هر رئیس جمهوری در آمریکا وقتی قدرت را به دست میگیرد، ابتدا شانس موفقیت خود را با طرح صلح یا تلاش برای صلح میان اعراب و اسرائیل آزمایش میکند؛ بهجز باراک اوباما که به مسائل منطقهای دیگری مشغول بود، تقریبا همه رؤسای پیشین در این زمینه گام برداشتند. اکنون اما در آشپزخانه سیاسی دونالد ترامپ، رئیس جمهوری کنونی آمریکا، بوی مأموریت برای روندی که تحقق آن تا کنون ناممکن مانده، به مشام میرسد؛ طرح صلحی جدید میان اعراب و اسرائیل.
ترامپ برای این ماموریت جارِد کوشنر داماد و مشاور خود و جیسون گرین بلات نماینده ویژهاش در مسائل اعراب و اسرائیل، تعیین کرده و با این کار گامهای اولیه را برای طرح صلح جدید برداشته است.
البته بدون شناخت ویژگیهای لازم این طرح جدید ترامپ نباید زود نسبت به موفقیت یا شکست آن قضاوت کرد. همه ما میدانیم که هیچ کس هنوز در این ماموریت موفق نشده است، به طوری که ظهور شخصی که بتواند صلحی جامع بین اعراب و اسرائیل برقرار کند مانند ظهور ققنوس در یکی از سه اسطورههای ناممکن است [اشاره به سه اسطورهی ققنوس، تکشاخ و اژدها]. اما با این وجود ما درهای خوشبینی و امید را باز میگذاریم چرا که میدانیم شاید ترامپ در این ماموریت پیروز شود. این روند ناممکن مانند برنده شدن در لاتاری است که نادر اما در عین حال بالقوه و محتمل است.
توجه داشته باشیم که شرایط موفقیت برای طرح برقراری صلح میان اسرائیل و فلسطینیها اکنون بیش از هر زمان دیگری مهیا است به ویژه آنکه فضای منطقه از زمان قرارداد صلح کمپ دیوید در دههی هفتاد میلادی یا کنفرانس مادرید در اوایل دهه ۱۹۹۰ و یا صلح اسلو مناسبتر است کما اینکه شرایط آن از شرایط پروژههای «طابا»، «وای ریور»، «وادی عربه» وغیره نیز خیلی بهتر است.
چرا ما فضای سیاسی امروز را برای طرح صلحی جامع مناسب میبینیم؛ به این دلیل که منطقه عربی خاورمیانه شاهد تغییرات بزرگی است. در این تغییرات شگرف بزرگترین دشمنان و کارشکنان طرحهای صلح در گذشته مانند صدام حسین، معمر قذافی، بشار اسد و سازمانهای چپ فلسطینی از میدان این بازی حذف شدهاند، اخوانالمسلمین در مصر از قدرت سیاسی ساقط و در سودان بسیار تضعیف شده و حکومت آیتاللهها در ایران نیز از داخل به لرزه افتاده و در خارج نیز در باتلاق سوریه و عراق گیر کرده و همچنین با مشکلاتی همچون بازنگری کشورهای غربی در مفاد توافقنامه هستهای و بحران موشکی و لغو مشروط تحریمهای کمرشکن روبرو است.
به گروههای تروریستی مانند «القاعده» و «داعش» اشاره نکردهام چون این گروهها اصولا در معادله درگیری اعراب و اسرائیل دخیل نبوده و تلاشی هم برای کارشکنی در روندهای سابق برای صلح نکردهاند. حذف این نیروهای قوی مخالف صلح، به این معنا نیست که فضای سیاسی جدید عربی درباره مصالحه با اسرائیل بسیار مشتاق است، بلکه به دلیل مسائل جدی امنیتی که دولتهای همسایهی کشورهای عربی به وجود آوردهاند و نیز مشغولیت جهان عرب با سه جنگ بزرگ سوریه، لیبی و یمن دیگر فرصتی برای فکر کردن در باره صلح اعراب و اسرائیل باقی نگذاشته و صحبتی در این زمینه نمیشود.
البته این فضای غیرعادی و بیتفاوت نسبت به صلح بین فلسطینیها و اسرائیلیها برای راهاندازی پروژه صلح کافی نیست. چون شرایط به تنهایی و بدون داشتن طرحی واقعی برای یک صلح عادلانه کفایت نمیکند. مثلا طرح بیل کلینتون که از سوی مخالفان و موافقان صلح تایید شده و به برقراری صلح بسیار نزدیک شده بود به دلیل متردد بودن رئیس حکومت خودگردان فلسطینیها در آن زمان [یاسر عرفات] و بعدها مخالفت اسرائیلیها با آن، با ناکامی مواجه شد ولی همان روند را امروز میتوان دوباره احیا کرد.
ماموریت جارِد کوشنربسیار دشوار است؛ ولی او جوانی است با ایدههای بلندپروازانه و از نزدیکان رئیس جمهوری آمریکاست؛ او همچنین روابط بسیار خوبی با نیروهای تاثیرگذار یهودی در اسرائیل و برخی رهبران عرب دارد. اگر چه مسئله فلسطینیها با وجود همه دردها و رنجهای روزافزون مردم فلسطین، دیگر مسئلهای جدی به نظر نمیرسد، اما کوشنر این مسئله را در صدر فهرست ماموریتها و اقدامات خود قرار داده است او و ترامپ به خوبی میدانند که جهان و به ویژه اعراب در حال حاضر بیش از هر چیز به مسئلهی سوریه، ایران، لیبی و «داعش» مشغولند؛ به همین دلیل است که همه منتظر جزییات پروژهی صلح ترامپ هستند.
من یکی از کسانی هستم که نسبت به امکان موفقیت این طرح جدید شک دارم چرا که در نیم قرن گذشته همه رهبران جهان تلاش کردند که میان اسرائیل و فلسطینیها صلح برقرار کنند ولی موفق نشدند. برقراری صلح کار آسانی نخواهد بود خصوصا اکنون که ترامپ اورشلیم را به عنوان پایتخت اسرائیل به رسمیت شناخته است اما در مقابل هیچ امتیازی از اسرائیلیها برای پیشبرد برنامه صلح جدید خود نگرفت. با این وجود صبر خواهیم کرد تا از خود آنها درباره این روند جدید بشنویم و بعد قضاوت کنیم.
*منبع: شرقالاوسط
*نویسنده: عبدالرحمن الراشد
*ترجمه از کیهان لندن
١۴٠٠ سال است که مسلمانان شیعه و سنی با هم دشمنی دارند و حالا هم در سوریه و عراق و ایران کارشان شده کشتار همدیگر به وحشیانهترین طریق ممکن، انوقت انتظار دارید إز دشمنی ١۴٠٠ ساله با ملت یهود که خدایشان به انها دستور داده دست بردارند؟ حتی ایرانیهای مسلمان هم ۴٠ ساله از هدفشان که نابودی اسرائیل و ملت یهود است حرف میزنند. از عرب مسلمان که دینش دستور اشغال سرزمینهای ملتهای دیگر را به فتوحات اسلام اضافه کردن را داده انتظاری هست؟
از سال ۱۹۷۳ به بعد کشورهای بزرگ اروپائی از ترس اینکه مبادا دولتهای نفتی عرب دوباره متوسل به «حربهٔ نفتی» بشوند شروع کردند به جانبداری سیستماتیک از فلسطینی ها در مقابل«دوست اسرائیلی». بدین ترتیب هر بار که مقدمات صلح در سایهٔ تلاش دولتمردان دلسوزی چون پادشاه فقید ایران مهیا میشد اروپائیان فلسطینی هارا تشویق به بالا بردن مطالبات خود مینمودند ؛ افزون بر اینکه در میان فلسطینیان نیز «خودی » هائیکه در سایهٔ وضع موجود، کمک های مالی دولتهای خارجی را برروی حسابهای بانکی خود سرازیرمیکردند صلح پایداررا به نفع خود نمیدند
از صبح تا شب یک مشت وطنفروش بی هویت در تلویزیونهای خارج با تبلیغ پان ترکیسم و پان عربیسم و پان اذری و پان (زغنبوت و زهرمار) در حال تبلیغ برای تجزیه ایران هستند.
اقای ناشناس اگر از دار و دسته ان جمع نیستی ( زکی زکی سه ات) را نثار انها کن شاید افاقه کند؟!
به کوری چشم بعضیها مردمانی که در دوازده کشوری که جشن باستانی نوروز باستانی در انها برگزار میشود به ایرانی بودن و اریایی بودن خود افتخار میکنند!
به همه کسانی که در فکر گذشته و امپراتوریها و سرزمینهای از دست رفته هستند فقط باید زکی گفت. این ادعاها فقط به درد جنگ و خونریزی میخوره. جغرافیای کشورها همیشه تغییر کرده و کوچکتر شدند. الان باید مواظب بود که ایران با این ادعاهای بیپایه کوچکتر نشه. یکپارچگی ایران امروز رو باید حفظ کرد چون سنگ بزرگ علامت نزدن و چاییدنه! 🙂 🙂 🙂
زیاد به زمان دور نرویم . نه دو هزار سال قبل بلکه :
حدود ۱۵۰ سال قبل در دوره حکومت بی لیاقت قاجاریه ، نیمی از افغانستان و ترکمنستان و اران ( اذربایجان ) و بادکوبه و قفقاز و ارمنستان و گرجستان و سلیمانیه و خانقین عراق کنونی و…. توسط دسیسه روس و انگلیس و عثمانی از ایران عزیز جدا گردید .
و سعت این سرزمین ها بیش از دو برابر ایران کنونی است . این محدوده حدود نیمی از سرزمین سند تا فرات را تشکیل میدهند . ایرانیان اریایی تبار این سرزمین ها به سرزمین مادریشان عشق ورزیده و دشمنان این سرزمین قرنهاست که بلای جان انان شده اند .
اول – ادب مرد به ز دولت اوست . لفظ زکی و نچایی زیبنده خودت !
دوم – سرزمین بین این دو محدوده در دو و سه هزار سال قبل یهودی نشین و اریایی نشین بوده اند .
سوم – نکند شمای مخالف نا اگاه ریشه ترک مغولی یا عرب… دارید ؟!
چهار – بهتر است وقت بگذاری و تاریخ را مطالعه کنی تا بفهمی چقدر واقعی است .
پنج – این روزها ایرانی ها به سرزمین اسرائیلی ها دست درازی کرده و بخش غربی عراق و سوریه و لبنان را تصرف نموده اند . ابی به صورتت بزن تا متوجه منظورم شوی !!!
زکّی به این پیشبینی اون هم جمعی!!! بپا یک موقع نچایی! این پیشبینیها اصلا مثبت نیست، واقعی هم نیست، به درد کسی هم نمیخورد مگر ایجاد درگیری و اختلاف و جنگ و کشتار!
پیش بینی جمعی از اینده منطقه :
تشکیل دو دولت بزرگ و قدرتمند ، یکی از رود نیل تا رود فرات بنام اسرائیل بزرگ و دیگر از رود فرات تا رود سند بنام ایران بزرگ .؟!