر مشهد فرق دارد بیشتر‬           ‫این مشکل را به طور کامل حل کنیم‬              ‫بیماری عفونی هم داشت و منزل آنها‬        ‫کنند؟ اگر بیمه نباشند آیا نهادها یا‬
‫شیر بدهد باید شیر خشک مصرف‬             ‫مودب است خواهر کوچکتر حسین‬                                                      ‫حداقل برای آن راهکار درستی بدهیم‬             ‫در جنوب شهر تهران بود‪ .‬یک روز که‬
‫کند که پول آن را نداریم و از هر‬        ‫را اولین بار در حال فروختن مواد در‬                     ‫مردم محله معتادند‪.‬‬       ‫که کودک کمتر آسیب ببیند‪ .‬یا‬                  ‫این بچه با موبایل بازی م ‌یکرده و مثلا‬  ‫ارگا ‌نهاییهستندکهبتوانندبهآنها‬
‫چه که خودمان می‌خوریم به او هم‬         ‫همین کوچ ‌هها دیده بودیم‪ .‬او یک‬         ‫سمیرا سن خودش را نم ‌یداند اما‬          ‫آموزش در مورد خف ‌تگیری و غیره‬               ‫پیغام م ‌یفرستاده مورد حمله پدر قرار‬
‫م ‌یدهیم به همین دلیل اسهال و‬          ‫کلمه هم با ما حرف نم ‌یزند خواهر‬        ‫م ‌یشود فهمید ‪ 6‬یا هفت ساله است‪.‬‬        ‫مثلا به کودک کار بگوییم وقتی کسی‬             ‫م ‌یگیرد و دستش آسیب م ‌یبیند و‬                               ‫کمک کنند؟‬
‫دل درد می‌شود برای آرام کردنش‬          ‫بزرگتر حسین ‪ 14‬ساله است به‬              ‫خان ‌هشان را پملب کرد‌هاند اصرار‬        ‫به زور م ‌یخواهد پول تو را بگیرد به او‬       ‫دست عفونت م ‌یکند‪ .‬برای مراجعه‬          ‫‪-‬خیلی نم ‌یدانم ولی اگر کارگ ‌رهایی‬
‫دوا م ‌یدهیم منظورش از دوا همان‬        ‫خاطر اینکه شوهرش شیشه مصرف‬              ‫دارد که ما را به خانه خواهرش که‬         ‫بده چون ممکن است آسیب بیشتری‬                 ‫به پزشک دیر اقدام م ‌یکنند و دست‬        ‫باشند که در کارگا‌ههایی به صورت‬
‫تریاک بود‪ .‬مادرش هم اینجا خواب‬         ‫م ‌یکرده و او را کتک م ‌یزده‪ ،‬از‬        ‫حالا در آنجا زندگی م ‌یکنند‪ ،‬ببرد؛‬                                                   ‫سیاه م ‌یشود و در نهایت دست از آرنج‬     ‫پار‌هوقت کار کنند یا اسم آنها به وزارت‬
‫است با همه سر و صداهای ما باز هم‬       ‫او جدا شده است‪ .‬حالا که ما او را‬        ‫خانه خواهرش در همان کوچ ‌های‬                         ‫ببینی‪ .‬چار‌های نداریم‪.‬‬          ‫قطع م ‌یشود‪ .‬با اینکه پدر و پدربزرگ‬     ‫کار رد نم ‌یشود بیمه هم نم ‌یشوند‪.‬‬
‫از خواب بیدار نمی‌شود و اصلا تکان‬      ‫م ‌یبینیم خود را زیر چادر مشکی با‬       ‫است که هفته پیش برای پیدا کردن‬          ‫به خانواد‌هها آموزش بدهیم که‬                 ‫قوانین در موردشان نرم است ولی با‬        ‫بچ ‌هها در مدرسه بیمه م ‌یشوند ولی‬
‫نم ‌یخورد نه مادر و نه نوزاد‪ .‬این در‬   ‫صورتی که به شکل غیر طبیعی سفید‬          ‫امیرحسین و ناهید‪ ،‬همان دو کودک‬          ‫تبلت برای کودکان خوب نیست‪،‬‬                   ‫دخالت ما بالاخره پدر محکوم شد و‬         ‫در صورتی است که حادثه در مدرسه‬
‫حالیست که الان سر ظهر است و‬            ‫است پنهان م ‌یکند‪ .‬او مصرف مواد را‬      ‫معتاد رفته بودیم و نبودند نم ‌یشود‬      ‫بازی کامپیوتری خوب نیست‪ ،‬تربیت‬               ‫چون سه ‌لانگاری کرده بود مجبور شد‬       ‫اتفاق بیفتد و در غیر این صورت تحت‬
‫خواب هم سبک اما چه م ‌یشود که‬          ‫انکار م ‌یکند‪ ،‬اما احتمال آن هست‬        ‫وارد خانه شویم چون چند مرد داخل‬         ‫جنسی کودکان و جلوگیری از آزار‬                ‫هزینه دست را پرداخت کند و محکوم‬         ‫پوشش بیمه دان ‌شآموزی نیستند‪.‬‬
‫خواب این‌ها آنقدر سنگین است که‬         ‫که او یا مادرش برای تأمین هزین ‌هها‬     ‫خانه هستند و احتمالا در حال مصرف‬                                                     ‫به پرداخت دیه هم شد که در بانک به‬       ‫پدر اگر بیمه شود کودکان هم تحت‬
‫حتی درمدت نیم ساعتی که در آنجا‬         ‫ت ‌نفروشی م ‌یکند‪ .‬مادر این خانواده‬     ‫یا بست ‌هبندی موادند و نم ‌یگذارند که‬              ‫جنسی را آموزش بدهیم‪.‬‬              ‫نام کودک به امانت گذاشته شده است‬        ‫پوشش بیمه قرار م ‌یگیرند‪ .‬مادر اگر‬
‫هستیم تکان نخورند‪ .‬پسر دیگری‬           ‫شش فرزند دارد و دختر بزرگتری‬                                                    ‫آموز ‌شها باید تفکیک شود مثلا‬                ‫تا زمانی که بزرگ شد بتواند استفاده‬      ‫سرپرست خانواده باشد و بچه هم‬
‫هم در این اتاق خواب است او هم‬          ‫هم دارد که ازواج کرده است‪ .‬یکی‬                              ‫ما وارد شویم‪.‬‬       ‫به کودک کار و خیابان یک نوع‬                  ‫کند‪ .‬بعد از آن هم مدت طولانی با‬         ‫داشته باشد معمولا بیمه نم ‌یشود‬
‫زیر پتو است و حرکت نم ‌یکند‪ .‬این‬       ‫از پسرهایش هم در زندان به سر‬            ‫سمیرا دنبال مادرش م ‌یگردد‬              ‫باید آموزش داده شود و به کودک‬                ‫کمک یک دکتر روا ‌نشناس به رایگان‬        ‫ممکن است صیغه هم بشود و کودکی‬
‫گزارش را گروهی روزنام ‌هنگار در‬        ‫م ‌یبرد‪ ،‬یک بچه شیرخواره هم دارد‬        ‫که م ‌یفهمد اینجا نیست‪ ،‬به دنبال‬        ‫مدرس ‌های باید نوع دیگری آموزش داده‬                                                  ‫به این صورت به دنیا بیاید که دیگر‬
                                       ‫که از شیر خود به او نم ‌یدهد‪ .‬سارا را‬   ‫مادرش تا خانه یکی از همسای ‌ههای‬        ‫شود‪ .‬بچ ‌ههایی که در معرض خشونت‬                          ‫تحت درمان قرار گرفت‪.‬‬        ‫تحت پوشش بیمه قرار نم ‌یگیرد‪.‬‬
    ‫سفر خود به مشهد تهیه کردند‪.‬‬        ‫در کوچه پیدا م ‌یکنیم؛ بدون کفش و‬       ‫آنها دیده م ‌یشود م ‌یرویم داخل‬         ‫هستند نیز باید نوع دیگری آموزش‬               ‫یک مورد دیگر نوجوان چهارده‬              ‫بهزیستی هم به کودکان خانواد‌ههای‬
                                       ‫دمپائی در کوچ ‌هها راه م ‌یرود‪ .‬یکی از‬                                          ‫ببینند‪ .‬متولی اصلی این آموز ‌شها هم‬          ‫سال ‌های در اطراف شیراز بود که دو‬       ‫تحت پوشش خود کمک بیم ‌های‬
                                                                                                                       ‫باید آموزش و پرورش باشد زیرا بخش‬             ‫سال قبل از آن متهم به قتل یکی از‬        ‫م ‌یکند‪ .‬بهزیستی یا کمیته امداد و یا‬
                                                                                                                       ‫پرورش آن به میزان زیادی مورد غفلت‬            ‫دوستانش شده بود که به او تجاوز کرده‬     ‫سازما ‌نهای غیر انتفاعی اگر بخواهند‬
                                                                                                                                                                    ‫و کشته و طناب به گردنش بسته و او‬        ‫بیمه کنند باید پروسه خیلی طولانی‬
                                                                                                                                         ‫قرار گرفته است‪.‬‬            ‫را روی زمین کشیده و به چاه انداخته‬
                                                                                                                                                                    ‫بود‪ .‬بچه اعتراف به قتل کرده بود ولی‬
                                                                                                                                                                    ‫به این علت که وقتی در کلانتری بوده‬
                                                                                                                                                                    ‫یک نفر که بنا به جرم ‌یدر کلانتری‬
                                                                                                                                                                    ‫بوده از شدت ضرب و شتم مرده بوده‬
                                                                                                                                                                    ‫و به او گفته بودند که اگر اعتراف‬

                                                                               ‫وبسایت کیهان لندن به زبان انگلیسی‬
   10   11   12   13   14   15   16