شکست رژیم یا پیروزی مخالفین؟ کدامیک به حقیقت نزدیک است؟

- مردم ایران با در خانه ماندن نشان دادند که از این رژیم فریبکار و فاسد اسلامی عبور کرده‌اند ولی این به معنای  بیرون آمدن و ریشه‌کن کردن رژیم با تظاهرات و اعتصابات نیست. نه به رژیم به معنی آری به مخالفین نیست!
- هنوز رژیم کارت‌هایی برای باقی ماندن پشت میز بازی دارد که اپوزیسیون برانداز باید با دقت آنها را تجزیه و تحلیل کرده و نتیجه‌های واقع‌گرایانه از آنها بگیرد و صرفا دچار خیالپردازی نشود؛ از تصمیم برای تبدیل کردن کشور به کره شمالی و یا اعلام اتمی بودن تا بازتوزیع قدرت توسط رده‌های میانی سپاه پاسداران و کنار زدن ملایان! مگر نه اینست که سپاه هزینه بدنامی‌ در عرصه بین‌الملل و کشته شدن  رده‌های میانی و پایین خود را از جمله در جنگ اخیر خاورمیانه می‌پردازد در حالی که آخوندها در امن و امان به روضه‌خوانی‌ بی‌خطر بر منابر  مشغول‌اند و فرزندان‌شان در حال چپاول کشور‌ هستند؟!
- یک کودتا که با دستگیری تعدادی از روحانیون‌ همراه بوده و سپس در دادگاه‌های انقلابی گوش به فرمان به جرم کشاندن کشور به منجلاب فساد و تباهی در طول ۴۵ سال  محاکمه شده و اعدام می‌شوند و بقیه آنها یا خلع لباس شده و یا در بهترین حالت به شهر قم تبعید و در آنجا زمینگیر خواهند شد؛ همراه با یکسری «رفرم» مانند آزادی‌های فردی و عدم دخالت در زندگی شخصی مردم، آزادی پوشش و رفع محدودیت‌ها در اینترنت، که هیچکدام برای نظامیان‌ هزینه چندانی ندارد ولی فریادهای شادی قشر خاکستری را در حمایت از آنها به آسمان خواهد رساند.
- تا چند سال پیش تصور بازگشت  طالبان در افغانستان و به نوعی معامله با آنها از طرف آمریکا از  محالات تصور می‌شد ولی‌ با سکوت و نوعی رضایت کشورهای دموکراتیک و سازمان‌های حقوق بشری‌ به واقعیت پیوست! آنهم با این هدف که طالبان دیگر در کشورهای غربی حرکات ایذایی انجام نمی‌دهند و سدی در مقابل رشد القاعده خواهند بود.

دوشنبه ۱۴ اسفند ۱۴۰۲ برابر با ۰۴ مارس ۲۰۲۴


بهرام فرخی – بعد از نمایش سیرک انتخابات، نتایج به دست آمده نشان می‌دهد که رژیم در بهترین وضعیت در شهرهای بزرگ به نتایج یک رقمی‌ و در روستاهای کشور نزدیک به بیست در صد در شمارش آرا دست یافته است.

نیروهای سپاه و بسیج در راهپیمایی حکومتی

وزارت کشور آخوندی برای وجه‌المصالحه قرار ندادن ولی فقیه و رهبر جهان اسلام این نتایج مفتضح را تا ۴۱ درصد بالا می‌کشد تا آبروی از دست رفته او را به نوعی  بازگرداند.

مردم ایران با در خانه ماندن نشان دادند که از این رژیم فریبکار و فاسد اسلامی عبور کرده‌اند ولی این به معنای  بیرون آمدن و ریشه‌کن کردن رژیم با تظاهرات و اعتصابات نیست. نه به رژیم به معنی آری به مخالفین نیست!

حال اپوزیسیون دموکرات باید نشان دهد که می‌تواند خواسته‌های مردم را برآورده کرده و رهبری انقلاب دموکراتیک را در دست بگیرد.

البته نوعی ساده‌لوحی است اگر اپوزیسیون فکر کند که رژیم قافیه را باخته و با دو دست حکومت را تقدیم مخالفان می‌کند.

در طول ۴۵ سال این حکومت نکبت، رژیم اسلامی نشان داده که به‌ هیچ پرنسیپی پایبند نبوده و برای بقای خود حاضر به قربانی کردن تمامی‌ ارزش‌ها از جمله ایدئولوژی و خدمتگزاران و هم‌پیمانان خود نیز هست. این موضوع همین روزها در جنگ اسراییل برای نابودی گروه‌های تروریستی به وضوح به چشم می‌خورد.

نابودی‌ هم‌پیمانان و دست‌نشانده‌های رژیم را با توجیهان مثل مصلحت نظام و حکمت  اسلامی و زانو زدن در مقابل قدرت‌های جهانی را با جملاتی مثل نرمش قهرمانانه و جام زهر بیان می‌کنند.

ولی‌ هنوز رژیم کارت‌هایی برای باقی ماندن پشت میز بازی دارد که اپوزیسیون برانداز باید با دقت آنها را تجزیه و تحلیل کرده و نتیجه‌های واقع‌گرایانه از آنها بگیرد و صرفا دچار خیالپردازی نشود.

بعید نیست حال که رژیم متقاعد شده از مشروعیت کافی بر خوردار نیست، راه حل‌های زیر را در دستور کار قرار دهد:

۱-بستن نمایش و سیرک انتخابات برای‌ همیشه و روی آوردن به یک سیستم بسته مثل کره شمالی.
۲-دست به ریسک بزرگ زدن و با آزمایش یک بمب اتمی‌، کشورهای غربی را وادار کند که باید با رژیم  وارد مذاکره شده و از تجربه سال‌های اخیر کره شمالی برای استمرار قدرت استفاده کند.
۳-از‌ همه مهم‌تر و از‌ همه امکانپذیرتر رفرم و بازتوزیع قدرت در داخل که به نوعی با کودتای غیررسمی‌ رده‌های میانی سپاه پاسداران‌ انقلاب اسلامی همراه خواهد بود.

اما این راه‌ها تا چه اندازه امکان عملی دارند تا بتوانند رژیم را همچنان در قدرت نگه دارند؟

راه حل اول و احتمال تبدیل شدن به یک رژیم بسته شبیه به کره شمالی بسیار اندک است چرا که ایران یک اقتصاد آزاد مبتنی بر تجارت آزاد و بین‌المللی دارد که بدون این تجارت‌ هم درآمد دولت به کلی از بین رفته و‌ هم کشور دچار کمبود در اکثر حوزه‌ها از جمله صنایع نفتی و پتروشیمی‌ و اتومبیل‌سازی و دامداری و صنایع غذایی شده و اساسا با اقتصاد کره شمالی که بر اساس autoarchia بنا شده کاملا متفاوت و فرهنگ و دیسیپلین رفتاری مردم آن ناحیه از دنیا کاملا با مردم ایران تفاوت دارد و اگر رژیم اسلامی به دنبال این راه حل برود دچار شکست مفتضحانه‌ای خواهد شد و خیلی زود با شورش‌های مردمی‌ باید دست و پنجه نرم کند.

راه حل دوم یا اعلام اتمی‌ شدن، رژیم را از آخرین برگ برنده برای چانه‌زنی با دنیا محروم می‌کند و از فردای آن روز نه تنها تمامی‌ کشورهای دموکرات را در مقابل خود خواهد دید بلکه حمایت دوستانش روسیه و چین را‌ نیز در صحنه بین‌المللی از دست خواهد داد و نتیجه آن انزوای کامل خواهد بود. هرچند از مدتی پیش زمزمه‌هایی شنیده می‌شود که به نوعی دولت بایدن به امید موازنه ژئوپلیتیک قدرت بین ایران و اسراییل، ممکن است به این راه حل تن دهد. اگرچه کمتر کشور دموکراتیکی به یک رژیم حامی‌ تروریسم با سلاح اتمی‌ می‌تواند اعتماد کند، به‌خصوص که از نوع مذهبی و فرقه‌ای هم باشد. گذشته از مسائل بین بین غرب و رژیم ایران، با اعلام اتمی شدن، منطقه خاورمیانه دچار یک رقابت‌هسته‌ای بی‌سابقه خواهد شد که در وهله اول کشورهای‌هم‌پیمان آمریکا، ترکیه، مصر، عربستان سعودی به آن خواهند پیوست و به نوعی «هژمونی» ایالات متحده را در منطقه به چالش خواهند کشید و از زیر چتر دفاعی آمریکا خارج خواهند شد، به  ویژه عربستان سعودی که از لحاظ استراتژیک با وجود منابع سرشار‌ سوخت‌های فسیلی و انباشت بی‌سابقه دلارهای نفتی، برای آمریکا حائز اهمیت فراوان است.

راه حل سوم که رفرم قدرت از داخل و یا به نوعی کودتای رده‌های میانی سپاه علیه جناحی از قدرت در رژیم است، پیشتر درباره‌اش نوشته و خطرهای آن را بازگو کرده‌ام. قبلا نیز توضیح داده‌ام که در فردای مرگ دیکتاتور این سناریو آماده برای اجرا‌ است و حال با از دست دادن کامل مشروعیت نظام این پیش‌بینی می‌تواند حتی با زنده ماندن خامنه‌ای‌ هم اجرا شود. مگر نه اینست که این سپاه است که‌ هزینه بدنامی‌ در عرصه بین‌الملل و کشته شدن رده‌های میانی و پایین خود را از جمله در جنگ اخیر خاورمیانه می‌پردازد در حالی که آخوندها در امن و امان به روضه‌خوانی‌ بی‌خطر بر منابر  مشغول‌اند و فرزندان‌شان در حال چپاول کشور‌ هستند؟!

بجز رده‌های بالای سپاه پاسداران که به «بیت رهبری» نزدیک‌‌اند، رده‌های میانی تا حدی با این مشغله‌های فکری درگیر‌ند. سناریوی کودتای سپاه یا درواقع کنار زدن ملایان و قدرت مذهبی را رهبران اپوزیسیون نباید دست‌کم بگیرند، زیرا آنها‌ هم امکانش را دارند و‌ هم وسایل‌اش مهیاست.

یک کودتا که با دستگیری تعدادی از روحانیون‌ همراه بوده و سپس در دادگاه‌های انقلابی گوش به فرمان به جرم کشاندن کشور به منجلاب فساد و تباهی در طول ۴۵ سال  محاکمه شده و اعدام می‌شوند و بقیه آنها یا خلع لباس شده و یا در بهترین حالت به شهر قم تبعید و در آنجا زمینگیر خواهند شد؛ همراه با یکسری «رفرم» مانند آزادی‌های فردی و عدم دخالت در زندگی شخصی مردم، آزادی پوشش و رفع محدودیت‌ها در اینترنت، که هیچکدام برای نظامیان‌ هزینه چندانی ندارد ولی فریادهای شادی قشر خاکستری را در حمایت از آنها به آسمان خواهد رساند.

با نمره قبولی گرفتن به عنوان یک رژیم نظامی‌ مسئولیت‌پذیر در عرصه بین‌الملل و عدم دخالت در کشورهای دیگر و قطع دست و پای گروه‌های تروریستی و «محور مقاومت» و تضمین امنیت منطقه و کشورهای حاشیه خلیج فارس، مشروعیت خارجی را به تدریج به دست آورده و کشورهای غربی‌ هم به تدریج و با گذشت زمان آن را به رسمیت خواهند شناخت. ایالات متحده آمریکا دهه‌ها با دولت‌های نظامی‌ در پاکستان و ترکیه و مصر و آمریکای جنوبی ‌همکاری کرده و‌ هم‌اکنون‌ نیز ابایی از‌ همکاری با دولت السیسی در مصر ندارد.

تا چند سال پیش تصور بازگشت  طالبان در افغانستان و به نوعی معامله با آنها از طرف آمریکا از  محالات تصور می‌شد ولی‌ با سکوت و نوعی رضایت کشورهای دموکراتیک و سازمان‌های حقوق بشری‌ به واقعیت پیوست! آنهم با این هدف که طالبان دیگر در کشورهای غربی حرکات ایذایی انجام نمی‌دهند و سدی در مقابل رشد القاعده خواهند بود.

همه اینها از معجزات  رئال پلیتیک realpolitik است که بعید نیست در مورد ایران‌ هم اجرا شود.

از لحاظ اقتصادی‌ نیز  اگر‌ اکنون رژیم ددمنش ایران در زیر چشم آمریکا به فروش نفت کشور به چین مشغول است و دولت بایدن واکنشی نشان نمی‌دهد و حتی با بازگرداندن پول‌های بلوکه شده به نوعی رژیم را تشویق‌ هم می‌کند،  چرا سپاه پاسداران باید چنین دغدغه‌‌ای  به دل راه دهد؟!

از‌ همه مهم‌تر وجود قشر خاکستری در داخل‌ است که در مقابل چنین سناریویی یا حامی‌ آن خواهند بود و یا سکوت اختیار می‌کنند.

اولین کار اپوزیسیون خارج کشور برای مقابله با چنین سناریویی تقاضای قرار دادن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در لیست تروریستی کشورهای غربی است تا از مشروعیت آینده آنها کمی‌ بکاهند و در عین حال نیروهای نظامی‌ ارتش را تشویق به قرار گرفتن در کنار مردم کنند تا در دوران گذار کشور دچار‌ هرج و مرج نگشته و تمامیت ارضی آن تهدید نگردد. ‌هرچند تروریستی خواندن سپاه پاسداران  از طرف کشورهای دموکراتیک با مشکلات متعددی مواجه‌ است از جمله ترس از انجام عملیات تلافی‌جویانه در شهرهای اروپایی از طرف این نهاد و  همدستان تروریست آن  و مشکل دیگر که به نوعی سیاسی و دیپلماتیک‌ است، مقام ولی فقیه  به عنوان  فرمانده عالی نیروهای مسلح کشور از جمله  سپاه پاسداران که با این کار خامنه‌ای نیز در لیست تروریستی قرار گرفته و موجب قطع روابط دیپلماتیک و اقتصادی با رژیم خواهد شد.

نزدیک به یکسال از‌ شکست آنچه «منشور مهسا» خوانده شد، می‌گذرد و اپوزیسیون دموکراتیک و ملی‌گرا نتوانسته جایگاه خود را در رهبری اپوزیسیون تثیت کند. وقت آن رسیده که نیروهای ملی‌گرا و ایراندوست، چه مشروطه‌خواه و چه جمهوریخواه دست به دست‌ هم داده و برای نجات ایران از این رژیم و وقوع سناریوهای بالا اقدام عملی کنند و میدان عمل را به رژیم نسپارند.

نقش شاهزاده رضا پهلوی به عنوان شناخته‌شده‌ترین شخصیت سیاسی ملی‌گرا در عرصه بین‌الملل  و‌ هواداران فراوان وی در داخل کشور مسئولیت ایشان را در ایجاد جبهه‌ای متشکل از نیروهای دمکرات و ملی‌گرا برای پس گرفتن و نجات وطن از چنگال این ضحاک زمانه و طرفداران اندک ولی آدمخوارش دوچندان می‌کند.

*بهرام فرخی دانش‌آموخته علوم سیاسی و روابط بین‌الملل از دانشگاه رم و ساکن ایتالیا است.

 

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۲۸ / معدل امتیاز: ۳٫۹

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=343694