مریم سلطانی – کمی بیش از سه ماه از تولد فرزند کوچکم میگذرد. دیدن چهره معصوم و رنجور هر کودک تازه متولدشدهای به راحتی میتواند انسان را غرق در تفکر نماید. نوزادان پاکترین انسانها هستند، نه خطایی کردهاند و نه کسی را رنجاندهاند. نوزاد نه نامی دارد و نه دین و مذهبی؛ او پاک است و هر چه هست، چیزیست که ما به او نسبت میدهیم. منظور از این «ما» تمامی بشریت پیش از اوست، به انضمام تمامی تفکرات، عقاید، ادیان و فرهنگهای پیش از او. این ما هستیم که مانند مجسمهسازی قهار که تکه گلی یا تخته سنگی را شکل میدهد، از نوزادان پاک هر آنچه در آینده خواهد شد را خواهیم ساخت و جالب آنکه این ما از این گل پاک چه دیوی بدسرشت بسازد چه قدیسی بیریا، هرگز مسئولیت ساخته دست خود را نمیپذیرد. این ما، گردن بر آن نمینهد که همه ما چه خوب و چه بد، چه بالا و چه پایین، چه زشت چه زیبا ساخته خود ما است. جالبتر آنکه چه از دید فلاسفه و چه از دید جامعهشناسان قبول این نکته اولین و مهمترین گام در اصلاح جامعه بشریست.
بعد از تولد فرزندم متوجه این نکته گشتم که تا چه میزان برای ما مهم است تا انواعی از مهر و امضای خود را بر روی او بگذاریم. گروهی از این ما، او را وابسته به خود میدانند و میخواهند نام خود را به دو بدهند. برخی دیگر از ما میخواهند او را شهروند این سرزمین بنماید، دستهای از ما هم قصد دارد تا او را وابسته به دین و آیین خود معرفی نماید. به راحتی میتوانم چنین بیان کنم که هر فرد، دسته، گروه، ارگان یا سازمانی از ما، به نوعی قصد دارد که قسمتی از وجود این نوزاد را به دست آورده و جزو اموال خود به ثبت برساند. در این بین نظر تنها فردی که اصلا اهمیتی ندارد خود اوست! روزی همه ما در جایگاه او بودیم و هر آنچه اکنون هستیم، میل و نظر واقعی خود ما نبوده، بلکه چیزیست که به نوعی از ما به ما تحمیل شده و از ما هم به ماهای بعدی تحمیل میگردد و چه دردناک است این تسلسل بیپایان.
راه چاره چیست؟ خود ما به ما آموخت که، ما نه سپید است و نه سیاه و هیچ مطلقی معنا ندارد. پس میتوان چرخهها را متوقف و زنجیرها را پاره کرد. راه حل مسئله ما در خود ما نهفته است. بالا بردن سطح دانش و آگاهی ما تا بدانجا که همه ما بدان حد از آگاهی و روشنبینی دست یابیم و بیاموزیم ما فقط باید اقدام به آموزش نسل بعدی کرده و از تصمیمگیری برای آنها بپرهیزیم؛ آموزشی کامل و آزاد و بدون سانسور؛ آموزشی بدون دخالت ایدئولوژی ما؛ آموزشی آنقدر جامع که هر من در ماهای آینده هویت و فردیت خود را کنار ما حفظ کرده باشد و خود برای آن مایی که میخواهد داشته باشد تصمیم بگیرد. راه حل فرمول سادهای دارد اما عملی کردن این فرمول ساده شقالقمر است که شاید فقط در داستانها و رویاها امکانپذیر باشد.
به هر حال اگر سرفرازی خود و جامعه خویش را خواستاریم باید بیاموزیم اجتماع تشکیل شده از افراد گوناگون با افکار گوناگون؛ اگر در جامعهای احترام به حقوق دیگران میان افراد جامعه نهادینه شود، بطرز شگرفی آن جامعه مترقی و رو به پیشرفت خواهد بود. این نکتهای است که تمامی جامعهشناسان و نظریهپردازان اجتماعی بر آن توافق دارند. نهادینه کردن احترام اجتماعی از آندست مسائلی است که میبایست از بدو کودکی به نسل آینده آموخت، و شاید بتوان گفت که اگر احترام اجتماعی (رعایت حقوق دیگران و محترم شماردن عقاید و آرای آنان) نهادینه شد بیش از نیمی از مشکلات جامعه بشری امروز از میان خواهد رفت. چه زیبا میبود اگر بجای مهرهای اجتماعی گوناگون بر تمام نوزادان مُهر انسانیت میزدیم و بجای اینهمه خرافه و آموزههای بیمصرف به کودکان خود رفتار صحیح ارتباط اجتماعی میآموختیم. صحبت کردن کاریست ساده و راحت، اما عمل بدان کاریست سخت و مشکل.
باید پذیرفت که در جوامع بشری نوع سیستم حکومتی چندان در رفاه اجتماعی و ترقی جامعه دخیل نیست بلکه شاخص آگاهی عمومی و احترام اجتماعی است که تاثیر مستقیم بر رفاه و امنیت جامعه میگذارد. یک مثال: در جامعهای که دارای یک حکومت پادشاهی است تا زمانی که سطح آگاهی عمومی احترام اجتماعی پایین است، اصولا پادشاه تبدیل به دیکتاتور میشود و هر آنچه بخواهد و هر دستوری بدهد قانون است. اما در همان سیستم و همان اجتماع اگر آگاهی و احترام اجتماعی در سطح بالایی باشد پادشاه تبدیل به نوعی نماد میشود و دیگر هر چه بخواهد یا دستور دهد اجرا نخواهد شد و عموم با آگاهی که دارند و رعایت احترام نه تنها از دستورات غیرمنطقی و یا غیرعلمی او سر باز میزنند بلکه به نوعی راه درست و کار صحیح را به او نیز میآموزند. بطور کلی سیستم اداری اجتماع (دولت) در تمامی امور اجتماعی تاثیرگذار است اما قطعا به تنهایی نمیتواند ضامن پیشرفت و آزادی جامعه باشد. در تمامی جوامع فساد وجود داشته و خواهد داشت، هرگز نمیتوان آرمانشهر ساخت، ولی همیشه میتوان آرمانشخص ساخت؛ اگر من اگر هر کدام از ما خودسازی داشته باشیم، اگر بیاموزیم که قسمتی (شاید بسیار کوچک) از مشکلات موجود اجتماع خود من و من است و به رفع اشکال موجود در خود بپردازیم، به نظر شما شکل جامعه تا چه حد تغییر خواهد کرد؟ روزی که هر یک از ما دست به خودسازی زدیم و سطح آموزههای علمی و اجتماعی خود را ارتقا داده و آموختیم که به حقوق تمامی موجودات احترام بگزاریم، آنگاه میتوانیم شروع تغییر در اجتماع خود را حس نماییم و سیستم حکومتی شایستهای را در خور آن اجتماع شایسته به وجود آوریم.
امروزه در ایران همه خواهان تغییرند و همه روزه در داخل و خارج تزهای مختلفی برای ایجاد تغییرات در جامعه مطرح میگردد. اما واقعاً ما خواهان تغییریم؟ این سوالی است که هر یک از ما باید در خلوت از خود پرسیده و جواب آن را نیز یکبار برای همیشه به خود دهیم. اگر جواب مثبت است لازم نیست حتما به خیابان رفت و شروع به شعار دادن کرد البته که این کار نیز در وقت مقتضی چارهساز است. اولین کار اما این است که تغییر را از خود شروع کنیم. مطالعه کنیم و با بالا بردن سطح سواد علمی و اجتماعی از ظلمهایی که به ما و اطرافیان میشود آگاه شویم. نا فرمانی مدنی از حکومت را از خود شروع کنیم.
اگر یک مرد جوان هستی به سربازی اجباری این حکومت نه بگو. به حق زنان در اجتماع احترام بگذار و از اذیت و آزار آنها در اجتماع بپرهیز و رفع محدودیت برای زنان را از خانه از همسر یا مادر و یا خواهر خود شروع کن. هزاران فعالیت وجود دارد که تو میتوانی به عنوان نافرمانی مدنی از جمهوری اسلامی اجرا کنی بدون آنکه کوچکترین آسیبی به شخص تو وارد شود.
اگر زن جوانی هستی سعی کن در امور و فعالیتهای اجتماعی هر چه بیشتر شرکت داشته باشی (یکی از بزرگترین آمال و آرزوهای حکومت دینی خانهنشینی زنان است) لباسهایی با رنگهای شاد بر تن کن؛ سعی کن توجهات به شخصیت تو جلب شود نه زنیت و ظاهرت. سعی کن در هر جا که امکانش وجود دارد خود را از محدودیتهایی که بر تو تحمیل کردهاند آزاد کنی.
این یک واقعیت است که اگر تعداد افرادی که در خلوت خود به خویش آری گفتند و شروع به خودسازی و نافرمانی مدنی کردند به بیش از پانزده درصد از جمعیت جامعه برسد، حکومت از هرگونه مقابله با آنان عاجز خواهد ماند و اگر به سی درصد برسد بدون شک تغییرات به صورت خودکار آغاز خواهد گشت. درست است که این راه برای ایجاد تغییر شاید طولانی به نظر آید ولی مطمئن و امنترین راه است. زندگینامه هر شخصی را که توانسته تغییری ایجاد کند و نامش را در تاریخ به یادگار بگذارد را که مطالعه کنید خواهید دید که همه آنها روزی از خود پرسیدهاند که آیا میخواهی تغییر ایجاد کنی؟!
همه چیز فقط از یک پرسش و یک تصمیم شخصی آغاز میشود، از باور به این موضوع اثبات شده که فرد و افراد قابلیت ایجاد تغییر در جمع و جامعه را دارند. از خود در خلوت خویش بپرسید آیا میخواهید در شرایط امروز جامعه تغییر ایجاد شود و آزادی و دموکراسی در جامعه ما نیز برقرار گردد؟
این شعار نیست، این هدف ما تغییرخواهان است: من با تغییر من، ما را تغییر خواهم داد.
*مریم سلطانی کارشناس روانشناسی بالینی و فعال مدنی
*منبع: فرهنگ علوم اجتماعی قرن بیستم؛ ویلیام آوتویت و تام باتامور