هر سال ۱۷ ژوئن، برابر با ۲۷ خردادماه، روز جهانی مقابله با بیابانزایی وخشکسالی است.این روز در سال ۱۹۹۴ از سوی سازمان ملل متحد باهدف افزایش آگاهی عمومی در خصوص تلاشهای بینالمللی در زمینه مقابله با بیابانزایی، جلب مشارکتهای ملی-بینالمللی قوی و همکاریهای گسترده در تمامی سطوح نامگذاری شده است.
این روز به مردم سراسر کره زمین یادآوری میکند که میتوانند به صورتی تاثیر گذار با این پدیده، که راهحلهای ممکن برای آن وجود دارد، برخورد کنند و همچنین دولتها و سازمانهای جامعه مدنی از همه دعوت میکنند تا در سازمان دادن مناسبتها و مراسم برای گرامی داشت روز جهانی مبارزه با بیابانزایی به عنوان فرصتی تازه برای افزایش آگاهی عموم و مشارکت آنها در این فرایند، کوشا باشند.
«زمین ما، خانه ما، آینده ما» از سوی سازمان ملل به عنوان شعار روز جهانی مقابله با بیابانزایی و خشکسالی در سال ۲۰۱۷ تعیین شده است.
بنا بر تعاریف بیابانزایی (desertification)، تخریب زمین در مناطق خشک، نیمه خشک و خشک نیمه مرطوب است و زمانی ایجاد میشود که اکوسیستم مناطق خشک، که حدود یک سوم سطح کره زمین را پوشانده است، به صورت نامناسب و بیش از اندازه توسط انسانها مورد استفاده قرار میگیرند.
ایران درگیر معضل بیابانزایی است
۲۱ میلیون کیلومتر مربع از مساحت کره زمین شامل مناطق خشک، نیمه خشک و خشک نیمه مرطوب هستند که باید در زمینه بیابانزایی مورد توجه ویژه قرار بگیرند. در این میان ایران با وجود کویر لوت و دشت کویر یکی و دارا بودن بیش از ۳۲ میلیون و ۵۰۰ هزار هکتار بیابان و اقلیمی نیمه خشک یکی از کشورهای درگیر با معضل بیابانزایی است. معضلی که علاوه بر بحران خشکسالی و گرم شدن کره زمین، سیاستهای نادرست محیط زیستی و «توسعهای» جمهوری اسلامی در دهههای گذشته آن را تشدید کرده است.
کنوانسیون بینالمللی مقابله با بیابانزایی در تاریخ ۱۳۷۵/۱۰/۹ به تصویب مجلس شورای اسلامی رسید و ایران سومین کشور امضا کننده و یکی از ۱۹۱ کشور عضو این کنوانسیون است.
استفاده بیش از حد از منابع آب و خاک برای کشاورزی، استفاده بیش از حد از سموم و کودهای شیمیایی در کشاورزی، سیاستهای نادرست آبیاری، زهکشی و سدسازی، چرای بیش از حد دامها، تخریب جنگلها و قطع درختان، تغییرات اقلیمی، بروز سیلابهای شدید و خشکسالیهای پیدرپی از جمله مهمترین عوامل بیابانزایی در کره زمین هستند.

از سوی دیگر خشکی دشتها به دلیل بهرهبرداری بیش از حد از سفرههای آب زیرزمینی، از بین رفتن پوشش گیاهی به ویژه گونههای بومی هر منطقه، فرونشست زمین، بایر شدن زمینهای کشاورزی و سبز نشدن بذرها، ایجاد هستههای ریزگرد، کاهش بارندگی، مرگ یا کوچ اجباری حیاتوحش، کاهش حاصلخیزی خاک، کاهش محصولات کشاورزی و در نهایت بیکاری، گرسنگی و گسترش فقر از جمله پیامدهای بیابانزایی هستند.
در همین رابطه پرویز کردوانی، جغرافیدان و پدر علم کویر شناسی ایران در گفتگو با ایرنا گفته است: «بیابانزایی به عنوان یک معضل جهانی، پیامدهای اقتصادی، اجتماعی، زیستمحیطی و اکولوژیکی بسیار پیچیده و گستردهای دارد که با توجه به نظام اقتصادی هر کشور، شدت و اندازه آن میتواند متفاوت باشد. این پدیده در ابعاد جهانی علاوه بر تحمیل فقر گسترده، تخریب مراتع جهان و افت توان تولید خاک در منطقههای خشک جهان، تخریب منابع طبیعی را به دنبال داشته است و در ایران نیز عواملی همچون هجوم ماسکهای روان، افت سفرههای زیرزمینی آب، کاهش حاصلخیزی خاک، لطمه وارد کردن به پوشش گیاهی و آسیبپذیر کردن اراضی، افزایش سیلخیزی، گرد و غبار و آلودگی هوا، گسترش ریزگردها و عواقب ناشی از آن، بیکاری، فقر، مهاجرت و ایجاد موانع برای توسعه مناطق محروم، از مهمترین پیامدهای نامطلوب بیابانزایی به شمار میرود.»
سیاستهای نادرست بلای جان محیطزیست ایران
برخی از فعالان محیطزیست در ایران معتقدند سازمان جنگلها و مراتع به جای تلاش در حفظ و پاسدارای از محیطزیست ایران نگاهی با اولیت بهرهبرداری داشته است که توانسته در سالهای گذشته بخش زیادی از مراتع و جنگلهای ایران را نابود کند. واگذاری جنگلها و مراتع به سازمانها و نهادهای دولتی و امنیتی از حمله سیاستهای نادرستی بوده که به جنگ با محیطزیست ایران رفته است.
یکی دیگر از سیاستهای غلطی که منابع آبهای زیرزمینی در ایران را در معرض نابودی قرار داد و به خشکی بخش مهمی از دشتهای ایران منتهی شد، رقابت دولتهای مختلف برای سدسازی بود. در دهههای هفتاد و هشتاد خورشیدی و در حالی که کشورهایی چون ترکیه اقدام به تخریب تاج سدهایی میکردند که مشخص بود به تعادل منابع آبهای زیرزمینی آسیب و خشکسالی را تشدید میکند، در ایران و با روی کار آمدن دولت هاشمی رفسنجانی ماراتن ساحت سد راه افتاد و به یکی از بزرگترین افتخارات دولت هاشمی تبدیل شد تا نام سازندگی را بر خود بگذارد.

اما واقعیت این است که ساخت اکثر سدها در ایران بدون محاسبههای دقیق کارشناسی صورت گرفت و یکی از عوامل مهم در بیابانزایی در کشور به شمار میرود.
اکنون همزمان با روز جهانی مقابله با بیابانزایی گری لوییس، نماینده سازمان ملل متحد در مراسم بزرگداشت روز جهانی بیابانزایی در تهران، از امضای سند همکاری ایران و سازمان ملل متحد در راستای مقابله با بیابانزدایی خبر داده است.
گری لوییس با تاکید بر این موضوع که بیابانزایی به زلزله خاموش شباهت دارد، در مورد وضعیت بیابانزایی ایران گفته است در ایران ۲۰ درصد افراد در معرض بیابانزایی قرار دارند به طوری که بیابان ۱۸ استان و ۹۷ شهر مختلف را درگیر خود کرده است.
نماینده سازمان ملل همچنین گفته است «در جهان از هر ۱ فرد از ۷ نفر که در معرض بیابانها هستند افراد فقیر و حاشیهنشین را تشکیل میدهند و در جمعیت ۷ میلیاردی کره زمین یک میلیارد نفر در ۱۱۰ کشور جهان در معرض عارضه بیابانزایی هستند.»
خطر مهاجرتهای زیستمحیطی
گری لوییس، نماینده سازمان ملل همچنین در مراسم روز جهانی بیابانزایی در ایران گفته است: «شعار امسال با سه بخش زمین ما، خانه ما، آینده ما تعریف شده است که بخش دوم که «خانه ما» است به موضوع مهاجرت مربوط میشود که در این راستا ارتباط قوی بین مهاجرت و تخریب اراضی وجود دارد.»
همانطور که نماینده سازمان ملل در تهران تاکید کرده است یکی از محورهای اصلی روز جهانی مقابله با بیابانزایی سال ۲۰۱۷، بررسی ارتباط مهم میان فرسایش زمین (land degradation) و مهاجرت است. تخریب محیطزیست، امنیت غذایی و فقر، از علل مهاجرت و چالشهای توسعه محسوب میشوند.
تنها در مدت ۱۵ سال، تعداد جمعیت مهاجران در سراسر جهان از ۱۷۳ میلیون نفر در سال ۲۰۰۰ به ۲۴۴ میلیون نفر در سال ۲۰۱۵ افزایش یافته است. پیشبینی میشود که ۵۰ میلیون نفر از مردم جهان طی یک دهه آینده در نتیجه آثار مخرب بیابانزایی، آواره شوند.
در ایران نیز در سالهای گذشته به دلیل خشکسالی و بایر شدن زمینها کشاورزی و عدم امکان دامپروری تعداد زیادی از مردم مجبور به مهاجرت شدند.

یکی از بزرگترین مهاجرتهای اینچنینی مهاجرت هزاران خانواده از استان سیستان و بلوچستان به دلیل خشک شدن تالاب هامون و از بین رفتن کشاورزی و عدم امکان دامپروری در این منطقه بود بود بطوریکه به گفته مسئولان استان سیستان و بلوچستان ۳۰۰ روستا تا سال ۹۳ به دلیل قرار گرفتن در معرض شنهای روان و وقوع بیکاری برای مردم متروکه و تخلیه شدهاند.
این مهاجرتها ابعاد اقتصادی و اجتماعی مختلفی را در بر دارد که میتوان به حاشیهنشینی و افزایش بی رویه جمعیت شهرها و روی آوردن روستاییان به مشاغل کاذب در شهرها اشاره کرد.