یوسف مصدقی – نیمه اول اردیبهشت ماه ۱۳۹۸، پر بود از وقایع و اتفاقاتی که هر کدام بجای خود، میتوانند محل تأمل و توجه باشند. از دستگیری کارگران ناراضی و معلمان معترض گرفته تا اجرایی شدن پایان معافیت کشورهای واردکننده نفت ایران از تحریمهای ایالات متحده، از صعود قیمت دلار، اتومبیل و ماکارونی گرفته تا ماجرای صفکشیدن بخش بزرگی از ملت «فهیم» ایران جلوی پمپ بنزینها برای پر کردنِ حتی یک باک بنزین بیشتر با نرخ ۱۰۰۰ تومان، از قیام دوباره مردم ونزوئلا علیه دولت فاسد نیکلاس مادورو گرفته تا اعزام ناو هواپیمابر آبراهام لینکلن به خلیج فارس، از درگذشت بیژن صفاری گرفته تا مرگ بهمن کشاورز، همه بجای خود موضوعاتی هستند که جای تأمل دارند. از نظر نگارنده اما، چشمگیرترین اتفاق این بازه زمانی، هیچکدام از موارد یادشده نیست.
طی این مدت کوتاه، دو ماجرای به ظاهر نامرتبط اما در اصل مربوط به یکدیگر، بیش از هر موضوع دیگری، بحران بیدرمان و بنیانکَنِ فسادِ عارض بر جمهوری اسلامی را نمایش دادند. این دو ماجرا، یکی مصاحبه افشاگرانه محمد سرافراز (رئیس سابق و معزول «صدا و سیما») با عبدالرضا داوری (از نزدیکان احمدینژاد) بود و دیگری، کنفرانس خبری افشاگرانه علی دایی پس از برکناریاش از سرمربیگری باشگاه سایپا. همزمانی این دو حادثه رسانهای، هر چند اتفاقی است، اما هماهنگی محتوای آنها، نشانگر جنگ قدرت در سطوح مختلف مافیای حاکم و صد البته، عمق شگفتآور فساد و تبهکاری در جمهوری اسلامی است.
مصاحبه داوری با سرافراز ، همراهی تلفنی شهرزاد میرقلیخان (بازرس فراریِ «صدا و سیما» و نماینده جدید الله در خاورمیانه!) را هم با خود داشت. دونوازی شهرزاد و محمد بعلاوه تکمضرابهای عبدالرضا، بیشتر از اینکه آهنگی حماسی یا سوگوارانه را به شنونده القا کند، نغمهای پوچ و جفنگ از شرایط ناهنجار کشور را به گوش مخاطب رساند. برای درک میزان پوچی این مصاحبه، اگر اعصاب قوی و حوصله کافی داشته باشید، میتوانید ویدئوهای اخیر شهرزاد میرقلیخان در یوتیوب را ببینید که خطاب به خامنهای (یا به قول خودش علیبابا!)، مطالبی پراکنده و بیربط همراه با کدهای امنیتی اظهار و ضمن آنها با تهدید رهبر جمهوری اسلامی، تقاضاهایی را مطرح میکند. چاشنی این ویدئوهای کذایی، مقادیری حرفهای آبکی «عِرفونی» و آیات قرآنی است که در بعضی جاها با موسیقی و صدای خشدار شهرام شکوهی همراه شدهاند. به این معجون، غمزهها، قمیشها و عشوههای شتری شهرزاد میرقلیخان را هم اضافه کنید تا به میزان فرحافزایی این محصولات افشاگرانه پی ببرید.
تا اینجای کار، آنچه از رفتار سرافراز و میرقلیخان دستگیر میشود این است که آنها برای تسویه حساب با کسانی که موجب عزل و زوالشان در مراتب قدرت شدهاند، آستین بالا زدهاند و به قدر وسع و اطلاعاتشان دنبال باجگیری از مجتبی خامنهای و دار و دسته آدمکش او به ویژه حسین طائب (رئیس سازمان اطلاعات سپاه) هستند. اوباش و دزدان اطراف محمود احمدینژاد هم در جریان این باجگیری، همراه سرافراز شدهاند تا تلافی بلاهایی را که اطلاعات سپاه طی این چند سال اخیر سرِ دانهدرشتهایشان (مشایی، بقایی، جوانفکر و…) آورده، در آورند. نهایت سادهلوحی است اگر خیال کنیم از این درگیریها و تسویه حسابهای داخل «شرکت سهامی جمهوری اسلامی»، قرار است نفعی به مردم برسد.
ماجرای افشاگری علی دایی علیه مدیرعامل آدمکش باشگاه سایپا (سردار غفور درجزی دولق) هم از جنس رفتار محمد سرافراز و شهرزاد میرقلیخان است با این تفاوت که دو طرف این ماجرا به لایههای پایینتر مافیای حاکم بر ایران مرتبط هستند. در اینکه علی دایی مشهورترین بازیکن تاریخ فوتبال ایران است و افتخارات زیادی برای خودش و تیم ملی فوتبال ایران کسب کرده شکی نیست اما در این موضوع هم نباید تردید کرد که او برای حفظ موقعیتاش در کار مربیگری و همچنین مراقبت از منافع مالی و تجاری حاصل از انواع کسب و کارهایش، همواره در کنار قدرت حاکم بوده نه در برابر آن.
مشهورترین نمونه همراهی علی دایی با قدرت در اسفند سال ۱۳۸۶، زمانی که او مستقیم از سوی علیآبادی معاون احمدینژاد به عنوان سرمربی تیم ملی فوتبال ایران منصوب شد، اتفاق افتاد. او که پیش از انتصابش به این سِمَت، گفته بود که:«هر کس که لابیاش قویتر باشد، سرمربی تیم ملی خواهد شد»، پس از کسب شغل سرمربیگری تیم ملی، در برنامه نود گفت که: «من با خدا لابی کردم». از آنجا که، لابیگران در تمام دنیا از دغلکارترین موجودات روزگارند، بعید است که هیچ آدم هوشیاری، بتواند به گوینده دو جمله بالا– حالا هر که باشد- اعتماد کند. از اینها گذشته، به نظر شما، مدعیِ لابیکردن با خدا، مخاطبش را چه فرض کرده است؟!
چون نیک بنگریم، تمام این افشاگریها و مچگیریها زمانی اتفاق افتاده که فرد افشاگر از بازی قدرت و کسب منفعت دور مانده است. معمولا سابقه چنین افراد هم چندان چنگی به دل نمیزند. محمد سرافراز، خود مجرمی بینالمللی و تحت تعقیب است. شهرزاد میرقلیخان هم، به جرم دلالی و مشارکت در خرید تجهیزات نظامی ممنوعه، سالهایی از عمرش را در زندان دولت فدرال ایالات متحده گذرانده و تازه چند سال پیش، پس از زد و بندِ دولت اوباما با حکومت جمهوری اسلامی، با وساطت سلطان قابوسِ عمان از حبس به در شده. علی دایی هم- که مثل شهرزاد میرقلیخان، همواره دم از الله میزند- شریک دزد و رفیق قافله است و در عین حال با حفظ باقی سِمَتهایش، به گفتهی خودش، لابیگرِ ارشدِ دستگاه باریتعالی است! بدون تعارف، افرادی که پس از معزولی و اخراج یاد افشاگری و شفافسازی میافتند، خود بیش و کم به انواع مفاسد آلوده هستند. به قول شیخ نجمالدین کبری:
حاکمان در زمان معزولی
همه شِبلی و بایزید شوند
باز چون بر سر عمل آیند
همه چون شمر و چون یزید شوند
آنچه اما اظهارات اشخاص نامبرده را واجد اهمیت میکند، امکان استفاده از گفتههای آنها برای مستندسازی این واقعیت برای قدرتهای جهان است که: یک مشت گانگستر بر ایران حکومت میکنند. ممکن است برخی از خوانندگان این سطور، بنا بر عادت همیشگیشان، به طعنه سری تکان دهند و با پوزخند اظهار لحیه کنند که: «ای آقا! شما انگار خیلی از مرحله پرتی. از همون چهل سال پیش هم معلوم بود که اینا همشون گانگسترند. همه قدرتهای دنیا هم اینو میدونن و دستشون هم با اینا تو یک کاسهاس. آقا ساده نباشید این قدر و…». نگارنده هرگاه از بد حادثه به پست چنین هوشمندانِ بازیخوانِ سیاستشناسی میخورد، از اولین گریزگاه ممکن استفاده کرده و ایشان را غرق در انگبینِ دانششان تنها میگذارد.
اینجا اما فقط برای تمام کردنِ رشته سخن عرض میشود که تا پیش از ریاست جمهوری ترامپ در ایالات متحده، بیشینه دولتمردان این کشور هر چند جمهوری اسلامی را حکومتی تندرو و ایدئولوژیک میدانستند، اما چنانکه باید و شاید از ماهیت مافیایی و تبهکارانه این حکومت مطلع نبودند یا به آن اهمیت نمیدادند. تنها پس از ظهور ترامپ و بازگشت تدریجی بازها به سیاست آمریکا، با تلاشهای روشنگرانه بخشی از اپوزیسیونِ نزدیک به نومحافظهکارانِ حزب جمهوریخواه بود که ماهیت «فرقه تبهکار» برای هیأت حاکمه ایالات متحده روشن شد. پس از این ماجرا، بازوهای مختلف این فرقه در سراسر عالم، تروریستی اعلام شدند و زیر ساطور تحریم قرار گرفتند.
هر گونه افشاگری و مچگیری که آلودگانِ بریده یا مطرود فرقه تبهکار علیه این مافیای پلید انجام دهند، خواه ناخواه حکم میخهای ذخیرهای را دارند که به وقت مقتضی به تابوت جمهوری اسلامی کوبیده خواهند شد. تا آن زمان، روشن است که رفتار جامعه جهانی با گانگسترهای این شرکت سهامی، به هیچ روی نباید مثل مراوده با یک حکومت طبیعی و محترم در دنیای متمدن باشد. روشنگری در باب سرشت جنایتکار و اصلاحناپذیر جمهوری اسلامی و مماشاتزدایی از رفتارهای جامعه جهانی نسبت به این حکومت، در همه عرصهها و به هر زبانی، وظیفه همگی براندازان از هر سلیقه و مسلک سیاسی است.
پس نوع حکومت جایگزین برای بخشی از مردم خیلی مهمه که حاضرن در صورت مشخص نبودن اون حتی به این حکومت تن بدن. حتی نظر شخص من اینه که ۱۸ درصد باقی مونده هم تا حدود زیادی بخاطر همین موضوع هنوز طرفدار این حکومت باقی موندن.
پس باید مشخص کنیم که اینکه مثلاً وقتی میگیم در حکومت دموکراتیک آزادی بیان داریم، خب این آزادی بیان دقیقاً چی هست؟ اینکه میگیم حق اعتراض مردم باید به رسمیت شناخته بشه، یعنی چه جور اعتراضی؟ کلاً موضوعاتی از همین قبیل که متأسفانه با وجود اهمیت بسیاری که دارن هنوز به صورت جدی در رسانه ها مطرح نشدن.
امیدوارم که سایت کیهان شروع کننده این باب بحثیات باشه
مقاله ای زیبا بود
در کنار نظر دو خط آخر پاراگراف آخر که البته وظیفه تمامی کسانی است که به دنبال آزادی هستند، گمان میکنم که باید درباره ویژگی های حکومت جانشین هم صحبت بشه. اگه به نظر سنجی اخیر گمان – گروه افکارسنجی ایرانیان – نگاهی بندازید متوجه میشید که ۷۱ درصد رأی دهندگان نظرشان مبنی بر این بود که در یک رفراندوم آزاد (تأکیید میکنم آزاد. نه اینکه توی این رژیم یک همه پرسی صورت بگیره!) در هر صورت به جمهوری اسلامی نظری مخالف دارند و ۱۱ درصد گفتند که تا زمانی که حکومت جایگزین مشخص نباشه، به برقراری این حکومت رأی میدهند.
قضاوت میر قلی خانی !
در تاریخ کرمان آورده اند که میرقلی خان، دزد بود و خان نبود ! بهر روی معروض می دارد که در زمان حکومت وی در کرمان، پسر وی شبانه از دیوار خانه روستایی شیعه و به هوای دختر وی بالا رفته و فردا جنجال و بی آبرویی در شهر با طبل و دهل نزد حاج مجتبی قاضی! قاضی حکم که اصلا هیچ عیان نباشد که دختر بوده یا زن بیوه؟ قالتاق تر و حرام لقمه تر از شیعه سید علی پوشکی در جهان، نایاب است!!
این شیوه جدید که پوتین ، ترامپ ، احمدی نژاد ، مادورو در چهار سیستم کاملا متفاوت ( الیگارشیک روسیه ، دموکراسی دینامیک امریکا، فساد مذهبی تروریستی روسی در ایران ، سوسیالیسم سر نیزه ای بولیواری مردم فریب ادمکش امریکای جنوبی ) سیاسی کشف و اجرا کرده اند ، متمایل می شوند و کوچکترین ضرر ان این است که جهان با بزرگترین دست اورد تاریخ بشر ( لیبرال دموکراسی) باید خدا حافظی کند .
استیضاح کند و یا به گونه ای موثر علیه او وارد عمل شود. بنابراین بیش ازدو سال گذشت و همواره مخالفین ترامپ ناتوان تر از پیش به غرولند کردن و امیدواری پوچ ادامه دادند. توصیه من به ایرانیان و دموکرات های امریکا این است که باید بازی را از پایه تغییر دهید و با همان قواعد اقتدار گرایانه حریف تان بازی کنید و این بازیهای استاندارد لیبرال را بگذارید کنار. با همان زبان سخن بگویید که حریف تان بایگاه اجتماعیش را مسحور کرده . وگرنه هیچ تغییری نه در ایران و ونزوئلا و سوریه و نه در انتخابات پیش رو در امریکا به وقوع نخواهد پیوست . هر روز که میگذرد احزاب و گروه ها و مردم در غرب بیش از پیش به این شیوه جدید که پوتین ، ترامپ ، احمدی نژاد ، مادورو در چهار سیستم کاملا متفاوت
دل بستن اصلاح طلبان مارکسیست و مذهبی و ملی مذهبی به این نشتی های رژیم فقاهت روسی و امیدواری برخی اپوزیسیون قلابی خارج کشور به این مثلا افشاگری ها و پوز زدنهای گرگهای داخل رژیم روسی از همدیگر ، درست مثل تبلیغات پرهیجان و پر سر و صدای دموکرات ها در امریکا روی همین سنخ فعالیت ها به امید شکست دادن ترامپ در انتخابات پیش رو و یا استیضاح اوست ، یعنی زمان از دست میرود ، هیچ اتفاقی نمی افتد ، هیچ کسی حتی جمهوری خواهان مخالف ترامپ جرات ندارند رئیس جمهوری را که اقتصاد امریکا را شکوفا کرده و حداقل ۳۰ تا ۴۰ درصد هواداری دارد که با اخبار و دموکراسی و قانون و وسایل ارتباط جمعی و نظر روشنفکران و تاریخ دانان و نظر سنجی ها و افشگری های پر سر و صدا ، نظرشان تغییر
مسلما این گانگسترها و گروه های تبهکار، به نوچه و کارگزار و مباشر و مامور و شحنه و پادو و دلال و بوقچی و کارمند هم نیاز دارند. به هر حال یک کشور ۸۰ میلیونی است. جمع جبری همه اینها می شود یک فرقه تبهکار چند ده میلیونی. البته با عرض پوزش از ملی گرایان آریایی نژاد و نیک پندار و نیک کردار که کشور اهورایی اشان به اشغال فرقه ایی بادیه نشین سوسمار خور از صحرای عربستان در آمده است!! به امید ظهور آقا سوشیانت ( عج)!!!!!!!
در این که پایوران خلافت شیعه گانگستر و مافیا و فرقه تبهکار از نوع بسیار بی شرفانه هستند شکی نیست. ولی کدام حوزه و فعالیت مدنی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، علمی، حقوقی، هنری، پزشکی، تجاری، رسانه ایی، تبلیغی، دیوان سالاری و خلاصه هر عاملی که لازمه اداره و قوام یک دولت-ملت است ، در این کشور مافیایی و گانگستری و تبهکارانه نیست؟ از مافیای سیب زمینی و پیاز و پوشک و نوار یهداشتی بگیرید تا مافیای مواد مخدر و خودرو و آزمون کنکور و صیغه و وام بانکی و عرصه هنر( اساتید عظام شجریان و تهمینه میلانی) و هزاران کوفت و زهر مار دیگر.
نوشته ای خواندنیست. راستی نباید فکر کرد که نمایش نامه نویس خود ج. ا. باشد بخصوص در مورد سرافراز و شهرزاد میرقلیخان!