خلیل نیک خصال – دنیای عجیبی است و عجیبتر از آن انسانهایی هستند که در آن زندگی میکنند. متوجه رمز این گفته آهسته برو و آهسته بیا چیست؟ این موضوع توانسته است چه بلایی بر سر انسانها بیاورد و یا اصلا مگر گربه شاخ دارد؟ چرا نه! چون ما تصور میکنیم که گربه شاخ دارد حتما دارد. برای اینکه انسانها با تصورات خودشان شکل میگیرند و زندگیشان را بر پایه تصورات خود بنا میگذارند. مغز انسان به آنچه تصور میکند عمل میکند و تصورات ما انسانهاست که دنیا را شکل میدهد.
تصورات مردم ایران بود که انقلاب سال ۵۷ را شکل داد که فرشتهای میآید و آنها را به بهشت برین میبرد. عدهای هم تصور میکردند باید آهسته بروند و آهسته بیایند تا گربه شاخشان نزند. چی شد؟ هنوز هم همان تئوری تکرار میشود. آسه برو آسه بیا که گربه شاخت نزنه! مثال «مردم سنگ شدند» به معنی واقعی که آنها به سنگ تبدیل شدند نیست. وقتی جماعتی بیاعتنا و ساکت باشند و در مصلحت فردی خودشان محبوس باشند و به فریاد کمک هیچکس واکنشی نشان ندهند با سنگهای کنار رودخانه چه تفاوتی دارند؟! سنگها هم مثل آنها از خود احساسی نشان نمیدهند. بنابراین سنگها و مردم بیاعتنا به سرنوشتشان هیچ تقاوتی با هم ندارند.
آیا همه جنگها و شورشها محدود به تصورات چند نفر و القای آن به پیروان خود نیست؟ بقیه همه ساکت شدند یا به آنها پیوستند. به روزگار ما نگاه کنید؛ آیا حمله روسیه به اوکراین، جنگهای نیابتی جمهوری اسلامی با اسرائیل و یا درگیریهای آمریکا و چین و چین با تایوان نتیجه تخیل و تصور عدهای محدود نیست؟ آیا هیتلر مدیریت جهان را تصور نمیکرد؟ آیا ظالم فقط مقصر است و مظلوم بیگناه؟ یا اگر مظلومی نباشد ظالم چگونه میتواند ظلم کند؟
چگونه انسانهای سود جو از طبیعت سوء استفاده میکنند و در حال نابودی آن هستند؟ و عدهای بیتفاوت از کنار آن میگذرند. طبیعتی که بدون هیچگونه چشمداشتی به ما خدمت و ما را از نعمات خود برخوردار نموده است. هیچ حیوانی کاری را انجام نمیدهد که انسانها انجام میدهند.
بیائید با هم به فکر فرو رفته و وجدان خود را به قاضی بگیریم. شاید پاندمی ویروس کرونا و جهانی شدن آن و ترس از آن که خودی و غیرخودی- غنی یا مستمند – قوی و ضعیف نمیشناسد و بطور یکسان معامله میکند، عین عدالت است و شاید این دادخواهی طبیعت از انسان خودخواه است که آنها را وادار کند در تنهایی خود فکر و تأمل کنند! چه بر سر طبیعت آوردهاند؟ آلوده نمودن هوا- آب- زمین- جنگل و حیات وحش و… دیگر چه کاری میخواهیم بکنیم! همه چیز در حال نابودیست. باید پیامد طبیعی و یا چیزی دیگری جلوی انسانها را بگیرد و گوشزد کند که آیندهای هم هست و باید به فکر آن بود. یخها در قطب در حال آب شدن است؛ لایه اوزون در حال پاره پاره شدن است و طبیعت را آشغال فرا گرفته؛ ولی انسانها به فکر خود هستند و فقط فکر اندوختن ثروت و یا در خرافات و تعصبات مختلف نژادی مذهبی و یا جنسیتی غوطهور هستند و همچنین در فکر نابودی یکدیگرند.
همه ما بدون استثناء برابر مسافرانی هستیم که وارد مسیر بیبازگشت در فضای آموزشی میشویم و تجربیات زیادی کسب میکنیم و به تنها خروجی آن میرویم. ما میتوانیم فقط خوبیهای برتری را که کسب کردیم با خود ببریم و نه چیز دیگری. همه ما به یک شکل وارد شدیم و یک شکل آنجارا ترک خواهیم کرد اما با دانش متفاوت.
تصور کنید چقدر برای تخریب یکدیگر هزینه میکنیم؟ اگر از این مقادیر برای رفاه و سلامت جهانی و همچنین برای پیشرفت فرهنگ و آموزش استفاده میکردیم، چه دنیای زیبایی میداشتیم. دیگر نیازی به تبعیض و تعصب، اقلیت و اکثریت، انقلاب و جنگ سرد یا گرم نمیبود.
باید کاری کرد! شاید طبیعت به کمک انسان آمد و ما را به این فکر انداخت که دشمنی کافی است! ما باید با دوستی و شجاعت برای کمک حرکت کنیم. برای اینکه به قول سعدی شیراز، بنی آدم اعضای یک پیکرند/ که در آفرینش ز یک گوهرند/ چو عضوی به درد آورد روزگار/ دگر عضوها را نماند قرار/ تو کز محنت دیگران بیغمی/ نشاید که نامت نهند آدمی.
چقدر دردناک است وقتی انسان باشیم و از انسانیت خود شرم داشته باشیم. چقدر زجرآور است وقتی دنیا نظارهگر باشد و با خونسردی از کنار مردمان بینوای جهان ظالم و متعصب، نادان و خرافی و همچنین گرسنه میگذریم. انگار دیگر کسی حرفی برایش باقی نمانده است. آیا میتوان هنوز انسان بود؟ آیا میتوان از احساس و یا درد انسان دیگری صحبت نمود؟ اینست که باید گفت پاندمی و جنگ و نا آرامیها عین عدالت است و باید انسانها متنبه شوند که البته نخواهند شد. آیا ظلم و بیعدالتی در جهان پایدار خواهد ماند؟ آیا وقت آن نرسیده است که دولتمندان، سیاستگذاران، نخبگان و بالاحره عموم مردم بنشینند و فکر کنند؟!
♦← انتشار مطالب دریافتی در «دیدگاه» و «تریبون آزاد» به معنی همکاری با کیهان لندن نیست.