وبسایت «پراجکت سیندیکیت»: رژیم ایران روی بقای خود متمرکز شده، اما سقوط آن در ماه‌های آینده محتمل است

-وبسایت تحلیلی «پراجکت سیندیکیت» (Project Syndicate) در مقاله‌ای به قلم نوریل روبینی مشاور ارشد شرکت مشاوره سرمایه‌گذاری «هادسون بای کپیتال» و استاد بازنشسته اقتصاد در مدرسه کسب‌ و کار «استرن» دانشگاه نیویورک، با اشاره به حملات بی‌سابقه نظامی اسرائیل و آمریکا به زیرساخت‌های نظامی و تأسیسات اتمی در ایران می‌نویسد: «رژیم بیشتر بر بقای خود متمرکز است، اما سقوط آن در ماه‌های آینده محتمل است.»
-درست است که فعلاً حمله اسرائیل باعث اتحاد درونی رژیم شده، اما در بلندمدت، اکثریت بزرگی از ایرانیانی که از رژیمی متنفرند که باعث فروپاشی اقتصادی، مالی، و اکنون نظامی کشور شده، علیه آن برخاسته و آن را جایگزین خواهند کرد.
-ایرانیان با تورم افسارگسیخته، کاهش شدید درآمد واقعی، فقر گسترده، و حتی گرسنگی مواجه‌اند، نه به دلیل تحریم‌های غرب، بلکه به خاطر سیاست‌های بی‌منطق حاکمان‌ کشور. کشوری که می‌توانست از ثروتمندترین‌ سرزمین‌های منطقه باشد، اکنون نزدیک به ورشکستگی است که جز نتیجه‌ی فساد، بی‌کفایتی، و خطاهای استراتژیک رژیم نیست.
-امید می‌رود سقوط رژیم ایران، ثبات را در منطقه افزایش دهد اما برای این اتفاق، باید هیولای جمهوری اسلامی جای خود را به حکومتی خردگرا بدهد که بجای جنگ، به دنبال پیوستن به جامعه جهانی باشد.

دوشنبه ۹ تیر ۱۴۰۴ برابر با ۳۰ ژوئن ۲۰۲۵


وبسایت تحلیلی «پراجکت سیندیکیت» (Project Syndicate) در مقاله‌ای به قلم نوریل روبینی مشاور ارشد شرکت مشاوره سرمایه‌گذاری «هادسون بای کپیتال» و استاد بازنشسته اقتصاد در مدرسه کسب‌ و کار «استرن» دانشگاه نیویورک، با اشاره به حملات بی‌سابقه نظامی اسرائیل و آمریکا به زیرساخت‌های نظامی و تأسیسات اتمی در ایران می‌نویسد: «رژیم بیشتر بر بقای خود متمرکز است، اما سقوط آن در ماه‌های آینده محتمل است.»

قاب عکس‌های از فرماندهان ارشد نیروهای مسلح جمهوری اسلامی که در حملات اسرائیل کشته شدند / خرداد ۱۴۰۴

نوریل روبینی در مقدمه این مقاله می‌نویسد، در نوامبر گذشته، پیش‌بینی کردم که اسرائیل احتمالاً به تأسیسات هسته‌ای و نظامی در ایران حمله خواهد کرد و حتی ممکن است تا حذف «رهبران ارشد نظامی و سیاسی رژیم» پیش برود. همچنین استدلال کردم که «هر دولتی در آمریکا، ناگزیر از حمایت مستقیم یا غیرمستقیم از اسرائیل خواهد بود.»

عباس میلانی معتقد است تنها تغییر رژیم به دست ایرانیان و برای ایرانیان می‌تواند صلح بلندمدت را به ارمغان بیاورد. با وجود شکاف‌های عمیق در اسرائیل درباره نحوه جنگ در غزه، همگرایی گسترده‌ای در سراسر طیف سیاسی اسرائیل- از جمله منتقدان میانه‌رو بنیامین نتانیاهو نخست‌وزیر- وجود داشت که رژیم ایران به توسعه سلاح هسته‌ای نزدیک شده و این تهدیدی وجودی برای اسرائیل به شمار می‌رود. در همین ارتباط، حتی رهبران میانه‌رو مانند بنی گانتز و یائیر لاپید، نتانیاهو را به نرمش در برابر ایران متهم کردند.

با توجه به اینکه از ۷ اکتبر ۲۰۲۳، جمهوری اسلامی ایران نیروهای نیابتی‌اش شامل حماس، حزب‌الله، حوثی‌های یمن و شبه‌نظامیان شیعه در سوریه و عراق را علیه اسرائیل به کار گرفت، دیر یا زود حمله اسرائیل به ایران قابل انتظار بود. پس از آنکه اسرائیل این گروه‌ها را نابود کرد و حکومت ایران بازدارندگی استراتژیک خود را از دست داد، تنها گزینه باقیمانده برای آن، دستیابی به سلاح هسته‌ای بود؛ گزینه‌ای غیرقابل قبول برای اسرائیل و غرب. بنابراین، حمله اسرائیل آغاز شد. و چون برخی از تأسیسات هسته‌ای مستحکم ایران در برابر سلاح‌های اسرائیل مقاوم بودند، روشن بود که آمریکا  حتی با وجود مخالفت پایگاه حامی دونالد ترامپ با مداخله نظامی، برای نابودی آنها وارد عمل می‌شود.

در ادامه این مقاله آمده، رژیم ایران با پرتاب موشک به اسرائیل واکنش نشان داد و اکنون نیروهای آمریکایی را در منطقه تهدید می‌کند. اما این رژیم آنقدر ضعیف شده که به سختی توان دفاع از خود را دارد، چه برسد به حمله مؤثر علیه آمریکا. درست است که برخی شبه‌نظامیان شیعه می‌توانند پایگاه‌های آمریکا را هدف قرار دهند، اما با در نظر گرفتن خطر واکنش شدیدتر آمریکا و اسرائیل، تأثیرگذاری آنها محدود است.

توانایی و تمایل حکومت ایران برای بستن تنگه هرمز، مین‌گذاری خلیج فارس، یا حمله به تأسیسات انرژی همسایگان عرب خود، اکنون بسیار کاهش یافته است. رژیم بیشتر بر بقای خود متمرکز است، اما سقوط آن در ماه‌های آینده محتمل است.

روبینی عنوان می‌کند: «درست است که فعلاً حمله اسرائیل باعث اتحاد درونی رژیم شده، اما در بلندمدت، اکثریت بزرگی از ایرانیانی که از رژیمی متنفرند که باعث فروپاشی اقتصادی، مالی، و اکنون نظامی کشور شده، علیه آن برخاسته و آن را تغییر خواهند داد. در سال ۱۹۹۰، تولید ناخالص داخلی سرانه ایران تقریباً برابر با اسرائیل بود؛ امروز، سرانه اسرائیل حدود ۱۵ برابر ایران است. ایران ذخایر انرژی‌ای دارد که با عربستان قابل مقایسه یا حتی بیشتر است، اما در جنگی بیهوده با غرب طی پنج دهه، صدها میلیارد دلار درآمد انرژی را از دست داده است.»

به باور نویسنده، امروز ایرانیان با تورم افسارگسیخته، کاهش شدید درآمد واقعی، فقر گسترده، و حتی گرسنگی مواجه‌اند، نه به دلیل تحریم‌های غرب، بلکه به خاطر سیاست‌های بی‌منطق حاکمان‌ ایران. کشوری که می‌توانست از ثروتمندترین‌های منطقه باشد، اکنون نزدیک به ورشکستگی است که نتیجه‌ی فساد، بی‌کفایتی، و خطاهای استراتژیک رژیم است.

جمهوری اسلامی، افزون بر آنکه بلای جان مردم خود بوده، دهه‌هاست گروه‌های تروریستی منطقه را تأمین مالی کرده و باعث فروپاشی یا نیمه‌فروپاشی کشورهایی چون یمن، لبنان، سوریه، غزه/ فلسطین و عراق شده است. بازسازی این کشورها تنها با تغییر رژیم در ایران ممکن خواهد بود. مردم ایران- نه نیروهای خارجی- این تغییر را رقم خواهند زد. در دهه‌های اخیر، ایرانیان دست‌کم شش بار علیه رژیم خود قیام کرده‌اند و هرگاه فرصت داشته‌اند، رهبران میانه‌رو را به افراط‌گرایان مذهبی ترجیح داده‌اند.

بازارهای مالی جهانی هم‌اکنون به‌ درستی پیش‌بینی کرده‌اند که تأثیر این جنگ اخیر بر جهان، حداقلی خواهد بود. نوسانات فعلی قیمت نفت، سهام، اوراق قرضه و ارزها نشان می‌دهد که شوک سنگین رکود– ناشی از اختلال شدید در تولید و صادرات انرژی از خلیج فارس– تنها یک احتمال کم‌خطر است، نه سناریوی محتمل.

در بخش دیگری از این مقاله آمده، در سال‌های ۱۹۷۳ (جنگ یوم‌کیپور) و ۱۹۷۹ (انقلاب اسلامی)، قیمت نفت به‌ شدت بالا رفت و منجر به رکود تورمی سنگین در سال‌های ۷۵-۱۹۷۴ و ۸۲-۱۹۸۰ شد. اما اینبار اوضاع متفاوت است: سهم انرژی نفتی در اقتصاد جهانی کاهش یافته، تولیدکنندگان جدیدی مانند آمریکا ظاهر شده‌اند، و کشورهای اوپک مانند عربستان ظرفیت مازاد بالایی برای تولید دارند. اگر در صورت مداخله آمریکا در جنگ، قیمت نفت افزایش یابد، دولت‌ها ابزارهایی برای مقابله با تأثیرات رکود در اختیار دارند.

ایران هسته‌ای تنها تهدیدی برای اسرائیل نبود، بلکه برای همه رژیم‌های سنی منطقه، اروپا و در نهایت آمریکا نیز تهدید به شمار می‌رود. فریدریش مرتز صدراعظم آلمان آنچه را بسیاری از رهبران جهان می‌اندیشند ولی علنی نمی‌گویند بیان کرد: «اسرائیل کار کثیف را بجای همه ما انجام می‌دهد.» حتی چین و روسیه- متحدان ظاهری جمهوری اسلامی ایران- نیز جز حرف زدن از آن حمایت نکرده‌اند.

نیروهای افراطی دهه‌هاست خاورمیانه را بی‌ثبات کرده‌اند، با اثرات منفی برای اروپا و غرب از طریق تروریسم، و فروپاشی دولت‌ها و مهاجرت‌های گسترده. اینبار اسرائیل وارد شد تا این نیروهای افراطی شیعه و نیابتی‌هایشان را تضعیف و نابود کند.

نوریل روبینی در پایان می‌نویسد، امید می‌رود سقوط رژیم ایران، ثبات را در منطقه افزایش دهد و مسیر بازسازی و عادی‌سازی روابط دیپلماتیک بین اسرائیل و عربستان را هموار سازد. در اینصورت، تشکیل دولتی جدید در اسرائیل که به صلح با فلسطینیان و راه‌حل دو کشوری تمایل داشته باشد نیز ممکن خواهد شد. اما برای این اتفاق، باید هیولای جمهوری اسلامی جای خود را به حکومتی خردگرا بدهد که بجای جنگ، به دنبال پیوستن به جامعه جهانی باشد.

 

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۳۸ / معدل امتیاز: ۴٫۳

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=380695