این روزها بسیاری بر این باورند که با دستیافتن به توافع جامعهای هستهای [میان جمهوری اسلامی و گروه ۱+۵]، ایران بعد از تلاشهای بسیاری که برای خلاص شدن از تحریم ها انجام داده است، تلاشهایش را بر ماجراجوییهای منطقهای متمرکز خواهد کرد و تهران که از مساله هستهای خیالی راحت داشته باشد، هدف واقعی خود را که تسلط بر منطقه [خاورمیانه] است عملی خواهد کرد.این روایت باورپذیر و ترسناک البته میتواند خطا باشد.
بیگمان ایران بخشی از درآمدهای فوری ناشی از تحریمها و برنامههای اصلاحی بلند مدت اقتصادی خود را در حمایت از گروههای مخالف ایالات متحده آمریکا و متحدانش هزینه خواهد کرد. اما طرح این موضوع به این شکل که ۱۰۰ میلیارد دلار درآمد نفتی ایران که بر اساس تحریمهای مالی دسترسی به آن ممکن نبوده است، بلافاصله بعد از توافق نهایی آزاد خواهد شد و هم چنین این نگرانی هیستریک که بعد از این توافق، تهران به عنوان قدرت برتر منطقه وارد میدان خواهد شد، گزافه گویی است.
حقیقت آن است که پشتیبانی ایران از نیروهای رادیکال پس از سقوط شاه آغاز شده و حتی در دورههای بد اقتصادی ادامه داشته است. همان طور که سوزان مالونی [پژوهشگر] موسسه بروکینگز به این موضوع اشاره دارد که بخش بزرگی از این حمایتها از میانه جنگ ایران و عراق آغاز شد؛ دورانی که اقتصاد ایران مرحله بسیار دشواری را طی میکرد. این کشور در دوران سخت تحریمها نیز از این نیروها حمایت کرده و با وجود کاهش شدید درآمدهای نفتی و هم چنین پایین آمدن قیمت آن، سرمایهگذاریهای سنگینی در سوریه انجام داده است. حمایت ایران از تروریسم به سرچشمههای مالی آن ارتباط نداشته و بیشتر به اراده سیاسی، فرصتطلبی و مشوقهای سیاسی (و یا نیازها و ضرورتها برای مثال در سوریه) بستگی دارد. توافق هستهای تغییری در این مسیر به وجود نخواهد آورد.
استدلالهایی که در مقابل لغو بخش بزرگی از تحریمها مطرح میشود همواره بر یک نکته ساده خلاصه میشود: اگر تهران میتواند این حجم از خسارت را بدون داشتن پول انجام دهد، با در اختیار داشتن ۱۰۰ میلیارد دلار چه کار خواهد کرد؟
فرض این استدلال بر آن استوار است که ایران نمیتواند به جای جنگ نیابتی استفاده بهتری از این ۱۰۰ میلیارد دلار (رقمی نزدیک به دو سوم تولید ناخالص ملی این کشور) داشته باشد. البته این استدلال منطقی به نظر نمیرسد.
ایران مشکلات اقتصادی پایهای دارد و دولت ایران نگران است که اگر آنها را رفع نکند با بحرانهایی روبرو خواهد شد. آن استدلال با حقایق تاریخی نیر در تضاد است:
ایران نزدیک به دو سال پیش این ۱۰۰ میلیارد دلار را در اختیار داشت و تمام آنرا برای اسد و حوثیها و یا ایجاد تنش در منطقه خلیج [فارس] بهکار نبرد. پیش از ژانویه ۲۰۱۲ [و آغاز تحریمهای نفتی] ایران در زمینه صادرات نفت با محدودیت روبرو نبود، بهای نفت نزدیک به ۱۰۰ دلار برای هر بشکه بود و سالانه رقمی نزدیک به ۸۸ میلیارد دلار درآمد داشت. کسی نمیتواند مدعی باشد که تمام این درآمد به دست تروریستها رسیده است. ایران این درآمد را مانند هر دولت دیگری خرج اولویتهای درونی خود و سیاست خارجی کرده است. احتمال بسیاری قوی وجود دارد که تنها بخشی از این مقدار (و درآمدهای پس از آن) صرف اهداف سلطه جویانه شده است.
کسی از میزان دقیق این کمک ها خبر ندارد. برای نمونه میزان کمکهای سالانه ایران به سوریه رقمی میان ۶ تا ۱۵ میلیون دلار برآورد شده است. اگر فرض را بر دو برابر کردن کمکش [به رژیم اسد] بگذاریم، رقمی میان ۱۲ تا ۳۰ میلیون دلار خواهد بود که در برابر هزینههای دفاعی ایالات متحده آمریکا و کشورهای منطقه شورای همکاری خلیج [فارس] رقم کوچکی خواهد بود. با دیدی واقعگرایانه، مقابله با این هزینه دشوار نخواهد بود.
این نظرات یک چالش عمیق در برابر ایالات متحده آمریکا پس از امضای توافق هستهای با ایران به وجود خواهد آورد: ایجاد یک ساز و کار امنیتی کارآمد منطقهای که بتواند بحرانهای موجود را که بخش بزرگی از خاورمیانه را فرا گرفته، مدیریت کرده و ارتباط میان ایالات متحده و هم پیمانانش را در منطقه تقویت کند.
با وجود چنین ساختاری ایالات متحده و هم پیمانانش میتوانند در مقابل ایران قرار گیرند و از آن مهمتر به یک ساختار پایدار برای جلوگیری از ماجراجوییهای ایران در آینده دست یابند. نشست اخیر مشترک ایالات متحده و کشورهای شورای همکاری خلیج [فارس] در ۱۴ می ۲۰۱۵ یک آغاز بود اما در هفتهها و ماههای آینده باید در انتظار [اقدامات بیشتری] بود.
تحریمها در این میان باز هم نقش بازی خواهند کرد. سیاست کنونی ایالات متحده حتی در صورت دستیابی به توافق جامع هستهای بر حفظ تحریمهای مربوط به تروریسم (و تحریمهای تسلیحاتی) استوار است. این سیاستها شامل ابزارهایی برای ترساندن بانکهای خارجی برای همکاری با افراد و موسسات مشکوک در ایران و افراد حقیقی و حقوقی تحت تحریمها خواهد بود. هم چنین دستورات و استانداردهای سختگیرانه در نظام بانکی جهان که بیشتر آنها به ایران مربوط است، بر جای خود باقی خواهند ماند. ماموران بانکها با توجه به جریمههای سنگین بیتوجهی به تحریمها، همچنان با دقت به بر مبادلات نظارت خواهند داشت. تمام این شرایط ارتباطی با توافق هستهای نخواهد داشت.
این حقیقت دارد که با رفع تحریمها باز هم چالشهای منطقهای وجود خواهد داشت اما اگر به روی راهحلهای منطقهای تمرکز شود و از ساختن یک تصویر ذهنی خیالی از ایران پس از تحریم جلوگیری شود، امکان مقابله با آن نیز وجود خواهد داشت. توافق جامع هستهای و مقابله با دستیابی ایران به سلاح اتمی یک دستاورد استراتژیک برای منطقه و فراتر از آن خواهد بود.
*منبع: رویترز
* ریچارد نفیو نویسنده این مطلب عضو تیم مذاکره کننده ایالات متحده در گفتگوهای هسته ای ( از آگوست ۲۰۱۳ تا دسامبر ۲۰۱۴) بود.