از آنجا که ۲۵ اردیبهشت ماه به نامِ روز بزرگداشت فردوسی برگزیده شده است، نوشتار این هفته با چنین زمینهای سامان میگیرد.
بخش۸: شاهنامه، به انگیزه بزرگداشت استاد سخن
استاد جعفری در گفتگویی یادآور شدند اگر بخواهیم بزرگداشتی برای فردوسی توسی داشته باشیم، این بزرگداشت در هر هنگامی که واژه ای پارسی/ فارسی بر زبان ما روان می شود، آن دم هنگام بزرگداشت فردوسی است.
از این سخن ارزنده استاد جعفری که بگذریم، باید گفت هر گاه از:
رای و داد و خرد، پژوهش و گزینش، اندیشهوری و خردورزی، باور به راستی و درستی، انسانمداری و خرافهگریزی، توانایی بر خاسته از دانایی، آموزش و پرورش، فرهنگ، هنر و ادب، جامعهشناسی و مردمشناسی، پیوند انسان با زیست بوم و نگاهداری جهان برای سپردن به آیندگان، و به ویژه ارزش گذاری به زن و جوانانی که آینده از آنِ آنان میباشد، به میان بیاید، بی چون چرا باید استاد سخن فردوسی توسی را به یاد آورد و سر به ستایش او خم کرد.
استادی که همراه با هماندیشاناش، کوشیدند به مردم یاری برسانند تا چشمها و گوشهایشان را بگشایند، و فراموش نکنند چه مردمان سر فرازی بودند و چه زنان سر و سالار و چه کشورِ با فر و شکوه، و چه دلهای شاد و اندیشههای پویایی داشتند!
آرمانِ خجسته فردوسی سرانجام به گــُـل نشست و در فراز و نشیب روزگاران، و به ویژه در هنگامه گرفتاری، ایرانیان را همچون امروز، به همدلی و همآوایی خواند و آنان را از کورهراه گریه و مویه دور، و به شاهراه شادی و سرافرازی رهنمون شد.
پی بردن به ارزش این کار شگرف، هنگامی است که بدانیم فردوسی بزرگوار در هنگامی دست به کار سرودین کردن شاهنامه، آن هم به این شیوه شیرین، دلانگیزنده و برانگیزاننده می زند که چند سده نبرد خانمان سوز، ایرانیان را به رهایی نرسانده، و نه تنها هنوز درگیر دشمن تازیاند، که در تار و پود اندیشهها و باورهای تند و خشن و به دور از دادگری آنان نیـز گرفتار مانده بودند و بهترین راه برای برونرفت از آن همه گرفتاری، ساختن بستر و زیربنای درخوری بود تا مردم به آسانی بتوانند در آن رشد کنند، کشت کنند و برویانند. فراهم آوردن چنین بستر و زیربنایی، تنها و تنها، با بهرهگیری از فرهنگ خودی، همساز و دمساز بود، که استاد نیز چنین کرد.
فردوسی با گرد آوردن آنچه در خدای نامک/ خدای نامه(شاه نامه) گنجانده شده بود، به همراه هر آنچه توانست از دانایان و موبدان و فرزانگان گردآوَرد، شاهکاری پدید آورد که از هیچ باد و بارانی گزند نه پذیرفته است و نه خواهد پذیرفت.
شاهکار استاد سخن با سرودین شدن، سر به آسمانِ ماندگاری سایید و با این روش:
- خواندن، شنیدن و به یاد سپردن آن آسان و دلپسندتر شد
- چون به آسانی به یاد سپرده میشد، از گنجورها و کتابخانه، به خانۀ دل و جان مردم راه پیدا کرد و در هر دمی همراهیشان کرد.
- با به یاد سپردن شاهنامه، این شاهکار ادب پارسی، از گزند کتاب سوزانها در امان ماند. نه همانند سوزانده شدن نامههای شهبانوی ایرانی به دست پایوران جمهوری اسلامی ایران در موزه رضا عباسی تهران.
- با سرودین شدن، دستکاری در آن دشوار شد.
- آهنگ خوش سرودین شاهنامه، همدم شبهای دراز و تاریک زمستانی و مردم، از کوههای بختیاری گرفته، تا بلندای آذرآبادگان و دوردست کشمیر و هند، دلها را در هر سوز و سرمایی گرم کردند و رستموار به نبرد با دروغ و دشمن پرداختند و…
فردوسی و شاهنامه، با همراهی فرانکِ خردمند، فریدونپرور شدند، تا ضحاکیان در هر جا و با هر سپاه گران و مارهای رُسته بر دوشی هم که باشند، همواره از ترس فریدون و کاوه، خواب آسوده نداشته و بدانند که در پس پرده شب ایرانیان، خورشید درخشان فرهنگ خودی خواهد دمید و شام تاریک آنان را روشن و دشمن تیره دل را در دماوند به بند خواهد کرد.
درود بر نام و جانِ همواره جوان و ماندگارِ فردوسی، که شاهکارش نه تنها ایرانیان را به خود آورده، و خواهد آورد، که فر و فرهنگ و شادخواری و اندوه گریزی ایرانی را به بهترین شیوه به نمایش گذاشته و به ویژه زبان شیرین پارسی را نیز از گزند فراموشی رهایی بخشیده است، تا فرهنگگستر از ایران تا چین باشد و در درازای زمان، بارها و بارها، همچون جنگ افزاری کهنگی ناپذیـر رهاننده ایرانیان از گزند دشمن و اندیشههای ناپسند آنان گردد.
این شماره از «درباره فرهنگ» با چهار پارهای از انوری ابیوردی، فیلسوف، ریاضیدان و سراینده سده شش مهشیدی و دوره سلجوقی به پایان برده میشود:
آفرین بر روان فردوسی
آن همایون نژاد فرخنده
او نه استاد بود و ما شاگرد
او خداوند بود و ما بنده
۱۷ ماه مه ۲۰۱۵
[بخش یک] [بخش دو] [بخش سه] [بخش چهار] [ادامه بخش چهار] [بخش پنج] [بخش شش] [بخش هفت]