اختر قاسمی (+عکس) جمعه، ۲۷ اکتبر، مهشید امیرشاهی، نویسندهی سرشناس ساکن پاریس مهمان ایرانیان فرانکفورت بود.
مهشید امیرشاهی به دعوت نیلوفر بیضایی نویسنده و کارگردان تئاتر به فرانکفورت دعوت شده بود تا در مراسم بازگشایی نمایشی که نیلوفر بیضایی برای اساس داستانهای کوتاه این نویسنده به روی صحنه میبرد حضور داشته باشد.
«انجمن ادبی هزار و یکشب» در فرانکفورت به خوبی از این فرصت استفاده کرد و شبی ادبی با داستانخوانی مهشید امیرشاهی برگزار کرد که بسیار مورد استقبال قرار گرفت.
ابتدا مجری برنامه، ستاره سهیلی هنرپیشه تئاتر ساکن فرانکفورت از جانب «انجمن ادبی هزار و یکشب» ضمن خوشامد به مهمانان، از خانم دکتر نرگس اسکندری، عضو شورای شهر فرانکفورت و کاندیدای پست شهرداری این شهر، خواست تا دربارهی مهشید امیرشاهی سخن بگوید.
نرگس اسکندری پشت تریبون قرار گرفت و با تسلط و سخنوری از تلاشهای ادبی، فرهنگی و سیاسی نویسنده سخن گفت. او به این نکتهی مهم و تاریخی اشاره کرد که زمانی که مهشید امیرشاهی در سال ۵۷ همه چیز را به روشنی میدید و در مقالهای فریاد برآورد که چرا کسی از بختیار حمایت نمیکند، میدانست که انقلاب اسلامی چه سرنوشتی برای ما رقم میزند.
نرگس اسکندری افزود، ما نوجوان بودیم و نمیدانستیم و در خیابان برای انقلاب فریاد برآوردیم. وی در پایان سخنان خود ضمن قدردانی از مهشید امیرشاهی خطاب به او گفت: به عنوان عضو شورای شهر فرانکفورت افتخار میکنم که شما امشب مهمان ما هستید.
سپس نیلوفر بیضایی پشت تریبون رفت تا به عنوان کارگردانی که برای اولین بار بر اساس داستانهایی از مهشید امیرشاهی نمایشی را به روی صحنه میبرد از او سخن بگوید. نیلوفر بیضایی در یک معرفی کوتاه اما جامع به نکتهی بسیار مهمی اشاره کرد که گریبانگیر جامعه هنری و ادبی ایرانیان است. او گفت: خیلی علاقمند بودم که ابتدا بگویم مهشید امیرشاهی نویسندهی توانا و صاحبسبک با سابقهی طولانی در نوشتن نیاز به معرفی ندارد اما متاسفم که بگویم نویسندهی توانا و صاحب سبک ما با وجود سابقهی طولانیاش در کار نوشتن نیاز به معرفی دارد و بسیار هم دارد.
نیلوفر بیضایی سپس با اشاره به اینکه گرچه خود نویسنده هرگز در قید و بند دیده شدن به هر قیمت نبوده افزود: او شرف قلم را فدای بادهایی که از اینسو و آنسو میوزد نکرده و تمرکزش بر آفریدن و کار کردن بوده و هیچ نیاز شخصی یا جاهطلبانهای به این امر ندارد بلکه این نیاز، نیاز ماست به شناختن و به دانستن اینکه در آسمان ادب و هنر سرزمینمان ستارگان درخشانی بوده و هستند که حضورشان در پردهی تاریکی از قبیلهگرایی و تنگنظری و انحصارگرایی پوشانده شده است.
بیضایی همچنین با اشاره به سهم دولت کنونی در ممنوعالقلم کردن چنین نویسندهای که در تبعید بسر میبرد به خوبی به سهم روشنفکران اشاره کرده و گفت: سهم نه چندان کمتر دیگر از آنِ بخشهای عمدهی روشنفکرهای ماست که حضور او را چون به جرگهی فکری آنها تعلق نداشته و یا مانند آنها نمیاندیشید با وجود آگاهی به ارزشهای ادبی آثارش کمابیش نادیده گرفتند. او البته اشاره کرد که تعداد اندکی از روشنفکران همچون دکتر خوشنام دربارهی ارزشهای ادبی کارهای امیرشاهی نوشتهاند که باید سپاسگزار بود.
نیلوفر پس از نگاهی کوتاه به زندگی مهشید امیرشاهی از کودکی تا جوانی، با نگاهی به آثار وی از خلاقیت و تیزبینی و تسلط کلام نویسنده گفت.
آنگاه مهشید امیرشاهی با زبان شیرین نمایشی خود چند داستان کوتاه خواند که بسیار مورد استقبال قرار گرفت. در بخش دوم این نشست، امیرشاهی داستان کوتاهی را خواند که هنوز منتشر نشده است.
پرسش و پاسخ آخرین بخش این برنامه بود. یکی از شرکتکنندگان جوان از مهشید امیرشاهی پرسید چرا آن زمان که مقالهی دفاع از بختیار (کسی نیست که از بختیار حمایت کند؟ ۱۷ بهمن ۵۷؛ روزنامه آیندگان) را نوشتید کسی شما را نشنید؟ مهشید امیرشاهی در پاسخ گفت: اینطور نیست که کسی نشنید. این مقاله ابتدا خیلی هم سر و صدا برپا کرد اما به سرعت همه ساکت شدند.
شرکتکنندهی دیگری در همین زمینه یادآوری کرد: من این انتقاد را قبول ندارم که در آن زمان کسی مقالهی شما را نفهمید و توجه نکرد چون معتقدم همین الان هم خیلی از ایرانیان و روشنفکران مقالهی شما را نفهمیدهاند! وی در اثبات سخن خود ادامه داد: نمونهی بارز آن حضور ایرانیانیست که به پای صندوقهای رای حتی در خارج از کشور میروند!