خاطرات عبدالرضا انصاری، دولتمرد پیشین، که چندی پیش از سوی انتشارات Ibex در آمریکا انتشار یافت،عنوان «دهمین مجلّد از مجموعه توسعه و عمران ایران» را بر خود دارد.
جمشید آموزگار، در پیشگفتار این کتاب مینویسد «در میان خاطرات گونه گونهای که تا کنون پراکنده شده، خاطره عبدالرضا انصاری از امتیازی ویژه برخوردار است چرا که با اصالتی کم همتا، دقتی در خور تحسین و بینظری سزاوار تمجید همراه است».
به جهت علاقمندی نسل جوان به ریشهها و عوامل سازندگی ایران در دوران پهلوی کیهان لندن طی چند هفته به بازنشر خاطرات عبدالرضا انصاری در گفتگو با غلامرضا افخمی میپردازد.
*****
مقدمه
این کتاب دهمین مجلد از «مجموعه توسعه و عمران ایران» است که منتشر میشود. درونمایه اصلی این مجموعه صدها ساعت مصاحبه با دست اندرکاران سیاستهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی دوران پهلوی است که در آرشیو تاریخ شفاهی بنیاد مطالعات ایران ضبط است. انگیزه دست گرفتن این برنامه تضادی است که میان تاریخنگاریهای اخیر درباره ایران و مصاحبههای تاریخ شفاهی بنیاد مطالعات ایران دیده میشود.
تاریخنگاری این دوره معمولا مملو از ارزشداوری است و بیشتر بر افکار، عقاید، گفتهها و اقدامات محمدرضاشاه پهلوی از یکسو و گهگاه تودهای از آمار، از سوی دیگر، استوار است. کسانی که با نظر مثبت به دوران پادشاهی او مینگرند، بیشتر آنچه را که در این دوران به دست آمده است و میپسندند نتیجه بلندی اندیشه، رهبری درست، سازماندهی، و وطنپرستی شاه میدانند.
در برابر، آنهایی که نظری منفی دارند، کمبودها و کاستیهای ایران در این دوران را یکسره ناشی از سیاستهای او میبینند. موافقان بر آمار مثبت تکیه میکنند؛ مخالفان بر آمار منفی، امّا، در بیشتر این موارد، میان شاه و آمار عنصر ملموس دیگری وجود ندارد؛ بیرون از ایدئولوژی و سیاست، نه از سازمان خبری است، و نه از میلیونها ایرانی که روزانه در زمینههای گوناگون تلاش کردهاند. آنچه هست به «جعبه سیاهی» میماند که درون آن بر کسی روشن نیست. گویی شاه، همانند خدای ماشینی تراژدیهای یونانی، گفته است «باش»، و همه چیز، خیر یا شرّ، «بوده است».
محتوای تاریخ شفاهی بنیاد مطالعات ایران تصویری متفاوت با تصویر «شاه و آمار» به دست میدهد. در این تصویر، انسانها، باهویت و نشانههای خاص خود، بسیاری از برنامههای اجتماعی و عمرانی کشور را پایه میریزند و سازمان میدهند و در فراشد پروراندن ذهنی و اجرای عملی آنها، جای جای، از سوی برخی از همکارانشان پشتیبانی میشوند و با برخی از دست اندرکاران مبارزه میکنند، تا در نهایت طرحی پیاده میشود که همیشه آن نیست که اندیشیدهاند، اما در مسیری است که کم و بیش قبولش دارند و در قالبی که با توجه به نیروهای موثر بر تصمیمگیری سیاسی و اداری امکانپذیر است. در این چارچوب، شاه همواره نقشی موثر و در صورت لزوم تعیین کننده ایفا میکند، اما بیشتر در قوام بخشیدن به نیازمندیهای سیاسی و ایجاد شرایط برای انجام کارها، تا در ابداع، بازداشتن و یا منحرف کردن پیشنهادها.
درخاطراتی که در تاریخ شفاهی سازندگی ایران ضبط شده، کمتر به مواردی اشاره شده که نقش شاه در آن مورد خاص بازدارنده و یا منحرف کننده باشد. ما که به انجام برنامه تاریخ شفاهی بنیاد مطالعات ایران دست زده بودیم، میاندیشیدیم که چگونه یافتههای این برنامه را، به ویژه در زمینه فراگرد عمران و توسعه ایران، در معرض دید و نقد عموم قرار دهیم، بیآنکه به اصالت و امانتی که ویژه تاریخ شفاهی است خدشه وارد کنیم. در سال ۱۹۹۱، طی مصاحبهای که من با آقای عبدالرضا انصاری انجام میدادم، به ویژه آنجا که درباره سازمان آب و برق خوزستان گفتگو بود، هر دو به این نتیجه رسیدیم که یکی از راههای موثر ارائه این مطالب، با حفظ امانت گفته، این است که گویندگان خود در تدوین نوشته مشارکت کنند. طبیعتا، از آن پس، سازمان آب و برق خوزستان به عنوان اولین نامزد برنامه «مجموعه توسعه و عمران ایران» در مرکز بحثهای ما قرار گرفت. این مجلد، که داستان سازمان آب و برق خوزستان را نیز که زیر عنوان عمران خوزستان در سال ۱۹۹۴ چاپ شد در بر دارد، با دیگر کتابهایی که تا کنون در چارچوب مجموعه توسعه و عمران ایران منتشر شده از این نظر متفاوت است که تجربه زندگی یکی از مجربترین و آگاهترین مدیران و سیاستگذاران ایران را در رابطه با چند برنامه و سازمان در بر میگیرد. دلیل عمده انتشار خاطرات عبدالرضا انصاری از سوی بنیاد مطالعات ایران گستره و ژرفای بینشی است که خواننده از لابلای تجربهها و گفتهها لمسی میکند. مقولاتی که انصاری به زبانی ساده بیان میکند خواننده را نه تنها با دست اندرکاران سیاست و اقتصاد ایران در دوران پادشاهی محمدرضا شاه آشنا میکند، بلکه او را در متن مسائل اساسی آغازین توسعه، به ویژه کمبود یا نبود منابع انسانی در تجلی سازمانی، فناوری، و فرهنگی آن، قرار میدهد.
عبدالرضا انصاری در سال ۱۳۰۴ شمسی در خانوادهای نظامی متولد شد. دوران آموزش ابتدایی و متوسطه را در دبستان و دبیرستانهای شرف، فیروز بهرام، و البرز گذراند. از دانشکده کشاورزی و دانشکده حقوق دانشگاه تهران لیسانس گرفت. سپس در وزارت تازه تأسیس کار استخدام شد و پس از مدتی برای ادامه تحصیلات عالی به دانشگاههای یوتا و کالیفرنیا، شعبه لسآنجلس، رفت و در سال ۱۳۳۰، هم زمان با آغاز مبارزه مردم ایران برای ملی کردن صنعت نفت، به ایران بازگشت. در ایران انصاری در پی اتفاقی که خود به شیرینی در این گفتگو بیان میکند در اداره اصل چهار، که تازه در ایران گشوده شده بود، مشغول شد. او به ایجاز شیوه سازمانیابی و نیز هدفهای اصل چهار را تشریح و نتایج فعالیتهای آموزشی و عمرانی این سازمان را در روستاها و شهرهای ایران توضیح میدهد.
[ادامه دارد]
انقلاب سال ۵۷ نتیجه بی کفایتی سیاستمداران وروشنفکران کوردل انقالابی بود.
سلام آیا این کتابها را میشه در ایران تهیه نمود سپاس از کیهان لندن بخاطر اطلاع رسانی