شاهزاده رضا پهلوی در نشست با خبرنگاران در مونیخ: ما برای سیاستی با درهای باز و جذب حداکثری تلاش می‌کنیم

چهارشنبه ۳ اسفند ۱۴۰۱ برابر با ۲۲ فوریه ۲۰۲۳


(متن کامل + زیرنویس ویدئو) ما شاهد این بودیم که اعتراضات در ایران هم در طول روز و هم شبانه اتفاق می‌افتد. همه گروه‌ها در این اعتراضات حضور دارند از دانشجویان تا کارگران و همه بسیاری از شهرها و روستا از بزرگ تا کوچک شاهد این اعتراضات هستند اعتراضات به سرعت به فضای مجازی راه پیدا کرد و همه توانستند فیلم‌های تظاهرات را ببینند و به روشنی بفهمند که در ایران چه می‌گذرد. بله، سرکوب و وجود دارد اما مردم این را به عنوان بخشی از مبارزه و تلاش خود برای پیروزی پذیرفته‌اند. مردم به تجربه متوجه شدند که وقتی نقاط اعتراض متراکم باشد رژیم در قادر به متمرکز کردن تمام نیروی سرکوب خود نیست.

اما نکته مهم این است که اعتراضات مردم نیازمند حمایت خارجی‌ها هم هست و یکی از مهم‌ترین دلایلی که اینجا حضور داریم همین است تا از این طریق بتوانیم به بهترین راه حل‌های حمایت از مردم دست پیدا کنیم تا بتوانیم این جنبش آزادی خواهانه را حفظ کنیم. حالا که این کنفرانس تصمیم گرفته صدای مخالفان رژیم را بشنود و دعوت از آنها را جایگزین دعوت از عوامل رژیم کند نیاز است فشارهای داخلی از طریق تظاهرات مردم موازی با حمایت هم جانبه خارجی از آنها و همچنین ادامه فشارهای خارجی نظیر کمین فشار حداکثری با اضافه کردن تحریم‌های بیشتر باشد و درواقع با تلفیق این دو می‌توان امیدوار بود که این جنبش فراتر از اعتراضات معمولی پیش برود و اعتصابات نیز سازمان یافته‌تر شود تا قادر باشیم سیستم را فلج کنیم. تمام این برنامه‌ها در حال حاضر در راس دستور کار ماست.

آیا شما قصد بازگشت به ایران و در دست گرفتن قدرت را دارید و آینده روابط خارجی با همسایگان خاورمیانه‌ای خود را پس از سقوط رژیم چگونه پیش‌بینی می‌کنید؟

– همانطور که در طول این ۴۴ سال گفته‌ام هدف من این است که به مرحله رفراندوم برسیم این مأموریت سیاسی من است و تمام تمرکزم را بر آن می‌گذارم. ناگفته پیداست که جایگزینی یک سیستم دموکراتیک و سکولار در ایران با این رژیم باعث خواهد شد که ایران در جهت منافع خود و منافع منطقه روابط خوبی با همسایگان خود خواهد داشت و زمینه‌های بسیاری برای همکاری با این کشورها وجود دارد به عنوان مثال یکی از مهم‌ترین مسائل مشترک ما مربوط به بحران آب است. یادم می‌آید که چهل سال پیش زمانی که در مراکش بودم و با پادشاه مراکش صحبت می‌کردم او می‌گفت اگر قرن حاضر قرن مبارزه برای نفت هست قرن بعدی قرن مبارزه برای آب است.

در نتیجه همکاری تمام کشورهای منطقه در جهت حل این بحران از مهمترین مسائل پیش روی ماست. تا از این طریق از ورود پناهندگان به مرزهای که هم اکنون نیز ظرفیت‌شان پر است جلوگیری کنیم که این برای کشورهای اروپایی هم مشکلی بسیار جدی قلمداد می‌شود به این ترتیب می‌توان گفت مشکلات منطقه‌ای در واقع مشکلات بین‌المللی هستند و جامعه جهانی باید بداند که برخلاف این رژیم که با  همسایگان خود از شرق و غرب دشمنی دارد ایران آینده در صلح با تمام همسایگان خود دست همکاری  می‌فشارد و اقتصاد  و ثبات منطقه رشد خواهد کرد من اطمینان دارم که تمام همسایگان ما به روشنی می‌دانند که اگر این رژیم برود همه چیز به سود خود آنها هم هست.

من کاملاً با شما موافقم که رژیم ایران مهم‌ترین دلیل بی‌ثباتی در منطقه است اما همانطور که می‌دانیم ایران یک کشور چند قومیتی است و در نتیجه جنبش داخل ایران کاملاً متحد نیست و صداهای مختلفی از گروه‌های مختلف با گرایش‌های متفاوت وجود دارد فکر می‌کنید نقش شما در متحد کردن این گروه‌ها با در نظر گرفتن این نکته که شخص خود شما هم مورد تأیید همه مردم نیست اما به هر حال از مهم‌ترین و محبوب‌ترین چهره‌ها بین مردم هم هستید چگونه خواهد بود؟ استراتژی شما برای این شرایط چیست؟

 سؤال من هم در همین راستاست که با توچه به چند قومیتی بودن ایران و اینکه کُردهای ایران به لحاظ تاریخی همیشه مسئله بوده‌اند راهکار شما برای این مشکل چیست؟

– این سؤالات بسیار خوب و مهم هستند ایران کشوری مترقی است و با وجود گروه‌های مختلف قومی و مذهبی ما با نمایندگانی از کردستان و بلوچستان و دیگر استان‌ها روابط و همکاری نزدیکی داریم.

درواقع ائتلاف بسیار گسترده است و نیروهای مختلف از اقوام از جمله کُردها و طیف وسیعی از نیروهای سکولاردموکرات از چپ تا نیروهای میانه‌روها و راست آن را نمایندگی می‌کنند و باید بدانیم که نهایتا اشتراکات ما از تفاوت‌هایمان بیشتر است. درواقع این اقوام مختلف سود همبستگی تمام ایده‌ها در این مقطع زمانی خاص را درک کرده‌اند و پس از آن بحث را به مجلس مؤسسان واگذار می‌کنیم.

ما باید به فرآیند دموکراتیک خود ایمان داشته باشیم و در آن همه برای رسیدن به یک راه حل کار کنیم. راه حلی که تمام تفاوت‌ها را هم در نظر خواهد گرفت.

به عنوان مثال وقتی که در مورد کُردها و احتمال مطرح شدن خودگردانی محلی صحبت می‌کنیم باید میزان تمرکززدایی و غیره که بخشی از همین معادله است در نظر گرفته شود. اینها همه مسائلی است  که در گفتگوهای منصفانه با آنها به آن پرداخته خواهد شد.

آنچه مهم است این است که ما اکنون نمی‌توانیم در این مورد تصمیم بگیریم چراکه نمایندگان مردم در مجلس هستند که می‌باید در موردش بحث کنند و به راهکار برسند.

تنها کاری که اکنون قادر به انجام آن هستیم این است که این واقعیت‌ها را بپذیریم و بدانیم اینها برخی از انتظارات آن گروه‌هاست. ما در این ارتباط منشوری را تهیه می‌کنیم که شامل حداقل اصولی است که قابل پذیرش برای همه است و سپس بر آن اساس روابط خود را تنظیم کنیم و به مرحله بعدی گذار برویم و در نقطه‌ای که سرانجام نظام نهایی تعیین خواهد شد و به شرایط نرمال یک حکومت دموکراتیک خواهیم رسید و  انتخابات آزاد برگزار خواهد شد. در این مرحله احزاب سیاسی باید برای دولت آینده برنامه ریزی کنند.

همصدایی تمام این گروه‌ها مهم‌ترین مسئله در مقطع کنونی است. فکر می‌کنم درک این مسئله برای بیشتر مردم ساده باشد و ما حتا از دیدن نشانه‌هایی که اصلاح طلبان قبلی در حال ترک اندیشه‌های اصلاح‌طلبانه خودشان هستند خوشحال می‌شویم  و شاهدیم که آنها می‌خواهند به نیروهای سکولاردموکرات بپیوندند و با آنها همراهی کنند.

اینکه همه گروه‌ها به رژیم بعدی فکر می‌کنند یعنی قصد همکاری همه‌جانبه وجود دارد و من این را علامتی از ثبات در نظر می‌گیرم نه آشوب.

تنها دلیلی که می‌تواند موجب آشفتگی شود اینست که ما نتوانیم یک فروپاشی درونی کنترل شده را برنامه‌ریزی کنیم. درواقع برای دستیابی به فروپاشی کنترل شده ما باید در سناریوی تغییر تمام عناصر را لحاظ کنیم عناصری که اگر نتوانند برای خود در نظام آینده جایگاه و صدایی متصور باشند به بیراهه می‌روند و موجبات آشوب را فراهم می‌آورند. این به‌خصوص شامل نیروهای مسلح غیرارتشی می‌شود.

کمی قبل‌تر در مورد سپاه پاسداران حرف می‌زدیم و من قطعاً معتقدم که تحریم این نیرو موجب سرعت بخشیدن به فروپاشی می‌شود چرا که کم کم آنها پس از فلج شدن با تحریم‌ها دلیلی برای ماندن در این سازمان پیدا نخواهند کرد خصوصاً اگر بدانند حتما در رژیم آینده راه نجاتی برایشان وجود خواهد داشت. در نظر گرفتن چنین پیش‌بینی‌هایی احتمال آشوب پس از تغییر را کمتر می‌کند. این مسئله‌ای است که مردم ایران هم باید آن را به درستی درک کنند چیزی مانند مسیر حقیقت و آشتی که در آفریقای جنوبی شاهد آن بودیم و در کل هر آنچه لازمه‌ی یک گذار عادلانه است و باید رعایت شود.

اینها مسائلی بسیار مهمی هستند که در راس همه امور اپوزیسیون ایران قرار دارند و در راه گذار از این نظام و مدیریت آن استفاده خواهد شد همچنین برای اینکه به جامعه جهانی نشان دهیم که ما برنامه‌های مدون و نیز گروه‌های اختصاصی که وظایف متفاوتی بر عهده خواهند داشت برای فروپاشی و پس از آن در اختیار داریم که شامل مدیریت شرایط از لحاظ اقتصادی محیط زیستی و قومیتی و دیگر حوزه هاست.

خود شما آیا آماده‌اید  از مختصات رژیم پدرتان فاصله بگیرید؟ آیا معتقدید این مسئله به پیشبرد و همچنین وحدت جنبش کمک می‌کند؟

-من فکر می‌کنم در این مورد همیشه کاملاً شفاف بودم که شامل تمام مواردی می‌شود که در حکومت پدرم مورد انتقاد قرار گرفته است. من تمام مواضعم را در کتابی به نام «زمان انتخاب» که در فرانسه چاپ شد بیان کرده‌ام. من خودم هستم با ایده‌ها و باورهای مختص به خودم و باید بر اساس آنچه خودم به آن معتقدم قضاوت بشوم نه اینکه پاسخگوی عملکرد خوب یا بد گذشتگانم باشم.

معتقدم نسل کنونی می‌تواند مرا به عنوان شخصی بشناسد که به آنها آنچه را در این مسیر وجود دارد و آنچه را که این مسیر به آن ختم می‌شود نشان می‌دهد. این سرمایه سیاسی من است که برای گرد هم آوردن مردم روی آن حساب کرده‌ام تا بتوانیم با همکاری یکدیگر یک طرح مشترک را پیش ببریم.

اختلاف نظر مطمئناً وجود دارد. حتماً افرادی هستند که با شخصی که حامل پیامی برای آنهاست مخالفند اما با خود پیام چطور؟ اگر شما اصل پیام را دوست دارید دیگر مهم نیست چه کسی آن پیام را می‌آورد. به این ترتیب پیامی که من برای مردمم دارم اینست که شما می‌توانید از این استراتژی سود ببرید چراکه همه در آن لحاظ شده‌اند و کسی از قلم نیفتاده؛ بنابراین اگر می‌خواهید به هدف برسید باید مسئولیت‌پذیر باشید.

این یک فرهنگ متفاوت است. فرهنگ سیاسی که پیش از این در کنفرانس به آن اشاره کردم؛ اینطور نیست که صرف داشتن یک ساختار سیاسی یا حتی یک جامعه مدنی کاملاً کافی باشد .ما باید یک فرهنگ سیاسی جدید داشته باشیم. منظورم این است که در خاورمیانه اغلب جوامع بسیار منفعل هستند. آنها از دولت توقع زیادی دارند. اما این شهروندان تا چه اندازه می‌توانند برای شخص خودشان حاضرند مسئولیت شهروندی بپذیرند؟ مشارکت یعنی  برخی مسئولیت‌ها توسط شهروندان پذیرفته شود نه اینکه صرفاً انتظار داشته باشید که همه چیز اتفاق بیفتد بدون اینکه شما حتا مقداری در آن مشارکت کنید!

این فرهنگ به این معناست که مردم هم باید مسئولیت بپذیرند نه اینکه برای همه تصمیم‌گیری‌ها به یک رهبر وابسته باشند.

از این طریق می‌توانیم مطمئن شویم که ایرانیان درک کنند بجای اینکه همیشه در مقام «مطالبه‌گر» باشند بدانند نقش خودشان در کمک به پیشبرد اهداف چیست و بدانند که آنها هم بخشی از این معادله هستند.

من بسیار خوشحالم که می‌بینم نسل امروز یعنی افراد ۱۵ تا ۲۵ ساله بیش از هر زمان دیگری در مقایسه با نسل‌های پیشین خود بسیار تیزهوش و تیزبین‌تر هستند؛ آنها می‌توانند روی پای خود بایستند و  نقش مستقل خود را ایفا کنند؛ این نشانه بسیار خوبیست و میزان بلوغ سیاسی آنها را نشان می دهد.

اینها نشانه‌ی فرایند یادگیری است که مردم ایران از اواسط قرن بیستم تا امروز از سر گذرانده‌اند و مجموعه‌ای از تجاربی است که ملت ما طی این دوران کسب کرده که ما را در حال حاضر در موقعیتی قرار داده که قادر باشیم تشخیص بدهیم که زمینه‌های مشکل‌ساز در مسیر انقلاب شامل چه چیزهاییست تا بتوان از تجارب کمک گرفت برای حفظ ایده‌های خوب و مؤثر و گذر از ایده‌های بی‌فایده و بد.

تمام کشورهای جهان متاٰثر از این فرایند بوده‌اند و استثنایی در مورد ایران وجود ندارد.ایرانیان اکنون قوه تشخیص دارند و قادرند به آینده هم نگاه کنند بجای آنکه در گذشته درجا بزنیم. همین قدرت نگاه به آینده است که از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. امروزه می‌بینیم که این رفتار بسیار پیشتاز شده و رمز موفقیت ما نیز همین است.

نظر شما در مورد اینکه آلمان این جنبش را به عنوان یک «جنبش فمینیستی» معرفی می‌کند چیست؟ آیا توجه و نظر شما را به خودش جلب می‌کند؟ همانطور که می‌دانید در سوئد هم این بحث وجود دارد.

-من بسیار خوشحالم که جامعه جهانی تشخیص داده که قربانی اصلی این رژیم زنان هستند و این واقعیت که تأکید بر جنبش زنان و حمایت از آن مطرح می‌شود بسیار مهم است چرا که این رژیم با زنان مانند شهروندان درجه دو رفتار می‌کند و دنیا تصمیم دارد که با این مسئله مبارزه کند و این چیزی است که بیشتر فعالان زن در ایران و همچنین خود ما از آن مشتاقانه  استقبال خواهیم کرد. «زن زندگی آزادی» را می‌توان اولین انقلاب زنان در نوع خودش در نظر گرفت در نتیجه معتقدم که این نگاه قطعاً بسیار مؤثر خواهد بود و موجب دلگرمی‌ست و این واقعیت را  نشان می‌دهد که هیچ کشوری نمی‌تواند تبعیض علیه زنان را بپذیرد و زنان ایران که سال‌هاست در صف اول این مبارزه هستند، شایسته  به رسمیت شناخته شدن جنبش خود توسط دیگر کشورها و همچنین دریافت حمایت همه‌جانبه هستند. همچنین اگر چنین سیاست‌هایی در دیگر کشورهای غربی در حال شکل‌گیری است از آن استقبال می‌کنیم.

به نظر شما نقش کشوری مانند اسرائیل که خودش در حالت جنگ با ایران قرار دارد در کمک به این انقلاب و آینده آن چیست؟ آیا فقط تهدیدهای نظامی کافی هستند؟

– جامعه بین‌المللی به این واقعیت رسیده که مذاکره با این رژیم بی‌فایده است اما از سوی دیگر می‌دانیم که هیچکس خواهان جنگ نیست حتا خود اسرائیل. در نتیجه ما فقط یک راهکار داریم و آنهم تکیه بر مردم ایران است و جهان نیاز دارد که  روی آنها سرمایه‌گذاری کند چرا که مردم ایران هم‌پیمانان واقعی ما هستند. در حال حاضر آنها یک ارتش واقعی داخل ایران هستند و ما برای دستیابی به هدف احتیاج به دخالت یک ارتش خارجی نداریم. این همیشه وجود داشته و مطمئنم بسیاری از مقامات اسرائیل هم از آن آگاه هستند و ما هم این فرصت را داشته‌ایم که در موردش با آنها صحبت کنیم.

می‌گویند، مسئله خود تفنگ نیست بلکه انگشتی است که روی ماشه است! ما هرگز نمی‌توانیم به این رژیم اعتماد کنیم و منتظر بمانیم تا با آنها به توافق برسیم. این ملت است که باید به آن اعتماد کرد؛ ملتی که به جنگ و دشمنی اعتقادی ندارد خصوصاً وقتی اسم کشوری مثل اسرائیل در میان باشد که تاریخچه‌ای از دوستی طولانی برای ۲۵ قرن با آنها داریم.

حتا در دعاهای «سابات» شما نام کوروش بزرگ  می‌آید و امروز می‌بینیم که مردم اسرائیل و ایران برای هم پیام‌های دوستانه ارسال می‌کنند که ما می‌خواهیم در صلح و آزادی کنار هم زندگی کنیم.

شما شاهد مزایای «پیمان ابراهیم» در منطقه هستید و تاثیری که این پیمان بر روابط کشورها داشته می‌توان دریافت که چنین اتفاقی نهایتاً چقدر به نفع این کشورها هم خواهد بود و یا روابط ایران و سوریه و نقش پکن و مسکو؛ همه اینها متفاوت خواهد بود. می‌بایست اینطور به این قضیه نگاه کرد که اگر این رژیم از بین برود، دیگر درگیری و خصومتی با اسرائیل یا عربستان سعودی و دیگر همسایگان وجود نخواهد داشت که نیاز به فکر کردن به جنگ داشته باشد! با نبودن این رژیم تمام تهدیدهایی که منطقه را در خطر قرار داده از بین خواهد رفت از جمله تهدیدات هسته‌ای! و این شما نیستید که می‌گویید این رژیم باید عوض شود بلکه خود ما ایرانی‌ها هستیم که خواهان تغییر رژیم هستیم! در نتیجه چرا شما به کمک ما نمی‌آیید که یکبار برای همیشه از شرّ آن خلاص شویم؟

سیاست‌گذاران هر کشوری خواه آلمان یا اسرائیل و آمریکا وقتی درک کند که سریع‌ترین راه برای از بین بردن تمام مشکلات و تهدیدهای موجود در منطقه این است که این رژیم از بین برود، می‌تواند به ما کمک کند. این کمک‌ها می‌تواند شامل  کمک‌های فنی در زمینه دسترسی به اینترنت و یا بودجه‌هایی  برای کمک به اعتصاب کنندگان باشد و یا طراحی نوعی از تحریم‌ها که افراد بد و خوب را از هم جدا کند و در نتیجه  ایرانیان خارج از کشور را قادر سازد که پول‌هایشان را به داخل برگردانند. این یکی از چالش‌های اصلی مبارزین است که به علت سد تحریم‌ها نمی‌توانیم از طریق فرستادن پول به هم‌میهنان مبارز خود کمک کنیم.

با اسثثناءهایی در تحریم‌ها ما قادر خواهیم شد که به این مهم دست پیدا کنیم. کشورهای مختلف می‌توانند کمک‌های مختلفی انجام دهند ولی آنچه نهایتاً مهم است اینست که به مردم قدرت بدهیم. «کمپین کمک حداکثری» به مردم تا امروز ایجاد نشده ما «کمپین فشار حداکثری»  برای اعمال تحریم‌های بیشتر داریم ولی باید کمپینی هم داشته باشیم که  با کمک دولت‎‌های غربی و همچنین کشورهای منطقه قادر باشیم  به مردم داخل ایران به صورت حداکثری کمک کنیم. آنچه تلاش می‌کنم بگویم اینست که غرب هنوز فکر می‌کند فقط با فشار حداکثری قادر است این رژیم را به تغییر رفتار وادار کند در حالی که دی‌ان‌ای این رژیم  قابل تغییر نیست. راه حل، تغییر رفتار رژیم نیست بلکه تغییر خود رژیم است! برای این منظور فقط فشار خارجی کافی نیست! به بیان دیگر شما باید بدانید برای تغییر سریع‌تر رژیم نیاز است که فشار داخلی از طریق مردم هم وجود داشته باشد.

از آنجا که مردم شما را شاهزاده خطاب می‌کنند و با توجه به انتقاداتی که به دوران پدر شما می‌شود و ممکن است شما را هم به عنوان نماینده‌ای از رژیم غیردموکراتیک پیشین در نظر بگیرند، برداشت شما از مشکلاتی که برایتان در این زمینه وجود خواهد داشت چیست؟ همچنین با توجه به اینکه این روزها بسیار می‌شنویم که رژیم ایران مردم را به گروگان گرفته و شما اشاره کردید که در این زمینه نباید منفعل بود، چه تصوری از مبارزه در این راه دارید؟

این همان چیزیست که تأکید می‌کنم بجای منفعل بودن باید وارد عمل شد و در موردش توضیح دادم. در مورد قسمت اول سؤال هم باید بگویم که مردم ما آنقدر باهوش هستند که مرا مسئول کارهای خوب یا بد گذشتگانم ندانند. آیا به نظر شما این منطقی است که شما را با اعمال والدین‌تان قضاوت کنند؟ احتمالاً جواب شما نه خواهد بود و ترجیح‌ می‌دهید از طریق آنچه خودتان انجام می‌دهید قضاوت بشوید. همین منطق در مورد من هم وجود دارد و به زبان ساده: اینکه  پدر من زمانی پادشاه ایران بوده و حالا مسئولیت هرآنچه در زمان او اتفاق افتاده اکنون با من است، یک نتیجه‌گیری کاملاً غیرمنطقی است!

به علاوه از نظر من پایه و اساس هر سیستمی، هر ساختاری و هر مقامی در هر نظام دموکراتیکی باید مشروعیت قانونی داشته و از طریق مردم انتخاب شود. خود من نیز پادشاهی‌خواهان را به چالش می‌کشم و اگر قرار باشد بین پادشاهی موروثی و یک جمهوری سکولاردموکرات یکی را انتخاب کنم انتخابم دومی ‌خواهد بود. اما اگر پادشاهی‌خواهان مطرح کنند که ایران به لحاظ فرهنگی و تاریخی نیاز به یک سیستم حامی مانند پادشاهی دارد، آنوقت من خواهم پرسید آیا روش نوینی سراغ دارید که در آن بتوان پادشاه را انتخاب کرد بجای اینکه  به صورت موروثی انتقال یابد؟ چرا که نه؟ وقتی راهی برای رسیدن به این حالت وجود داشته باشد و تعریف مشخص شغلی برایش تعین شود شخصی که صلاحیت دارد می‌تواند این نقش را بپذیرد و هیچ نیازی نیست که از یک خانواده خاص باشد. حتا از نظر من اینکه شما به زور تمام مسئولیت اداره کشور را تا ابد به دوش یک خانواده بیندازید خلاف قوانین حقوق بشر است. پس ما می‌توانیم خلاق باشیم و تغییراتی در این روند به وجود بیاوریم.

من شخصاً متعهد به تمام عناصر جمهوریت هستم و در مورد هر نظام جایگزین دیگری معتقدم که پایه و اساس آن باید با نظارت و رای مردم بنیان گذاشته شود؛ برخلاف نظام پادشاهی موروثی که می‌گوید مقام باید به ارث برسد. چیزی که برای من به عنوان یک دموکرات به هیچ عنوان توجیه‌پذیر نیست. این یک چالش قانونی برای جامعه ماست و اینطور نیست که من به سادگی بگویم چون از پادشاهی من حمایت می‌شود پس من هم می‌توانم آن را بپذیرم! نه، اصلا اینطور نیست. از طرفی هم باید در نظر داشت اگر بخشی از جامعه طالب نوع خاصی از حکومت باشد و بخواهد در موردش بحث کند شما نمی‌توانید آن را از ریشه بکنید و نادیده بگیرید و بگویید که جمهوری تنها راه حل است! همانطور که نمی‌توانید بگویید پادشاهی تنها راه حل است.

پس اگر معتقد باشیم که ملت ایران خودش می‌تواند راهکاری برای این مشکل پیدا کند و نظام آنها بر پایه دموکراسی و جمهوریت واقعی بنا شود، این نظام می‌تواند هر یک از فرم‌ها را داشته باشد. کسی نمی‌داند آنچه در نهایت اتفاق خواهد افتاد چیست. آن را به مردم و مجلس قانونی می‌سپاریم. اما در حال حاضر تنها کاری که من روی انجام آن متمرکز هستم اینست که با استفاده از تمام ظرفیت‌های سیاسی که دارم این انتقال را پیش ببرم و از نهایت قدرت خودم برای شرکت داشتن در آن به هر روشی استفاده کنم.

-اما شما بارها تأکید کردید که حاضر به پذیرفتن هیج نقش دولتی نیستید…

–بله، من برایتان توضیح خواهم داد چرا چنین چیزی می‌گویم. من ۴۰ سال در جامعه آزاد و دموکراتیک خارج از ایران زندگی کرده‌ام و دیده‌ام که یک جامعه به چه مکانیسم‌هایی فراتر از ساختارهای حکومتی نیاز دارد؛ مثلاً نقش جامعه مدنی، نقش سازمان‌ها یا افراد دیده‌بان که بر قدرت‌های اجرایی نظارت دارند که به دست اقلیت نیفتد و درگیر فساد نشود. و این همان نقطه‌ای است که مطرح کردم: ما نیاز به یک «فرهنگ سیاسی جدید» داریم و من ترجیح می‌دهم  بدون داشتن یک نقش فرمایشی دولتی  که بسیار محدودم می‌کند بتوانم آزادانه عمل کنم و در راستای این آموزش‌ها و ایجاد این فرهنگ جدید قدم بردارم؛ در نتیجه مسئولیت‌های دولتی را به دیگران واگذار می‌کنم.

زمینه علاقه من فعالیت در حوزه‌هایی است که کشور بیشترین نیاز را به آنها دارد و تجربیات شخصی من می‌تواند کمک کننده باشد. البته مردم می‌پرسند چطور به عنوان یک شهروند ساده قادر خواهی بود در سیاست نقشی داشته باشی؟! و جواب من اینست که برای داشتن نقش مؤثر مهم نیازی نیست که حتماً پست و مقامی داشته باشم! می‌دانم که شاید این مسئله لزوماً برای همه مردم قابل درک و پذیرش نباشد اما این چیزیست که من یاد گرفتم. این چیزیست که مردم می‌توانند از من انتظار داشته باشند. کارهایی هستند که من مایل به انجام آنها هستم و کارهایی هستند که قصد ندارم انجام‌شان بدهم و من همیشه در این مورد کاملا روشن حرف زده‌ام. توضیحات شفاف من روی میز است و از آن به بعد خود مردم هستند که در موردش تصمیم می‌گیرند.

شما سال‌هاست در ایران نبودید آیا از تمام نیازهای جامعه جدید ایران با خبرید و آن را خوب می‌شناسید؟

من از ژوئن ۱۹۷۸ که برای گذراندن دوره‌های خلبانی از ایران خارج شدم به دلایل روشن دیگر به ایران بازنگشتم. آن زمان ارتباطات شاید فقط از طریق تلفن و تلگراف امکانپذیر بود و تکنولوژی‌های کنونی برای ارتباط وجود نداشتند. اما امروزه با وجود اینترنت و برنامه‌هایی مانند «زوم» شما به راحتی و با جزییات می‌توانید با یکدیگر در تماس نزدیک باشید و همین تکنولوژی باعث می‌شود که من کاملاً از مسائل داخلی ایران با خبر باشم و ارتباطم را با ایران حفظ کنم و این حقیقت که از ایران دورم به این معنا نیست که از ایران بی‌خبرم و هیچ چیز در موردش نمی‌دانم چرا که من مدام با آنها در تماسم و از تمام اتفاقات چهارگوشه کشورم مطلع هستم.

-در مورد نقش سوئد هم بگویید…

سوئد و تمام کشورهای دموکراتیک غربی می‌توانند نقش مهمی در حمایت از مردم ایران ایفا کنند. نه تنها ایرانیان مقیم سوئد که مجبور شدند از ایران فرار کنند و به سوئد یا کشورهای مختلف پناهنده شوند بلکه شهروندان ایرانی- سوئدی هم نقش دارند.

جمهوری اسلامی در حال نابود کردن کشور ماست و اینها مردمی هستند که قادرند تمام ارزش‌ها و تجارب خود از آزادی را که در طول این سال‌ها به دست آورده‌اند به ایران بازگردانند. درواقع آنها هستند که نماینده واقعی مردم ایران‌اند نه رژیمی که بر آنها حکومت می‌کند و زنان را به خاطر حجاب سرکوب کرده و معترضان را اعدام می‌کند. در نتیجه اینکه به مردم ایران ثابت کنیم اینطور نیست که ما بخواهیم فقط از آزادی و برابری که خودمان داریم استفاده کنیم بلکه می‌خواهیم با شما در آن شریک شویم، اهمیت ویژه دارد. خصوصاً در این برهه از زمان که هم‌میهنانمان از داخل ایران منتظر کمک‌های ما هستند و امیدوارند که جهان از آنها حمایت کند.

در نتیجه معتقدم که مردم همه کشورهای جهان نقش مهمی برای درخواست از دولت‌هایشان جهت قدم برداشتن برای ایران ایفا می‌کنند. آپارتاید فقط به این دلیل که مردم فکر می‌کردند سیستم بدیست نابود نشد! بلکه زمانی از بین رفت که تمام مردم دنیا به دولت‌هایشان فشار آوردند که دیگر قادر به تحمل چنین ستمی نیستند و منجر به این شد که دولت‌ها با فشار بیشتر و برداشتن قدم‌های موثرتر باعث سقوط نظام آپارتاید شدند. این دقیقاً همان چیزیست که ما از شهروندان کشورهای غربی می‌خواهیم که دولت‌های خودشان را وادار کنند که وارد عمل شوند و بدانند که واقعاً لازم است به مردم ایران به عنوان قربانیان این دیکتاتوری ستمگر کمک کنند چراکه این مردم گروگان گرفته شده‌اند و ما باید با تمام قدرت از آنها حمایت کنیم تا خودشان را آزاد کنند.

این یک توقع کاملاً منصفانه است که از جهان داریم و البته صادقانه می‌گویم در تمام این چهار دهه من هرگز شاهد چنین اتحاد و همصدایی برای همراهی با آنچه در ایران اتفاق می‌افتد نبودم. جنبش «زن زندگی آزادی» در سراسر دنیا به رسمیت شناخته شده و همه به‌خصوص زنان از هر حوزه ای که فکرش را بکنید برای حمایت از این جنبش حضور دارند. و این نشان می‌دهد مردم به قدرت خود در جهت جذب حمایت و ایجاد اتحاد  پی‌برده‌اند. همین روش را در داخل ایران هم شاهدیم جایی که می‌بینیم ایرانیان از هر فرصتی برای اهتزاز پرچم اوکراین استفاده می‌کنند تا همصدایی خود را با مردم اوکراین اعلام کنند چراکه می‌دانیم این نظام از هر راهی به روسیه در جنگ با اوکراین کمک می‌کند.

یکی از مسائلی که شما تا کنون کمتر در موردش حرف زده‌اید در مورد انسجام خود حکومت است. آیا احتمال فروپاشی حکومت از درون خودش وجود دارد؟ آیا صداهایی هرچند ضعیف از درون رژیم وجود دارد که بخواهند فشاری بری تغییر بیاورند؟ اگر وجود دارد آیا شما و یا معترضان در خیابان قادر هستید بازتاب صدای آنها هم باشید؟

-با توجه به نقش همه‌جانبه خامنه‌ای و نفوذی که او درون رژیم دارد در حال حاضر تقریباً غیرممکن است کسانی که از نزدیک با رژیم در ارتباط اند بتوانند موضع مخالف او بگیرند. او در حال برنامه‌ریزی برای جایگزینی پسرش بجای خودش است و نشانه‌هایی دریافت می‌کنیم که افرادی در درون «بیت خامنه‌ای» نیز در حال ریزش هستند. از طرفی ریزش‌ها در قشر خاکستری هم وجود دارد مانند افراد طرفدار گروه‌هایی نظیر اصلاح طلبان و یا حتا  شخص موسوی که آنچه چند هفته پیش گفت کاملاً در تضاد با چیزیست که در دوران جنبش سبز می‌گفت.

همچنین فائزه هاشمی  نیز در این قشر خاکستری وجود دارد و ما باید صبر کنیم تا روزها و ماه‌های آینده ببینیم کدامیک از آنها معتقدند که این رژیم باید بطور کامل از بین برود و نه اینکه اصلاح شود. من نمی‌توانم زمان دقیقی را پیش‌بینی کنم اما می‌توانم بگویم که هرچه جلوتر می‌رویم این ریزش‌ها در حال افزایش است و هرچه ریزش از قشر خاکستری بیشتر شود احتمال ریزش  افراد نزدیک به «رهبر» هم بیشتر می‌شود. آنچه ما برایش تلاش می‌کنیم داشتن سیاستی با درهای باز است برای جذب حداکثری نیروها و همانطور که توضیح دادم ما برای آن یک منشور تعریف کرده‌ایم که همه پارامترهای موجود را در آن گنجانده‌ایم و اگر با قشر خاکستری بر سر حرکت بر اساس این منشور توافقی حاصل شود، آنگاه ما بیشتر قادر به گسترش صدای خود در داخل ایران خواهیم بود.

*ترجمه و تنظیم از کیهان لندن

 

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۱۲ / معدل امتیاز: ۴

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید