مجید محمدی – استمرارطلبان از اعتراضات دیماه ۹۶ بدینسو به شدت نگران سقوط حکومت دینی در ایران هستند گویی پایان جمهوری اسلامی پایان «ایران» و «دولت- ملت» و «زندگی» است. البته آنها حق دارند چنین تصوری داشته باشند چون هرچه دارند از صدقهی سر نظام و نشستن بر سر سفرهی آن است گرچه نظام روزی به آنها سیلی هم زده باشد. بخشی از مخالفان حتی در خارج از کشور از رانت حضور در حکومت در یک دوره بهره میگیرند در حالی که این امر باید جزو سوابق منفی آنها حساب شود.
استمرارطلبان برای پیشگیری از امواج دیگری که ممکن است حکومت موجود را بشورند و ببرند، شش تاکتیک داشتهاند:
دادن امیدهای واهی
بخش «تدبیر» شعار «دولت تدبیر و امید» از نیمهی دوم سال ۱۳۹۶ تبخیر شد و کمتر کسی از میان اصلاحطلبان از تدبیر دولت روحانی سخن میگوید. تدبیر دولت روحانی بازی با قیمت ارز در جهت پر کردن حفرههای بودجه و خروج آسانتر منابع تاراج شده بوده است. اما دست آنها از دادن امیدهای واهی که کوتاه نیست. آنها به مردم ناراضی این امید واهی را منتقل میکنند که «شواهد از امکان اصلاح مردمسالارانه در نظام سیاسی حکایت میکند» (علی علوی تبار، زیتون ۴ شهریور ۱۳۹۷). تنها شواهدی که وجود دارد جابجایی چند وزیر وفادار به خامنهای با چند وزیر وفادارتر است. توجیه بیبنیاد این امید آنست که جامعه مدنی و جنبش دانشجویی در حال گسترش و نخبگان سیاسی متنوع است (همانجا) در حالی که هیچ اثری از حرکات جنبش دانشجویی وفادار به نظام برای تغییر و اصلاح به چشم نمیخورد، نهادهای مدنی مستقل در دروان روحانی نتوانستهاند شکل گرفته و فعالیت داشته باشند و نخبگان سیاسی (این عنوان البته اصلا شایستهی اراذل و اوباش حاکم نیست) فقط وفاداران به ولایت فقیه هستند. اگر چنین نیست مخالفان سیاسی حکومت در خارج کشور چه میکنند؟!
استمرارطلبی آنجا که هیچ امیدی برای تغییر وجود ندارد (در چارچوب نظام موجود) شعار امید میدهد اما آنجا که امید واقعی وجود دارد (سقوط نظام و خلاصی از حکومت روحانیون و پاسداران آنها) یأس توزیع میکند.
بشارت استحکام حکومت
با دود شدن شعارهای عدالتطلبانه و استقلالخواهانهی اسلامگرایان، استمرارطلبان هیچ کالایی برای فروش از جانب حکومت ندارند غیر از اینکه دستگاه سرکوب حکومت مستقر محکم سر جای خود ایستاده است: «به نظر نمیرسد که توان حکومت برای «اعمال سلطه» کاهش یافته باشد» (همانجا). در سال ۵۶ هم میشد گفت که حکومت چنین شرایطی را داشت. این امر به هیچ وجه بدین معنا نیست که با امواج میلیونی مخالفان توان اعمال سلطه (یا همان سرکوبی که علوی تبار نمیتواند اسمش را ببرد) دست نخورده باقی خواهد ماند. با اتکا به همین استحکام پوشالی است که سقوط حکومت «آرزو» معرفی می شود (عطاءالله مهاجرانی، بیبیسی فارسی، ۳۰ اوت ۲۰۱۸). تنها بروز بیرونی استحکام حکومت، اعدام و تهدید به اعدام در داخل و پرتاب موشکهایی در منطقه است که از کرهی شمالی خریداری شده و تنها نامشان «اسلامی» میشود.
معرفی نظام استبدادی به عنوان حکومت مردمی
استمرارطلبان حاکمان موجود را نه اشغالگر ایران و تحکیمکنندهی قدرت با قوای قهریه بلکه حاکمانی معرفی کنند که با انقلاب مردمی بر سر کار آمدهاند و هنوز کمی تا قسمتی مردمیاند (علی افشاری، زیتون ۴ شهریور ۱۳۹۷). آمدن بر سر کار بعد از یک انقلاب نه تنها مشروعیتی به یک گروه نمیدهد بلکه نافی مشروعیت سیاسی آنهاست که با خشونت و آتش زدن و کشتار قدرت را به دست گرفتهاند. یکی از عادات استمرارطلبان این است که وقتی با موج براندازی مواجه میشوند حکومت را برساخته از انقلاب مردمی معرفی میکنند در حالی که انقلاب کار مردم (به معنای عام آن) نبوده و نیست؛ کار گروهی فعال و بسیار اندک است که در نهایت با همراهی بخشهایی بزرگتر و با انواع تاکتیکها حکومت را بر میاندازد. استمرارطلبان با خلط جزء و کل و نادیده گرفتن ماشین سرکوب، نیروی هوادار بقای حکومت را بخشی قابل توجه از مردم (حتی به عنوان ۲۰ درصد) معرفی کرده و در تعداد آنها اغراق میکنند. نیروی اشغالگری که امروز ملک مشاع عمومی را در ایران به تسخیر خود در آورده و تمامیتخواهانه منابع و نیروی انسانی کشور را تحت کنترل همهجانبهی خود میخواهد به عنوان بخشی غیرقابل حذف معرفی میشود. از سوی دیگر معترضان، جمعی محدود قلمداد میشوند. معترضان به حکومت پهلوی نیز جمعی محدود بودند و در نهایت حکومت را برانداختند.
ارعاب
همهی کسانی که از سوریهای و کلنگی شدن و تجزیهی ایران در شرایط اعتراضهای عمومی برای براندازی سخن گفتهاند و در عین حال بشارت یمنی شدن و ونزوئلایی شدن را میدهند در پی ترساندن مردم از فقدان نظام الهی و دینی در ایران بوده و هستند. اینها ایران را مساوی با نظام جمهوری اسلامی میدانند و بدون جمهوری اسلامی نمیتوانند ایران را تصور کنند. برنهادهی آنها این است که مردم برای آزادی و دمکراسی هر روز باید به درگاه حاکمان نامه و عریضه بنویسند تا مگر روزی دل آنها به رحم آید و قدرت را به مردم واگذار کند. همینها به بحث قدرت که میرسند به این واقعیت اشاره میکنند که قدرت سرکوب در اختیار حکومت است. بدین ترتیب از یکسو مردم را به عدم نمایش قدرت خود دعوت میکنند و از سوی دیگر قدرت حکومت را به رخ مردم میکشند. طبعا در چنین شرایطی میتوان مردم ناراضی را از قدرت سرکوب ترساند. این نوع تحلیل شرایط توصیه به ابدی بودن حکومت است. در مقابل همهی کسانی که از براندازی و انحلال حکومت سخن میگویند به عنوان عوامل اسرائیل و امریکا و عربستان و طرفداران حکومت مطلقه و استبدادی معرفی میشوند.
یکسانانگاری رهبران جمهوری اسلامی و رهبران امریکا و اسرائیل
از روشهای دیگری که برای مأیوس کردن مردم از حمایت خارجی در مبارزه علیه نظام نکبت و فلاکت دنبال میشود یکسانانگاری ترامپ، نتانیاهو و خامنهای در آسیبرسانی به مردم ایران است (ابولفضل قدیانی، کلمه ۱۲ شهریور ۱۳۹۷) در حالی که خامنهای از لحاظ سبک رهبری و حکومتی شباهت بسیاری به پوتین و کیم جونگ اون، اورتگا، موگابه، مادورو و کاستروها دارد. فراتر از یکسانانگاری نظامهای دمکراتیک و استبدادی گاه محل نزاع تغییر نیز میکند و بجای خامنهای و جمهوری اسلامی، ترامپ و نتانیاهو دشمن مردم معرفی میشوند. ترامپ و نتانیاهو هیچ نقشی در فلاکت امروز ایران ندارند بجز آنکه دارند از منافع و امنیت کشورشان در برابر قلدریها و جهانگشاییهای نظام مقدس دفاع میکنند. تنفر از ترامپ و نتانیاهو یکی از نتایج تنفر از غرب و یهود است که تا بن استخوان در جسم و جان اسلامگرایان از هر دو جناح و چپهای ضدامپریالیست ریشه دارد و اصولا ربطی به رفتارهای آنها ندارد.
بنا به یک عادت همیشگی اصلاحطلبان برای قطع امید مردم به جوامع و رهبران کشورهای دمکراتیک مدام خود را در «وسط طلایی» قرار داده و غیر خود را افراط و تفریط معرفی میکنند. در عین حال همواره از نگاه مثبت چپهای غربی به خود به عنوان آلترناتیو حکومت موجود (که خودِ آنست و نه آلترناتیو آن) بهرهبرداری کردهاند.
عَلَم کردن تیرانا، سلطنت و موساد
در سه دههی هفتاد تا نود خورشیدی هرگاه استمرارطلبان خود را از حیث از دست دادن بیعتکنندگان و هواداران راهبرد انتخاب میان بد و بدتر (میدانند «بد» خودشانند، تا این حد انصاف دارند) آسیبپذیر دیدهاند به نسخهی تقلیلگرایی رو کردهاند به این معنا که سرنگونیطلبان و براندازان را مساوی با مجاهدین خلق، سلطنتطلبان و موساد معرفی کنند (احمد زیدآبادی، انصاف نیوز ۲۸ شهریور ۱۳۹۷). این تقلیلگرایی که با تنوع سرنگونیطلبان در داخل و خارج نمیخواند شاید در اواسط دههی هفتاد و برای حضور «چپ اسلامی» در قدرت تا حدی موثر بود اما پس از دو دهه شکست و فریبکاری و دروغگویی و وعدههای توخالی اصلاحطلبان بعلاوهی تشویق حکومت توسط آنها به سرکوب در دیماه ۹۶ دیگر نمیتواند برای آنها طرفدار بخرد.
در طی این دو دهه هم مجاهدین خلق تغییر یافتهاند (دیگر مشی مبارزهی مسلحانه را کنار گذاشتهاند)، هم طرفداران پادشاهی دیگر دولت- ملت را به شاه تقلیل نمیدهند (این کار روزمرهی طرفداران ولایت است) و هم حتی خود اصلاحطلبان تغییر یافتهاند: دستهای شدهاند مثل جناح مقابل خود و دستهای دیگر هم به براندازان شرمندهای تبدیل شدهاند که با هزار ایما و اشارهی ضمنی بر خلاف آن میگویند «به خدا من برانداز نیستم» تا حکومت سخن دوگانهی آنها را باور کند. اما اصلاحطلبان بار سنگین این خفّت را باید بر دوش بکشند که سخنان و مواضع آنها عینهو جواد ظریفِ دروغگو، عطاءالله مهاجرانیِ طرفدار ریاست جمهوری مادامالعمر رفسنجانی و فتوای قتل رشدی و لابیِ جمهوری اسلامی در اروپا و امریکاست.
جشن بازگشت (عج) درپاریس با هنر نمایی بانو دلکوش…” امید جانم ز سفر باز آمد…ازین سفر عزیز جانم ز چاه در آمد…” هزینه حق قدم و خواب مهیا و حق السخن دون کارلو جولی و جانی دال بوتو بنتیتی فقط به تومان روز خیابان اسلامبول تصویه می گردد… آتش!…مرسی باکو…
حکمرانی بر ملت ایران از آب خوردن نیز آسانترست !چرا؟؟چون ما هفتاد میلیون ایرانی(هشتاد میلیون منهای ده میلیون جیره خوار رژیم)به هیچ وجه عزمی برای احقاق حقوق خود و به آتش کشیدن کاخ ظلم ضحاک ماردوش روزگار را نداریم و تنها هدفمان را در این مسیر تنظیم کرده ایم که کمبودها و فقر خود را یا مشیعت الهی بدانیم و با آن بسازیم یا با دلالی و سوداگری از جیب سایر همشهریان خود مرتفع سازیم درحالیکه ظالم اصلی که شخص مُطلَقه باشد به هیچ وجه از جانب مردم تهدید نمیگردد!پس اصلاحطلب و اصولگرا و مستقل ندارند و تمامی دولتها و مسئولین در این مملکت مردم را به هیچ انگاشته و تنها در پی سهم بیشتر از خوان نعمت بی حساب و کتاب گسترده شده برای حکومتیان در ایران هستند!
جمهورى اسلامى هیچکدام از این شرایط را ندارد و قادر به تامین آن بوسیله اصلاح طلبان و حتى طرفداران نهضت آزادى و بنظرم حتى جبهه ملى ها نیست. بنا بر این باید ساقط شود ولى نیروى جایگزین در مقابل مخالفین این رویه تا پایدار شدن چنین نظامى باید سرسختانه بایستد و این با آزادى گل و بلبلى ممکن نیست.
براى ایجاد چنین شرایطى باید به همان اندازه که آزادیخواه بود، قانونمدار و دیکتاتور بود.
به دیگر سخن دموکراسى
بهینه اى بین دیکتاتورى و آزادى است
بین خواست فردى و گروهى و مصالح اجتماعى است
و میزان آن را قانون معین میسازد
بنیادى که جفرسون و همراهانش براى ایالات متحده آمریکا نهادند بر این اساس بود.
از دیدگاه عامه مردم یک نظام سیاسى موفق باید نیازهاى اساسى مردم را تامین کند.
این نیازهاى اساسى عبارتند از :
کار براى تامین نیازهاى مادى
آزادى هاى اجتماعى و فردى براى لذت بردن از زندگى
بدیهى است براى تامین نیازها اقتصاد بازار آزاد با شرایط معین باید شکل بگیرد. این شرایط عبارتند
از جلوگیرى از انحصار
جلوگیرى از فساد و تقلب
تامین امنیت سرمایه
تامین شرایط مناسب براى تعمل نیروى کار با سرمایه براى تعیین ارزش مناسب نیروى کار
براى تامین بستر آزادى هاى اجتماعى و فردى باید نیروهاى کنترل کننده مدافع آن ایجاد و تربیت شوند.
همه این ها وابسته به دو چیز است:
جهت گیرى قانون و نیروى حافظ آن
و تقویت بیضه اصلاحطلبی را در گرو تقویت بیضه خود قرار داده و شتابان پلههای نردبان برج بابل قدرت را بالا میروند.(مثل عارف واقازاده اش و ژن مرغوب ..)
دسته دوم، اصلاحطلبانی هستند که دویدند و دویدند تا سر کوه قدرت برسند و در این مسیر به هر کسی که سر راهشان بود هم نان دادند و هم آب (چک سفید)، اکنون که در دامنه کوه قدرت هم جایشان ندادند و نان و آب را هم از دست رفته میبینند، حال و احوال خوشی ندارند و به زمین و زمان ناسزا میگویند و از بیوفاییها و بدعهدیها و نارفیقیها و بیمهریها در آه و فغانند!.
دسته سوم، اصلاحطلبانی هستند که به تماشای بازی این دو گروه نشستهاند!.»
– محمود موسوی برادر میرحسین موسوی: «صریحتر بخواهم بگویم سقف توانایی مجموعه اصلاحطلبان همین است که تا به اینجا رسیده است. اگر اصلاحطلبان توانایی این را داشتند که جامعه را به جای بهتری برسانند حتماً میبردند. توانایی نداشتند که نبردند. بنابراین دیگر توی ماشین اصلاحطلبان نمیشود نشست!
– در مهرماه ۱۳۹۶ محمدرضا تاجیک استاد دانشگاه اصلاحطلبان را به سه گروه تقسیم کرده بود:
«دسته اول، آنانکه بعد از تمهیدات و تدبیرهای فراوان، بازِ قدرت را تهییج و تحریک کردند تا دمی بر دوش آنان بنشیند و حالی هم به آنان بدهد، الحمدلله چپقشان چاق است و کبکشان خروس میخواند و سخت به اصلاح و تدبیر منزل شخصی و
جمع بندی خلاصه و کاملی بود تبریک میگم ، خوشبختانه ایندفعه اگاهانه میدانیم چه نمیخواهیم و امیدوارم اگاهانه و بدونه اثر بیگانه. راهمان را انتخاب کنیم بعد از سرنگونی این رژیم بی توجه به اصالت ایرانی و ایرانیت . به امید ان روز
سرکار علیه شما سرود (کربلا کربلا ما داریم میائیم / رجایی ها دادیم / بهشتی ها دادیم ! و……) را از رادیو تلویزیون اخوندی شنیده اید ؟ بیان سرکار بسیار بسیار نزدیک و شبیه است به ایجاد کنندگان سرود کذایی ؟!
لطف کنید و کتاب ( رفیق ایت الله ) نوشته اقای امیر عباس فخر اور را که در مورد روشهای حکومت داری سید علی گدای خامنه ای است را دقیقا مطالعه نمایید تا قدری اگاهیتان بیشتر شود و دست از لج بازی بردارید !!!
از آنجا که دارند مرتب آهنگ آمدم باز آمدم دلکش را پخش می کنند، گویا احیانا طرف زنده شده و عزم ظهور از غیبت را دارد البته با موهای رنگ کرده و…عج فرجهم…!
آقای محمدی ،مثل همیشه بی نظیر ، زنده باد. اجازه بدهید در پشت سر شما بایستم و فریاد بزنم : اصلاح طلب اصول گرا دیگه تموم ماجرا ! با سپاس .
تحلیلی بی نظیر. با تشکر از اقای محمدی و کیهان لندن.
از بچه هایی که تو تگرام صفحه های پر طرفدار دارند خواهش می کنم اینگونه مقالات را انتشار دهند.
به درستی تغییر را در خط مشی مجاهدین و همچنین پادشاهی بیان فرموده اید که امیدواریم همین رویه باعث اتحاد این دو نیروی اصلی مخالف برای سرنگونی حکومت ولایت فقیه بشود .
اما هر ازگاهی طرفداران سلطنت سازمان مجاهدین خلق را با همان چوب چهل – پنجاه سال قبل رانده و بیشترین مخالفتها و توهین ها را بیان میدارند . هر چند شنیده شده که خود شاهزاده با این نوع برخود و بیان کاملا مخالف بوده و بیان کنندگان این شیوه را از پیروان خود ندانسته و این رویه را منع نموده اند .
» شش ضد تاکتیک ایران دوستان برای براندازی جمهوری تبهکار ملایان«
۱ ـ افشای دروغگویی و غارتگری و رسوایی ملایان و ( دولت تذویر و اسید)، ۲ ـ بشارت زوال و سقوط نظام مستبد ولایت فقیه بما نند خلافت عباسیان ( تفرقه در دین اسلام، قحط و افزایش امراض و فقر عمومی، غارت بیت المال و رواج کنیز بازی و صیغه و…) ۳ ـ مفتی بجای مــــــلّا ی مرجع علم ( ممنوعیت پوشیدن لباس پیامبر!؟) ۴ ـ توسعه شعار آزادی، استقلال، عدالت اجتماعی ۵ ـ یکسان دانستن سران نظام با شمر و یزید و صدام و استالین ۶ ـ حمایت گسترده از آزادیها و رفع تبعیض از زنان و دختران ایرانی!
بنظر می رسد تحول خواهان به هسته سخت خلافت شیعه یعنی سپاه پاسداران نزدیکتر هستند. آنان ظاهرا مجاهدین خلق را چندان جدی نمی گیرند و حملاتشان بر رضا پهلوی و اسراییل تمرکز دارد. به عنوان مثال، علیجانی که تبدیل به ستاره شبکه من و تو شده است، در هر بحثی حتی محیط زیستی، همواره گذری به کربلا می زند و با ترمز بریده و چراغ خاموش و دهانی کف آلود رضا پهلوی و اسراییل را به مورد آماج حملات خود قرار میدهد و بقیه تحلیلگران حاضر در جلسه، عین بز اخفش فقط او را نظاره می کنند.
مقاله ایی بسیار روشتگرانه است.
طیفی از استمرار طلبان برون مرزی نیز هستند که تلاش می کنند خود را به عنوان یک جنبش نوین تحول خواهی معرفی نمایند. آنان به آن گروه از حاکمیت تعلق دارند که معتقدند احتمال سقوط نظام زیاد است و برای روز مبادا رژیمی را در نظر دارند که همین حشرات الارض در هسته مرکزی قدرت قرار گیرند و با چهره جدید به غارت و جنایت خود ادامه دهند. البته از تاکتیکهای مورد بحث این مقاله نیز بهره می جویند. شایدآنان الگوی فروپاشی شوروی و ادامه حاکمیت پایوران نظام سابق در روسیه کنونی را مد نظر دارند. به هر حال تحول خواهی که توسط بی بی سی و رادیو فردا و ایران اینترنشنال تبلیغ می شود، یکی از شامورتی بازیهای رژیم است.