آنچه در چندین بخش خواهید خواند، پژوهشی است که حنیف حیدرنژاد مددکار اجتماعی در امور پناهجویان و مهاجرین و مشاور روحی- اجتماعی تهیه کرده و به دلیل ادامه مهاجرت ایرانیان که به دلایل مختلف سرزمین خود را ترک کرده و به کشورهای دیگر، از جمله آلمان، پناه میبرند، در کیهان لندن منتشر میشود.
اساسی ترین مشکلات روحی- اجتماعی ایرانیان پناهجو و پناهنده در آلمان کدامند؟
۴٫۱ یادگیری زبان آلمانی؛ فوریترین مسئله
فوریترین مشکل پیش رو بعد از ورود به کشور جدید (در اینجا آلمان)، مسئله زبان است. بسیاری از پناهجویان ایرانی در زمان ورود به آلمان کم و بیش با زبان انگلیسی آشنا بوده و از آن برای حل و فصل برخی کارهای خود استفاده میکنند، اما هرقدر که زمان میگذرد نیاز به یادگیری زبان آلمانی شدید تر و جدی تر خود را نشان میدهد. زبان رسمیاداری، زبان آلمانی است، تمام مکاتبات اداری به زبان آلمانی است. اگر هم در برخی امور مثل امور پزشکی بتوان از زبان انگلیسی کمک گرفت، بالاخره برای زندگی در آلمان باید آلمانی حرف زد. هرقدر که پناهجوی تازه وارد دیرتر با زبان آلمانی آشنا و بر آن مسلط شود، پیوند خوردن او با جامعه و پیشرفت او بیشتر به عقب میافتد.
مطابق قانون اما، پناهجویان “حق” برخورداری از کلاس زبان آلمانی را که به نام “کلاس انتگراسیون” تشکیل میشود ندارند. ماده ۴۴ قانون اقامت[۱] کسانی را که این کلاسها شامل شان میشود مشخص کرده است. پناهجویان تنها در صورتی که در یک کلاس جای خالی وجود داشته باشد و آنهم در صورتی که درخواست کتبی برای شرکت در کلاس را اداره امور مهاجرت و پناهندگی تائید کند، میتوانند در این کلاسها شرکت کنند.
اگرچه در برخی شهرها یا “هایم” (خوابگاه )های پناهجویان ممکن است کلاس زبان وجود داشته باشد، این کلاسها به دولت ربطی ندارد. در برخی موارد نیز برای شرکت در چنین کلاسهائی باید پول پرداخت کرد.
البته در صورتی که درخواست پناهندگی یک پناهجو قبول شود، حق استفاده از کلاسهای انتگراسیون را هم خواهد داشت. اما مشکل اینجاست که دوره رسیدگی به درخواست پناهندگی در اکثر موارد نزدیک به یک سال، و در برخی ایالتها نیز نزدیک به دو سال طول میکشد. به این ترتیب در حالی که پناهجوی تازه وارد در همان آغاز ورود به آلمان، نیاز فوری و مبرم به یادگیری زبان دارد، اما از امکان یادگیری آن از طریق حمایت دولتی محروم است. این درحالی است که هر روز به کارهای اداری او بیشتر و بیشتر اضافه شده و نیاز او به یادگیری زبان آلمانی نیز هر روز بیشتر و بیشتر میشود.
عدم آشنائی با زبان آلمانی از همان ابتدا فرد تازه وارد را به دیگران وابسته میکند. او باید برای کوچکترین کار از دیگران خواهش کند تا برای ترجمه او را همراهی کنند و اگر در اموری که جنبه مهم و تعیین کننده دارند ترجمه به درستی انجام نشود، مشکلات دیگری نیز به مشکلات فعلی او اضافه میشود.
اگر فرد تازه وارد متاهل بوده و فرزند داشته باشد، نیاز به زبان آلمانی چند برابر هم خواهد شد.
فشار ناشی از ندانستن زبان، یکی از بزرگترین فشارهائی است که فرد تازه وارد را تا سالهای سال و حتی بعد از دریافت اقامت، درگیر خود کرده و انرژی زیادی به لحاظ فکری و روحی از او میگیرد.
۴٫۲ اقامت؛ مهمترین مسئله
مهم ترین مسئله ی پیش رو بعد از ورود به کشور جدید (در اینجا آلمان) مسئله اقامت است. حل و فصل تقریبا تمامیامور فرد تازه وارد به آلمان به داشتن اقامت محکم و نوع اقامت وابسته است، از جمله: استفاده از کلاس زبان دولتی (کلاس انتگراسیون)، اجازه کار، اجازه تحصیل یا دورههای آموزشی برای افراد بالای ۱۸ سال و دریافت بورس دولتی، برخورداری از کمکهای تامین اجتماعی استاندارد (حقوق بی کاری۲ یاهارتز فیر[۲])، داشتن کارت بیمه خدمات درمانی، اجازه جابجایی در آلمان، اجازه سفر به خارج از آلمان، حق انتخاب محل زندگی در آلمان، بهم پیوستن خانواده (همسر یا کودکان) و بسیاری موارد دیگر به داشتن اقامت محکم وابسته است.
برای پناهجویان حل و فصل مسئله اقامت، یعنی دریافت پناهندگی. اما تنها درصد کمیاز پناهجویان در همان ابتدا موفق به دریافت پناهندگی میشوند. اکثر آنها یا باید ماهها و سالها منتظر باشند تا جواب آنها بیاید و یا در صورت دریافت جواب منفی، باید سالهای سال و از طرق مختلف برای گرفتن پناهندگی یا اقامت تلاش و مبارزه کنند. این دوره ی بلاتکلیفی و مبارزه برای گرفتن پناهندگی یا اقامت، دوره ای بسیار سخت است. فشار این وضعیت و بی خبری از آینده و نداشتن هیچگونه چشم انداز و انتظار روزانه، بسیاری از پناهجویان را ناامید و افسرده و بیمار میکند.
۴٫۳ ناکافی بودن کمکهای تامین اجتماعی
پناهجویان تازه وارد به آلمان از همان ابتدای ورودشان تحت پوشش کمکهای تامین اجتماعی مخصوص پناهجویان[۳] قرار میگیرند. این کمکها نسبت به حداقل استاندارد تعیین شده ی موسوم به “هارتز فیر” که برای افراد بی کار در نظر گرفته شده ۴۰% کمتر است.[۴] به این ترتیب پناهجویان از همان آغاز ورود به آلمان خود را با شرایط بسیار سختی مواجه دیده و راه خروجی هم از آن برای خود نمیبینند. از جمله ی این محدودیتها و سختیها میتوان به این موارد اشاره کرد:
پناهجو موظف است در ۴۸ ماه اول زندگی در آلمان، و تا زمانی که قبولی پناهندگی دریافت نکرده است در خوابگاههای دسته جمعی پناهجویان زندگی کند. در نتیجه ی آن، پناهجو امکان زندگی در شهری را که مایل است تقریبا از دست میدهد. این موضوع منجر به دور افتادن او از افراد فامیل و دوستان یا محیط و جمعی میشود که میتوانند در شرایط سخت به او کمک کنند.
ناچیز بودن کمک نقدی ماهیانه، ایجاد محدودیت شدید در استفاده از امکانات درمانی و سخت بودن دریافت برگه ی مراجعه به پزشک، یکی دیگر از مشکلات پیش رو است.
کمکهای نقدی ماهیانه به پناهجویان کم و ناچیز است. پرداخت و یا به اجرا گذاشتن این کمکها میتواند در هر شهر و شهرداری (کومون) به تشخیص و تصویب شورای شهر محل، متفاوت از دیگر مناطق انجام شود. ازجمله آنکه، آنها میتوانند کمکهای نقدی را به میزان زیادی حذف و جای آنها را با کمکهای جنسی و کوپن غذائی پر کنند. در برخی از شهرها نیز با هدف زیر فشار قرار دادن پناهجو، پرداخت کمکهای ناچیز نقدی را مشروط به کار اجباری موسوم به “کار یک یوروئی” میکنند.[۵]
۴٫۴ نگرانیهای مرتبط با خانواده و داخل کشور
در روزها و ماههای نخست ورود به آلمان بی خبری از وضعیت خانواده یا دوستان در داخل کشور فشار روحی بزرگی است که پناهجویان باید تحمل کنند. بسته به اینکه دلیل و انگیزه ترک کشور از سوی پناهجو چه بوده است، او دائما و گاهی حتی به نحو خفه کننده ای، در فکر و ذهن و قلب خویش با موضوعهای زیر درگیر است:
– بی خبری و نگرانی نسبت وضعیت همسر، کودکان، پدر و مادر و دوستان و یاران همفکر و هم رزمان سابق
– بی خبری و نگرانی نسبت به آندسته از افراد فامیل یا دوستانی که مریض هستند یا احتمالا دستگیر شده اند.
– بی خبری از مشکلات احتمالی که خانواده اش بعد از ترک کشور از سوی او پیدا کرده است، از جمله: مشکلات و درگیری با ادارات دولتی یا مشکلاتی که در امور اداری و بانکی و… پیش میاید.
– در مورد افرادی که از خانوادههای فقیر هستند، نگرانی نسبت به وضعیت خانواده و چگونگی حل و فصل قرضهائی که برای خروج او از کشور متحمل شده اند و نگرانی نسبت به آینده مالی خانواده.
– کمبودهای عاطفی ناشی از دست دادن یا دوری از افراد خانواده و دوستان نزدیک و صمیمیوهمفکر و همدل
– گاهی؛ احساس شرم یا خجالتی و “عذاب وجدان” از تنها گذاشتن افراد خانواده (بویژه همسر و فرزندان یا پدر و مادر پیر و ناتوان) یا دوستان و یارانی که دستگیر شده و به زندان افتاده اند.
– گاهی؛ درگیریهای درونی و احساسی و تردید اخلاقی- وجدانی شدید نسبت به درستی تصمیم خروج از کشور و فکر دائمیدر مورد بازگشت به کشور و درگیری ذهنی با این سوال که آیا اساس این فکر(فکر بازگشت به کشور)، فکر درستی است؟ و بالا و پائین شدنها و نوسانهای طولانی و ادامه دار در این مورد.
– غم سنگین و درگیریهای عمیق درونی و عاطفی و احساسی با سوال “چرائی” ترک کشور و خداحافظی ناخواسته با همه آنچه دوستشان داشته و قلبش برایشان میتپیده، غم از دست دادن و رها کردن همه ی آنچه که با تلاش و عشق و علاقه ساخته بوده و حسرت روزانه برای زنده کردن دوباره ی آن روزهای خوب و قشنگ …
– فشارهای فکری- عاطفی بالا پناهجو را به شدت به خود مشغول کرده و او را بسیار حساس تر از گذشته میکند و همین امر بر چگونگی واکنشهای او در برخود با مشکلات روزمره ی زندگی و یا بر مناسبات انسانی او با دیگران تاثیر میگذارد.
[ادامه دارد] [بخش یک] [بخش دو]
[۲] Arbeitslosengeld II, Hartz IV
[۳] Asylbewerberleistungsgesetz (AsylbLG)
[۴] در آخرین مراحل تنظیم این گزارش دادگاه قانون اساسی آلمان در روز ۱۸٫۰۷٫۲۰۱۲ طی حکمیاعلام کرد که حقوق ماهیانه پناهجویان در آلمان باید برابرِ حداقل استاندارد تعیین شده برای بیکاران محاسبه شود.
[۵] کار “یک یوروئی” برای پناهجویان در آلمان و انتقادات وارد به آن