سخنان و سیاست دونالد ترامپ که از سوی برخی، «ضد گلوبالیسم» برداشت شده، در عمل در پی تطبیق منافع آمریکا با روند ناگزیرِ جهانی شدن است. نمیتوان مردمان دنیا را در جام جهاننمای رسانهها و شبکههای اجتماعی گرد آورد و آنها را با انواع تکنولوژیهای پیشرفتهی ارتباطی به یکدیگر متصل کرد و انتظار داشت که این پدیده بر زندگی سیاسی و اقتصادی کشورها تأثیر نگذارد و همه مثل قرن ۱۹ و ۲۰ به زندگی ادامه دهند!
اما یک نکته مهم این است که ساکنان خاورمیانه و کشورهای «جهان سوم» و دولتهای آنها بدانند که روی صحبت ترامپ و دولتاش در زمینهی «گلوبالیسم» نه آنها بلکه اروپا و چین و روسیه هستند! یعنی کشورهایی که نقش تعیینکننده در اقتصاد و سیاست بازی میکنند! وگرنه آمریکا، با ترامپ یا بی ترامپ، از مزایای جهانی شدن، از جمله بازار مصرف و نیروی کار ارزان، هرگز چشم نمیپوشد!
یک عامل مهم در اینکه کشور نوبنیاد آمریکا در کمتر از دو قرن توانست به ابرقدرت سیاسی و اقتصادی در برابر قدرتهای استعماری مانند انگلستان، اسپانیا و فرانسه تبدیل شود، در جذب افکار و ابتکارات و تواناییهایی مردمان از سراسر جهان بوده است. اگر آمریکا این امتیاز گرانبهای اتنیک را با جذب مهاجران بازتولید کرد، کشورهایی مانند ایران از هزاران سال پیش حامل این امتیازند.
در تاریخ معاصر ایران اما این تنوع قومی از سوی قدرتهای جهانی اعم از انگلیس و روس و بعد اتحاد شوروی مورد سوء استفاده قرار گرفت. در این میان کردهای ایران اگرچه بسیار قربانی دادهاند ولی بیش از دیگران هدف مطامع نیروهای بیگانه بودهاند. حکومتهای مرکزی ایران در کمی بیش از صد سال گذشته و به ویژه در چهل سال جمهوری اسلامی نتوانستهاند به اقوام کشور بباورانند که سود آنها برای یک زندگی بهتر، همراه با مشارکت در سرنوشت سیاسی کشور، در یک ایران متحد است. در دوران پهلویها اگرچه توطئههای بیگانگان سرکوب شد و محدودیتی نیز برای مشارکت اقوام و همچنین پیروان مذاهب مختلف در زندگی سیاسی و اقتصادی کشور وجود نداشت اما «همه چیز» در پایتخت متمرکز بود! نبود یک برنامهی پایدار توسعه برای استانهای مرزی ایران سبب شد فاصلهی سطح زندگی در این استانها و حتا بسیاری شهرهای دیگر با تهران و چند شهر بزرگ بیشتر شود. شاید اگر انقلاب ۵۷ اتفاق نمیافتاد، این فاصله کمتر میشد. اما با حکومت اسلامی، ایران به تیول گروههای مافیایی قدرت تبدیل شد و نه تنها استانهای مرزی بلکه سراسر کشور با موانع متعدد برای رشد پایدار و عادلانه روبرو گشت.
اکنون ایران بیش از هر زمان دیگر از سوی رژیم کنونی و نیروهای بیگانه در خطر قرار دارد. ادامهی جمهوری اسلامی برخلاف شعارهای مقاماتش، جز در خدمت آسیب به ایران نیست. همزمانی مذاکره و حمله به مقرّ احزاب کرد ایران و همچنین ناگهان انتشار خبرهایی درباره «پیشمرگان مسلمان کرد» حتما تصادفی نیست! پیشدستی کردن، هم با مذاکره و هم با حمله، برای اینکه در یک درگیری نظامی احتمالی، آمریکا نتواند کردهای ایران را علیه جمهوری اسلامی به کار بگیرد، یکی از فرضهاست! فاجعهبارتر از آن، اینست که احزاب کرد ایران به دلیل موقعیت جغرافیایی (دسترسی به ترکیه، عراق، سوریه، لبنان، اسرائیل) در این شرایط حساس که حکومت برای بقا، حتی در گوشهای از خاک ایران، به هر دستاویزی چنگ میاندازد به پناهگاه و کُنام برای ادامهی خرابکاریهایش در ایران و منطقه تبدیل شوند!
الاهه بقراط
کمنت نویس محترم «بیداد» مینویسد :
« و امکانی وجود نداشت تا همه مردم ایران بتوانند در تعیین سرنوشت خود مشارکت داشته باشند»
پرسش اینست که منظورایشان از مشارکت در« تعیین سرنوشت خود» چیست ؟
مگردرایران همهٔ مردم حق نداشتند نماینده درمجلس شورای ملی انتخاب کنند واین نمایندگان رژیم پارلمانی نبودند که در مطابقت با قانون اساسی کشور ایران درمورد «سرنوشت مردم» کشور تصمیم میگرفتند ؟
در جایی دیگر اشاره شده که: حکومتهای مرکزی ایران در کمی بیش از صد سال گذشته … نتوانستهاند به اقوام کشور بباورانند که سود آنها برای یک زندگی بهتر، همراه با مشارکت در سرنوشت سیاسی کشور، در یک ایران متحد است.
باوراندن یک مطلب به کسی یا مردمی با استدلال صحیح و رفتار موجه و منطقی باید همراه باشد. با ترور و زندان و شکنجه و تبعیض که نمی توان مطلبی را باوراند. جمله صحیح شاید این باشد: در چهل سال جمهوری اسلامی عزمی در دولتهای مختلف برای اتحاد واقعی همه مردم ایران وجود نداشت تا ملیتهای مختلف ایران را به این باور برساند که آنها در تعیین سرنوشت خود حقی دارند، و امکانی وجود نداشت تا همه مردم ایران بتوانند در تعیین سرنوشت خود مشارکت داشته باشند.
سؤالی از نگارنده محترم دارم! آیا شما تعاریف حقوق بین الملل از ملت را قبول دارید؟ در تعاریف حقوق بینالملل از ملت، حتی بیش از اشتراک در زبان و تاریخ و فرھنگ، بر احساس تعلق جمعی و پیوند و ھمبستگی گروھی و نیز تعریفی که آنھا از ھویت اصلی خویش ارائه می دھند، تاکید شده است. بنابراین کُردھا در ایران، چنان روح جمعی و پیوندھای مشترکی دارند که ملت کُرد نامیده شوند، و نه قوم کُرد. این یکی از بنیادی ترین اصول حقوق بشر است که در منشور ملل متحد و نیز میثاق بین المللی حقوق مدنی-سیاسی به رسمیت شناخته شده و در دوران پسااستعمار نیز ھمچنان لازم الاجراست. در صورت پاسخ مثبت شما، نقد کوچکی به یکی دیگر از جملات مقاله دارم!
نویسنده ارجمند مقاله در جایی از مقاله نوشتهاند: کردهای ایران اگرچه بسیار قربانی دادهاند ولی بیش از دیگران هدف مطامع نیروهای بیگانه بودهاند. در پاسخ باید گفت:
هموطنان کُرد ما در صد سال اخیر همانند دیگر نحلههای سیاسی و زبانی و ملیتی، یکی از اهداف استعمار بودهاند. اما فراموش نکنیم که کمترین بازی را کُردها خوردهاند. چرا که اگر با دقت به سیاست کشورهای استعماری بنگرید، کمترین همراهی را (با کُردها) از رسانههای آنها خواهید دید. برای مثال پس از بیش از سی سال از ترور رهبران کُرد (توسط ج.ا)، رسانه فارسی زبان استعمار پیر، حقایقی از آن ترور را افشاء کرد. اگر واقعاً احزاب کُردی هدف ایدهآلی برای آنها بودند، قطعاً باید حمایت آنها را پشت سر خود داشتند!
رهبران کرد دشمن مردم کرد هستند.
گلوبالیسم از بین نمی رود بلکه مُثله خواهد شد؛ بخشهایی از آن که به مسائل فرهنگ و خانواده برمیگردد قطعاً طرد میشود و بخش های دیگر می ماند.
احزاب کرد اصلاً وزنی ندارند که بخواهند تغییری ایجاد کنند. با یک تشر آمریکا همه به کوه و کمر فرار میکنند.
ایالات متحده پادشاهی ایران؟
جمعیت استانهای ایران: سرشماری ۱۳۹۵ بعنوان مثال:
۱- استان تهران حدود ۱۴ میلیون ( آذری، فارس، کرد، مازندرانی، عرب و….)
۲- استان خراسان ۶ میلیون ( فارس، کرد، آذری، عرب و…
۳- استان اصفهان ۵ میلیون( فارس، آذری، کرد ، عرب و….)
۴- استان آذربایجان غربی و شرقی روی هم ۷ میلیون ( آذری، فارس، کرد، مازندرانی و….)
۵- استان کردستان حدود ۲میلیون (کرد، فارس، آذری، عرب و…
قرنهاست که ایرانیان با زبانها و لهجه های مختلف در کنار هم زیسته، ازدواج و زاد و ولد کرده و در هم تنیده اند. حال چگونه می خواهند مثلا همه کرد ها را از استان های مختلف جمع کرده و در کردستان اسکان دهند؟ پدر ترک مادر فارس و داماد آذری و….جنگهای داخلی؟ این را می خواهیم؟
امروز کردها قرار است به جای توده ایها و فدائی ها و ملی مذهبی ها ، رژیم فقاهت بعثی روسی را نجات دهند . فدرالسیم روسی خاتمی به صحنه می اید . عنتر ناسیونالیست های روسی جهان متحد شوید
تا روزی که روسی بودن نظام حاکم بر ایران که کاملا بر اساس نسخه های امنیتی ، سیاسی ، نظامی حکومت های ساخت شوروی دوست و دشمنی میکند ، اتحاد می کند ، مذاکره و جنگ می کند ، سرکوب و بازی میکند مورد بحث محفل اندیشه و فکر و سیاست قرار نگیرد و زوایای ان مورد تحلیل واقع نشود ، هیچ راه برون رفتی از این مهلکه پر مغلطه روسی نیست . هر روز یک بازی روسی ملت ایران را از رسیدن به حکومت قانون و توسعه ملی و ازادیهای اجتماعی که جمله کشورهای جهان منهای چند بازیچه روس اعتقاد دارند تنها در سایه رابطه خوب با امریکا و اسرائیل و غرب امکان پذیر است ( حتی روسیه و ویتنام و کوبا هم دنبال امریکا هستند ) ، باز داشته است . امروز کردها قرار است به جای توده ایها و فدائی ها و ملی مذهبی ها
همه تحلیل های شما ناقص است چون سعی بیهوده میکنید که نقش روسیه و مارکسیسم روسی را که زمینه ساز همه پیوندها ، حمایت ها ، کج رویها ، دنباله رویها ، هم پیالگی شدن ها ، بازیچه گردیدنها ، علیه مردم و بازیچه حکومت شدنها در همه حرکت های تاریخی در ایران ، مخصوصا سر بزنگاه های تاریخی ، را پنهان کنید . سازمانهای مسلح کرد به همان دلیل امروز و در گذشته یک پا در استانه ولایت و یک پا در استانه روسیه و مارکسیست ها و یک پا در غرب داشته اند که حزب توده ایران ، فدائیان خلق و همه کسانی که اپوزیسیون ضد امپریالیست بودند ( چه ملی مذهبی ، چه مارکسیست ، چه سوسیالیست ) در همین دام افتادند و بودند و ماندند . تا روزی که روسی بودن نظام حاکم بر ایران که کاملا بر اساس نسخه های امنیتی ،
ساقی بجام عدل بده باده تا گدا…غیرت نیاورد که جهان پر بلا کند !
ایالات متحده پادشاهی ایران؟
اختلافات بین آدمیان بر چند محور استوار است؛ نژاد و قوم، زبان، دین و سرزمین. هر نیرویی که بتواند به این اختلافات دامن بزند، تخم استعمار و فقر و…را در میان آدمیان کاشته است. مهارت انگلیسیها در این زمینه زبانزد تاریخ است. به گواه تاریخ دو تیره در فلات ایران میزیسته اند، یکی مادها در شمال و دیگری پارسها در جنوب. اقوام بصورت کنونی، در گذشته نبوده اند بلکه بعد از حمله تازیان و بعد از آن هجوم ترکان و مغولان پیدا شده اند. بافت اجتماعی مردمان ایران، اجازه هیچگونه تجزیه ای را نمیدهد. هر گونه کوشش نیز در اینراه، منجر به نسل کشی خونینی در خاورمیانه و جنگ های طولانی خواهد شد.