همچنان که پییش از این آمد، سرودین شدن شاهنامه از دیدگاه هنری ادبی آن چنان کار سترگ و بی همانندی است که نه تنها جان و دل ایرانزمینیان، که دل و اندیشه هر آشنای به تاریخ و زبان ایرانی را به سوی خود میکشد و همگان در برابر این کار بزرگ سر خم میکنند.
بخش۱۲: دقیقی (ابومنصور محمد دقیقی/ ابو منصور محمد بن احمد توسی)
در همان نوشتارها یادآوری شد که سرودین شده شاهنامه، ویژگی ارزنده دیگری بدان بخشید و آن جا به جایی داستانها و رویدادهای شیرین تاریخ افسانهای و افسانههای تاریخی از درون کتابخانهها به سینهها و خانه و خانمان و شب نشینیها بود. کاری که با آهنگین شدناش از بر نمودن آن را ساده گردانید و این شاهکار بزرگ و “کاخ بلند نظم” را در سینهها به یادگار گذاشت و از گزند کتابسوزانها و ویرانگریهای دشمنان دانش و فرهنگ به دور نگاه داشت.
کار سرودین شدن شاهنامه پیش از فردوسی توسی، در اندیشه دقیقی پرورش یافت و با دست پرهنر او آغاز شد، که بدبیارانه با کشته شدن او ناتمام ماند.
کشته شدن دقیقی به باور این پژوهشگر، زمینه سیاسی- مذهبی داشته است زیرا کار دقیقی که سپس با کوشش و هنر استاد سخن دنبال گرفته شد، پس از چند سده مبارزه مردمی و فرهنگی ایرانیان در برابر تازیان و فرمانبران آنان بود و درست هنگامیکه فرهنگ و آزادگی و شادخواری ایرانیان همچنان بسیاری کشورهای دیگر میتوانست به فراموشی سپرده شود، جوانی به گفته فردوسی “گشاده زبان و دارای طبع روان”، دامن همت به کمر زد و نه تنها تاریخ ایران را دوباره زنده ساخت، که درفش آیین زرتشتی را در برابر زورمداران دینمدار برافراشت و “آتشی که نمیرد” را در دل و اندیشه ایرانیان بر افروخت.
این کار نمیتوانست بر ایرانستیزان گران نیاید و آنان را بنا بر آیینشان به اندیشه ترور او نکشاند. اینکه او را کشته شده به دست بندهای گفتند و از «همجنسبازی» او سخن به میان آورند، -(بدون اینکه بخواهیم همجنسگرایی را به داوری بنشینیم)-، به همان اندازه خندهدار و ریشخند آمیز است که همجنسگرا بودن زنده یاد سعیدی سیرجانی! با این پیش درآمد، نگاهی میاندازیم به نام و نشان و زندگی استاد دقیقی:
زادروز: ۳۲۰ خورشیدی، ۳۳۰ مهشیدی در توس، بلخ، بخارا، سمرقند، مرو و یا …؟؟ و از آنجا که او با ریزنگری و دقت ویژهای به بررسی در واژگان و گفتارها و نوشتارها و همچنین درون مایه آنها داشت، به او دقیقی لقب دادند.
جان باختن: میان سالهای ۳۵۶ تا ۳۵۹ خورشیدی و یا ۳۶۷ تا ۳۷۰ مهشیدی در بلخ و در راه فرهنگ و ادب ایران
جای زندگی: بلخ و در دوره سامانیان
آیین: زرتشتی. دقیقی در آغاز کار سرایشی خود، به داستان گشتاسب و پذیرش آیین زرتشت از سوی او گشتاسب میپردازد که این خود نشانی از زرتشتی بودن او میتواند باشد.
درخور یادآوری است که داشتن نام تازی و اسلامی، نمیتواند انگیزهای برای مسلمان دانستن او باشد. دگرگون شدن نامهای ایرانیان از پارسی به تازی، بیشتر انگیزه سیاسی داشته، و یا از روی ناچاری بوده است. نمونه روشن این ناچاریها نیز، رژیم جمهوری اسلامیمیباشد که در روز و روزگار کنونی جهان نیز، به ایرانیان پروانه برگزیدن نامهای ایرانی نمیدهد. گواه روشن باور به زرتشت داشتن دقیقی، سرودهای خود دقیقی است.
دقیقـی چاره خصلت برگزیـده
به گیتی از همـه نیکـی و زشتـی
لب یافوت رنگ و ناله چنگ
می خوش رنگ و دین زردهشتی
[در جاهایی به جای زشتی “وشتی”، به چم و معنی خوبی و خوشی به کار رفته است].
دقیقی نه تنها درباره زرتشتی بودن خود میسراید، که در سرودی پیشبینی میکند کسانی که به
ناچاری از آیین زرتشت رو گردانیدهاند، باز هم رو به سوی زرتشت خواهند آورد:
بس کس که ز زرتشت بگردیده دگر بار
ناچار کند روی سوی قبله زرتشت
“برخیـــز و برافـراز هلا قبلــه زرتشت
بنشیـن و برافکـن شکـم قاقــم بَــر پشت
بس کس که ز زرتشت بگردیده دگر بار
ناچـار کنـد روی سـوی قبلـه زرتشت
من سـرد نیابـم که مـرا ز آتـش هجـران
آتشکـده گشتهست دل و دیده چو چرخُشت
گـر دست بـه دل بر نهــم از سوختــن دل
انگِشت شود بی شک در دستِ من انگشت
ای روی تـو چون باغ و همه باغ بنفشـه
خواهم که بنفشه چِنم از زلف تو یک مشت
آن کس که مرا کُشت، مرا کشت و ترا زاد
وان کس که ترا زاد، ترا زاد و مرا کشت”
[انگِشت: محصولی که از احتراق غیر عامل نباتات خشبی حاصل میگردد (ناظم الاطبا). زگال آهنگران (نسخهای از اسدی) و یا : چو انگِشت گشت آتش و رفت دود/ ببردند خاکستر هر دو زود (گرشاسب نامه)].
نوشتارها: گشتاسبنامه که پذیرش آیین زرتش را نیر در خود دارد و در شاهنامه نیز آورده شده را، نخستین کار سرودین درباره تاریخ و افسانهها و استورههای پشته ایران میدانند. گمان بر این است که دقیقی سرودن شاهنامه را به درخواست نوح منصور یا نوح دوم سامانی آغاز کرد. دقیقی در این کار داستان برآمدن زرتشت، گشتاسب و یورش ارجاسب به ایران را آغاز میکند.
به گواه نوشتهها و سرودهها، ستایش و مدح بزرگان و شهریاران و امیران در آن هنگام کاری پسندیده بوده و دقیقی نیز همچون بسیاری از سرایندگان دیگر، سرودهای ستایشی یا مدح نیز داشته است و این کار خود را نیز بدینگونه میستاید:
مدیح تا به بر من رسید عریان بود
ز فر و زینت من یافت طیلسان و ازار
[طیلسان: گونهای ردا و پوشش] [ازار: پوشش و جامه]
ناگفته نماند فردوسی نیز درستی سخن او در این باره را گواه است و میسراید:
به مدح افسر تاجداران بدی
ستاینده شهریاران بدی
از دقیقی در ستایش یا مدح سامانیان و چغانیان (که اندکی هم در دربار چغانیان نیز آنان به سر برده بود) سرودهایی بر جای مانده است. درخور یادآوریست که چغانیان نیز دقیقی را بسیار میستودند و گواه آن سرودههای فرخی سیستانی و امیر معزی در این باره میباشد:
فرخنده باد بر متنبّی بساط سیف
چونان که بر حکیم دقیقی چغانیان
دوره زندگی: دقیقی در هنگام فرمانروایی سامانیان (منظور نوح و فرزندش نوح منصور یا نوح دوم) و همچنین چغانیان میزیست و همچنان که آمد سرودهایی نیز در ستایش آنان (فخرالدوله ابوالمظفرِ احمدِ محد، امیر ابوسعد مظفر و امیر ابونصر) دارد.
زندگینامه: دقیقی از رده دهگانان و دولتمندان خراسان بود و در هنگام پادشاهی سامانیان (منصور نوح سامانی و پسرش احمد منصور) میزیسته است.
بنا به سرودههای خودش آیین زرتشی داشته و با اینکه جوان بود سرایش داستانهای تاریخی و افسانهای فرهنگ ایرانی را آغاز کرد که گشتاسبنامه سرودین وی که داستان برآمدن زرتشت میباشد به دست ما رسیده، و فردوسی آن را در شاهنامه خود گنجانیده است. پس از سرایش شاهنامه و پرداختن به زرتشت و آیین او کشته شد (در سال ۳۶۷ مهشیدی).
دقیقی از دید فردوسی: فردوسی درباره گشادگی زبان و توانایی او در ستایش و مدح چنین میسراید:
جوانـی بیامـد گشــاده زبـان
سخن گفتن خوی و طبع روان
به مدح افسر تاجداران بدی
ستاینـــده شهریــاران بُــدی
دقیقی در جوانی به انگیزه شاید تندخویی و یا به گفته فردوسی خوی بد، به دست یکی از بستگان یا بندگاناش کشته میشود:
جوانیـش را خــوی بـد یار بود
ابـا بـد، همیشــه بــه پیکــار بود
بَـرو تاختن کـرد ناگـاه مــرگ
به سر بر نهادش یکی تیره ترگ
بدان خوی بد جان شیرین بداد
نبود از جهان دلش یک روز شاد
یکایک از او بخت برگشته شد
به دست یکی بنــده بر کشـته شـد
نظامیعروضی در “چهار مقاله” نوشتاری دارد که ارزش دقیقی را در نگاه خود و امیر چغانی نشان میدهد. نظامیمینویسد هنگامیکه امیر اسعد خواست فرخی را به امیر ابوالمظفر چغانی بشناساند، گفت:
“ای خداوند ترا شاعری آوردهام که تا دقیقی روی در نقاب خاک کشیده است کسی مثل او ندیده”.
این نوشته در چهار مقاله، ارزش و ارج دقیقی را به ما میشناساند. به ویژه که خود فرخی نیز در قصیده “داغگاه”، به امیر چغانی میگوید:
” تا طرازنده مدیح تو دقیقی درگذ شت زآفرین تو دل آگنده چنان کز دانه بار تا بوقت من زمانه مرو را مهلت نامند زین سبب چون بنگری امروز تا روز شمار هر گیاهی کز سر گور دقیقی بر دمد گر بپرسی ز آفرین تو سخن گوید”.
در تذکره عرفات العاشقین “تقی الدین اوحدی” درباره دقیقی آمده است:
“الحق میوه نخل کلامش در غایت زمره و رسیدگی، شیوه نغز بیانش در نهایت دقت و سنجیدگی، اختر نظمش حلقه در گوش هلال سپهر کرده، شاهد طبعش با ده در ساغر مهر خورده، آفتاب نیک طبعش در اضاء ت چون ذکای ذکاء سرور مجلس فطرتش در سرایت چون نوای نواء محیط خاطراتش چون بحر گردون مواج، برج عرش فطرش روح الهه فکرت را معراج. در نهایت تحقیق معانی و در غایت تدقیق سخندانی.”
تذکره “عرفات العاشقین” برترین کار “تقیالدین اوحدی” در باره شعر و سرود از رودکی و پس از اوست که در سال ۱۰۲۳ هجری مهشیدی تالیف شد. تقیالدین اوحدی، یا محمد بن سعدالدین محمد حسینی دقاقی بلیانی اصفهانی از تربیت یافتگان شاه تهماسب اول و شاه اسماعیل دوم و همچنین شاه محمد خدابنده و شاه عباس نخست بود و در سال ۱۰۳۰ هجری مهشیدی درگذشت. از این تذکره تنها یک نمونه خطی در کتابخانه ملیِ ملک در دسترس میباشد.
۱۴ ماه جون ۲۰۱۵
[بخش یک] [بخش دو] [بخش سه] [بخش چهار] [ادامه بخش چهار] [بخش پنج] [بخش شش] [بخش هفت] [بخش هشت] [بخش نهم] [بخش دهم] [بخش یازدهم]