خاطرات عبدالرضا انصاری، دولتمرد پیشین، که چندی پیش از سوی انتشارات Ibex در آمریکا انتشار یافت،عنوان «دهمین مجلّد از مجموعه توسعه و عمران ایران» را بر خود دارد.
جمشید آموزگار، در پیشگفتار این کتاب مینویسد «در میان خاطرات گونه گونهای که تا کنون پراکنده شده، خاطره عبدالرضا انصاری از امتیازی ویژه برخوردار است چرا که با اصالتی کم همتا، دقتی در خور تحسین و بینظری سزاوار تمجید همراه است».
به جهت علاقمندی نسل جوان به ریشهها و عوامل سازندگی ایران در دوران پهلوی کیهان لندن طی چند هفته به بازنشر خاطرات عبدالرضا انصاری در گفتگو با غلامرضا افخمی میپردازد.
*****
[بخش۱] [بخش۲] [بخش۳] [بخش۴] [بخش۵] [بخش۶] [بخش۷]
علاوه بر این وزارتخانهها و سازمانهای ایران زمینهایی را که برای اجرای طرحها مورد نیاز باشد در اختیار بگذارند و هرگاه لازم باشد که این اراضی از افراد خصوصی خریداری شود بهای آن را سازمان اصل چهار پرداخت کند و وزارتخانهها و سازمانهای ایرانی متعهد خواهند بود که هرگونه تسهیلات اداری لازم را برای اجرای سریع طرحها فراهم سازند و در طی اجرای طرح، همکاری کامل نمایند. در پایان مراحل اجرای هر یک از طرحها نیز کلیه اراضی، وسایل و ماشینآلات و پرسنل مورد نیاز در اختیار وزارتخانهها و سازمانهای ایرانی قرار گیرد.
با این ترتیب سازمان اصل چهار بطور رسمی پا گرفت و چهارچوب اصلی فعالیتهای آن روشن شد و سعی شد که هرچه سریعتر مقدمات اجرای برنامه فراهم گردد.
در داخل سازمان اصل چهار، چند ماه اول بطور کلی صرف گسترش تشکیلات داخلی سازمان شد تا وسایل کار برای خدمات مورد نیاز کارشناسانی که در نظر بود برای همکاری با سازمانهای دولتی ایران وارد شوند، فراهم گردد؛ به عنوان مثال چون قرار بود کلیه مکاتبات و اسناد و مدارک به دو زبان فارسی و انگلیسی باشد بنابراین داشتن دارالترجمه مجهز، از نیازهای اولیه بود و خوشبختانه چون این واحد در تشکیلات «کمیسیون مشترک» تحت نظر آقای دکتر محمد مقدم استاد دانشگاه به وجود آمده بود لذا درباره گسترش آن اقدام شد و در ظرف چند هفته واحد بسیار مجهزی ایجاد شد که میتوانست به خوبی از عهده این مسؤولیت برآید. همینطور واحدهای دیگر اداری مانند کارگزینی، حمل و نقل، ارتباطات، امور مالی و غیره که در سازمان «کمیسیون مشترک» در سطح کوچکی فعالیت داشتند بطور سریع گسترش یافت و تقریباً بعد از دو سه ماه کلیه این واحدها آمادگی کامل برای اجرای برنامههای بزرگتری را پیدا کردند. البته باید توجه داشت که در آن زمان یعنی اواخر سال ۱۳۳۰ (اوایل ۱۹۵۲) ایران در مراحل بسیار بحرانی قرار داشت زیرا آثار ویرانکننده جنگ جهانی دوم و اشغال کشور توسط متفقین در هر گوشه مملکت به چشم میخورد. بیکاری، فقر، نبودن تشکیلات منظم اداری، خرابی راهها و وسایل ارتباطی، کمبود آذوقه و مواد خوراکی، گرانی و نبودن وسایل اولیه زندگی مانند بیمارستان و دارو و بالاتر از تمام این مطالب قطع درآمد نفت و درگیری و مبارزه روزانه دولت با شرکت سابق نفت ایران و انگلیس و دولت انگلستان و تحریکاتی که از هر جهت برای تضعیف دولت میشد، وضعی را به وجود آورده بود که تقریباً کلیه سازمانهای دولتی به حالت رکود درآمده بود و تلاش مسئولین مملکت بیشتر صرف برقراری آرامش و جلوگیری از آشوب داخلی و ساکت نگه داشتن خیل عظیم کارکنان اداری دولت میشد که در طی ده سال گذشته به علت هرج و مرج داخلی و تعویض مداوم دولتها در هرچند ماه و وضع قوانین ضد و نقیض سربار دولت شده بودند. به همین جهت بزرگترین تلاش دولتها در این جهت بود که حداقل در آخر ماه حقوق مختصری را که به کارکنان داده میشد تأمین نمایند و با تمام کوششهایی که در این زمینه بهعمل میآمد معذلک بیشتر اوقات پرداخت حقوقهای کارکنان، در تهران با چند روز تأخیر انجام میگرفت و حقوق کارکنان شهرستانها اغلب ماهها به تأخیر میافتاد و موجبات عدم امنیت و آرامش را در نقاط مختلف کشور فراهم میکرد. در چنین شرایطی سازمان اصل چهار که هدف آن تأمین کمکهای فنی بود و میخواست فعالیت خود را شروع کند با دو مسئله اصلی روبرو بود. یکی اینکه برای ایجاد و آماده کردن دستگاه ناچار بود تمام خدمات مورد نیاز لازم را مستقلاً فراهم سازد. به عبارت دیگر، واحدهای کارآمد دیگری نه در دستگاه دولت و نه در بخش خصوصی وجود نداشت که مثلا امور حمل و نقل با پرداخت مبلغی به آن واگذار شود و به ناچار اصل چهار مجبور بود تمام وسایل و تجهیزات لازم را رأساً تهیه نماید. سازمانهای دولتی نیز که طرف مقابل اصل چهار بودند امکانات اجرائی بسیار محدودی داشتند و برای جزئیترین کارها انتظار داشتند وسایل لازم از طرف اصل چهار فراهم گردد و انتظارشان بیشتر درباره تأمین کمکهای مالی و رفع احتیاجات روزانه آنها بود. در صورتی که در آن چند ماه اول، قسمت اعظم فعالیتهای اصل چهار صرفاً در جهت آماده کردن تشکیلات خود سازمان بود ولی پخش خبرها و تبلیغات مربوط به شروع کمکهای آمریکا به ایران و امضای موافقتنامه کلی در اینباره سطح انتظارات وزارتخانهها و سازمانهای دولتی را بالا برده بود و آنها به تصور اینکه کمکهای بیقید و شرط و بیانتهای دولت آمریکا به دولت ایران شروع شده است، به طرف اصل چهار هجوم آورده و هر یک انتظار داشتند پس از تماس گرفتن با رئیس اصل چهار و بیان خواستههای خود، تقاضای آنها در صدر برنامهها قرار گیرد.
در این راستا، رعایت شرایط و مراحلی که در موافقتنامه کلی بین ایران و آمریکا منظور شده بود، برای آنها مطرح نبود و آن را بیش از یک فرمالیته ظاهری نمیدانستند و تصور میکردند چون دولت ایران با دولت انگلستان در حال درگیری است، بنابراین دولت آمریکا برای جلوگیری از افتادن ایران به دامان شوروی وارد صحنه شده و از هرگونه کمک مالی فوری دریغ نخواهد کرد بنابراین کافی است که فقط احتیاجات مالی آنها به مقامات اصل چهار منعکس گردد و بدون درنگ احتیاجات مورد نیاز در اختیارشان گذاشته شود. در چنین اوضاع و احوالی هر روز تعدادی از مقامات عالی کشوری با درخواستهای مفصل به دفتر وارن مراجعه میکردند و تقاضاهای خود را مطرح میساختند. بدیهی است در این ملاقاتها غالباً وظیفه ترجمه و منعکس کردن خواستههای آنها به عهده من بود و پس از هر جلسه نیز باید خلاصه مذاکرات را برای ضبط در سوابق آماده سازم.
[ادامه دارد]