آرمین لنگرودی – به گمان بسیاری از ما، تاریخ ایرانیان در درازای سدههای گذشته، همواره قربانی دسیسههای «دیگران» بوده است. این امر شامل چگونگی مسلمان شدن ایرانیان نیز میگردد. افسانه نابودی دو اَبَرقدرت مسلط جهانی (ایران و بیزانس) در سده هفتم میلادی به دست یک «قبیله» بیابانزی تنها یک ادعای بیپایه است، که گویا تاریخ، الزامی به اثبات آن در خود نمیبیند!
اگرچه بنیانگذاران اسلام و مروجین اصلی تمامی جریانات آن (اعم از سُنی و یا شیعه) همگی ایرانی بودهاند، مسلمانان (و طبیعتاً ایرانیان هم) هنوز بر این عقیدهاند، که این دین در صحرای عربستان پدیدار گشته و بدین جهت برخی آن را به مثابه بلایی میبینند، که عربها بر سر جهانیان آوردهاند. با وجود تجربههای چهل سال اخیر پس از انقلاب ایران، لجاجت در انکار نقش معاصر ایرانیان نیز در «دوباره زنده کردن» و «گسترش» بنیادگرایی اسلامی در سطح جهانی نیز، غیرقابل باور مینماید. نه تنها در آغاز اسلام این ایرانیها بودند که به عربها آموختند، چگونه برای حکومت کردن از بقایای دین مسیحی خود یک دین جدید بیافرینند، بلکه در دوران کنونی هم این ما بودیم که (با انقلاب سال ۵۷) مومیایی اسلام را از گور خود بیرون کشیده و بر گُرده جهانیان نشاندیم: ما «کُننده» کاریم، دیگران «مسئول» آن.
انقلاب اسلامی ایران؛ مانیفست واپسگرایی در دوران مدرن
تا پیش از برپایی حکومت اسلامی در ایران، جهان قوانین «شرع» را نمیشناخت. این ایرانیان بودند که این قوانین عقبمانده راـ که بخش بزرگی از آنها از روایات ساختگی حدیثنویسان اسلامی میآیدـ به رتبه «قانون اساسی» خود ارتقا دادند. قوانینی که در خصوصیترین زاویههای زندگی مردم رسوخ کرده و تمامی اعمال زندگی انسانها راـ از نحوه ورود به مستراح گرفته تا همخوابی و «وظایف» جنسی زنان در مقابل مردانـ به آنها دیکته میکند.
تا پیش از حکومت اسلامی در ایران (۱۹۷۹/ ۱۳۵۷)، جهان «ولایت فقیه» را نمیشناخت. اینک بر کسی پوشیده نیست، که خمینی خواهان «حکومت خودکامه اسلامی» (بخوان: IS) بود: نه یک کلمه کمتر و نه یک کلمه بیشتر[۱]. این روشنفکران «چپ وراست» ایرانی بودند، که وصله ناجور «جمهوریت» را به قامت ارتجاعی حاکمیت اسلامی چسباندند. این شریعتیها، طالقانیها، سروشها، یزدیها، بنیصدرها، تودهایها، فدائیان و… بودند، که به رسم «برمکیان دوران عباسی» به مسلمانان آموختند چگونه به تاریخ «خدعه» زده و مخالفان خود را به سلاخخانه «دیوان زنادقه» بفرستند. دیوانی که بعدها خود این جماعت را نیز به محاکمه کشید. این ما ایرانیان بودیم که به اسلام عبای ناموزون «ضداستعماری و ضدامپریالیستی» پوشاندیم و حتی ادعا داشتیم که اسلام ضرورت وجودی فلسفه «ماتریالیستی» را برای رهایی کارگران سوسیالیست از بین برده است[۲]. این وصله ناهمگون «جمهوریت» هنوز هم پس از چهل سال حکومت اسلامی، بر قبای این نظام نمیچسبد و دائماً توسط همین به اصطلاح «روشنفکران» در حال روتوش و ترمیم شدن است، حتی اگر این حکومت با زبان و بیزبانی هزاران بار خود را از آن مبرا دانسته باشد.
تا پیش از حکومت اسلامی جهان «صدور انقلاب اسلامی» (بخوان تروریسم) و «حکومت جهانی اسلام» (بخوان کشورگشایی منطقهای) را هم نمیشناخت، امری که یک جنگ هشت ساله را برای مردم ایران و عراق (و به بهای یک میلیون قربانی) به ارمغان آورد، چرا که خمینی عراق را برای اولین تجربه برای این تئوری خود مدّ نظر گرفته بود. این امر با وجود آنکه آغازگر جنگهای متداوم منطقهای و بدبختی روزافزون مردم آن شد، برای خمینی و ملایان ایرانی یک موهبت و برای تروریستهای کشورهای اسلامی یک الگو و سرمشق شد. بیهوده نبود که دار و دسته اخوانالمسلمین از اولین گروههایی بود، که رژیم اسلامی را به رسمیت شناخت، چرا که انقلاب ایران تأیید فلسفه وجودی اینگونه گروهها بود. حمله تقریباً پانصد تروریست در نوامبر سال ۱۹۷۹ به مسجد مکه الهام گرفته از انقلاب «مستضعفان» ایران بود. امری که به واکنش رژیم سعودی در مقابل حکومت ایران و در دهههای بعد منجر گردید.
تا پیش از حکومت اسلامی تصور جهان از «قضاوت» همان گسترش عدالت بود. تغییر نقش قاضی از «دادرس بیطرف» به «مدعیالعموم» شاهکار انقلاب اسلامی است. امری که با نام صادق خلخالی عجین گردیده است. بر طبق این سیستم، همه مردم گناهکارند مگر خلاف آن (و بدون حق استفاده از یک وکیل بیطرف) ثابت شود! با این امر تمامی ادعاهای «عدالت اسلامی» به یک دروغ بیپایه تبدیل شد. کسی نمیداند که چه سرها و دستهایی تنها مبتنی بر شک یک «قاضی»، که معلوم نیست در روز دادن حکم از «چه دندهای» برخاسته، بریده شده و چه خانوادههایی به داغ عزیزان خود نشستند. قتل مخالفین حکومت در داخل و خارج هم از ابتکارات حکومت ایران است. جهان با اعدام زنان تنفروش، معتادان، همجنسگرایان، مخالفین سیاسی و عقیدتی، مجازات مرگ برای ترک اسلام، قانون قطع اعضای بدن، شلاق، سنگسار و… پس از برپایی حکومت اسلامی ایران آشنا شد. زندانی کردن طولانیمدت مردم بیگناه بدون تفهیم جرم و شاید تنها با هدف انتقام، گروگانگیری و رشوهخواری، جزو جداییناپذیر سیستم قضایی اسلامی است. مقام قضاوت در تمامی تاریخ اسلامی، جایگاهی برای زورگویی و فساد بود و به همین دلیل این مقام در میان روحانیون بسیار محبوب بوده است. بسیاری از مراجع اسلامی از حاکمان زمان خود این مقام را در مقابل دادن مشروعیت به حکومت آنها مطالبه میکردند.
تا پیش از حکومت اسلامی حقوق زنان و برابری آنها با حقوق مردان، به روند عادی پیشرفت در جهان تبدیل شده بود. این حکومت اسلامی بود، که بردگی زنان را به عنوان امر طبیعی «آفرینش» در رأس برنامه حکومتی خود قرار داد. بیارزشی جایگاه حقوقی، جنسی، عقیدتی و اجتماعی زنان، «ناقصالعقل» شناختن آنان و منع شغلی زنان در ارگانهای بالای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی هدایای حکومت اسلامی به نیمی از جامعه بشری بود.
تا پیش از حکومت اسلامی جهان واژه «چادر» و حجاب اسلامی را نمیشناخت. تا این زمان زنان در کشورهای اسلامی به ندرت با حجاب و چادر در خیابانها ظاهر میگشتند. این سفارت ایران در الجزایر بود که برای اولین بار در این کشور به تقسیم رایگان چادر و حجاب اسلامی اقدام کرد. این انقلاب ایران بود که «حجاب» را به پرچم بنیادگرایی اسلامی و به سنگر «جهاد» علیه کفار مبدل کرد. اغتشاشات اولیه در شهرهای اروپایی بر سر حجاب مسلمانان تحت تأثیر مستقیم فرهنگ صادراتی اسلامی از ایران بود.
قوانین پوشش اجباری برای زنان، مردان و کودکان، سانسور کتاب و منع ساخت و نمایش فیلم و موسیقی همگی قوانینی هستند، که جهان تا قبل از حکومت اسلامی در ایران نمیشناخت[۳]. این حکومت کتابها را به آتش کشید، تئاترها و سینماها را به تعطیلی کشاند. تا این زمان جهان مدرن «فتوای» مرگ روشنفکران و اهل هنر و فرهنگ را هم نمیشناخت. این ایده فاشیستی را بنیادگرایان و تروریستهای اسلامی از خمینی آموختند[۴]. حتی قاتلین کاریکاتوریستهای «شارلی ابدو» تحت تأثیر فتوای خمینی علیه سلمان رشدی بودند[۵]. زندگی کردن در خفا و ترس برای مردم اهل فرهنگ برآمده از حکومت ایران است.
بنیانگذاری و حمایت مالی از گروههای تروریستی دستپرورده در کشورهای منطقه، جهت دخالتهای سیاسی و نظامی در کشورهای همسایه نیز از ابتکارات حکومت ایران است. تشکیل گروههای سَلَفی در سراسر جهان جهت مقابله با این سیاست ایران و جلوگیری از هژمونی شیعه ایرانی بوده است. این بدان معنی است، که بدون حکومت ایران، ضرورت وجودی این گروهها هم در بین نمیبود. حکومت طالبان، القاعده و داعش به تبعیت و الگوبرداری از حکومت ایران به وجود آمدند. رژیم ایرانـ با وجود ادعای مبارزه با این گروههاـ هرگز به همکاری مقطعی با آنها پایان نداد و سالها میزبان این وحشیان انساننما در ایران بوده و هست.
تا پیش از حکوت اسلامی در ایران، سرکوب و حتی کشتار اقلیتهای مذهبی در کشورهای به اصطلاح اسلامی به شکل رسمی رایج نبود. اجبار مسیحیان، یهودیان و دیگر اقلیتهای مذهبی (بخوان: ذمّی) به رعایت قوانین شرع اسلامی را حکومت ایران ابداع کرد. منع اقلیتها از دخالت در سرنوشت سیاسی کشور خود و عدم اجازه برای مشاغلی مانند قضاوت، عضویت در تشکلهای اجتماعی یا سیاسی و… برای اولین بار در ایران به صورت قانونی رسمیت یافتند. حلال کردن خون بهاییان و دیگر نوآوران دینی به جرم «سب نبی» و از مجازات مبرا کردن قاتلین این گروهها، بدعت حکوت اسلامی است. همینطور تهاجم تروریستی به سازمانها و تشکلهای یهودی در سراسر جهان (همچون در آرژانتین)، که تا قبل از حکومت اسلامی سابقه نداشت.
ادعای نابودی یک کشور عضو سازمان ملل به بهانه اینکه این کشور تا پیش از هفتاد سال پیش «وجود نداشته»، یک سیاست آشکار «یهودستیزانه» از سوی حکومت اسلامی است. این امر سنتی است که به محمد نسبت داده میشود و به صورت «احادیث» جزو آموزشهای دینی مسلمانان است. بر طبق این عقیده، روز رستاخیز نخواهد آمد، تا زمانی که آخرین یهودی بر روی زمین کشته شود (حدیث از محمد). بر مبنای این آموزشهاست که رژیم ایران «آنتی سمیتیسم» و انکار «هولوکاست» را رسماً در جهان نمایندگی و تبلیغ میکند. مبارزه با «صهیونیسم» در اسرائیلـ که در حال حاضر تنها کشور قانونمند و دمکراتیک در خاورمیانه است- تنها بهانهای برای پنهان نمودن این سیاست یهودیستیزانه مسلمانان واپسگراست.
این ایرانیان بودند که با فرستادن نوجوانان به جنگ و استفاده از آنها به عنوان «بمبهای زنده»، به این سوء استفاده غیرانسانی و نقض آشکار حقوق کودکان وجهه رسمی دادند. جهان هنوز کودکانی را که با یک «کلید پلاستیکی» بر دور گردن هزار هزار به سلاخخانه جنگ فرستاده میشدند فراموش نکرده است. تبلیغ گسترده «شجاعت» محمدحسین فهمیده، کودک سیزدهسالهای که به تنهایی و با یک «کمربند انفجاری» تانکهای دشمن را نابود نموده است، را میتوان همچنان در آرشیوهای خبری ایران پیدا کرد. این کودکان الگوهای جوانانی شدند، که امروزه در غزه، عراق، نیجریه و سوریه و با حمل «جلیقههای انتحاری»، هزاران مردم بیگناه را سلاخی و خود را با منجنیق «شهادت» به «بهشت الهی» پرتاب میکنند.
تمامی آنچه به شکل کوتاه در بالا بیان شد، نتیجه انقلاب ایرانیان به رهبری خمینی است. در آن زمان نه القاعدهای بود، نه طالبان، نه بوکوحرام، نه الشباب و نه داعش. آیا مسئولیت زنده کردن اسلام و تبدیل آن به ایدئولوژی حکومتی تنها با خمینی (که ادعا میشد هندی بوده و نه ایرانی) بود؟ آیا یک فرد «هندی» به تنهایی قادر به سرانجام رساندن ایدههای «عربی» خود در یک کشور «متمدن آریایی» میشد؟
خمینی سخنگوی مردم و جامعهی ایرانی بود، که به کالبد پوسیده و متحجر اسلام، روحی دوباره بخشید و آن را بلای جان جهانیان کرد. او در این راه تنها نبود و پشتیبانی نیرومند «عوام بیسواد» و «روشنفکران فرهیخته» ایرانی را داشت. در این میان «استثناها» نقشی بازی نمیکنند[۶]. از عوام بیسواد انتظار بیشتری نمیرفت، کما اینکه این قشر هنوز هم در معادلات توازن اجتماعی ایرانـ بنا بر وسعت خودـ یک فاکتور بازدارنده در پیشبرد روشنگری است. خمینی هم با اتکا بر همین لایه، هرگز این ایدههای عوامانه و فاشیستیاش را مخفی نکرد. اما نقش «روشنفکران و فرهیختگان» سیاسی در این میان چه بود؟ در زمانی که خمینی خود این فاشیسم عریان را علنی فریاد میزد و عوام برایش «اللهُ اکبر» فریاد میکشیدند[۷]، این روشنفکران ایرانی بودند، که (ناخوانده) به این سیاستهای او رنگ و روی انقلابی و یا انسانی میدادند. زمانی که خمینی در پاریس میگفت «حتی مارکسیستها هم در ابراز عقیده آزادند»، خود میدانست چگونه این «خرسها» را برای مقاصد خود به رقاصی بگیرد. امری که او بعدها آن را با نیشخند و به عنوان «خُدعه» به همین قشر به باد مسخره گرفت.
آنان که در آن زمان در بوق انقلابی بودن اسلام میدمیدند، مارکس را رهرو «مولاحسین» و خمینی را به عنوان پرچمدار آزادی و یا «امام مستضعفان» معرفی میکردند، همانهایی هستند که امروزه در وصف «اصلاحپذیری» اسلام و حکومت اسلامی داستانسرایی میکنند. اینها همانهایی هستند، که قصد فریب نسل جوان ایرانی را داشته و از این طریق منکر نقش مخرب خود در شکلگیری تاریخ معاصر میشوند: چرا که تئوری «اصلاح» یک جریان بر پایه «انحراف» آن از مسیر اولیه مبتنی است. وگرنه «اصلاح قوانین الهی» به چه معنی است جز آنکه خداوند از اول اشتباه کرده و یا دست کم قوانینش دیگر معتبر نیستند؟ در این صورت دیگر از این «خدا» چه میماند؟ به راستی اگر اسلام اصلاحپذیر میبود، اکنون وجود میداشت؟ و یا چیزی از آن باقی میماند؟ خشت اول چون نهد معمار کج، تا ثریا میرود دیوار کج!
پایان دادن به حاکمیت دینی، دِینی است که ایرانیان نه تنها به تاریخ خود بلکه به جهان معاصر دارند. این کار بایستی از ایران آغاز گردد. اگر وقوع این دگرگونی- به هر دلیلیـ ناممکن و بینتیجه بماند، پس باید قبول کنیم، که «ما» هنوز هم شایسته حکومتی بهتر از این حکومت اسلامی نیستیم. آنانی که به پیشینیان خود به خاطر «پذیرش» اسلام لعنت میفرستند، خود قادر به دیدن نقش خود در زمان حال، در رابطه با پذیرش و ترویج ایدههای حکوت اسلامی، نیستند. پاسخ تاریخ به این ناتوانی بسیار بیرحمانه و در یک شعار خلاصه میگردد.: خلایق، آنچه لایق!
پاورقیها:
۱) در بیانیه مجلس خبرگان که به امضای احمد جنتی منتشر شده توضیح داده میشود، که حتی بیعت مردم با پیغمبر و امامان به معنای مشروعیت بخشی به حکومت پیامبر یا امام از جانب مردم نمیباشد بلکه تاکیدی بر اعلام وفاداری و پیروی و فرمانبری از رهبران الهی است و بنابراین نباید آن را با رأی مردم و دمکراسی در دوران معاصر اشتباه گرفت.
۲) شعار حزب توده مبنی بر«کارگران جهان جمله مسلمان شوید، کفر به سویی زده، صاحب ایمان شوید» به نقل از روزنامه چلنگر!
۳) رجوع شود به کتاب «بایستههای فقه جزا» نوشته آیتالله محمد شاهرودی.
۴) از جمله این قتلها میتوان از نویسنده الجزایری طاهر جعوط و یا از نویسنده و روشنفکر مصری فرج فوده نام برد. همچنین تهدید حامد عبدالصمد پژوهشگر و نویسنده مصری و یا فراخوان به قتل شاهین نجفی خواننده رپ ایرانی.
۵) بر روی لپتاپ برادران کواشی (عاملین کشتار دفتر شارلی ابدو) در کنار مدارک زیادی که پیدا شد، فتوای خمینی در مورد قتل سلمان رشدی نیز موجود بود.
۶) کما اینکه جامعه آلمان بعد از جنگ جهانی دوم نیز میبایستی (در کُل) مسئولیت جنایات انجام گرفته در این جنگ را برعهده بگیرد، بدون در نظر گرفتن اقلیتی که در آلمان علیه نازیها مبارزه میکرد.
۷) اوریانا فالاچی در مصاحبه خود با خمینی این درس را در تعریف فاشیسم به او داد: «شاید یکدیگر را در مورد مفهوم کلمه فاشیسم نفهمیدهایم. من از فاشیسم به عنوان یک پدیده تودهای صحبت میکنم. همانطوری که ما در ایتالیا داشتیم، وقتی که مردم برای موسولینی ابراز احساسات میکردند، همانطوری که برای شما میکنند، و از او اطاعت میکردند، همانطوری که از شما اطاعت میکنند». حدس بزنید مترجم خمینی در این مصاحبه که بود؟!
البته نباید فراموش کرد که اسلام دروغ رو حرام کرده نتها دروغ در اسلام بده بلکه عقل و انسانیت حکم میکنه که دروغ نگی اگه واقعا میدونی مسیری که درسته برای رسیدن به هدف این مسیر دروغ نگو…
درنهایت خواستم بگم که این نظر به هیچ وجه تایید نمیشه و بین من و مدیر این سایت باقی میمونه پس بدرود ..???
ی سوال دیگه هم دارم شما نقشه ی خاور میانه قبل از تقسیمش توسط انگلیسو دیدی؟ مساحت کل عثمانی اونقد زیاد بود که انگلیس قدرتِ حمله بهش رو نداشت پس چیکارش کرده؟ تجزیش کرد! کار کم خرجی بود اما بازدهِ کاملی داشت شاید اگه انگلیس و فرانسه ووو تو نقشه خاور میانه دست نمیبردن شما به جای اینکه همینطور دروغ علیه اسلام بگی دروغ به سودش میگفتی چون اسلام مایه افتخارت میشد چون قدرت دست اسلام بود
یه سوال دیگه تو جنگای جهانی حالا چه اول چه دوم آلمان کشور بده شناخته شده چرا؟ چون در مقابل آمریکا انگلیس و .. شکست خورده آمریکا زور داره میگه اون بده بوده کی جرئت داره قبول نکنه؟ ولی نباید فراموش کرد اگه آلمان پیروز میشد اون موقع جهان آمریکا انگلیس و… روکشور بده میدونست دلیلش هم گفتم چون اون موقع آمریکا شکست خورده بود و آلمان قدرت دستش بود.
این قضیه اسلامه با آمریکا، آمریکا میخواد زود تر اسلام رو بد جلوه بده بگه مردمِ دنیا اسلام بده میخواد آزادیتونو بگیره و در نهایت دنیا رو با اسلام دشمن کنه بعدش آمریکا میشه خوبه اسلام میشه بده اسلام میشه آلمان چون نمیخواست ابرقدرت ها براش تعیین تکلیف کنن آمریکا هم همون آمریکا.
من سوال دارم شما اخبار روز دنیا رو دنبال میکنی؟
اگه دنبال میکردی که الان این مطلبت رو منتشر نمیکردی ای انسان!
حتی خودِ ترامپ هم گفته که داعش رو آمریکا ایجاد کرده.
ازنظر نویسندهٔ مقاله گویا تاریخ اسلام از خمینی شروع میشود ، ایشان در تاریخ هزاروچهارصد سالهٔ اسلام جنایتکار سهم مثلأ سلطانهای امپراطوری عثمانی را نادیده میگیرد که از قرن دوازدهم میلادی تا سقوط «خلیفه گری عثمانی » در اوایل قرن بیستم سرزمینهای وسیعی از آسیاواروپا وآفریقا را بخاطر ترویج اسلام بخاک وخون کشیدند. تاریخ اسلام با جنگ وخونریزی شروع شده و با جنگ وخونریزی هم ادامه می یابد. خمینی ودار ودستهٔ جنایتکارش تنها گوشه ای از تاریخ وحشتناک تروریسم اسلامی است.
برادر دیدبان نوار غزه.
فکر میکنم که جواب نفرت شما از یهودیان را اسرائیل به دولت مطبوعتان داده است:با نابودی کامل زیرساختهای سپاه قدس شما در عرض نود دقیقه . بیشتر لازم نیست.
برای همگی علاقهمندان:
http://www.kandokav.net
مینویسید: “همین تواریخ موجود را هم حذف کنید دستتان به چه بند خواهد بود؟”
جواب: تاریخ پژوهشی و مستند، که اینطور که معلوم است روحتان هم از آن باخبر نیست. پیشنهاد میکنم در کنار طبری، ملانصرالدین را نیز بخوانید، که محتوایش بهتر از تاریخ “علمی” شماست. هر وقت از خواندن فکاهی خسته شدید، وقت خود را صرف خواندن کتابها و مقالات آقای آرمین لنگرودی کنید (www.kandokav.ner). از آنچه که امروز هستید، بدتر نخواهید شد.
بعد از آنکه سرچشمه افکار خود را نامیدید، جای تعجب نیست، که از این مقاله احساس درد کنید (هرچند که آن مارکس هم با شنیدن شما چند بار در گور خود غلط خواهد زد). گویا جناب لنگرودی با این نوشته به هدف خود رسید. دست مریزاد.
الا ای کیـــــــــــــــــــــــهانیان
چه تدبیر ای کیهانیان که من خود را نمیدانم \\ نه ترسا و یهودیم نه گبرم نه مسلمانم
نه شرقیم نه غربیم نه بــــــریم نه بحــــــــــــــــــــــریم \\ نه ارکان طبیعیم نه از افلاک گـــــردانم
نه از خاکم نه از بادم نـه از آبم نــــه ازآتش \\ نه از عرشم نه از فرشم نه از کونم نه از کانم
نه از دنیی نه از عقبی نه از جنت نه از دوزخ \\ نه از ادم نه از حوا نه از فردوس رضوانم
ز جام عشق سرمستم دو عالم رفت از دستم \\ بجز رندی و قلاشی نباشد هیچ ســــــامانم
مولوی
۱٫ خطاب به هم میهنی که تاریخ مورد نظر بنده را افسانه خوانده است باید عرض کنم تاریخ و وقایع نویسی را برای خوشامد شما و بنده و باب ذوق ما نمی نویسند که اگر نپسندیدیم افسانه اش بنامیم. همین تواریخ موجود را هم حذف کنید دستتان به چه بند خواهد بود؟
۲٫ خطاب به هم میهنی که کامنت بنده را در باره واقعه پوریم باز نشر کرده است عرض می کنم که من از خود سخنی نگفته ام بلکه می توانید به کتاب استر در عهد قدیم مراجعه فرمایید. با سپاس دوباره
سپاس از درک بالای شما و نگرش حرفه ای شما به امر مهم روزنامه نگاری و سپاس از پاسخ روشنگرانه ای که به فرد مدعی یهود ستیز بودن بنده دادید. از قضا تاثیرگذارترین متفکران بر اندیشه اینجانب از میان متفکران یهودی بوده اند مانند کارل مارکس، اریش فروم، ویتگنشتاین و برخی دیگر. بارها پیش آمده که بنده را به خاطر انتقاد از دولت راستگرای اسرائیل که از جهاتی شبیه خود رژیم اسلامی ایران است یهود ستیز می نامند. هم میهنان باید کم کم به فرهنگ نقد و انقاد عادت کنند و اندیشه خود را از کلیشه ها آزاد نمایند.
حرف درست را زدید. سپاسگزارم از پاسخ مدبرانه و منطقی شما.
پس از حمله وحشیانه بابلی ها به ایران که با شکست همراه بود، بابلی ها به اورشلیم حمله و موفق شدند قوم بنی اسرائیل را مجبور به فرار به ایران نمایند که با همراهی شاه کبیر پارس کوروش همراه شد. سپس کوروش، بابلی ها را خشکاند و بنی اسرائیل با مساعدت کوروش به اورشلیم بازگشت.
اخبار دروغین دزدان عمامه دار را با دقت دنبال کنید وگرنه شما همانطور که در این صفحه اشاره شده است به روسپیان بهشتی ساخته تقیه دزدان عمامه دار رسیده و این دزدان به صیغه نمودن زنان شما خواهند پرداخت.
یعنی این کامنت دیدبان زیر مقاله
»۱۱ عضو سپاه پاسداران در حمله موشکی به پایگاههای حلب و حماه کشته شدند«
اظهار عقیده ازاد است:
»او البته فراموش کرد یا به نفعش بود فراموش کند که بگوید ۲۵۰۰ سال پیش یهودیان در ایران باستان حمام خون به راه انداختند و طبق کتاب مقدس یهود تنها در یک جا ۷۵۰۰۰ ایرانی را قتل عام کردند. یعنی با اینکه آنها بسیاری از ایرانیان را کشتند هنوز هم چیزی طلبکارند«
با این موضعتان را خوب نشا ن میدهید
در مورد مقصر بودن ایرانی ها در ترور با اسلام در گذشته های دور شک دارم. اما بی تردید اسپرم پرستی و ریختن پول به قبر سیدها امری ایرانی است که سیدها را به خوبی بهره مند می کند. فرد با پرستیدن اسپرم یا همان سید به دنبال خریدن روسپیان بهشت است.
آن «تاریخی» که شما میشناسید، روایات مندرآوردی حدیثنویسان اسلامی است، که در وصف حقانیت خود سرودهاند. تاریخ نامیدن این چرندیات، که مسلمانان در مدارس خود و یا به نقل از «طبری، ابن سعد، بلاذری و …» میآموزند، توهین به علم تاریخ است. این چرندیات را میتوان برای گرم کردن یک میهمانی و خنداندن حاضرین بازخواند، باور به آنان اما دیگر به ذکاوت و عقل سلیم بستگی دارد.
اگر خدا نیز همانند چاقوکشان میادین با فحش خوردن در صدد قتل بود که خیلی ها بدست خدای بینیاز به مخلوقش انسان، ناگهانی بخار می شدند.
اگر پیغمبر اسلام نیز عاری از خطا بود که الله به او دستور نمی داد که قبله یهودیان را به رسمیت بشناسد و مکه را قبله اسلام بنامد.
اگر جایز الخطا بودن نبی، فحش است پس برادران قاچاقچی و قضایی لاریجانی بهتر است به فکر دستگیری و اعدام الله باشند.
اگر محمد بن عبدالله که دو سوم عمرش حتی مسلمان هم نبود بدست آخوند میفتاد تا الان بارها اعدام شده بود.
دیکتاتوری آخوند، مخوفترین و قاتل ترین حکومت بشری است.
نویسنده این مقاله نگارنده کتاب ٫چگونه مسلمان شدیم، میباشد و در آن به تمامی «ادعاهای تاریخی» شما پایخ میدهد.
مگر قرار نبود که جلوی کامنت ها ی توهین آمیز گرفته شود؟
کامنت های دیدبان و سیامک اگر توهین نیستند پس چیستند؟
در ضمن این دیدبان به طور معمول کامنت های آنتی سمیت/ یهودی ستیز میگذارد. چرا باید کیهان جولانگاه عوامل ج ا بشود؟
مطلب بسیار سطحی و یکسویه ای بود. آخر حضرت اجل قبل از پیدایش رژیم ایران پاکستان و موریتانی خود را جمهوری اسلامی می نامیدند. یعنی راه اندازی طالبان و مجاهدین افغانستان و جهادی ها که خود آمریکاییها مسوولیتش را به عهده گرفته اند هم کار ایرانیها بود. بعضی می خواهند با خود زنی ادعای روشنفکری کنند. بر اساس این مطلب بی سر و ته ایرانیان مبدل به بدترین مردمان جهان می شوند و لابد اعراب حجاز و ترکهای صحرای قره قوم و سایرین همه و همه فرشتگانی مهربان و مردم نواز بوده اند! واقعا که شاهکاری آقای نویسنده! بگو برایت اسفند دود کنند!
گویا نویسنده این “به اصطلاح” مقاله نمی دانند که چیزی هم به نام علم تاریخ و کتاب تاریخ وجود دارد و از اینرو مسئولیت کل اسلام اعم از سنی و شیعه را متوجه ایرانیان می کنند! یعنی اگر مردم مراکش و تونس یا اندونزی و مالزی مسلمانند مسئولیتش با ایرانیان است چون ایشان در همان سطر اول نوشته بیمایه خود حوادث تاریخی را از اساس انکار می کند. این هم نوبر مقاله نویسی است. گمان می کنم ایشان از پیروان ناصر پور پیرار تاریخدان دانشگاه ندیده باشند که کتره ای همه چیز را انکار می کنند.
دیکشنری آخوند
( گفتار آخوند) فهمیده ها!!! خود را به زیر تانک می اندازند
( فکر آخوند) بچه احمق هایی که صیغه بازی آخوند را تضمین و دشمنانش را کودک کش می کنند.
گفتار. غبارروبی!!! پاکیزگی امامان از خدمات متواضعانه آخوند است
فکر. ما آخوندها چقدر زحمت کشیم که پول احمق ها را جمع کرده و آنها چقدر احمقند که ما را غبارروب می پندارند.
گفتار. سکس ابدی با حوریان برای شهداست
فکر. تضمین ابدی ثروت و قدرت و سکس ابدی آخوند با صیغه ها و زنان ۴گانه
این حکومت اسلامى ایران بود که قلچماق بازی گروگانگیرى وباجگیرى را وارد عرصه سیاست بین المللى کرد چهل سال است با گروگانگیرى اتباع کشورهای دیگر انواع باج را از کشورها میگیرد تا گروگانهای زندانیشان را ازاد کند وبا همین حربه براحت در همه جاى جهان خونریزی کردچون کشورهای دیگر هر وقت خواستند عاملان جنایتها را مجازات کنند بلافاصله حکومت ایران جند تبعه ان کشور را زندانى کرد
IRAN HARGEZ NAKHAHAD MORD.
از افتخارات ایران زمین بنیانگذاری مفهوم ترور به معنای حذف فیزیکی بوده است. حتی واژه Assassination که همان ترور فیزیکی با انگیزه اعتقادی است از نام دارو دسته حسن صباح خودمان وارد فرهنگ غرب شده است. “اساسیون” ( یا بنیادگرایان) نام آن فرقه تروریست بوده و اینکه آن ها را حشاشیون بنامند تخفیف ماجرا و برای قصه سرایی زیر کرسی خوب است.
بر همین اساس ایران می تواند به عنوان مهد ابداع عملیات استشهادی هم تلقی شود چرا که اساسیونی که دست به ترور می شدند عملاً می دانستند که مردنی هستند. در این راه پلید، ایرانی هایی مثل مولوی حتی موفق شدند تز انتحار عقدیتی را (بر خلاف نص صریح قرآن ) تئوریزه کند: آنکه مردن پیش چشمش تهلکه است، امر لا تلقوا بگیرد اون به دست!
نوشته خوب و پر محتویی بود . دست نویسنده ان درد نکند .
باید اذعان کرد که همین اروپای متمدن در طی این چهل سال چگونه با این ملاهای قرون وسطایی حشر و نشر و بده و بستان و لاس زده و برایش به به و چه چه گفته است .ببینید فرانسه مهد ازادی و تمدن در حیات خلوت خود ایران چگونه همه چیز را قبضه نموده و چه میزان با ملاها معامله سنگین دارد ؟!
خمینی به هولوکاست واقعی را در داخل ایجاد و با کشتار وسیع مخالفان خود بدان عمل نمود . این جنایتکار ۳۵ هزار جوان را در تابستان سال ۶۷ اعدام و در گورهای دسته جمعی مخفی دفن نمود . راه دوری نرویم !
درست فرمودید خلایق هر چه لایق چون : اکثر این ملت سلطنت طلبان پیرو خط امام هستند !
داداش به قول محمدرضاشاه دین اسلام دین پیچیده ای هستش حالا چارتا مغز فندقی شدن آیت الله تقصیر اسلام چیه
نتیجه آنکه مغز دیجیتال یا دیجیتال شده به همان میزان از درماندگی در اندازه گیری مقیاسی به ابعاد تاریخ رو به کوته فکری می آورد که تنها می تواند بگوید تشسته اند بیرون گود و میگوید لنگش کن, آنهم به که, به بازیگران اصلی تاریخ یعنی توده های مردم که زیر بار لنگی که پس از چهل سال سنگین شده در حال خرد شدن هستند بدون آنکه خود به درون گود آید و فشار را تحمل کند حکایت آقای سنجابی است که با همان ذهن محاسبه گرش تنها می توانست روزها را بشمارد کی به صدارت میرسد خبرنگار از او می پرسید با آیت الله ملاقات کردید, می گفت بله با او بیعت کردید, خیر با پادشاه دیدار کردید بله نتیجه ای هم گرفتید, خیر, او مانده بود در بازه زمانی خودش و تاریخ در ابعادی وسیع با بازیگران اصلی اش راه خود را رفت.
اما در پَس مغز دیجیتال ذهن آنالوگ است این ذهن قوه تحلیل واقعیت هایی است در سیر زمان که نامی به بزرگی تاریخ گرفته اند و آنرا متغیری می بیند در حال دگرگونی نسبت به زمان شروع که در نهایت نمادی خواهد بود از یک کمیت در حال تغییر نسبت به زمان دیگر, در آنالوگ کوچکترین تغییرات نیز دارای مفهومند و در نظر گرفته میشوند, برای این ذهن سیاست تنها با بازیگرانش از توده های مردم تا راغبان قدرت و بدون توطئه یا برنامه, رُمانی است که بیشتر باید برای کودکان خواند, اتفاقا بدرستی و برحق این آنالوگ را هم توده ها دارند و هم راغبان قدرت اولی ناآگاهانه دومی آگاهانه
مغز دیجیتال مصنوعی است پارگراف ها در متن این ذهن بیانگر یک واقع گرایی رادیکال است واقعیت بهانه واقعیت است. با یک ذهن دیجیتال میتوان موی این واقعیت را از ماست بیرون کشید در این فضا تاریخ هم از نظر زمان رخداد و هم از نظر مقدار در بازهٔ خاصی محدود شده یعنی هیچ کیفیتی ندارد کمیت است و کمیت, صاف میرود و صاف می آید با تمام بازیگران اصلیش که توده های مردم اند یک پرانتز است که یا بسته میشود یا نمی شود یا با انقلاب ساقط می شود یا اصلا نمی شود چون با این بُرد نمی توان به مقیاس تاریخ رسید از این رو نتیجه میگیرند که هنوز هستند کسانی که آماده ی شهادت اند آنان در بازه دهه شصت مانده اند پرانتز را هم بسته اند .
در مورد عوام و رعیت نمیتوان به این قاطعیت قضاوت کرد بطوریکه در شهر محل زندگی من اکثر همین عوام به تحصیل کرده های جوان نصیحت میکردند رهرو خمینی نشوید آن را یک بی سرو پا می دانستند که اگر حاکم شد همه کشور را بد بخت می کند حتی آخوند محل نیز بارها به این جوانان خام مارکسیست تذکر داد اگر آخوند در کشور حاکم و رییس شود به هیچ چیز رحم نخواهد کرد
AHSAN! KAMEL VA ROOSHAN…VA GOOYA!JENABE ARMIN.FEKR NEMIKONID,MOSHGELE IRANIHA”ROOSHANFEKRAN!”BASHAND VA HASTAND
این نوشتار عالی را باید دهها بار خواند، چون بسیار عمیق و در همان زمان گسترده است.
خلاصه مدللی است از تاریخ معاصری که من فقط قسمت کوچکی از آن را دیدهام، ولی از مادر و پدر و وابستهگان شنیدهام. اچه خوب شما اشاره کردید به:
– به نابودی حقوق زنان که نکنه ای است که به هر زنی در دنیا مربوط است،
-به دین خویی عوام و روشنفکران تاریک ذهن و چپیهای مارکسیست-اسلامیست
– به نقش ایران در همه جریانات اسلامیست فاشیستی-تروریستی از زمان شورش ۵۷ و
– به اینکه بدون درک این علت «هنوز هم شایسته حکومتی بهتر از این حکومت اسلامی نیستیم.»
شاید هم این دین خویی است که باعث شده که خیلیاز ایران بها منتظر یک منجی از خارج هستند.
نوشتار فوق العاده و بیهمتا. بعضی از نتیجهگیریهای آن را باید سرمشق نوشتن کتابهای تاریخ در مورد اسلام و جاعش قرار داد. نمونه:
»بر طبق این سیستم، همه مردم گناهکارند مگر خلاف آن (و بدون حق استفاده از یک وکیل بیطرف) ثابت شود! با این امر تمامی ادعاهای «عدالت اسلامی» به یک دروغ بیپایه تبدیل شد«
جنگ اسلامیت با ایرانیت
۱۴۰۰ سال است که ادامه دارد…بزودی و به اراده ملت ایران، دین شیعی اسلامی از حوزه دولت و حکومت مردم بیرون رانده و ملا های جنایت کار دروغگو محاکمه عادلانه خواهند شد. زنده باد آزادی!
خارج نشینان محترم و گرامی که مخالف حکومت اسلامی هستید . با عرض معذرت فراوان میبایست به اطلاع حضرات برسانم با این اوضاع و احوالی که از شما سراغ داریم باید اذعان کنیم که شما تا زنده اید روی ایران را نخواهید دید و دیدار به روز قیامت !
چون وضعیت شما حاکی از ان است که اخوندها برای دهه های دیگر در ایران حاکم بوده و بدین دلیل برای شما متاسفیم . همانند چهل سال گذشته به تکه پاره کردن یکدیگر و بد و بیراه گفتن به هم مشغول باشید ؟!!!
عزت زیاد …..
به عکس جوان طرفدار حکومت که در جبهه جنگ کشته شده خوب نگاه کنید . ملاها هزاران نفر طرفدار اینگونه دارند . اما رفاه طلبان پر مدعا حتی از یک تجمع ساده در اعتراض به اهانت به پیکر رضا شاه کبیر در خارج از کشور دریغ نمودند . !!!ا
نابغه ها و مغزهای فراری و امر و نهی کنندگان بفرمایند، برنامه اتان برای سرنگونی حکومت چیست ؟ متاسفیم از اینکه دهها سال دیگر باید ملاها را تحمل کنیم چون اخوندها مخالف پای کار درست و حسابی ندارند و انچه که هست فقط لنگش کن ها خارج گود هستند !!!