آمارهای ارائه شده از سوی مرکز دادههای باز ایران نشان میدهد نرخ بازماندن از تحصیل در مقطع دوم متوسطه برابر با ۲۱ درصد است؛ به بیان دیگر بیش از یک پنجم جمعیت ۱۵ تا ۱۷ ساله کشور از تحصیل در مدرسه بازماندهاند.

مرکز دادههای باز ایران در گزارشی که بر پایه دادههای رسمی تهیه شده نشان داده نابرابری آموزشی در ایران از مناطق محروم به دیگر مناطق گسترش و نرخ بازماندن از تخصیل افزایش یافته و کیفیت آموزش در مدارس کشور سقوط کرده است.
در مقدمه این گزارش تأکید شده فقر و نابرابری آموزشی در ایران، دیگر صرفاً معضلی محدود به مناطق محروم نیست، بلکه به بحرانی ساختاری و ریشه ای تبدیل شده است. تحلیل شاخصهای آموزشی در سال ۱۴۰۲ نشان میدهد شکاف بین طبقات اجتماعی و مناطق جغرافیایی بهطرز نگرانکنندهای افزایش یافته و آموزش باکیفیت به کالایی نایاب تبدیل شده است.
این گزارش با اشاره به «شکست نظام موزشی» نوشته برخی استانهای مرزی به ویژه سیستان و بلوچستان، با نرخ بیسوادی ۲۰ درصدی، ترک تحصیل گسترده (تا ۷۷٪ در متوسطه دوم)، و میانگین نمرات پایینتر از ۸، نماد آشکار شکست نظام آموزشی در مناطق حاشیهای هستند.
با اینهمه تأکید شده که بحران تنها به مرزها محدود نیست؛ بیش از یکچهارم جوانان ۱۸ تا ۲۴ ساله در کشور فاقد مدرک دیپلماند، و در برخی استانهای برخوردار نظیر تهران و گلستان، این نرخ از ۳۵ درصد نیز فراتر رفته است.
از سوی دیگر، شانس قبولی در کنکور برای جوانان دهکهای پردرآمد بیش از ۳/۵ برابر دهکهای کمدرآمد است؛ نابرابریای که در رتبههای برتر به اوج میرسد: ۵۴ درصد از رتبههای زیر سههزار کنکور از دو دهک بالای درآمدیاند، در حالیکه سهم دو دهک پایین تنها ۳ درصد است!
مرکز دادههای باز ایران در گزارشی نوشته بر پایه جدیدترین دادههای موجود در گزارش «فقر آموزش» مرکز پژوهشهای مجلس، میانگین ملی نرخ بیسوادی در سال ۱۴۰۲ بیش از ۱۲ درصد بوده است. اما این نرخ در سیستان و بلوچستان ۲۰ درصد، در کردستان ۱۹ و در استانهای آذربایجان غربی و ایلام بالای ۱۷ درصد است. کمترین نرخ بیسوادی (۵/۶۲) در یزد ثبت شده است.
نرخ ترک تحصیل دانشآموزان نیز طی سالهای گذشته روندی افزایشی را طی کرده است. این در حالیست که بر اساس «قانون حمایت از اطفال و نوجوانان» (مصوب ۱۳۹۹) آموزش تا پایان دوره متوسطه اجباری است. از سوی دیگر در اصل ۳۰ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران دولت موظف شده که وسایل آموزش و پرورش رایگان را برای تمام ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم کند و وسایل تحصیلات عالی را تا سرحد خودکفایی کشور به صورت رایگان گسترش دهد.
اکنون مرکز دادههای باز ایران با استخراج آمارهای سال ۱۴۰۲ مشخص کرده بیش از ۲۷ درصد جوانان ۱۸ تا ۲۴ ساله کشور فاقد مدرک متوسطه هستند.
این سهم در سیستان و بلوچستان به ۵۸ درصد و در آذربایجان غربی به ۴۱ درصد میرسد؛ همچنین در استانهای گلستان، تهران و خراسان «رضوی» بالای ۳۵ درصد است. کمترین نرخ محرومیت از مدرک متوسطه دوم به اصفهان با ۱۵ درصد تعلق دارد. در استانهای مازندران، گیلان، کرمان، کهگیلویه و بویراحمد و سمنان نیز این نرخ کمتر از ۲۰ درصد است.
در بخش دیگری از این گزارش آمده یکی از شاخصهای کلیدی برای سنجش فقر آموزشی، نرخ بازماندن از تحصیل است؛ یعنی نسبت کودکانی که در سن تحصیل قرار دارند اما در سال تحصیلی مورد نظر (اینجا سال ۱۴۰۲) در مدارس ثبتنام نکردهاند. طبق گزارش مرکز پژوهشهای مجلس، کودکانی که در مدارس غیررسمی تحصیل میکنند نیز در زمره بازماندگان از تحصیل محسوب میشوند.
بر اساس این آمار، نرخ بازماندن از تحصیل در مقطع متوسطه دوم برابر با ۲۱درصد (۲۱۲ در هزار) است؛ به بیان دیگر، بیش از یکپنجم جمعیت ۱۵ تا ۱۷ ساله کشور از تحصیل در مدرسه بازماندهاند. این شاخص در مقطع ابتدایی کمتر از ۳ درصد (۲۶ در هزار) و در مقطع متوسطه اول بیش از ۶ درصد (۶۱ در هزار) گزارش شده است.

وضعیت نرخ بازماندن از تحصیل در استان سیستان و بلوچستان بهمراتب وخیمتر از میانگین کشوری است. نرخ بازماندن از تحصیل این استان در مقطع متوسطه دوم به ۷۷ درصد میرسد. در مقطع متوسطه اول این نرخ ۲۸ درصد و در مقطع ابتدایی حدود ۱۰ درصد گزارش شده است.
در مقابل، استانهای اصفهان، یزد و البرز در مقایسه با سایر استانها کمترین نرخ بازماندن از تحصیل را دارند و وضعیت بهتری را نشان میدهند.
بازماندن از تحصیل به دلایلی چون مشکلات اقتصادی خانوارها در تأمین هزینه تحصیل، نیاز خانواده به کار کودکان برای ایجاد درآمد، و همچنین نبود امکانات آموزشی در مناطق محروم، از جمله روستاها، در حال افزایش است.
وزارت آموزش و پرورش جمهوری اسلامی در حالیکه نتوانسته امکان تحصیل همه کودکان تا مقطع دیپلم را بر اساس قانون اساسی و «قانون حمایت از اطفال و نوجوانان» فراهم کند که حتی کیفیت آموزشی نیز با سقوط روبرو بوده است.
مرکز دادههای باز ایران در اینباره نوشته اگر نمرات دانشآموزان را مهمترین شاخص برای سنجش کیفیت آموزشی بدانیم، آنگاه باید وضعیت کیفی آموزش در ایران را بهشدت بحرانی توصیف کرد. بر اساس گزارش مرکز پژوهشهای مجلس به نقل از دادههای وزارت آموزش و پرورش، میانگین نمرات کل دروس در امتحانات خرداد ۱۴۰۲ در سطح کشور کمتر از ۱۰ بوده؛ یعنی پایینتر از حد نصاب قبولی.
در میان استانها نیز، همانند سایر شاخصها، سیستان و بلوچستان بدترین وضعیت را دارد؛ جایی که میانگین نمرات دانشآموزان به کمتر از ۸ رسیده است. پس از آن، استانهای کهگیلویه و بویراحمد، خوزستان، آذربایجان غربی و هرمزگان در پایینترین ردهها قرار دارند.
در سوی دیگر جدول، استانهای یزد، خراسان جنوبی، سمنان، اصفهان و قم قرار گرفتهاند. هرچند وضعیت آنها هم چندان مطلوب نیست، اما یزد تنها استانی است که میانگین نمرات دانشآموزانش بیش از ۱۲ گزارش شده است.

در بخش دیگری از این گزارش نرخ قبولی در کنکور به عنوان یکی دیگر از شاخص «فقر آموزشی» مورد بررسی قرار گرفته و آمده به دلیل وجود نظام سهمیهبندی و محدودیت دادهها، امکان مقایسه استانی وجود ندارد؛ اما بر اساس آمار مرکز پژوهشهای مجلس که از نمونههای تصادفی به دست آمده، سهم دو دهک پردرآمد از قبولی در کنکور ۳۴ درصد بوده، در حالی که سهم دو دهک کمدرآمد تنها ۹ درصد است. به عبارتی، احتمال قبولی در میان طبقات پردرآمد بیش از سه و نیم برابر طبقات کمدرآمد است.
این شکاف در رتبههای برتر بسیار عمیقتر است: ۵۴ درصد رتبههای زیر سه هزار کنکور سراسری از دهکهای پردرآمد نهم و دهم آمدهاند، در حالی که سهم دهکهای کمدرآمد اول و دوم تنها ۳ درصد است.
مرکز دادههای باز ایران تأکید کرده «با این اوصاف، میتوان نتیجه گرفت که نظام سهمیهبندی کنکور در تحقق عدالت آموزشی شکستخورده است؛ چرا که همچنان طبقات کمدرآمد در رقابت با طبقات پردرآمد، عملاً شانسی برای دسترسی به رشتههای معتبر دانشگاهی ندارند.»




