مهدینوذر – نزدیک به پنج دهه از استقرار نامیمون و بلامنازع حاکمیت فاشیسم مذهبی بر ملت ایران میگذرد؛ اما درازای عمر خُدعه و فریبِ سردمداران این چنبره اتحاد سرخ و سیاه به همان زمانی برمیگردد که نطفهی ناپاک این خباثت توسط «روحالله خمینی» کاشته شد.
جمهوری اسلامی در موضوع فریب تنها به قابلیتهای ذاتی بالایی که از ابتدا داشته بسنده نکرده و در تمام طول عمر خود مشغول تقویت و بهروز کردن این ویژگی ناصواب بوده است که اگرچه برای ملّت ایران خسارت محض به همراه داشت اما در مقابل، برای این رژیم سراسر خیر و برکت بوده و بیاغراق یکی از عوامل کلیدی برای نجات از تمام تنگناها و پیچهای حساس تاریخی به شمار میرود.
گمان میکنم برای توضیح بیشتر این بخش بهتر است به سراغ تاریخ برویم و از دل اوراق غبارگرفتهی آن، ماجرای عملیات موسوم به «تراست trust» را بیرون بکشیم و با یادآوری آن به فهم دقیقتر موضوع کمک کنیم.
پروژهی «تراست» کاملترین نمونهی انجام شدهی نفوذ در دولتهای مدرن و درواقع یک «عملیات فریب» است که شامل ماهرانهترین فنون بهکار رفته در جاسوسی و نهایت امر این هنر است.
این پروژه به عنوان سازمانیافتهترین و موفقترین فریبِ انجامشده در تاریخ نهادهای اطلاعاتی، در دههی ۱۹۲۰ میلادی و در حالی که حکومت نوپای شوروی غرق در بحرانهای گوناگون داخلی و خارجی بود، توسط «سازمان پلیس مخفی شوروی (چکا)» و به ریاست دزرژینسکی و با به کار گرفتن یکی از ناراضیان و مخالفان حکومتی سابق به نام «الکساندر یاکوشف» موسس یک سازمان زیرزمینی کوچک برای مبارزه و فعالیت سیاسی علیه حکومت که به دست «چکا» دستگیر و زندانی شده بود، آغاز شد.
مبارز سابق در شرایطی به عنوان نقش اول این عملیات فریبِ موسوم به اعتماد (trust) تعیین شد که تمامی حرکاتش زیر نظر و با برنامهریزی دقیق «چکا» بود.
هدف شوروی از اجرای این پروژه، فرستادن پیامها و نشانههای غلطِ دلخواه به دشمنان خارجی و جلب اعتماد و انحراف مخالفان داخلیاش بود تا از این طریق خطر حمله، تحریم یا تجزیه را از نواحی برونمرزی و نیز تهدیدِ براندازی و انقلاب مجدد از داخل مرزها را دفع کند.
مخابره یک تصویر ساختگی از کشور به قدرتهای غربی و القای این باور جعلی که با وجود یک جریان مخالف میانهرو انقلاب کمونیستی در حال افول است و دیگر خطر چندانی ندارد که در ادامه موجب کسب پذیرش دیپلماتیک، ایجاد روابط بازرگانی و دریافت تکنولوژی میشد و از یکسو نابودی کامل اپوزیسیونهای حقیقی و جایگزینی آنها با جریانهای مخالف دستساز دولت را بطوری که گروههای ناراضی تحت رهبری رهبران نفوذی و کنترلشده قرار گرفته و مبارزات آنها را به مسیر بیخطر و دلخواه خود منحرف کند، از سوی دیگر با اجرای این روش، شوروی به واسطه عملیات «تراست» زمان قابل توجهی برای بازیابی و تجدید قوا جهت ادامه حیات سیاسیاش خریداری کرد.
این قصهی آشنا همان چیزیست که از اولین روز حیات رژیم جمهوری اسلامی تا امروز باعث به سنگ خوردن تیرِ مبارزان و آزادیخواهان واقعی شده است. جمهوری اسلامی با الگو گرفتن حداکثری از ارباب پیر خود تا اینجا موفق عمل کرده و تنازع بقای بین خود، ملت ایران و دنیا را با پیروزی پشت سر گذاشته است.
برای نمونه «اصلاحات» و «نایاک» به شکل ویژه دو بال مرئی و پرقدرت نظام اسلامی برای فریب و انحراف اذهان در داخل و خارج از کشور به شمار میروند.
نایاک گروه ایجاد شده توسط جریان اصلاحات موظف است آنچه را دنیا و به ویژه غرب مایل است در مورد نحوه حکومت جمهوری اسلامی در ایران بشنود، ساخته و پرداخته کند، رنگ و لعاب بزند و با ارائهی یک شمایل بزک شده از وضعیت داخلی، راهِ معاملات دلخواهِ رژیم با قدرتهای جهان را باز نگه دارد تا دست و پای نظام برای اقدامات مخربِ داخلی و خارجیاش بسته نماند و از سوی دیگر جریان پولشویی و مراودات مطلوبش هم به راه باشد.
اصلاحات، وفاداران انقلاب ارتجاعی ۵۷، یار غار حکومت اسلامی از دیرباز، رفیق روزهای تنگ رژیم بوده و برای استمرار و حفظ ۴۴ سال قدرت سیاسی و اقتصادی ین «نظام مقدس» در برخی برهههای تاریخی از حاشیه امن خود فاصله گرفته با تمام توان وارد میدان شده و خود را سپر بلای ولی نعمت خود کرده است.
در تمام بزنگاههای این سالها هرجا خیزشهای مردمی به نتیجه نزدیک میشده، یک رهبر خودخوانده سر برآورده و به لطایفالحیلی استادانه جنبش اعتراضی مردم نسبت به براندازی اصل و اساس جمهوریاسلامی را به انحراف کشانده و به مواردی فرعی در قالب تغییر و اصلاح و تحول تقلیل داده و آن انرژی عظیم را هدر داده است،