«ایرانیها وقتی در خانه را پشت سر میبندند، زندگی متفاوتی را شروع میکنند.» این جمله که اشتفان اورت سفرنامهنویس آلمانی در کتاب خود «کوچسرفینگ در ایران» نوشته، لُب مطلبی هم بود که در برنامهی «ایران، سرزمین هزار و یک تضاد» مطرح کرد.
این سخنرانی که همراه با نمایش عکسهایی از مریم اسفندیاری عکاس ایرانیـ آلمانی ساکن هامبورگ همراه بود، در شب سرد و برفی ششم فوریه در سالن «مدرسهی مردمی موزهی مردمشناسی» شهر کلن برپا شد. سوز و برف ولی مانع از آن نشده بود که بیش از ۲۰۰ علاقمند در مراسم معرفی چهرهی جدیدی از ایران شرکت کنند. پس از آغاز برنامه، نزدیک به نیمی از جمعیت با بلندکردن دست نشان داد که خود تجربهی سفر به ایران را داشته است. نیمهی دیگر که اغلب جوان و با کولهپشتی در صف ورود به سالن سخنرانی به انتظار ایستاده بودند، به امید استفاده از اینگونه تجربهها بلیت ۱۸ یورویی مراسم را خریده بودند، تا شاید در آینده خود بتوانند «سفری مجانی» به ایران را برنامهریزی کنند.
پرتال و کتاب موفق
کتاب «کوچسرفینگ در ایرانـ سفر من به پشت درهای بسته» در سال ۲۰۱۵ در کشاکش بحثها و گفتگوهای مربوط به برجام و سرانجام امضای آن به بازار کتاب آلمان راه یافت و مورد استقبال فراوان قرار گرفت. با سرازیر شدن هیاتهای اقتصادی و نمایندگان شرکتهای سرمایهگذار به ایران، فروش کتاب رونق بیشتری یافت و پس از آنکه جوانان، دانشجویان و اقشار کمدرآمدِ خواهان «گردشگری رایگان» در سرزمین درهای بسته نیز به خیل گروه خریداران کتاب پیوستند، موفقیت آن دو چندان شد.
«کوچ سرفینگ» عنوان یکی از پرتالهای گردشگری در دنیای مجازی است که در یک دههی گذشته کوشیده امکان استفاده از «اقامت رایگان» در کشورهای مختلف را برای میلیونها تن در سراسر جهان، از جمله کسانی که به ایران سفر میکنند، فراهم آورد. افراد با عضو شدن در این پرتال و مشخصکردن محل سکونت خود، اعلام آمادگی میکنند که جای خواب مجانی در اختیار گردشگران قرار دهند. استفاده از این وبسایت و خدماتش بسیار ساده است. گردشگران میتوانند، هم از راه اپلیکیشن و هم از طریق وبسایت این مجموعه، به عضویت آن درآیند.
تجربههای شخصی
اشتفان اورت نیز در مدت اقامت دو ماهه و پانزده روزهی خود که مبنای نگارش سفرنامه قرار گرفته، از همین امکانات و «فرصتهای جانبی» آن سود برده است. این فرصتها، مثلا، در پی اولین ملاقاتها با یکی از اعضای پرتال و دیدارهای تصادفی با دوستان او دست میدهند: دعوت به عروسی، به میهمانیهای «سادو مازوخیستی»، به پارتیهای ممنوعه، به کنسرتهای زیرزمینی، به «شیرهکشخانههای مدرن» که در آنها همه گونه مواد مخدر مصرف و خرید و فروش میشود، از جملهی این فرصتها است. برای اورت برگزاری پارتیهایی که در آن از حشیش گرفته تا هرویین دست به دست میشود، چنان به قاعده تبدیل شده که اگر در میهمانیای مواد مخدر مورد استفاده قرار نگیرد، تعجب میکند؛ او در بارهی یک «پارتی آبتنی» که در آن «دخترهای بیکینیپوش میپرند توی استخر و پسرها از آنها عکس میگیرند و همه شادی میکنند»، مینویسد:
«برای پارتی امروز یادشان رفته ماری جوانا بیاورند. هیچکس مشروب هم نیاورده. در عوض تا میتوانیم آببازی میکنیم، هندوانه میخوریم و سیگار بهمن دود میکنیم. به نظرم این معصومانهترین مهمانی دنیاست در خانهای محصور در دیوارهای چهار متری.»
تجربهی این گونه دیدارها و مقایسهی آن با باید و نبایدهای جمهوری اسلامی، اورت را بر آن داشته که بنویسد: «ایرانیها فقط در مهماننوازی تک نیستند، بلکه در زمینهی دور زدن اخلاق حاکم هم، همتا ندارند.»
پرهیز از خطر مرگ
برنامهی سخنرانی و نمایش عکس «ایران، سرزمین هزار و یک تضاد» که نزدیک به ۸۰ دقیقه به طول انجامید، هدفی جز اثبات این جملهی قصار نداشت که ایرانیها «در زمینهی دور زدن اخلاق حاکم هم همتا ندارند.» نویسنده و عکاس در طول برنامه با جدیت تمام کوشیدند که مسایل و دشواریهای سیاسیـ اقتصادیـ اجتماعی حاکم بر ایران را دور بزنند و تنها با اشارهی سطحی به آنها در پاسخ به پرسشهای شرکتکنندگان، کمآگاهی خود را از این گونه مسایل نشان دهند. این عدم اطلاع در کتاب نیز از جمله، هنگامی که اورت «ایرانیها» را با «پارسیان» اشتباه میگیرد و ناصرالدینشاه را «احمقترین شاه ایران» میخواند، برجسته است.
با این حال انتشار کتاب «کوچسرفینگ در ایران» و برگزاری برنامهای در بارهی تضادهای اجتماعی این کشور، برای برخی از خوانندگان و شرکتکنندگان در مراسم نکات آموزندهای هم در بر داشت: دستکم جوانانی که میخواهند در آینده با کولهپشتی و با هزینهی اندک ایرانگردی کنند، میدانند که چگونه باید بیخطر از عرض یک خیابان شلوغ در تهران گذشت. توصیهی اشتفان اورت این است:
«هنگام گذر از خیابان، اول موقعیت را خوب بسنجید. اگر یک تا دو بار برایتان بوق بزنند، معلوم است که مشکلی ندارید. اگر تعداد بوقها از چهار مرتبه بگذرد، به معنای آن است که هنوز باید روی سرعت عبور و شکل راهرفتنتان کمی کار کنید. اگر ۳۰ ثانیه گذشت و دیگر صدای بوق نشنیدید، معلوم است که مردهاید!»